👇لیست دوره های ما👇
1. کدینگ 504
2. گرامر
3. داستانک
4. چهارهزار واژه
5. سریال فرندز
6. مکالمه فانکشن
7. فیلم VOA
8. کدینگ تافل
9. لیسنینگ
دوره ها👈 @en_courses
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
برای شرکت در هر کدام از دوره ها عدد دوره مورد نظر را ارسال کنید.👇
🆔 @silvermoon1000
گرامر ،لیسنینگ، مکالمه و 4000لغت👆👆👆
🆔 @O2021 👈تافل ، 504و فرندز
1. کدینگ 504
2. گرامر
3. داستانک
4. چهارهزار واژه
5. سریال فرندز
6. مکالمه فانکشن
7. فیلم VOA
8. کدینگ تافل
9. لیسنینگ
دوره ها👈 @en_courses
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
برای شرکت در هر کدام از دوره ها عدد دوره مورد نظر را ارسال کنید.👇
🆔 @silvermoon1000
گرامر ،لیسنینگ، مکالمه و 4000لغت👆👆👆
🆔 @O2021 👈تافل ، 504و فرندز
Telegram
attach 📎
Scientists Gave Their Lives Protecting Seeds
دانشمندان جان خود را برای محافظت از بذرها فدا کردند
#داستان_کوتاه_انگلیسی
“All human life, all life, depends on plants,” says Jonathan Drori in his TED talk about the Millenium Seed Bank. This project involves collecting seeds in an underground storage facility strong enough to withstand a nuclear attack. It holds over 2 billion seeds, which represent over 10% of the world’s variety of plants.
جاناتان دروری در سخنرانی خود در کنفرانس تد درباره پروژه بانک بذر هزاره می گوید «زندگی انسان و حیات تمامی موجودات زنده به گیاهان وابسته است». این پروژه شامل جمع آوری دانه ها در یک تاسیسات ذخیره سازی زیرزمینی است که به حدی مستحکم است که می تواند در برابر حمله هسته ای مقاومت کند. این تاسیسات دارای بیش از 2 میلیارد دانه است که بیش از 10٪ گونه های گیاهی جهانی را شامل می شود.
#Short_story_65
🌱 @coding_504 🌱
💠 ادامه داستان در⚡️Instant view یا نمایش سریع قرار دارد.👇
دانشمندان جان خود را برای محافظت از بذرها فدا کردند
#داستان_کوتاه_انگلیسی
“All human life, all life, depends on plants,” says Jonathan Drori in his TED talk about the Millenium Seed Bank. This project involves collecting seeds in an underground storage facility strong enough to withstand a nuclear attack. It holds over 2 billion seeds, which represent over 10% of the world’s variety of plants.
جاناتان دروری در سخنرانی خود در کنفرانس تد درباره پروژه بانک بذر هزاره می گوید «زندگی انسان و حیات تمامی موجودات زنده به گیاهان وابسته است». این پروژه شامل جمع آوری دانه ها در یک تاسیسات ذخیره سازی زیرزمینی است که به حدی مستحکم است که می تواند در برابر حمله هسته ای مقاومت کند. این تاسیسات دارای بیش از 2 میلیارد دانه است که بیش از 10٪ گونه های گیاهی جهانی را شامل می شود.
#Short_story_65
🌱 @coding_504 🌱
💠 ادامه داستان در⚡️Instant view یا نمایش سریع قرار دارد.👇
Telegraph
Scientists Gave Their Lives Protecting Seeds
Scientists Gave Their Lives Protecting Seeds دانشمندان جان خود را برای محافظت از بذرها فدا کردند “All human life, all life, depends on plants,” says Jonathan Drori in his TED talk about the Millenium Seed Bank. This project involves collecting seeds in an…
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:
۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ
🗣 @coding_504 🗣
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‼️How To Stop Worrying
🔰5 Ways To Deal With Anxiety
‼️چطور جلوی نگرانی را بگیریم؟
🔰پنج راه مقابله با نگرانی و اضطراب
@coding_504
🔰5 Ways To Deal With Anxiety
‼️چطور جلوی نگرانی را بگیریم؟
🔰پنج راه مقابله با نگرانی و اضطراب
@coding_504
6) #delicate /ˈdelɪkət, ˈdelɪkɪt/
(adj.) needing careful treatment; sensitive; easily broken
(syn.) fragile
(adv.) delicately
مثال👇👇
a. Because of its controversial nature, it was a challenge to discuss such a delicate issue in public.
b. You must handle the antique delicately.
🔸 @coding_toefl 🔸
(adj.) needing careful treatment; sensitive; easily broken
(syn.) fragile
(adv.) delicately
مثال👇👇
a. Because of its controversial nature, it was a challenge to discuss such a delicate issue in public.
b. You must handle the antique delicately.
🔸 @coding_toefl 🔸
جهت ثبتنام کلاس های تلگرام،کدینگ 504 و 450 لغت تافل ، به این آی دی پیام بدین
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
گرامر! لیسنینگ! و محاورات با منه👇
t.me/silvermoon1000
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
گرامر! لیسنینگ! و محاورات با منه👇
t.me/silvermoon1000
لغات کلی که در درس دو 504 واژه بکار رفته /قسمت اول
👈برای دریافت آموزش کامل لغات 504 به این آی دی پیام بدین
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
🔑 @Coding_504 🔑
👈برای دریافت آموزش کامل لغات 504 به این آی دی پیام بدین
👇👇🏿👇🏼
🆔 t.me/O2021
🔑 @Coding_504 🔑
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Watch Movies here with us
Moana
🔸
تقویت مهارت شنیدار با تماشای فیلم های زیر نویس دار درکانال کدینگ
#Movies_for_better_listening 44
@Coding_504📽🎞
Moana
🔸
تقویت مهارت شنیدار با تماشای فیلم های زیر نویس دار درکانال کدینگ
#Movies_for_better_listening 44
@Coding_504📽🎞
cowboy
گاوچران
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A cowboy rode into town and stopped at a saloon for a drink. Unfortunately, the locals always had a habit of picking on strangers. When he finished his drink, he found his horse had been stolenHe went back into the bar, handily flipped his gun into the air, caught it above his head without even looking and fired a shot into the ceiling. “Which one of you sidewinders stole my horse?!?!? ” he yelled with surprising forcefulness. No one answered. “Alright, I’m gonna have another beer, and if my horse ain’t back outside by the time I finish, I’m gonna do what I done in Texas! And I don’t like to have to do what I done in Texas! “. Some of the locals shifted restlessly. The man, true to his word, had another beer, walked outside, and his horse had been returned to the post. He saddled up and started to ride out of town. The bartender wandered out of the bar and asked, “Say partner, before you go… what happened in Texas?” The cowboy turned back and said, “I had to walk home.
گاوچراني وارد شهر شد و براي نوشيدن چيزي ، كنار يك مهمانخانه ايستاد . بدبختانه ، كساني كه در آن شهر زندگي ميكردند عادت بدي داشتند كه سر به سر غريبهها ميگذاشتند . وقتي او ( گاوچران ) نوشيدنياش را تمام كرد ، متوجه شد كه اسبش دزديده شده استاو به كافه برگشت ، و ماهرانه اسلحه اش را در آورد و سمت بالا گرفت و بالاي سرش گرفت بدون هيچ نگاهي به سقف يه گلوله شليك كرد . او با تعجب و خيلي مقتدرانه فرياد زد : « كدام يك از شما آدمهاي بد اسب منو دزديده؟!؟! » كسي پاسخي نداد . « بسيار خوب ، من يك آب جو ديگه ميخورم ، و تا وقتي آن را تمام ميكنم اسبم برنگردد ، كاري را كه در تگزاس انجام دادم انجام ميدهم ! و دوست ندارم آن كاري رو كه در تگزاس انجام دادم رو انجام بدم! » بعضي از افراد خودشون جمع و جور كردن . آن مرد ، بر طبق حرفش ، آب جو ديگري نوشيد، بيرون رفت ، و اسبش به سرجايش برگشته بود . اسبش رو زين كرد و به سمت خارج از شهر رفت . كافه چي به آرامي از كافه بيرون آمد و پرسيد : هي رفيق قبل از اينكه بري بگو ، در تگزاس چه اتفاقي افتاد ؟ گاوچران برگشت و گفت : مجبور شدم پیاده برم خونه.
#Short_story_66
🐂 @coding_504 🚶♂
گاوچران
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A cowboy rode into town and stopped at a saloon for a drink. Unfortunately, the locals always had a habit of picking on strangers. When he finished his drink, he found his horse had been stolenHe went back into the bar, handily flipped his gun into the air, caught it above his head without even looking and fired a shot into the ceiling. “Which one of you sidewinders stole my horse?!?!? ” he yelled with surprising forcefulness. No one answered. “Alright, I’m gonna have another beer, and if my horse ain’t back outside by the time I finish, I’m gonna do what I done in Texas! And I don’t like to have to do what I done in Texas! “. Some of the locals shifted restlessly. The man, true to his word, had another beer, walked outside, and his horse had been returned to the post. He saddled up and started to ride out of town. The bartender wandered out of the bar and asked, “Say partner, before you go… what happened in Texas?” The cowboy turned back and said, “I had to walk home.
گاوچراني وارد شهر شد و براي نوشيدن چيزي ، كنار يك مهمانخانه ايستاد . بدبختانه ، كساني كه در آن شهر زندگي ميكردند عادت بدي داشتند كه سر به سر غريبهها ميگذاشتند . وقتي او ( گاوچران ) نوشيدنياش را تمام كرد ، متوجه شد كه اسبش دزديده شده استاو به كافه برگشت ، و ماهرانه اسلحه اش را در آورد و سمت بالا گرفت و بالاي سرش گرفت بدون هيچ نگاهي به سقف يه گلوله شليك كرد . او با تعجب و خيلي مقتدرانه فرياد زد : « كدام يك از شما آدمهاي بد اسب منو دزديده؟!؟! » كسي پاسخي نداد . « بسيار خوب ، من يك آب جو ديگه ميخورم ، و تا وقتي آن را تمام ميكنم اسبم برنگردد ، كاري را كه در تگزاس انجام دادم انجام ميدهم ! و دوست ندارم آن كاري رو كه در تگزاس انجام دادم رو انجام بدم! » بعضي از افراد خودشون جمع و جور كردن . آن مرد ، بر طبق حرفش ، آب جو ديگري نوشيد، بيرون رفت ، و اسبش به سرجايش برگشته بود . اسبش رو زين كرد و به سمت خارج از شهر رفت . كافه چي به آرامي از كافه بيرون آمد و پرسيد : هي رفيق قبل از اينكه بري بگو ، در تگزاس چه اتفاقي افتاد ؟ گاوچران برگشت و گفت : مجبور شدم پیاده برم خونه.
#Short_story_66
🐂 @coding_504 🚶♂