#reveal
اشکار کردن-معلوم کردن-فاش کردن
کدینگ: روال زندگی اینه، ماه پشت ابر نمیمونه و حقیقت آشکار میشه.
❄️ @coding_504 ❄️
اشکار کردن-معلوم کردن-فاش کردن
کدینگ: روال زندگی اینه، ماه پشت ابر نمیمونه و حقیقت آشکار میشه.
❄️ @coding_504 ❄️
#reveal
بر ملا ساختن، فاش کردن، آشکار ساختن
کدینگ : روال کار اینه که حقیقت آشکار میشه
❄️ @coding_504 ❄️
بر ملا ساختن، فاش کردن، آشکار ساختن
کدینگ : روال کار اینه که حقیقت آشکار میشه
❄️ @coding_504 ❄️
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 راس در بیمارستان
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
140. #Prohibit: proˈhɪbət
Forbid by law or authority
قانوناً منع کردن، مانع شدن، منع کردن
a. Elvin's manager prohibited him from appearing on television.
مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او در تلویزیون شد.
b. Many homeowners prohibit others from walking on their property.
بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.
c. The law prohibits the use of guns to settle a conflict.
قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.
❄️ @coding_504 ❄️
Forbid by law or authority
قانوناً منع کردن، مانع شدن، منع کردن
a. Elvin's manager prohibited him from appearing on television.
مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او در تلویزیون شد.
b. Many homeowners prohibit others from walking on their property.
بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.
c. The law prohibits the use of guns to settle a conflict.
قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.
❄️ @coding_504 ❄️
#prohibit
ممنوع کردن-باز داشتن
کدینگ: "شرک" از بس پُر هیبت بود از ورود به شهر مَنعش کردن.
❄️ @coding_504 ❄️
ممنوع کردن-باز داشتن
کدینگ: "شرک" از بس پُر هیبت بود از ورود به شهر مَنعش کردن.
❄️ @coding_504 ❄️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 تفاوت زن ها و مردها 🤣🤣🤣
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
141. #Urgent: ˈɜːrdʒənt
Demanding immediate action or attention; important
اقدام یا توجه فوری را می طلبد، مهم، ضروری ، اضطراری
a. An urgent telephone call was , made to the company's treasurer.
به صندوقداریا خزانه دار شرکت یک تلفن ضروری شد.
b. The principal called an urgent meeting to solve the school's numerous problems.
مدیر برای حل مشکلات متعدد مدرسه، نشستی اضطراری ترتیب داد.
c. When he heard the urgent cry for help, the lifeguard did not hesitate.
هنگامی که نجات غریق فریاد اضطراری برای کمک را شنید، تعلل نکرد.
❄️ @coding_504 ❄️
Demanding immediate action or attention; important
اقدام یا توجه فوری را می طلبد، مهم، ضروری ، اضطراری
a. An urgent telephone call was , made to the company's treasurer.
به صندوقداریا خزانه دار شرکت یک تلفن ضروری شد.
b. The principal called an urgent meeting to solve the school's numerous problems.
مدیر برای حل مشکلات متعدد مدرسه، نشستی اضطراری ترتیب داد.
c. When he heard the urgent cry for help, the lifeguard did not hesitate.
هنگامی که نجات غریق فریاد اضطراری برای کمک را شنید، تعلل نکرد.
❄️ @coding_504 ❄️