🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
57.9K subscribers
5.26K photos
2.81K videos
367 files
5.4K links
ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021

کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Friends_en
@Coding_Toefl
@Extra_en
@Joey_en

نظرات و نتایج 👈 @coding_comments
Download Telegram
#tumult
جنجال
کدینگ:اخبار جنجالی تب مالت رو دیدی؟
@coding_504
#tumult
جنجال
کدینگ:میدونی اگه تنبانت دوتا بشه چه جنجالی میشه
@coding_504
Romeo and Juliet
رومئو و ژولیت
#داستان_کوتاه_انگلیسی

Many years ago in Verona, Italy, there were two families.
سال‌ها پیش در شهر ورونا در ایتالیا دو خانواده زندگی می‌کردند.

“We are the Capulets.”
«ما خانواده کاپیولت هستیم.»

“We are the Montagues.”
«ما هم خانواده مونتگیو هستیم.»

These families are always fighting. The Montagues have a son, Romeo. The Capulets have a daughter, Juliet.
این دو خانواده همیشه در حال جنگ‌ودعوا هستند. مونتگیوها پسری به اسم رومئو دارند. کاپیولتها دختری به اسم ژولیت دارند.

One night the Capulets have a party and Romeo goes. He meets Juliet and they fall in love. Juliet’s cousin, Tybalt, sees Romeo and is very angry.
شبی کاپیولتها مهمانی می‌دهند و رومئو به آنجا می‌رود. او ژولیت را می‌بیند و آن‌ها عاشق هم می‌شوند. تیبالت پسرعموی ژولیت رومئو را می‌بیند و بسیار عصبانی می‌شود.

“He’s a Montague! Get him!”
«او از مونتگیوهاست. بگیریدش!»

“Oh Romeo, why are you a Montague?”
«آه رومئو تو چرا از مونتگیو هستی!»

Romeo and Juliet talk and decide to get married. They know that their families will be very angry so they go to Friar Lawrence and are married in secret.
رومئو و ژولیت با هم حرف می‌زنند و تصمیم می‌گیرند ازدواج کنند. آن‌ها می‌دانند خانواده‌هایشان خیلی عصبانی خواهند شد، پس پیش راهب لارنس می‌روند و پنهانی ازدواج می‌کنند.

The next day, Tybalt sees Romeo. He is still angry with Romeo and wants to fight him. Romeo doesn’t want to fight but his best friend, Mercutio, does.
“If you won’t fight him, I will!”
فردای آن روز تیبالت رومئو را می‌بیند. هنوز از دست رومئو عصبانی است و می‌خواهد با او دعوا کند. رومئو نمی‌خواهد با او درگیر شود اما بهترین دوستش قصد دعوا دارد. «اگر تو نمی‌خواهی دعوا کنی من به‌جایت دعوا می‌کنم.»

Mercutio fights Tybalt. Tybalt kills Mercutio! Romeo is so upset he fights Tybalt and kills him too!
مرکوتیو با تیبالت درگیر می‌شود. تیبالت مرکوتیو را می‌کشد. رومئو به حدی ناراحت می‌شود که با تیبالت درگیر شده و او را می‌کشد!

The Prince of Verona is very angry and sends Romeo away. Juliet goes to Friar Lawrence for help.
شاهزاده‌ی ورونا بسیار خشمگین شده و رومئو را تبعید می‌کند. ژولیت برای کمک پیش راهب لارنس می‌رود.

“Here is a special drink. You will sleep for two days. Your family will think you are dead but you will wake up. Then you and Romeo can be free together.”
راهب لارنس به رومئو می‌گوید: «این را بگیر. یک شربت جادویی است. دو روز تو را به خواب می‌برد. خانواده‌ات فکر می‌کنند تو مرده‌ای اما تو از خواب بیدار می‌شوی. پس‌ازآن می‌توانید آزادانه با هم زندگی کنید.»

Friar Lawrence sends Romeo a letter to tell him the plan. But Romeo doesn’t get the message. He hears that Juliet is dead!
راهب لارنس نامه‌ای برای رومئو می‌نویسد تا از نقشه با خبرش کند. اما نامه به دست رومئو نمی‌رسد. او می‌شنود که ژولیت مرده است!

Romeo is so upset he buys some poison and goes to see Juliet.
رومئو به حدی غمگین است که زهر می‌خرد و به دیدن ژولیت می‌رود.

“Now I will stay with you forever.”
رومئو به ژولیت می‌گوید: «حالا تا ابد با تو خواهم بود.» و زهر را سر می‌کشد.

Too late, Juliet wakes up! She sees what happened.
ژولیت چشم باز می‌کند! دیگر دیر شده. او می‌بیند که چه اتفاقی افتاده است.

“Oh no! You didn’t leave any poison for me but here is your knife.”
«نه نه! همه زهر را خورده‌ای و چیزی برای من نمانده اما چاقویت اینجاست.»

Romeo and Juliet are both dead. Friar Lawrence tells the Capulets and Montagues what happened. They are so sad they agree not to fight any more.
رومئو و ژولیت هر دو می‌میرند. راهب لارنس به خانواده کاپیولت و مونتگیو می‌گوید که چه اتفاقی افتاده است. آن‌ها به حدی غمگین می‌شود که توافق می‌کنند دیگر جنگ‌ودعوا را کنار بگذارند.

#Short_story_48
❤️ @coding_504 ❤️
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

🗣 @coding_504 🗣
از تجربیات گذشته درس بگیر؛
امروز زندگی کن و برای فردا امید داشته باش.


@OfficialEnglishTwitter
Forwarded from Yekta_English_Movies
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگه از زندگی خودت نا امید شدی پیشنهاد میکنم این ویدیو رو از دست ندی!

با داستان زندگی کلنل سندرز
میلیاردر معروف آشنا هستید؟

@coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
457. #Unearth ə'nɜːrθ
Dig up; discover; find out
حفرکردن، کشف کردن

a. The digging of the scientists unearthed a buried city.
حفاري دانشمندان، شهر مدفون شده اي را از زير خاک بيرون کشيد.
b. A plot to defraud the investors was unearthed by the F.B.I.
توطئه ي کلاهبرداري از سرمايه گذاران توسط «اف بي آي» کشف شد
c. The museum exhibited the vase that had been unearthed in Greece.
موزه، گلداني را که در يونان از زير خاک بيرون آورده شده بود به نمايش گذاشت.
@coding_504
#unearth
از زیر خاك در آوردن، کشف کردن
کدینگ: آن ارثیه رو از زیر خاک درآوردند
@coding_504
آیدی ثبت نام لغات ضروری 504:

برای شرکت در کلاس های تلگرامی استاد یکتا به ایدی زیر پیام بدین.👇
@O2021

کانال دوره ها و نمونه تدریسها👇
@en_courses
Much Ado About Nothing
هیاهوی بسیار برای هیچ
#داستان_کوتاه_انگلیسی

War is over and Leonato is celebrating with a party at his house.
جنگ تمام شده و لئوناتو در خانه‌اش جشن گرفته است و مهمانی می‌دهد.

Hero is Leonato’s daughter. She’s in love with Claudio, the brave soldier, home from the war. Hero and Claudio like each other very much.
دختر لئوناتو هرو نام دارد و عاشق سرباز شجاعی است که تازه از جنگ به خانه بازگشته است. هرو و کلادیو همدیگر را خیلی دوست دارند.

“I love you, Hero!”
کلادیو: «عاشقتم هرو!»

“I love you too, Claudio!”
هرو: «منم تو رو دوست دارم کلادیو!»

“Let’s get married!”
کلادیو: «بیا باهم ازدواج کنیم.»

Beatrice is Hero’s cousin. She likes jokes and laughing at Benedick. Benedick and Beatrice like the same things but they say they don’t like each other.
بئاتریس دخترعموی هرو است. او عاشق بذله‌گویی و خندیدن به بندیک است. بندیک و بئاتریس چیزهای مشترکی را دوست دارند اما می‌گویند که همدیگر را دوست ندارند.

“Oh Benedick, you’re too clever! You annoy me!”
بئاتریس: «اوه بندیک، تو خیلی باهوشی و باعث ناراحتی من میشی!»

“Oh Beatrice, you’re too clever! You annoy me!”
بندیک: «او بئاتریس، تو خیلی باهوشی و باعث ناراحتی من میشی!»

“I’m never going to get married!”
بئاتریس: «من هرگز ازدواج نمی‌کنم!»

“Me neither!”
بندیک: «منم همین‌طور!»

Don John is also at the party. He doesn’t like to see people having fun. He wants to make everyone unhappy.
دون ژوان هم در مهمانی حضور دارد. او دوست ندارد سرگرم شدن آدم‌ها را ببیند. او می‌خواهد همه را ناراحت کند.

Don John plays a trick on Claudio. He takes Claudio for a walk and they see a man talking romantically to a woman at Hero’s window.
دون ژوان به کلادیو کلک می‌زند. او کلادیو را برای قدم زدن با خود می‌برد و باهم می‌بینند که مردی پشت پنجره‌ی اتاق هرو به زنی حرف‌های عاشقانه می‌زند.

“Claudio! Look! Hero is with another man!”
دون ژوان به کلادیو می‌گوید: «نگاه کن کلادیو! هرو با مرد دیگری خلوت کرده!»

Claudio thinks the woman is Hero. He is wrong. The woman is really Hero’s servant, but his heart is broken!
کلادیو فکر می‌کند آن زن هرو است اما اشتباه می‌کند. آن زن خدمتکار هروست اما دل کلادیو می‌شکند!

Now it is Hero and Claudio’s wedding day. But Claudio says he won’t marry Hero!
حالا روز عروسی هرو و کلادیو است. اما کلادیو می‌گوید که نمی‌خواهد با هرو ازدواج کند!

“No, I can’t marry you! You are in love with another man!”
کلادیو: «نه من نمی‌توانم با تو ازدواج کنم. تو مرد دیگری را دوست داری!»

Hero is shocked and falls on the floor. Claudio thinks she is dead.
هرو شوکه شده و نقش زمین می‌شود. کلادیو فکر می‌کند او مرده است.

Next Leonato plays a trick on Claudio.
بعدازآن لئوناتو حقه‌ای سوار می‌کند و کلادیو را فریب می‌دهد.

“Claudio, you must marry my niece!”
لئوناتو به کلادیو می‌گوید: «کلادیو حالا تو باید با برادرزاده من ازدواج کنی!»

Now Claudio thinks he is going to marry someone he has never met - Leonato’s niece, who looks like Hero. But the woman really is Hero!
حالا کلادیو فکر می‌کند قرار است با کسی ازدواج کند که هرگز ندیده است- برادرزاده لئوناتو که شبیه هرو است. اما آن زن خود هروست!

“Oh, Hero, you’re alive! I’m sorry for what I said. Please marry me!”
کلادیو: اوه هرو، تو زنده‌ای! به خاطر حرفی که زدم متأسفم. با من ازدواج می‌کنی؟»

Finally, Beatrice and Benedick know that they are a perfect couple.
در آخر بئاتریس و بندیک می‌فهمند که زوج خوبی هستند.

“I love you, Beatrice!”
بندیک: «عاشقتم بئاتریس!»

“I love you too, Benedick!”
بئاتریس: «منم عاشقتم بندیک!»

“Let’s get married!”
بندیک: «بیا باهم ازدواج کنیم!»

The two couples have a double wedding. Everyone is happy.
هر دو زوج در یک روز و یک جا ازدواج می‌کنند. همه خوشحال‌اند.

#Short_story_49
@coding_504
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

🗣 @coding_504 🗣