This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قسمت های کوتاهی از سریال محبوب فرندز با زیرنویس انگلیسی
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
📺 Was that place The Sun ?!
مناسب برای تقویت لیسنینگ
برای داشتن آرشیو کامل فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی به آیدی زیر پیام دهید👈🏻 t.me/O2021
🇺🇸 Join @Friends_en
🇺🇸 A short movie . Listen to it
If you wanna improve your English
📺 Was that place The Sun ?!
مناسب برای تقویت لیسنینگ
برای داشتن آرشیو کامل فرندز با زیرنویس انگلیسی و فارسی به آیدی زیر پیام دهید👈🏻 t.me/O2021
🇺🇸 Join @Friends_en
Anniversary Day
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح پیش متوسط Pre-Intermediate)
Chloe and Kevin enjoy going out to Italian restaurants.
کلویی و کوین از رفتن به رستوران های ایتالیایی لذت می برند.
They love to eat pasta, share a dessert, and have espresso.
آنها عاشق خوردن پاستا، تقسیم کردن دسر و اسپرسو خوردن هستند.
Chloe and Kevin’s anniversary is coming up. Kevin wants to plan a night out at an Italian restaurant in town. He calls a restaurant to make a reservation but they have no tables available. He calls another restaurant, but they have no availability either.
سالگرد ازدواج کلویی و کلوین نزدیک است. کوین قصد دارد یک شب بیرون رفتن در رستوران ایتالیایی در شهر را برنامه ریزی کند. او به یک رستوران زنگ می زند تا میز رزرو کند اما آنها هیچ میز خالی ندارند. او به یک رستوران دیگر زنگ می زند اما آنها هم هیچ جای خالی ندارند.
Kevin thinks and paces around the house. He knows that Chloe loves Italian food more than anything else. He knows that nothing makes her happier. But the only two Italian places in town are too busy.
کوین فکر می کند و در خانه قدم رو می کند. او می داند که کلویی غذای ایتالیایی را بیشتر از هر چیز دیگری دوست دارد. او می داند که هیچ چیز او را خوشحال تر نمی کند. اما هر دو رستوران ایتالیایی در شهر جای خالی ندارند.
Kevin has an idea. What if he cooks Chloe a homemade Italian meal? Kevin pictures it: he puts down a fancy tablecloth, lights some candles, and plays romantic Italian music. Chloe loves when Kevin makes an effort.
کوین ایده ای دارد. چطور است که او برای کلویی یک وعده غذای خانگی ایتالیایی درست کند؟ کوین این موضوع را تصور می کند: او یک رومیزی شیک پهن می کند، چند شمع روشن می کند، و موسیقی عاشقانه ایتالیایی پخش می کند. کلویی خیلی دوست دارد وقتی کوین برای شاد کردنش تلاش می کند.
There’s only one thing. Kevin isn’t a good cook.
فقط یک مشکلی وجود دارد. کوین آشپز خوبی نیست.
In fact, Kevin is a terrible cook. When he tries to make breakfast he burns the eggs, when he tries to make lunch he screws up the salad, when he tries to make dinner even the neighbors smell how bad it is.
راستش، کوین آشبز افتضاحی است. وقتی او سعی می کند صبحانه درست کند تخم مرغ را می سوزاند، وقتی سعی می کند ناهار درست کند سالاد را خراب می کند، وقتی سعی می کند شام درست کند حتی همسایه ها هم بوی بد غذایش را متوجه می شوند.
Kevin has another idea: if he calls up one of the restaurants before Chloe gets home and orders take-out, he can serve that food instead of his bad cooking!
ایده ی دیگری به ذهن کوین می رسد: اگر قبل از اینکه کلویی به خانه برسد، به یکی از رستوران ها زنگ بزند و غذای بیرون بر سفارش دهد، می تواند آن غذا را به جای آشپزی بد خودش برای کلویی سرو کند.
The day arrives. Chloe is still at work while Kevin orders the food, picks it up, and brings it back home.
روز موعود فرا می رسد. کلویی هنوز سر کار است وقتی کوین غذا را سفارش می دهد، دنبال غذا می رود، و آن را به خانه می آورد.
As he lays down the place settings, lights the candles and puts the music on, Chloe walks in.
وقتی او میز را می چیند، شمع ها را روشن می کند و موسیقی را پخش می کند، کلویی به خانه می آید.
“Happy Anniversary!” Kevin tells Chloe. He shows off their romantic dinner setting, smiling.
کوین به کلویی می گوید:« سالگرد ازدواج مان مبارک!» او لبخندزنان میز عاشقانه شان را به کلویی نشان می دهد.
Chloe looks confused. “Our anniversary is tomorrow, Kevin.”
کلویی گیج شده است. “سالگرد ازدواج ما فرداست، کوین.»
Kevin pauses, looks at the calendar and realizes she’s right. He looks back at her.
کوین مکث می کند، به تقویم نگاه می کند و متوجه می شود که کلویی راست می گوید. او بر می گردد و به کلویی نگاه می کند.
“I guess it’s always good to practice!” he says.
او می گوید:« فکر کنم همیشه تمرین کردن کار خوب است!»
#Short_story_14
📜 @coding_504 📜
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح پیش متوسط Pre-Intermediate)
Chloe and Kevin enjoy going out to Italian restaurants.
کلویی و کوین از رفتن به رستوران های ایتالیایی لذت می برند.
They love to eat pasta, share a dessert, and have espresso.
آنها عاشق خوردن پاستا، تقسیم کردن دسر و اسپرسو خوردن هستند.
Chloe and Kevin’s anniversary is coming up. Kevin wants to plan a night out at an Italian restaurant in town. He calls a restaurant to make a reservation but they have no tables available. He calls another restaurant, but they have no availability either.
سالگرد ازدواج کلویی و کلوین نزدیک است. کوین قصد دارد یک شب بیرون رفتن در رستوران ایتالیایی در شهر را برنامه ریزی کند. او به یک رستوران زنگ می زند تا میز رزرو کند اما آنها هیچ میز خالی ندارند. او به یک رستوران دیگر زنگ می زند اما آنها هم هیچ جای خالی ندارند.
Kevin thinks and paces around the house. He knows that Chloe loves Italian food more than anything else. He knows that nothing makes her happier. But the only two Italian places in town are too busy.
کوین فکر می کند و در خانه قدم رو می کند. او می داند که کلویی غذای ایتالیایی را بیشتر از هر چیز دیگری دوست دارد. او می داند که هیچ چیز او را خوشحال تر نمی کند. اما هر دو رستوران ایتالیایی در شهر جای خالی ندارند.
Kevin has an idea. What if he cooks Chloe a homemade Italian meal? Kevin pictures it: he puts down a fancy tablecloth, lights some candles, and plays romantic Italian music. Chloe loves when Kevin makes an effort.
کوین ایده ای دارد. چطور است که او برای کلویی یک وعده غذای خانگی ایتالیایی درست کند؟ کوین این موضوع را تصور می کند: او یک رومیزی شیک پهن می کند، چند شمع روشن می کند، و موسیقی عاشقانه ایتالیایی پخش می کند. کلویی خیلی دوست دارد وقتی کوین برای شاد کردنش تلاش می کند.
There’s only one thing. Kevin isn’t a good cook.
فقط یک مشکلی وجود دارد. کوین آشپز خوبی نیست.
In fact, Kevin is a terrible cook. When he tries to make breakfast he burns the eggs, when he tries to make lunch he screws up the salad, when he tries to make dinner even the neighbors smell how bad it is.
راستش، کوین آشبز افتضاحی است. وقتی او سعی می کند صبحانه درست کند تخم مرغ را می سوزاند، وقتی سعی می کند ناهار درست کند سالاد را خراب می کند، وقتی سعی می کند شام درست کند حتی همسایه ها هم بوی بد غذایش را متوجه می شوند.
Kevin has another idea: if he calls up one of the restaurants before Chloe gets home and orders take-out, he can serve that food instead of his bad cooking!
ایده ی دیگری به ذهن کوین می رسد: اگر قبل از اینکه کلویی به خانه برسد، به یکی از رستوران ها زنگ بزند و غذای بیرون بر سفارش دهد، می تواند آن غذا را به جای آشپزی بد خودش برای کلویی سرو کند.
The day arrives. Chloe is still at work while Kevin orders the food, picks it up, and brings it back home.
روز موعود فرا می رسد. کلویی هنوز سر کار است وقتی کوین غذا را سفارش می دهد، دنبال غذا می رود، و آن را به خانه می آورد.
As he lays down the place settings, lights the candles and puts the music on, Chloe walks in.
وقتی او میز را می چیند، شمع ها را روشن می کند و موسیقی را پخش می کند، کلویی به خانه می آید.
“Happy Anniversary!” Kevin tells Chloe. He shows off their romantic dinner setting, smiling.
کوین به کلویی می گوید:« سالگرد ازدواج مان مبارک!» او لبخندزنان میز عاشقانه شان را به کلویی نشان می دهد.
Chloe looks confused. “Our anniversary is tomorrow, Kevin.”
کلویی گیج شده است. “سالگرد ازدواج ما فرداست، کوین.»
Kevin pauses, looks at the calendar and realizes she’s right. He looks back at her.
کوین مکث می کند، به تقویم نگاه می کند و متوجه می شود که کلویی راست می گوید. او بر می گردد و به کلویی نگاه می کند.
“I guess it’s always good to practice!” he says.
او می گوید:« فکر کنم همیشه تمرین کردن کار خوب است!»
#Short_story_14
📜 @coding_504 📜
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
@coding_504
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
@coding_504
Forwarded from یکتا و نمونه های تدریس
🔆آموزش گرامر
🔅 #درس_1
💠 كتاب English Grammar in use
⭕️توضيحات صوتي استاد یکتا را حتما گوش كنيد.
👇👇👇👇👇این درس را نمونه گوش کن، بعد تصمیم بگیر، اگه یاد نگرفتی تعجب کن😳😳
@funzaban
@coding_toefl
@coding_504
@Yektaenglishclass
🔅 #درس_1
💠 كتاب English Grammar in use
⭕️توضيحات صوتي استاد یکتا را حتما گوش كنيد.
👇👇👇👇👇این درس را نمونه گوش کن، بعد تصمیم بگیر، اگه یاد نگرفتی تعجب کن😳😳
@funzaban
@coding_toefl
@coding_504
@Yektaenglishclass
Lesson 1
@coding_504
آخرین مهلت تکمیل ثبتنام گرامر رو از دست ندین❗️👇👇👇👇
👌🔰Admin ادمین
t.me/silvermoon1000
🎈🎈ثبتنام 👆👆👆👆👆📣📣
اینجا کلاسی ست به قدرت بهترین کلاس با برترین معلم خصوصی👇
مسول ثبتنام
t.me/silvermoon1000
👌🔰Admin ادمین
t.me/silvermoon1000
🎈🎈ثبتنام 👆👆👆👆👆📣📣
اینجا کلاسی ست به قدرت بهترین کلاس با برترین معلم خصوصی👇
مسول ثبتنام
t.me/silvermoon1000
🤔چطوری به انگلیسی بگیم موفق باشید! ؟
🤔Other ways to say: Good luck!
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
🤔Other ways to say: Good luck!
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from یکتا و نمونه های تدریس
🔆آموزش گرامر
🔅 #درس_2
✴️ Present simple (I do)
💠 كتاب English Grammar in use
⭕️توضيحات صوتي استاد یکتا را حتما گوش كنيد.
@funzaban
@Yektaenglishclass
@Coding_504
👇👇👇👇👇
ادمین ثبتنام گرامر
t.me/silvermoon1000
🔅 #درس_2
✴️ Present simple (I do)
💠 كتاب English Grammar in use
⭕️توضيحات صوتي استاد یکتا را حتما گوش كنيد.
@funzaban
@Yektaenglishclass
@Coding_504
👇👇👇👇👇
ادمین ثبتنام گرامر
t.me/silvermoon1000
Lesson 2
@coding_504
آخرین مهلت تکمیل ثبتنام گرامر رو از دست ندین❗️👇👇👇👇
👌🔰Admin ادمین
t.me/silvermoon1000
🎈🎈ثبتنام 👆👆👆👆👆📣📣
اینجا کلاسی ست به قدرت بهترین کلاس با برترین معلم خصوصی👇
مسول ثبتنام
t.me/silvermoon1000
👌🔰Admin ادمین
t.me/silvermoon1000
🎈🎈ثبتنام 👆👆👆👆👆📣📣
اینجا کلاسی ست به قدرت بهترین کلاس با برترین معلم خصوصی👇
مسول ثبتنام
t.me/silvermoon1000
پاسخ تمرینات درس دو❗️❗️❗️❗️
Unit2
✅2⃣
این دو درسو👆🏾 گوش کن اگه متفاوت یادگرفتی، ثبتنام کن👇👇👇
@silvermoon1000
Unit2
✅2⃣
این دو درسو👆🏾 گوش کن اگه متفاوت یادگرفتی، ثبتنام کن👇👇👇
@silvermoon1000
اونیکه می افته و بلند میشه ازون کسی که هرگز زمین نخورده، خیلی موفق تره.
در کانالهای کدینگ504، راه موفقیت شما هموارتر است.
@coding_toefl
@coding_504💯🎯
در کانالهای کدینگ504، راه موفقیت شما هموارتر است.
@coding_toefl
@coding_504💯🎯
Forwarded from یکتا و نمونه های تدریس
🎙🎙🎙🎙🎙👩🏫
ویس راهنمای دوره ی گرامر انگلیسی، با تدریس خانم یکتا
#Guide_8
#Guide_grammar
ادمین ثبتنام دوره های گرامر استاد یکتا
t.me/silvermoon1000
@yektaenglishclass
ویس راهنمای دوره ی گرامر انگلیسی، با تدریس خانم یکتا
#Guide_8
#Guide_grammar
ادمین ثبتنام دوره های گرامر استاد یکتا
t.me/silvermoon1000
@yektaenglishclass
🤔چطوری به انگلیسی بگیم اوه خدای من!؟
🤔Other ways to say: Oh my God!
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
🤔Other ways to say: Oh my God!
لطفا صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
@Coding_504
در کلاس فانکشنز استاد یکتا کلی ازین کلیشه های محاوره یاد میگیرم با 76 عنوان و 310فیلمک
ادمین ارسال نمونه ی فانکشنز و ثبتنام شما در دوره ی محاوره با تدریس خانم یکتا مدرس 504
@silvermoon1000
ادمین ارسال نمونه ی فانکشنز و ثبتنام شما در دوره ی محاوره با تدریس خانم یکتا مدرس 504
@silvermoon1000
🔹این پست را جدی بگیرید
کلاس فانکشن مساوی حداقل شش ترم کلاس مکالمه رفتن👇👇👇
🌀1⃣
https://t.me/YET_4000/973
🌀2⃣
https://t.me/YET_4000/981
✅3⃣
https://t.me/YET_4000/988
✅4⃣
https://t.me/YET_4000/996
⁉️5⃣
https://t.me/YET_4000/1000
🔰6⃣
https://t.me/YET_4000/1015
برای ثبتنام فانکشن عدد 50 را به ادمین زیر ارسال کنید👇👇👇👇👇
@silvermoon1000
کلاس فانکشن مساوی حداقل شش ترم کلاس مکالمه رفتن👇👇👇
🌀1⃣
https://t.me/YET_4000/973
🌀2⃣
https://t.me/YET_4000/981
✅3⃣
https://t.me/YET_4000/988
✅4⃣
https://t.me/YET_4000/996
⁉️5⃣
https://t.me/YET_4000/1000
🔰6⃣
https://t.me/YET_4000/1015
برای ثبتنام فانکشن عدد 50 را به ادمین زیر ارسال کنید👇👇👇👇👇
@silvermoon1000
The Pet Shop
فروشگاه حیوانات خانگی
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح پیش متوسط Pre-Intermediate)
Cody and his sister April decide they want a dog. They head down to the local pet store and have a look around.
کودی و خواهرش آپریل تصمیم می گیرند که یک سگ داشته باشند. آنها به سمت مغازه فروش حیوانات خانگی می روند تا نگاهی به آنجا بیندازند.
It is a very small pet store that doesn’t have many animals.
مغازه فروش حیوانات خانگی بسیار کوچک است و حیوانات بسیاری ندارد.
The owner of the shop is a nice old man named Mr. Smith. He walks over and greets Cody and April.
صاحب مغازه پیرمرد مهربانی به اسم آقای اسمیت است. او به سمت شان می رود و به کودی و آپریل سلام می کند.
“How can I help you?” he asks.
او می پرسد:« چه کمکی می توانم به شما بکنم؟»
“We would like to buy a dog,” April responds.
آپریل جواب می دهد:« ما می خواهیم یک سگ بخریم.»
“Ah, well, we are not a big pet shop,” Mr. Smith tells her. “So we only have two dogs to choose from.”
آقای اسمیت به او می گوید:« آه، خب، ما مغازه حیوانات خانگی بزرگی نداریم. برای همین برای انتخاب کردن دو نوع سگ بیشتر نداریم.»
They ask Mr. Smith to show them the dogs.
آنها از آقای اسمیت خواستند تا سگ ها را بهشان نشان دهد.
Mr. Smith leads them to the back of store where the two dogs are. One of them is a very big bulldog named Buster. The other is a very tiny chihuahua named Teacup.
آقای اسمیت آنها را به بخش پشتی مغازه یعنی جایی که سگ ها آنجا بودند، راهنمایی می کند. یکی از آنها یک سگ بولدارگ بزرگ به اسم باستر است. دیگری یک سگ چی واوای ریزه میزه به اسم تیکاپ است.
April wants Teacup. Cody wants Buster. They walk outside to discuss.
آپریل تیکاپ را می خواهد. کودی باستر را می خواهد. آنها بیرون می روند تا با هم بحث کنند.
They can’t agree on a dog. April suggests they race home for it. The winner of the race chooses the dog.
آنها نمی توانند بر سر انتخاب سگ به توافق برسند. آپریل پیشنهاد می دهد که برای تعیین برنده تا خانه مسابقه دهند. برنده ی مسابقه سگ را انتخاب می کند.
Cody agrees, then tells April her shoelace is untied. When April looks down, he runs off and gets a head start.
کودی موافقت می کند، بعدش به آپریل می گوید که بند کفش هایش باز است. وقتی آپریل به پایین نگاه می کند، کودی شروع می کند به دویدن و جلو می زند.
Cody runs as hard as he can. He really wants that bulldog. He looks back. April is so far behind he can’t even see her.
کودی تا آنجا که می تواند سریع می دود. او واقعا آن بولداگ را می خواهد. او به عقب نگاه می کند. آپریل انقدر عقب افتاده که کودی حتی نمی تواند او ببیند.
Cody finally gets home. He is tired but he is happy. He knows he is the winner.
کودی بالاخره به خانه می رسد. او خسته است اما خوشحال است. او می داند که برنده شده است.
April arrives a few minutes after Cody. She congratulates him. They return to the pet store to purchase Buster the bulldog.
آپریل چند دقیقه بعد از کودی می رسد. او به کودی تبریک می گوید. آنها به مغازه فروش حیوانات خانگی بر می گردند تا باستر سگ بولداگ را بخرند.
However, when they arrive they only see Teacup the chihuahua.
اما، وقتی می رسند تنها تیکاپ سگ چی واوا را می بینند.
Mr. Smith gives the details. He explains that a few minutes after April and Cody leave, two boys walk in and buy the bulldog.
آقای اسمیت جزئیات قضیه را به آنها می گوید. او توضیح می دهد که چند دقیقه بعد از اینکه آپریل و کودی رفتند، دوپسر می آیند به مغازه و بولداگ را می خرند.
Cody looks at April, and she holds back a smile. Cody sighs. He turns back to Mr. Smith.
کودی به آپریل نگاه می کند و آپریل به او لبخندی تحویل می دهد. کودی آه می کشد. او رویش را سمت آقای اسمیت می کند.
“Sometimes you win the race, but not the prize!” Cody smiles sadly. “We’ll take the chihuahua, please.”
کودی با ناراحتی لبخند می زند و می گوید:« برخی اوقات مسابقه را می بری اما جایزه را نمی بری! به ما لطفا سگ چی واوا را بدهید لطفا.”
#Short_story_15
🐩🐈🐕 @coding_504 🐶🐱
فروشگاه حیوانات خانگی
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح پیش متوسط Pre-Intermediate)
Cody and his sister April decide they want a dog. They head down to the local pet store and have a look around.
کودی و خواهرش آپریل تصمیم می گیرند که یک سگ داشته باشند. آنها به سمت مغازه فروش حیوانات خانگی می روند تا نگاهی به آنجا بیندازند.
It is a very small pet store that doesn’t have many animals.
مغازه فروش حیوانات خانگی بسیار کوچک است و حیوانات بسیاری ندارد.
The owner of the shop is a nice old man named Mr. Smith. He walks over and greets Cody and April.
صاحب مغازه پیرمرد مهربانی به اسم آقای اسمیت است. او به سمت شان می رود و به کودی و آپریل سلام می کند.
“How can I help you?” he asks.
او می پرسد:« چه کمکی می توانم به شما بکنم؟»
“We would like to buy a dog,” April responds.
آپریل جواب می دهد:« ما می خواهیم یک سگ بخریم.»
“Ah, well, we are not a big pet shop,” Mr. Smith tells her. “So we only have two dogs to choose from.”
آقای اسمیت به او می گوید:« آه، خب، ما مغازه حیوانات خانگی بزرگی نداریم. برای همین برای انتخاب کردن دو نوع سگ بیشتر نداریم.»
They ask Mr. Smith to show them the dogs.
آنها از آقای اسمیت خواستند تا سگ ها را بهشان نشان دهد.
Mr. Smith leads them to the back of store where the two dogs are. One of them is a very big bulldog named Buster. The other is a very tiny chihuahua named Teacup.
آقای اسمیت آنها را به بخش پشتی مغازه یعنی جایی که سگ ها آنجا بودند، راهنمایی می کند. یکی از آنها یک سگ بولدارگ بزرگ به اسم باستر است. دیگری یک سگ چی واوای ریزه میزه به اسم تیکاپ است.
April wants Teacup. Cody wants Buster. They walk outside to discuss.
آپریل تیکاپ را می خواهد. کودی باستر را می خواهد. آنها بیرون می روند تا با هم بحث کنند.
They can’t agree on a dog. April suggests they race home for it. The winner of the race chooses the dog.
آنها نمی توانند بر سر انتخاب سگ به توافق برسند. آپریل پیشنهاد می دهد که برای تعیین برنده تا خانه مسابقه دهند. برنده ی مسابقه سگ را انتخاب می کند.
Cody agrees, then tells April her shoelace is untied. When April looks down, he runs off and gets a head start.
کودی موافقت می کند، بعدش به آپریل می گوید که بند کفش هایش باز است. وقتی آپریل به پایین نگاه می کند، کودی شروع می کند به دویدن و جلو می زند.
Cody runs as hard as he can. He really wants that bulldog. He looks back. April is so far behind he can’t even see her.
کودی تا آنجا که می تواند سریع می دود. او واقعا آن بولداگ را می خواهد. او به عقب نگاه می کند. آپریل انقدر عقب افتاده که کودی حتی نمی تواند او ببیند.
Cody finally gets home. He is tired but he is happy. He knows he is the winner.
کودی بالاخره به خانه می رسد. او خسته است اما خوشحال است. او می داند که برنده شده است.
April arrives a few minutes after Cody. She congratulates him. They return to the pet store to purchase Buster the bulldog.
آپریل چند دقیقه بعد از کودی می رسد. او به کودی تبریک می گوید. آنها به مغازه فروش حیوانات خانگی بر می گردند تا باستر سگ بولداگ را بخرند.
However, when they arrive they only see Teacup the chihuahua.
اما، وقتی می رسند تنها تیکاپ سگ چی واوا را می بینند.
Mr. Smith gives the details. He explains that a few minutes after April and Cody leave, two boys walk in and buy the bulldog.
آقای اسمیت جزئیات قضیه را به آنها می گوید. او توضیح می دهد که چند دقیقه بعد از اینکه آپریل و کودی رفتند، دوپسر می آیند به مغازه و بولداگ را می خرند.
Cody looks at April, and she holds back a smile. Cody sighs. He turns back to Mr. Smith.
کودی به آپریل نگاه می کند و آپریل به او لبخندی تحویل می دهد. کودی آه می کشد. او رویش را سمت آقای اسمیت می کند.
“Sometimes you win the race, but not the prize!” Cody smiles sadly. “We’ll take the chihuahua, please.”
کودی با ناراحتی لبخند می زند و می گوید:« برخی اوقات مسابقه را می بری اما جایزه را نمی بری! به ما لطفا سگ چی واوا را بدهید لطفا.”
#Short_story_15
🐩🐈🐕 @coding_504 🐶🐱
👍1