Emily’s Secret
راز امیلی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Emily is 8 years old. She lives in a big house. She has a huge room. She has many toys and she has a lot of friends. But Emily is not happy. She has a secret.
امیلی 8 سال سن دارد. او در یک خانه بزرگ زندگی میکند. او یک اتاق خیلی بزرگ دارد. او اسباب بازیها و دوستان زیادی دارد. اما امیلی شاد نیست. او یک راز دارد.
She doesn’t want to tell anyone about her secret. She feels embarrassed. The problem is that if nobody knows about it, there is no one that can help her.
او نمیخواهد به در مورد رازش به کسی بگوید. او احساس شرمساری میکند. مشکل این است که اگر کسی (هم) در این مورد بداند، هیچ کس نمیتواند به او کمک کند.
Emily doesn’t write her homework. When there is an exam – she gets sick. She doesn’t tell anyone, but the truth is she can’t read and write. Emily doesn’t remember the letters of the alphabet.
امیلی تکلیف مدرسهاش را نمینویسد. وقتی یک امتحان دارد، او مریض میشود. او به هیچ کس نمیگوید، اما واقعیت این است که او نمیتواند بخواند و بنویسد. امیلی حروف الفبا را به یاد نمیآورد.
One day, Emily’s teacher finds out. She sees that Emily can’t write on the board. She calls her after class and asks her to tell the truth. Emily says, “It is true. I don’t know how to read and write”. The teacher listens to her. She wants to help Emily. She tells her, “That’s ok. You can read and write if we practice together”.
یک روز معلم امیلی میفهمد. او میبیند که امیلی نمیتواند روی تخته بنویسد. او امیلی را بعد از کلاس صدامیزند و از او میخواهد حقیقت را به او بگوید. امیلی می گوید "این درست است. من نمیدانم چطور بخوانم و بنویسم." معلم به او گوش میکند. او میخواهد به امیلی کمک کند. او به امیلی میگوید "مشکلی نیست. تو میتوانی بخوانی و بنویسی، اگر ما با هم تمرین کنیم."
So Emily and her teacher meet every day after class. They practice together. Emily works hard. Now she knows how to read and write.
پس امیلی و معلمش هر روز بعد از کلاس (همدیگر را) ملاقات میکنند. آنها با هم تمرین میکنند. امیلی به سختی کار میکند. حالا او میداند چگونه بخواند و بنویسد.
#Short_story_68
👧🏻 @coding_504 👧🏻
راز امیلی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Emily is 8 years old. She lives in a big house. She has a huge room. She has many toys and she has a lot of friends. But Emily is not happy. She has a secret.
امیلی 8 سال سن دارد. او در یک خانه بزرگ زندگی میکند. او یک اتاق خیلی بزرگ دارد. او اسباب بازیها و دوستان زیادی دارد. اما امیلی شاد نیست. او یک راز دارد.
She doesn’t want to tell anyone about her secret. She feels embarrassed. The problem is that if nobody knows about it, there is no one that can help her.
او نمیخواهد به در مورد رازش به کسی بگوید. او احساس شرمساری میکند. مشکل این است که اگر کسی (هم) در این مورد بداند، هیچ کس نمیتواند به او کمک کند.
Emily doesn’t write her homework. When there is an exam – she gets sick. She doesn’t tell anyone, but the truth is she can’t read and write. Emily doesn’t remember the letters of the alphabet.
امیلی تکلیف مدرسهاش را نمینویسد. وقتی یک امتحان دارد، او مریض میشود. او به هیچ کس نمیگوید، اما واقعیت این است که او نمیتواند بخواند و بنویسد. امیلی حروف الفبا را به یاد نمیآورد.
One day, Emily’s teacher finds out. She sees that Emily can’t write on the board. She calls her after class and asks her to tell the truth. Emily says, “It is true. I don’t know how to read and write”. The teacher listens to her. She wants to help Emily. She tells her, “That’s ok. You can read and write if we practice together”.
یک روز معلم امیلی میفهمد. او میبیند که امیلی نمیتواند روی تخته بنویسد. او امیلی را بعد از کلاس صدامیزند و از او میخواهد حقیقت را به او بگوید. امیلی می گوید "این درست است. من نمیدانم چطور بخوانم و بنویسم." معلم به او گوش میکند. او میخواهد به امیلی کمک کند. او به امیلی میگوید "مشکلی نیست. تو میتوانی بخوانی و بنویسی، اگر ما با هم تمرین کنیم."
So Emily and her teacher meet every day after class. They practice together. Emily works hard. Now she knows how to read and write.
پس امیلی و معلمش هر روز بعد از کلاس (همدیگر را) ملاقات میکنند. آنها با هم تمرین میکنند. امیلی به سختی کار میکند. حالا او میداند چگونه بخواند و بنویسد.
#Short_story_68
👧🏻 @coding_504 👧🏻
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
🙂 چطوری به انگلیسی بگیم شب بخیر ؟
👌 Other ways to say: Good Night
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
👌 Other ways to say: Good Night
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 ماجرای «لباس جدید ریچل» part2😂😂😂
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را یه ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را یه ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Coding_504 | @Friends_en
⭕️لغات ضروری ۴۰۰۰۰ لغاتی پر بسامد و کاربردی
👈🏻با تدریس فوق العاده استاد یکتا
💯اگر هنوز موفق به ثبتنام در این دوره نشده اید. همین امروز برای دریافت این آموزش ها به ایدی زیر پیام دهید.
👇👇👇
🆔 t.me/silvermoon1000
✅ برای ثبتنام در کلاس چهار هزار واژه عدد ۴۰۰۰ را به ادمین ارسال کنید👆🏻
👈🏻با تدریس فوق العاده استاد یکتا
💯اگر هنوز موفق به ثبتنام در این دوره نشده اید. همین امروز برای دریافت این آموزش ها به ایدی زیر پیام دهید.
👇👇👇
🆔 t.me/silvermoon1000
✅ برای ثبتنام در کلاس چهار هزار واژه عدد ۴۰۰۰ را به ادمین ارسال کنید👆🏻
🍂My brother, the gentleman 🍂
The story of sir Walter Raleigh who spread his cloak on the ground to keep Queen Elizabeth from the *hardship of crossing a muddy puddle can *qualify that problem for an award as a man of *tact and good breeding. My brother Kenny, a *bachelor with a *keen interest in history, was impressed by that anecdote and thought he might demonstrate his excellent upbringing in a parallel situation. Accordingly he decided to *abandon his subway seat in favor of a woman standing nearby.
Although *unaccustomed to such generous treatment, the young woman was pleased to accept Kenny's kind offer. However, her *jealous boyfriend swore an *oath under his breath because he thought my brother was flirting with his girlfriend. I don't have any *data on the number of young men who get into similar trouble as a result of a *gallant gesture, but it's probably one in a thousand. Poor Kenny, he pointed to the now *vacant seat.
🍂برادرم,این مرد محترم🍂
داستان "سر والتر رالی" که شنل خود را روی زمین پهن کرد تا ملکه را از دشواری عبور از گودالی گل آلود دور نگه دارد میتواند این مرد شریف را بعنوان مردی با درایت و با تربیت, شایسته ی پاداش کند. برادر مجردم "کنی" که علاقه شدیدی به تاریخ دارد, تحت تاثیر این داستان قرار گرفت و فکر کرد که او هم میتواند در شرایط مشابهی تربیت عالی اش را نشان دهد.در نتیجه در مترو, تصمیم گرفت صندلی اش را به نفع خانمی که در کنار ایستاده بود ترک کند.
خانم جوان گرچه به چنین رفتار سخاوتمندانه ای عادت نداشت, با خوشحالی پیشنهاد مهربانانه ی "کنی" رو پذیرفت اما دوست پسر حسود و غیرتی آن خانم زیر لب ناسزایی گفت زیرا فکر میکرد که برادرم دارد با دوست دخترش لاس میزند در مورد چنین افراد جوانی که در نتیجه چنین برخوردهای جوانمردانه ای دچار مشکلات مشابهی میشوند اطلاعی نداریم اما احتمال آن یک در هزار است.بیچاره "کنی" او حالا به صندلی اشاره کرد که خالی بود.
🍂 @coding_504 🍂
ویس مربوط به متن بالا را گوش دهید👇
The story of sir Walter Raleigh who spread his cloak on the ground to keep Queen Elizabeth from the *hardship of crossing a muddy puddle can *qualify that problem for an award as a man of *tact and good breeding. My brother Kenny, a *bachelor with a *keen interest in history, was impressed by that anecdote and thought he might demonstrate his excellent upbringing in a parallel situation. Accordingly he decided to *abandon his subway seat in favor of a woman standing nearby.
Although *unaccustomed to such generous treatment, the young woman was pleased to accept Kenny's kind offer. However, her *jealous boyfriend swore an *oath under his breath because he thought my brother was flirting with his girlfriend. I don't have any *data on the number of young men who get into similar trouble as a result of a *gallant gesture, but it's probably one in a thousand. Poor Kenny, he pointed to the now *vacant seat.
🍂برادرم,این مرد محترم🍂
داستان "سر والتر رالی" که شنل خود را روی زمین پهن کرد تا ملکه را از دشواری عبور از گودالی گل آلود دور نگه دارد میتواند این مرد شریف را بعنوان مردی با درایت و با تربیت, شایسته ی پاداش کند. برادر مجردم "کنی" که علاقه شدیدی به تاریخ دارد, تحت تاثیر این داستان قرار گرفت و فکر کرد که او هم میتواند در شرایط مشابهی تربیت عالی اش را نشان دهد.در نتیجه در مترو, تصمیم گرفت صندلی اش را به نفع خانمی که در کنار ایستاده بود ترک کند.
خانم جوان گرچه به چنین رفتار سخاوتمندانه ای عادت نداشت, با خوشحالی پیشنهاد مهربانانه ی "کنی" رو پذیرفت اما دوست پسر حسود و غیرتی آن خانم زیر لب ناسزایی گفت زیرا فکر میکرد که برادرم دارد با دوست دخترش لاس میزند در مورد چنین افراد جوانی که در نتیجه چنین برخوردهای جوانمردانه ای دچار مشکلات مشابهی میشوند اطلاعی نداریم اما احتمال آن یک در هزار است.بیچاره "کنی" او حالا به صندلی اشاره کرد که خالی بود.
🍂 @coding_504 🍂
ویس مربوط به متن بالا را گوش دهید👇
Audio
دوست داری روزی 200لغت ضروری انگلیسی رو یادبگیری
همین الان عدد 200 رو برای ادمین ثبتنام ارسال کنید👇👇🏿👇🏻
🆔 t.me/O2021
همین الان عدد 200 رو برای ادمین ثبتنام ارسال کنید👇👇🏿👇🏻
🆔 t.me/O2021
Forwarded from سریال فرندز با دو زیرنویس
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 ماجرای «لباس جدید ریچل» part3😂😂😂
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را یه ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Friends_en
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
👈🏻 فوق العاده موثر برای تقویت مکالمه و لیسنینگ
برای تهیه ی مجموعه کامل سریال فرندز با دو زیرنویس انگلیسی و فارسی در فروش ویژه عدد 5 را یه ایدی زیر ارسال کنید👈🏻 🆔 T.me/O2021
🇺🇸 Join @Friends_en
لیست کلمات #درس2 کتاب 504
🍂1)Corpse جنازه ، جسد
🍂2)Conceal پنهان کردن ، پوشاندن
🍂3)Dismal غمگین
🍂4)Frigid خیلی سرد
🍂5)Inhabit ساکن شدن
🍂6)Numb بی حس
🍂7)Peril مخاطره ، خطر
🍂8)Recline تکیه کردن
🍂9)Shriek جیغ کشیدن
🍂10)Sinister شیطانی
🍂11)Tempt وسوسه
🍂12)Wager شرط بندی
🍂 @coding_504 🍂
🍂1)Corpse جنازه ، جسد
🍂2)Conceal پنهان کردن ، پوشاندن
🍂3)Dismal غمگین
🍂4)Frigid خیلی سرد
🍂5)Inhabit ساکن شدن
🍂6)Numb بی حس
🍂7)Peril مخاطره ، خطر
🍂8)Recline تکیه کردن
🍂9)Shriek جیغ کشیدن
🍂10)Sinister شیطانی
🍂11)Tempt وسوسه
🍂12)Wager شرط بندی
🍂 @coding_504 🍂
حتما گوش کنید👆
برای خرید پک کامل 504 بهمراه کدینگ تصویری و فایل صوتی تدریس عدد 1 را به ادمین ارسال کنید👇👌🔰
🆔 t.me/o2021
مطالب کانال را به اشتراک بگذارید👇
🍂 @coding_504 🍂
برای خرید پک کامل 504 بهمراه کدینگ تصویری و فایل صوتی تدریس عدد 1 را به ادمین ارسال کنید👇👌🔰
🆔 t.me/o2021
مطالب کانال را به اشتراک بگذارید👇
🍂 @coding_504 🍂
🙂 چطوری به انگلیسی بگیم مشهور ؟
👌 Other ways to say: FAMOUS
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
👌 Other ways to say: FAMOUS
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
A Surprise from Australia
سوپرایزی از استرالیا
#داستان_کوتاه_انگلیسی
The school ends and Erica quickly puts her books in the bag and runs out of the class.
مدرسه تمام میشود و اریکا به سرعت کتابهایش را توی کیفش میگذارد و از کلاس بیرون میدود.
Today is a special day. Erica is very excited. She runs home and thinks about her uncle. She spoke with him on the phone a week ago. He returns from Australia, and he brings a special surprise with him!
امروز یک روز ویژه است. اریکا خیلی هیجان زده است. او به خانه میدود و در مورد عمویش فکر میکند. او با عمویش یک هفته پیش تلفنی صحبت کرده است. او از استرالیا برمیگردد، و او با خود یک چیز غافلگیر کننده میآورد!
Erica is very happy. She thinks about the surprise that he brings.
اریکا بسیار خوشحال است. او در مورد چیز غافلگیر کنندهای که او (عمویش) میآورد فکر میکند.
"Maybe he brings a surfboard? That is fun! I can learn how to surf!", "Maybe he brings Australian nuts? Oh, I can eat nuts all day!", "Or maybe he brings a kangaroo? That is not good. I don’t have a place in my room for a kangaroo…"
"شاید او یک تخته موج سواری میآورد؟ اینم کننده است! من میتوانم یاد بگیرم چگونه موج سواری کنم."، "شاید او خشکبار (مغز) استرالیایی بیاورد؟ اوه، من میتوانم تمام روز خشکبار بخورم."، "یا شاید او یک کانگرو بیاورد؟ این خوب نیست. من جایی در اتاقم برای یک کانگرو ندارم…"
Erica finally arrives home. Her parents are there, and her uncle is there! She is very happy to see him. They hug and she jumps up and down.
اریکا سرانجام به خانه میرسد. والدینش آنجا هستند، و عمویش (هم) آنجاست! او از دیدنش خیلی خوشحال است. آنها (همدیگر را) بغل می کنند و او بالا و پایین میپرد.
"Uncle, uncle," she calls, "what special surprise do you have for me from Australia?"
"عمو، عمو" او فریاد صدا میزند، "چه سورپرایز خاصی برای من از استرالیا آوردهای؟"
"Well," her uncle smiles and answers, "I have for you an Australian aunt!"
"خب" عموی او لبخند میزند و جواب میدهد، "من برای تو یک زن عموی استرالیایی آوردم."
#Short_story_69
🇦🇺 @coding_504 🇦🇺
سوپرایزی از استرالیا
#داستان_کوتاه_انگلیسی
The school ends and Erica quickly puts her books in the bag and runs out of the class.
مدرسه تمام میشود و اریکا به سرعت کتابهایش را توی کیفش میگذارد و از کلاس بیرون میدود.
Today is a special day. Erica is very excited. She runs home and thinks about her uncle. She spoke with him on the phone a week ago. He returns from Australia, and he brings a special surprise with him!
امروز یک روز ویژه است. اریکا خیلی هیجان زده است. او به خانه میدود و در مورد عمویش فکر میکند. او با عمویش یک هفته پیش تلفنی صحبت کرده است. او از استرالیا برمیگردد، و او با خود یک چیز غافلگیر کننده میآورد!
Erica is very happy. She thinks about the surprise that he brings.
اریکا بسیار خوشحال است. او در مورد چیز غافلگیر کنندهای که او (عمویش) میآورد فکر میکند.
"Maybe he brings a surfboard? That is fun! I can learn how to surf!", "Maybe he brings Australian nuts? Oh, I can eat nuts all day!", "Or maybe he brings a kangaroo? That is not good. I don’t have a place in my room for a kangaroo…"
"شاید او یک تخته موج سواری میآورد؟ اینم کننده است! من میتوانم یاد بگیرم چگونه موج سواری کنم."، "شاید او خشکبار (مغز) استرالیایی بیاورد؟ اوه، من میتوانم تمام روز خشکبار بخورم."، "یا شاید او یک کانگرو بیاورد؟ این خوب نیست. من جایی در اتاقم برای یک کانگرو ندارم…"
Erica finally arrives home. Her parents are there, and her uncle is there! She is very happy to see him. They hug and she jumps up and down.
اریکا سرانجام به خانه میرسد. والدینش آنجا هستند، و عمویش (هم) آنجاست! او از دیدنش خیلی خوشحال است. آنها (همدیگر را) بغل می کنند و او بالا و پایین میپرد.
"Uncle, uncle," she calls, "what special surprise do you have for me from Australia?"
"عمو، عمو" او فریاد صدا میزند، "چه سورپرایز خاصی برای من از استرالیا آوردهای؟"
"Well," her uncle smiles and answers, "I have for you an Australian aunt!"
"خب" عموی او لبخند میزند و جواب میدهد، "من برای تو یک زن عموی استرالیایی آوردم."
#Short_story_69
🇦🇺 @coding_504 🇦🇺
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
17) #withdraw /wəðˈdrɒ/
(n.) withdrawal
(syn.) extract
(v.) to remove, take out, or take back
مثال👇👇
a. The player withdrew from the competition.
b. Gloria had to make a withdrawal from her savings to pay tuition.
🔸 @coding_toefl 🔸
(n.) withdrawal
(syn.) extract
(v.) to remove, take out, or take back
مثال👇👇
a. The player withdrew from the competition.
b. Gloria had to make a withdrawal from her savings to pay tuition.
🔸 @coding_toefl 🔸
#withdraw
معنی: کنار کشیدن، برداشت کردن، خارج کردن
کدینگ: ویس درو کنار کشیدو وارد شد.
🔸 @coding_toefl 🔸
معنی: کنار کشیدن، برداشت کردن، خارج کردن
کدینگ: ویس درو کنار کشیدو وارد شد.
🔸 @coding_toefl 🔸