Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Act like the Others
همرنگ جماعت شو
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Jack and Lydia are on holiday in France with their friends, Mike and Anna. Mike loves to visit historical buildings. Jack agrees to sightsee some historical buildings with him.
جک و لیدیا تعطیلات را همراه با دوستانشان مایک و آنا در فرانسه به سر میبرند. مایک عاشق بازدید کردن از ساختمانهای تاریخی است. جک موافقت میکند تا همراه با مایک به دیدن چند ساختمان تاریخی برود.
Lydia and Anna decide to shop in the city. “See you boys when we get back!” the girls shout.
لیدیا و آنا تصمیم میگیرند تا در شهر خرید کنند. دخترها داد میزنند: "وقتی برگشتیم شما پسرها را میبینیم!"
In the village Jack and Mike see a beautiful old church, but when they enter the church, a service is already in progress. “Shh! Just sit quietly, so that we don’t stand out. And act like the others!” Mike whispers.
در روستا، جک و مایک یک کلیسای قدیمی زیبا را میبینند اما وقتی وارد کلیسا میشوند، میبینند که یک مراسم در حال برگزاری است. مایک در گوشی میگوید:« هیس! فقط آرام بنشین تا کسی متوجه ما نشود. و مثل بقیه رفتار کن!»
Since they don’t really know French, Jack and Mike quietly sit down. During the service, they stand, kneel and sit to follow what the rest of the crowd do.
چون جک و مایک فرانسوی خوب بلد نیستند آرام یک جا مینشینند. طی مراسم، آنها بلند میشوند، زانو میزنند و مینشینند تا هرکاری که جمعیت انجام میدهند را تقلید کنند.
“I hope we blend in and don’t look like tourists!” Mike tells Jack.
مایک به جک می گوید: "امیدوارم قاطی جمعیت شویم و شبیه گردشگرها نباشیم."
At one point, the priest makes an announcement and the man who sits next to Jack and Mike stands up. “We should stand up, too!” Jack whispers to Mike. So, Jack and Mike stand up with the man. Suddenly, all the people burst into laughter!
یک بار کشیش کسی را صدا میزند و مردی که کنار جک و مایک نشسته است بلند میشود. جک در گوش مایک میگوید: "ما هم باید بلند شویم!" پس جک و مایک همراه مرد بلند میشوند. ناگهان، همهی آدمها شروع به خندیدن میکنند!
After the service, Jack and Mike approach the priest, who speaks English. “What’s so funny?” Jack asks. With a smile on his face the priest says, “Well boys, there is a new baby born, and it’s tradition to ask the father to stand up.”
بعد از مراسم، جک و مایک پیش کشیش که انگلیسی صحبت میکرد، رفتند. جک پرسید: "چه چیز خیلی خندهدار بود؟" کشیش با لبخندی بر لب گفت: "خب پسرها، یک نوزاد متولد شده و رسم این است که از پدر خواسته شود تا بلند شود و بایستد."
Jack and Mike look at each other and Mike shakes his head. He smiles and says, “I guess we should understand what people do before we act like the others!”
جک و مایک به همدیگر نگاه کردند و مایک سرش را تکان داد. او لبخند زد و گفت: "فکر کنم بهتر باشد تا قبل از اینکه شکل مردم عمل کنیم اول بفهمیم آنها چه میکنند."
#Short_story_72
👥 @coding_504 👥
همرنگ جماعت شو
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Jack and Lydia are on holiday in France with their friends, Mike and Anna. Mike loves to visit historical buildings. Jack agrees to sightsee some historical buildings with him.
جک و لیدیا تعطیلات را همراه با دوستانشان مایک و آنا در فرانسه به سر میبرند. مایک عاشق بازدید کردن از ساختمانهای تاریخی است. جک موافقت میکند تا همراه با مایک به دیدن چند ساختمان تاریخی برود.
Lydia and Anna decide to shop in the city. “See you boys when we get back!” the girls shout.
لیدیا و آنا تصمیم میگیرند تا در شهر خرید کنند. دخترها داد میزنند: "وقتی برگشتیم شما پسرها را میبینیم!"
In the village Jack and Mike see a beautiful old church, but when they enter the church, a service is already in progress. “Shh! Just sit quietly, so that we don’t stand out. And act like the others!” Mike whispers.
در روستا، جک و مایک یک کلیسای قدیمی زیبا را میبینند اما وقتی وارد کلیسا میشوند، میبینند که یک مراسم در حال برگزاری است. مایک در گوشی میگوید:« هیس! فقط آرام بنشین تا کسی متوجه ما نشود. و مثل بقیه رفتار کن!»
Since they don’t really know French, Jack and Mike quietly sit down. During the service, they stand, kneel and sit to follow what the rest of the crowd do.
چون جک و مایک فرانسوی خوب بلد نیستند آرام یک جا مینشینند. طی مراسم، آنها بلند میشوند، زانو میزنند و مینشینند تا هرکاری که جمعیت انجام میدهند را تقلید کنند.
“I hope we blend in and don’t look like tourists!” Mike tells Jack.
مایک به جک می گوید: "امیدوارم قاطی جمعیت شویم و شبیه گردشگرها نباشیم."
At one point, the priest makes an announcement and the man who sits next to Jack and Mike stands up. “We should stand up, too!” Jack whispers to Mike. So, Jack and Mike stand up with the man. Suddenly, all the people burst into laughter!
یک بار کشیش کسی را صدا میزند و مردی که کنار جک و مایک نشسته است بلند میشود. جک در گوش مایک میگوید: "ما هم باید بلند شویم!" پس جک و مایک همراه مرد بلند میشوند. ناگهان، همهی آدمها شروع به خندیدن میکنند!
After the service, Jack and Mike approach the priest, who speaks English. “What’s so funny?” Jack asks. With a smile on his face the priest says, “Well boys, there is a new baby born, and it’s tradition to ask the father to stand up.”
بعد از مراسم، جک و مایک پیش کشیش که انگلیسی صحبت میکرد، رفتند. جک پرسید: "چه چیز خیلی خندهدار بود؟" کشیش با لبخندی بر لب گفت: "خب پسرها، یک نوزاد متولد شده و رسم این است که از پدر خواسته شود تا بلند شود و بایستد."
Jack and Mike look at each other and Mike shakes his head. He smiles and says, “I guess we should understand what people do before we act like the others!”
جک و مایک به همدیگر نگاه کردند و مایک سرش را تکان داد. او لبخند زد و گفت: "فکر کنم بهتر باشد تا قبل از اینکه شکل مردم عمل کنیم اول بفهمیم آنها چه میکنند."
#Short_story_72
👥 @coding_504 👥
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
82. #molest :
interfere with and trouble, disturb
مزاحم شدن و اذیت کردن، آزار دادن
a. My neighbor was molested when walking home from the subway.
همسایه ما وقتی از مترو به سمت خانه قدم میزد، مورد تعرض قرار گرفت
b. The gang did a thorough job of molesting the people in the park.
باند تبهکاران اذیت و آزار زیادی برای مردم پارک ایجاد کردند
c. Lifeguards warned the man not to molest any of the swimmers.
نجات غریق ها به آن مرد اخطار کردند که مزاحم هیچ یک از شناگران نشود
🍂 @coding_504 🍂
interfere with and trouble, disturb
مزاحم شدن و اذیت کردن، آزار دادن
a. My neighbor was molested when walking home from the subway.
همسایه ما وقتی از مترو به سمت خانه قدم میزد، مورد تعرض قرار گرفت
b. The gang did a thorough job of molesting the people in the park.
باند تبهکاران اذیت و آزار زیادی برای مردم پارک ایجاد کردند
c. Lifeguards warned the man not to molest any of the swimmers.
نجات غریق ها به آن مرد اخطار کردند که مزاحم هیچ یک از شناگران نشود
🍂 @coding_504 🍂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 تفاوت زن ها و مردها 🤣🤣🤣
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را به ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 @O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
The purpose of life
مقصد زندگی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A long time ago, there was an Emperor who told his horseman that if he could ride on his horse and cover as much land area as he likes, then the Emperor would give him the area of land he has covered. Sure enough, the horseman quickly jumped onto his horse and rode as fast as possible to cover as much land area as he could. He kept on riding and riding, whipping the horse to go as fast as possible. When he was hungry or tired, he did not stop because he wanted to cover as much area as possible.
سالها پیش، حاکمی به یکی از سوارکارانش گفت: مقدار سرزمینهایی را که بتواند با اسبش طی کند را به او خواهد بخشید. همان طور که انتظار میرفت، اسب سوار به سرعت برای طی کردن هر چه بیشتر سرزمینها سوار بر اسبش شد و با سرعت شروع کرد به تاختن. با شلاق زدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن میتاخت و میتاخت. حتی وقتی گرسنه و خسته بود، متوقف نمیشد، چون میخواست تا جایی که امکان داشت سرزمینهای بیشتری را طی کند.
Came to a point when he had covered a substantial area and he was exhausted and was dying. Then he asked himself, "Why did I push myself so hard to cover so much land area? Now I am dying and I only need a very small area to bury myself."
وقتی مناطق قابل توجهی را طی کرده بود به نقطهای رسید. خسته بود و داشت میمرد. از خودش پرسید: چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدر زمین بدست بیاروم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفن کردنم نیاز دارم.
The above story is similar with the journey of our Life. We push very hard everyday to make more money, to gain power and recognition. We neglect our health , time with our family and to appreciate the surrounding beauty and the hobbies we love. One day when we look back, we will realize that we don't really need that much, but then we cannot turn back time for what we have missed.
داستان بالا شبیه سفر زندگی خودمان است. برای بدست آوردن ثروت، قدرت و شهرت سخت تلاش میکنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف کرد، غفلت میکنیم تا با زیباییها و سرگرمیهای اطرافمان که دوست داریم، مشغول باشیم. وقتی به گذشته نگاه میکنیم. متوجه خواهیم شد که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم اما نمیتوان آب رفته را به جوی بازگرداند.
Life is not about making money, acquiring power or recognition . Life is definitely not about work! Work is only necessary to keep us living so as to enjoy the beauty and pleasures of life. Life is a balance of Work and Play, Family and Personal time. You have to decide how you want to balance your Life. Define your priorities, realize what you are able to compromise but always let some of your decisions be based on your instincts. Happiness is the meaning and the purpose of Life, the whole aim of human existence. But happiness has a lot of meaning. Which king of definition would you choose? Which kind of happiness would satisfy your high-flyer soul?
زندگی تنها پول در آوردن و قدرتمند شدن و بدست آوردن شهرت نیست. زندگی قطعا فقط کار نیست، بلکه کار تنها برای امرار معاش است تا بتوان از زیباییها و لذتهای زندگی بهرهمند شد و استفاده کرد. زندگی تعادلی است بین کار و تفریح، خانواده و اوقات شخصی. بایستی تصمیم بگیری که چه طور زندگیت را متعادل کنی. اولویتهایت را تعریف کن و بدان که چه طور میتوانی با دیگران به توافق برسی اما همیشه اجازه بده که بعضی از تصمیماتت بر اساس غریزه درونیت باشد. شادی معنا و هدف زندگی است. هدف اصلی وجود انسان. اما شادی معنا های متعددی دارد. چه نوع شادی را شما انتخاب میکنید؟ چه نوع شادی روح بلند پروازتان را ارضا خواهد کرد؟
#Short_story_73
🐎 @coding_504 🐎
مقصد زندگی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A long time ago, there was an Emperor who told his horseman that if he could ride on his horse and cover as much land area as he likes, then the Emperor would give him the area of land he has covered. Sure enough, the horseman quickly jumped onto his horse and rode as fast as possible to cover as much land area as he could. He kept on riding and riding, whipping the horse to go as fast as possible. When he was hungry or tired, he did not stop because he wanted to cover as much area as possible.
سالها پیش، حاکمی به یکی از سوارکارانش گفت: مقدار سرزمینهایی را که بتواند با اسبش طی کند را به او خواهد بخشید. همان طور که انتظار میرفت، اسب سوار به سرعت برای طی کردن هر چه بیشتر سرزمینها سوار بر اسبش شد و با سرعت شروع کرد به تاختن. با شلاق زدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن میتاخت و میتاخت. حتی وقتی گرسنه و خسته بود، متوقف نمیشد، چون میخواست تا جایی که امکان داشت سرزمینهای بیشتری را طی کند.
Came to a point when he had covered a substantial area and he was exhausted and was dying. Then he asked himself, "Why did I push myself so hard to cover so much land area? Now I am dying and I only need a very small area to bury myself."
وقتی مناطق قابل توجهی را طی کرده بود به نقطهای رسید. خسته بود و داشت میمرد. از خودش پرسید: چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدر زمین بدست بیاروم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفن کردنم نیاز دارم.
The above story is similar with the journey of our Life. We push very hard everyday to make more money, to gain power and recognition. We neglect our health , time with our family and to appreciate the surrounding beauty and the hobbies we love. One day when we look back, we will realize that we don't really need that much, but then we cannot turn back time for what we have missed.
داستان بالا شبیه سفر زندگی خودمان است. برای بدست آوردن ثروت، قدرت و شهرت سخت تلاش میکنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف کرد، غفلت میکنیم تا با زیباییها و سرگرمیهای اطرافمان که دوست داریم، مشغول باشیم. وقتی به گذشته نگاه میکنیم. متوجه خواهیم شد که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم اما نمیتوان آب رفته را به جوی بازگرداند.
Life is not about making money, acquiring power or recognition . Life is definitely not about work! Work is only necessary to keep us living so as to enjoy the beauty and pleasures of life. Life is a balance of Work and Play, Family and Personal time. You have to decide how you want to balance your Life. Define your priorities, realize what you are able to compromise but always let some of your decisions be based on your instincts. Happiness is the meaning and the purpose of Life, the whole aim of human existence. But happiness has a lot of meaning. Which king of definition would you choose? Which kind of happiness would satisfy your high-flyer soul?
زندگی تنها پول در آوردن و قدرتمند شدن و بدست آوردن شهرت نیست. زندگی قطعا فقط کار نیست، بلکه کار تنها برای امرار معاش است تا بتوان از زیباییها و لذتهای زندگی بهرهمند شد و استفاده کرد. زندگی تعادلی است بین کار و تفریح، خانواده و اوقات شخصی. بایستی تصمیم بگیری که چه طور زندگیت را متعادل کنی. اولویتهایت را تعریف کن و بدان که چه طور میتوانی با دیگران به توافق برسی اما همیشه اجازه بده که بعضی از تصمیماتت بر اساس غریزه درونیت باشد. شادی معنا و هدف زندگی است. هدف اصلی وجود انسان. اما شادی معنا های متعددی دارد. چه نوع شادی را شما انتخاب میکنید؟ چه نوع شادی روح بلند پروازتان را ارضا خواهد کرد؟
#Short_story_73
🐎 @coding_504 🐎
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
لیست کلمات #درس8 کتاب 504
🍂1)Exaggerate مبالغه کردن
🍂2)Amateur آماتور ، ناشی
🍂3)Mediocre معمولی
🍂4)Variety گوناگونی ، تنوع
🍂5)Valid معتبر ، قانونی
🍂6)Survive جان سالم به در بردن
🍂7)Weird عجیب و غریب ، مرموز
🍂8)Prominent مشهور ، برجسته
🍂9)Security امنیت ، تضمین
🍂10)Bulky تنومند ، چاق
🍂11)Reluctant ناراضی
🍂12)Obvious آشکار ، واضح
🍂 @coding_504 🍂
🍂1)Exaggerate مبالغه کردن
🍂2)Amateur آماتور ، ناشی
🍂3)Mediocre معمولی
🍂4)Variety گوناگونی ، تنوع
🍂5)Valid معتبر ، قانونی
🍂6)Survive جان سالم به در بردن
🍂7)Weird عجیب و غریب ، مرموز
🍂8)Prominent مشهور ، برجسته
🍂9)Security امنیت ، تضمین
🍂10)Bulky تنومند ، چاق
🍂11)Reluctant ناراضی
🍂12)Obvious آشکار ، واضح
🍂 @coding_504 🍂
ویس توضیحات درس را گوش کنید.👆
👈 برای دریافت پکیج کامل لغات 504 عدد ۱ را به این آی دی بفرستید
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
👈 برای دریافت پکیج کامل لغات 504 عدد ۱ را به این آی دی بفرستید
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
Formula For Happiness
فرمول خوشبختی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
In 1922, Albert Einstein was staying in a hotel in Tokyo. Without any money to tip a hotel deliveryman, he instead gave him a couple of notes on hotel stationery about happiness and success. While the man was probably unable to read the advice, he recognized their value and held on to them. In October of this year, the deliveryman’s nephew sold the notes for 1.3 million dollars.
در سال 1922، آلبرت اینشتین در یک هتل در توکیو اقامت داشت. بدون هیچ پولی برای انعام دادن به مامور تحویل هتل، او در عوض دو نوشته روی کاغذهای یادداشت هتل در مورد شادی و موفقیت به او داد. در حالی که این مرد احتمالا قادر به خواندن توصیهها نبود، متوجه ارزش آنها شد و آنها را نگه داری کرد. در اکتبر سال جاری، برادرزادهی مامور تحویل این یادداشتها را به قیمت 1.3 میلیون دلار فروخت.
#Short_story_74
🤯 @coding_504 🤯
💠 ادامه داستان در⚡️instant view یا نمایش سریع قرار دارد.👇
فرمول خوشبختی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
In 1922, Albert Einstein was staying in a hotel in Tokyo. Without any money to tip a hotel deliveryman, he instead gave him a couple of notes on hotel stationery about happiness and success. While the man was probably unable to read the advice, he recognized their value and held on to them. In October of this year, the deliveryman’s nephew sold the notes for 1.3 million dollars.
در سال 1922، آلبرت اینشتین در یک هتل در توکیو اقامت داشت. بدون هیچ پولی برای انعام دادن به مامور تحویل هتل، او در عوض دو نوشته روی کاغذهای یادداشت هتل در مورد شادی و موفقیت به او داد. در حالی که این مرد احتمالا قادر به خواندن توصیهها نبود، متوجه ارزش آنها شد و آنها را نگه داری کرد. در اکتبر سال جاری، برادرزادهی مامور تحویل این یادداشتها را به قیمت 1.3 میلیون دلار فروخت.
#Short_story_74
🤯 @coding_504 🤯
💠 ادامه داستان در⚡️instant view یا نمایش سریع قرار دارد.👇
Telegraph
Formula For Happiness
Formula For Happiness فرمول خوشبختی In 1922, Albert Einstein was staying in a hotel in Tokyo. Without any money to tip a hotel deliveryman, he instead gave him a couple of notes on hotel stationery about happiness and success. While the man was probably unable…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 مانیکا و چندلر 😂😂😂
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را یه ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را یه ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
Passport For Sale
گذرنامهفروشی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
According to the United Nations, there are 19.5 million refugees around the world. Most of them are poor and in need of support. What most people don’t hear about are the ultra-rich who can easily buy their way into a new life abroad. In the US, for example, foreigners who invest $500,000 in a US business can get a permanent residency visa.
به گفته سازمان ملل متحد، 19.5 میلیون پناهنده در سراسر جهان وجود دارد. بسیاری از آنها فقیر و نیازمند حمایت هستند. آنچه اکثر مردم نشنیده اند، حکایت افراد بسیار ثروتمندی است که به راحتی می توانند زندگی جدیدی خارج از کشور خود بخرند. برای مثال در ایالات متحده، خارجیهایی که 500 هزار دلار در کسب و کاری در آمریکا سرمایه گذاری کنند، میتوانند ویزای اقامت دائم دریافت کنند.
The country of St. Kitts and Nevis has taken it one step further. This island country has beautiful oceans, jungles, and mountains, but it doesn’t have much else. In the late 90’s, the economy of St. Kitts and Nevis was in trouble. Wendell Lawrence found a solution.
کشور سنت کیتس و نویس این کار را یک گام به جلو برده است. این کشور جزیرهای است که اقیانوسها، جنگلها و کوهستانهای زیبایی دارد، اما به جز اینها چیز زیادی ندارد. در اواخر دهه 90، اقتصاد سنت کیتس و نویس دچار مشکل شد. اما وندل لارنس راه حل جالبی پیدا کرد پیدا کرد.....
#Short_story_60
💉 @coding_504 🌡
💠 ادامه داستان در⚡️Instant view یا نمایش سریع قرار دارد.👇
گذرنامهفروشی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
According to the United Nations, there are 19.5 million refugees around the world. Most of them are poor and in need of support. What most people don’t hear about are the ultra-rich who can easily buy their way into a new life abroad. In the US, for example, foreigners who invest $500,000 in a US business can get a permanent residency visa.
به گفته سازمان ملل متحد، 19.5 میلیون پناهنده در سراسر جهان وجود دارد. بسیاری از آنها فقیر و نیازمند حمایت هستند. آنچه اکثر مردم نشنیده اند، حکایت افراد بسیار ثروتمندی است که به راحتی می توانند زندگی جدیدی خارج از کشور خود بخرند. برای مثال در ایالات متحده، خارجیهایی که 500 هزار دلار در کسب و کاری در آمریکا سرمایه گذاری کنند، میتوانند ویزای اقامت دائم دریافت کنند.
The country of St. Kitts and Nevis has taken it one step further. This island country has beautiful oceans, jungles, and mountains, but it doesn’t have much else. In the late 90’s, the economy of St. Kitts and Nevis was in trouble. Wendell Lawrence found a solution.
کشور سنت کیتس و نویس این کار را یک گام به جلو برده است. این کشور جزیرهای است که اقیانوسها، جنگلها و کوهستانهای زیبایی دارد، اما به جز اینها چیز زیادی ندارد. در اواخر دهه 90، اقتصاد سنت کیتس و نویس دچار مشکل شد. اما وندل لارنس راه حل جالبی پیدا کرد پیدا کرد.....
#Short_story_60
💉 @coding_504 🌡
💠 ادامه داستان در⚡️Instant view یا نمایش سریع قرار دارد.👇
Telegraph
Passport For Sale
Passport For Sale گذرنامهفروشی According to the United Nations, there are 19.5 million refugees around the world. Most of them are poor and in need of support. What most people don’t hear about are the ultra-rich who can easily buy their way into a new life…
Passport For Sale
@coding_504
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣