🔆آموزش گرامر
🔅 #درس_2
✴️ Present simple (I do)
💠 كتاب English Grammar in use
⭕️توضيحات صوتي استاد یکتا را حتما گوش كنيد.
@coding_toefl
@coding_504
👇👇👇👇👇
ادمین ثبتنام گرامر
t.me/silvermoon1000
🔅 #درس_2
✴️ Present simple (I do)
💠 كتاب English Grammar in use
⭕️توضيحات صوتي استاد یکتا را حتما گوش كنيد.
@coding_toefl
@coding_504
👇👇👇👇👇
ادمین ثبتنام گرامر
t.me/silvermoon1000
Lesson 2
@coding_504
فرصتی استثنایی برای ثبتنام و یادگیری کامل گرامر 📣 از دست ندین❗️👇👇👇👇
👌🔰Admin ادمین
t.me/silvermoon1000
🎈🎈ثبتنام 👆👆👆👆👆📣📣
اینجا کلاسی ست به قدرت بهترین کلاس با برترین معلم خصوصی👇
@coding_504
👌🔰Admin ادمین
t.me/silvermoon1000
🎈🎈ثبتنام 👆👆👆👆👆📣📣
اینجا کلاسی ست به قدرت بهترین کلاس با برترین معلم خصوصی👇
@coding_504
Forwarded from YektaEnglishclass (YET) | کلاس زبان انگلیسی با استاد یکتا via @chToolsBot
💎 ثبت نام در ترم تابستان دوره آموزش مکالمه انگلیسی با تدریس صوتی استاد یکتا با استفاده از کتاب Functions و فیلم های زبان اصلی آغاز شد.
🙈کلی کلاس رفتی ولی هنوز نمیتونی عین زبان مادری ازش استفاده کنی؟
😎اگه دوس داری تو جمع کم نیاری، حتی فحش بلد باشی.
😏 اگه دوست داری دوستاتو با یه جمله ی کلیشه ای سر کار بذاری.
چیزی که براش تو کلاسهای زبان باید شش تا کتاب تموم کنی نوت برداری اینجا برات نوت کرده یکتا برات ویس میکنه و ترجمه و تدریس با سه دایلوگ اوریجینال که ببینی تو Context، خود نیتو اسپیکر چطور استفاده کرده.
با تکرار و تمرین، این جملات قشنگ و صحیح و ساختارهای شیک و اصولی رو بیار تو گفتارت،حفظ کن. تو میتونی و بعد از سه ماه، کلی جمله ی شیک و دهن پر کن بلدی، کافیه به روش منظم عمل کنی،اگه نیومدی بگی روی چند نفر با حاضر جوابیهات کم شد😍😁
👈با پرداخت شهریه ی یک جلسه کلاس خصوصی 6 ترم از همکلاسیات جلو بیفت.
مناسب برای دانشجوها و دانش آموزان و کسانی که قصد مهاجرت دارند یا به هر دلیلی نیازمند به مکالمه روان انگلیسی هستند.
🔴زود تصمیم نگیر نمونه ها رو ببین بعد ثبت نام کن👇
🆔 t.me/silvermoon1000
ادمین ثبتنام👆
🙈کلی کلاس رفتی ولی هنوز نمیتونی عین زبان مادری ازش استفاده کنی؟
😎اگه دوس داری تو جمع کم نیاری، حتی فحش بلد باشی.
😏 اگه دوست داری دوستاتو با یه جمله ی کلیشه ای سر کار بذاری.
چیزی که براش تو کلاسهای زبان باید شش تا کتاب تموم کنی نوت برداری اینجا برات نوت کرده یکتا برات ویس میکنه و ترجمه و تدریس با سه دایلوگ اوریجینال که ببینی تو Context، خود نیتو اسپیکر چطور استفاده کرده.
با تکرار و تمرین، این جملات قشنگ و صحیح و ساختارهای شیک و اصولی رو بیار تو گفتارت،حفظ کن. تو میتونی و بعد از سه ماه، کلی جمله ی شیک و دهن پر کن بلدی، کافیه به روش منظم عمل کنی،اگه نیومدی بگی روی چند نفر با حاضر جوابیهات کم شد😍😁
👈با پرداخت شهریه ی یک جلسه کلاس خصوصی 6 ترم از همکلاسیات جلو بیفت.
مناسب برای دانشجوها و دانش آموزان و کسانی که قصد مهاجرت دارند یا به هر دلیلی نیازمند به مکالمه روان انگلیسی هستند.
🔴زود تصمیم نگیر نمونه ها رو ببین بعد ثبت نام کن👇
🆔 t.me/silvermoon1000
ادمین ثبتنام👆
The beginner Doctor
دكتر تازه كار
#داستان_کوتاه_انگلیسی
When Dave Perkins was young, he played a lot of games, and he was thin and strong, but when he was forty-five, he began to get fat and slow. He was not able to breathe as well as before, and when he walked rather fast, his heart beat painfully.
هنگامی که دیو پرکینس جوان بود، او خیلی ورزش میکرد، و لاغر و قوی بود، اما هنگامی که چهل و پنج ساله شد، شروع به چاق شدن و تنبل شدن کرد. او قادر به نفس کشیدن مانند قبل نبود، و هنگامی که مقداری تندتر حرکت میکرد، ضربان قلبش به سختی میزد.
He did not do anything about this for a long time, but finally he became anxious and went to see a doctor, and the doctor sent him to hospital. Another young doctor examined him there and said, 'I don't want to mislead you, Mr Perkins. You're very ill, and I believe that you are unlikely to live much longer. Would you like me to arrange for anybody to come and see you before you die?'
او برای مدت طولانی در این باره کاری نکرد، اما در آخر نگران شد و به دیدن یک دکتر رفت، و دکتر او را به یک بیمارستان فرستاد. دکتر جوان دیگری او را در آنجا معاینه کرد و گفت: آقای پرکینس من نمیخواهم شما را فریب دهم. شما بسیار بیمار هستید، و من معتقدم که بعید است شما مدت زمان زیادی زنده بمانید. آیا مایل هستید ترتیبی بدهم قبل از اینکه شما بمیرید کسی به ملاقات شما بیاید؟
Dave thought for a few seconds and then he answered, 'I'd like another doctor to come and see me.'
ديو برای چند ثانيه فكر كرد و سپس پاسخ داد، مايلم تا يک دكتر ديگر بيايد و مرا ببيند.
#Short_story_71
🌡 @coding_504 💉
دكتر تازه كار
#داستان_کوتاه_انگلیسی
When Dave Perkins was young, he played a lot of games, and he was thin and strong, but when he was forty-five, he began to get fat and slow. He was not able to breathe as well as before, and when he walked rather fast, his heart beat painfully.
هنگامی که دیو پرکینس جوان بود، او خیلی ورزش میکرد، و لاغر و قوی بود، اما هنگامی که چهل و پنج ساله شد، شروع به چاق شدن و تنبل شدن کرد. او قادر به نفس کشیدن مانند قبل نبود، و هنگامی که مقداری تندتر حرکت میکرد، ضربان قلبش به سختی میزد.
He did not do anything about this for a long time, but finally he became anxious and went to see a doctor, and the doctor sent him to hospital. Another young doctor examined him there and said, 'I don't want to mislead you, Mr Perkins. You're very ill, and I believe that you are unlikely to live much longer. Would you like me to arrange for anybody to come and see you before you die?'
او برای مدت طولانی در این باره کاری نکرد، اما در آخر نگران شد و به دیدن یک دکتر رفت، و دکتر او را به یک بیمارستان فرستاد. دکتر جوان دیگری او را در آنجا معاینه کرد و گفت: آقای پرکینس من نمیخواهم شما را فریب دهم. شما بسیار بیمار هستید، و من معتقدم که بعید است شما مدت زمان زیادی زنده بمانید. آیا مایل هستید ترتیبی بدهم قبل از اینکه شما بمیرید کسی به ملاقات شما بیاید؟
Dave thought for a few seconds and then he answered, 'I'd like another doctor to come and see me.'
ديو برای چند ثانيه فكر كرد و سپس پاسخ داد، مايلم تا يک دكتر ديگر بيايد و مرا ببيند.
#Short_story_71
🌡 @coding_504 💉
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Business Dining Etiquette
Part 1 of 3
آداب غذا خوردن تجاری
قسمت1/3
کدینگی بیزنس میکنه، غذا میخوره و امتیاز ادب میگیره
@coding_504 🍽🥢
Part 1 of 3
آداب غذا خوردن تجاری
قسمت1/3
کدینگی بیزنس میکنه، غذا میخوره و امتیاز ادب میگیره
@coding_504 🍽🥢
71. #comprehensive :
including much; covering completely
جامع، كامل، همه جانبه
a. After a comprehensive exam, my doctor said i was in good condition.
بعد از يك معاينه ى كلى ، دكتر گفت كه سالم هستم .
b. The engineer gave our house a thorough, comprehensive check up before my father bought it.
قبل از آنكه پدرم خانه را بخرد ، مهندس خانه ى ما را بازديد كامل و حسابى كرد .
c. Mrs. Silver wanted us to do a comprehensive study of Edgar Allan Poe.
خانم 'سيلور' از ما خواست كه مطالعه ى كاملى روى كارهاى ' ادگار آلن پو ' بكنيم.
🍂 @coding_504 🍂
including much; covering completely
جامع، كامل، همه جانبه
a. After a comprehensive exam, my doctor said i was in good condition.
بعد از يك معاينه ى كلى ، دكتر گفت كه سالم هستم .
b. The engineer gave our house a thorough, comprehensive check up before my father bought it.
قبل از آنكه پدرم خانه را بخرد ، مهندس خانه ى ما را بازديد كامل و حسابى كرد .
c. Mrs. Silver wanted us to do a comprehensive study of Edgar Allan Poe.
خانم 'سيلور' از ما خواست كه مطالعه ى كاملى روى كارهاى ' ادگار آلن پو ' بكنيم.
🍂 @coding_504 🍂
#comprehensive
معنی: جامع/فراگیر
کدینگ: کامی و پری حین سیب خوردن عکس گرفتن و این همه جا فرا گیر شد.
🍂 @coding_504 🍂
معنی: جامع/فراگیر
کدینگ: کامی و پری حین سیب خوردن عکس گرفتن و این همه جا فرا گیر شد.
🍂 @coding_504 🍂
Act like the Others
همرنگ جماعت شو
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Jack and Lydia are on holiday in France with their friends, Mike and Anna. Mike loves to visit historical buildings. Jack agrees to sightsee some historical buildings with him.
جک و لیدیا تعطیلات را همراه با دوستانشان مایک و آنا در فرانسه به سر میبرند. مایک عاشق بازدید کردن از ساختمانهای تاریخی است. جک موافقت میکند تا همراه با مایک به دیدن چند ساختمان تاریخی برود.
Lydia and Anna decide to shop in the city. “See you boys when we get back!” the girls shout.
لیدیا و آنا تصمیم میگیرند تا در شهر خرید کنند. دخترها داد میزنند: "وقتی برگشتیم شما پسرها را میبینیم!"
In the village Jack and Mike see a beautiful old church, but when they enter the church, a service is already in progress. “Shh! Just sit quietly, so that we don’t stand out. And act like the others!” Mike whispers.
در روستا، جک و مایک یک کلیسای قدیمی زیبا را میبینند اما وقتی وارد کلیسا میشوند، میبینند که یک مراسم در حال برگزاری است. مایک در گوشی میگوید:« هیس! فقط آرام بنشین تا کسی متوجه ما نشود. و مثل بقیه رفتار کن!»
Since they don’t really know French, Jack and Mike quietly sit down. During the service, they stand, kneel and sit to follow what the rest of the crowd do.
چون جک و مایک فرانسوی خوب بلد نیستند آرام یک جا مینشینند. طی مراسم، آنها بلند میشوند، زانو میزنند و مینشینند تا هرکاری که جمعیت انجام میدهند را تقلید کنند.
“I hope we blend in and don’t look like tourists!” Mike tells Jack.
مایک به جک می گوید: "امیدوارم قاطی جمعیت شویم و شبیه گردشگرها نباشیم."
At one point, the priest makes an announcement and the man who sits next to Jack and Mike stands up. “We should stand up, too!” Jack whispers to Mike. So, Jack and Mike stand up with the man. Suddenly, all the people burst into laughter!
یک بار کشیش کسی را صدا میزند و مردی که کنار جک و مایک نشسته است بلند میشود. جک در گوش مایک میگوید: "ما هم باید بلند شویم!" پس جک و مایک همراه مرد بلند میشوند. ناگهان، همهی آدمها شروع به خندیدن میکنند!
After the service, Jack and Mike approach the priest, who speaks English. “What’s so funny?” Jack asks. With a smile on his face the priest says, “Well boys, there is a new baby born, and it’s tradition to ask the father to stand up.”
بعد از مراسم، جک و مایک پیش کشیش که انگلیسی صحبت میکرد، رفتند. جک پرسید: "چه چیز خیلی خندهدار بود؟" کشیش با لبخندی بر لب گفت: "خب پسرها، یک نوزاد متولد شده و رسم این است که از پدر خواسته شود تا بلند شود و بایستد."
Jack and Mike look at each other and Mike shakes his head. He smiles and says, “I guess we should understand what people do before we act like the others!”
جک و مایک به همدیگر نگاه کردند و مایک سرش را تکان داد. او لبخند زد و گفت: "فکر کنم بهتر باشد تا قبل از اینکه شکل مردم عمل کنیم اول بفهمیم آنها چه میکنند."
#Short_story_72
👥 @coding_504 👥
همرنگ جماعت شو
#داستان_کوتاه_انگلیسی
Jack and Lydia are on holiday in France with their friends, Mike and Anna. Mike loves to visit historical buildings. Jack agrees to sightsee some historical buildings with him.
جک و لیدیا تعطیلات را همراه با دوستانشان مایک و آنا در فرانسه به سر میبرند. مایک عاشق بازدید کردن از ساختمانهای تاریخی است. جک موافقت میکند تا همراه با مایک به دیدن چند ساختمان تاریخی برود.
Lydia and Anna decide to shop in the city. “See you boys when we get back!” the girls shout.
لیدیا و آنا تصمیم میگیرند تا در شهر خرید کنند. دخترها داد میزنند: "وقتی برگشتیم شما پسرها را میبینیم!"
In the village Jack and Mike see a beautiful old church, but when they enter the church, a service is already in progress. “Shh! Just sit quietly, so that we don’t stand out. And act like the others!” Mike whispers.
در روستا، جک و مایک یک کلیسای قدیمی زیبا را میبینند اما وقتی وارد کلیسا میشوند، میبینند که یک مراسم در حال برگزاری است. مایک در گوشی میگوید:« هیس! فقط آرام بنشین تا کسی متوجه ما نشود. و مثل بقیه رفتار کن!»
Since they don’t really know French, Jack and Mike quietly sit down. During the service, they stand, kneel and sit to follow what the rest of the crowd do.
چون جک و مایک فرانسوی خوب بلد نیستند آرام یک جا مینشینند. طی مراسم، آنها بلند میشوند، زانو میزنند و مینشینند تا هرکاری که جمعیت انجام میدهند را تقلید کنند.
“I hope we blend in and don’t look like tourists!” Mike tells Jack.
مایک به جک می گوید: "امیدوارم قاطی جمعیت شویم و شبیه گردشگرها نباشیم."
At one point, the priest makes an announcement and the man who sits next to Jack and Mike stands up. “We should stand up, too!” Jack whispers to Mike. So, Jack and Mike stand up with the man. Suddenly, all the people burst into laughter!
یک بار کشیش کسی را صدا میزند و مردی که کنار جک و مایک نشسته است بلند میشود. جک در گوش مایک میگوید: "ما هم باید بلند شویم!" پس جک و مایک همراه مرد بلند میشوند. ناگهان، همهی آدمها شروع به خندیدن میکنند!
After the service, Jack and Mike approach the priest, who speaks English. “What’s so funny?” Jack asks. With a smile on his face the priest says, “Well boys, there is a new baby born, and it’s tradition to ask the father to stand up.”
بعد از مراسم، جک و مایک پیش کشیش که انگلیسی صحبت میکرد، رفتند. جک پرسید: "چه چیز خیلی خندهدار بود؟" کشیش با لبخندی بر لب گفت: "خب پسرها، یک نوزاد متولد شده و رسم این است که از پدر خواسته شود تا بلند شود و بایستد."
Jack and Mike look at each other and Mike shakes his head. He smiles and says, “I guess we should understand what people do before we act like the others!”
جک و مایک به همدیگر نگاه کردند و مایک سرش را تکان داد. او لبخند زد و گفت: "فکر کنم بهتر باشد تا قبل از اینکه شکل مردم عمل کنیم اول بفهمیم آنها چه میکنند."
#Short_story_72
👥 @coding_504 👥