🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
57.7K subscribers
5.26K photos
2.82K videos
367 files
5.42K links
ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021

کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Friends_en
@Coding_Toefl
@Extra_en
@Joey_en

نظرات و نتایج 👈 @coding_comments
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شانس در میزنه
دوستانی که در جمله سازی انگلیسی و مکالمه روان نیستید!
این کانال معجزه میکنه
کتابی استاندارد چاپ آکسفورد
حرف زدن انگلیسی رویا نیست👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
پنج استراتژی برای تقویت مکالمه زبان انگلیسی💡
#استراتژی_مکالمه

⭐️استراتژی سوم: روخوانی

🎗استراتژی سوم، روخوانی از روی متن انگلیسی است. این تمرین کاملاً بدون فایل صوتی انجام می‌شود. قبل از اینکه متنی را روخوانی بکنید، بسیار مهم است که به مطلب صوتی به‌اندازه‌ی کافی گوش داده باشید و تکنیک سایه را پیاده‌سازی کرده باشید. بنابراین با فرض اینکه مراحل قبلی را روی مطلب صوتی انجام داده‌اید، در این مرحله ریتم داستان کاملاً دستتان است و میدانید چگونه آن را بخوانید و تلفظ کنید و مطالب آن را منتقل کنید. بنابراین تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که متن مطلب صوتی را داشته باشید و از روی آن به همان صورتی که در مراحل قبلی یاد گرفته‌اید، بخوانید. این کار چیزی شبیه به فایل ویدئویی زیر می‌شود:

🔺 @coding_504 🔻
❗️استاد یکتا کیست؟

زبان انگلیسی و روشهای یادگیری🔴🔴

💯آموزش هایی عجیب در این کانال در جریان است❗️❗️

حرف زدن انگلیسی رویا نیست👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
The Grumpy Tree
درخت بدخلق
#داستان_کوتاه_انگلیسی

There was once a grumpy tree. It was the biggest tree in the forest, and it didn’t need its shadow for anything. However, the tree would never share its shadow with any of the animals, and wouldn’t let them come anywhere near.
روزی روزگاری درخت بدخلقی وجود داشت. او، بزرگ‌ترین درخت جنگل بود. و سایه‌اش را برای هیچ‌چیزی نیاز نداشت. اما این درخت هیچ‌وقت سایه‌اش را با حیوانات دیگر تقسیم نمیکرد. و اجازه نمیداد که آن‌ها حتی نزدیکش بشوند.

One year, the autumn and winter were terrible, and the tree, without its leaves, was going to die of cold. A little girl, who went to live with her grandma that winter, found the tree shivering, so she went to get a great big scarf to warm the tree up. The Spirit of the Forest appeared and told the little girl why that tree was so solitary, and why no one would help him. Even so, the girl decided to put the scarf on the tree.
یک سال، پاییز و زمستان بسیار وحشتناک بود. و درخت، بدون برگ‌هایش داشت از سرما میمرد.یک دختر کوچک که آن زمستان رفته بود که با مادربزرگش زندگی کند، آن درخت را در حال لرزید نیافت. برای همین رفت کهیک شال به دست بیاورد که درخت را گرم کند. روح جنگل پدیدار شد و به آن دختر گفت که چرا آن درخت آن‌قدر تنها بود؛ و چرا هیچ‌کسی کمکش نمیکرد. بااین‌حال، دختر تصمیم گرفت که شال را روی درخت بیندازد.

The next springtime, the tree had learned from the girl’s generosity, and when she sat next to the trunk the tree bent down to shade her from the sun. The Spirit of the Forest saw this and went to tell all the animals. He told them that from then on they would be able to shade themselves well, because the tree had learned that having kind and generous beings around makes the world a much better place to live in.
فصل بهار بعدی، درخت از سخاوت دختریاد گرفت. و وقتیکه او کنار تنه‌ی درخت نشست، درخت خم شد و روی دختر سایه انداخت. (نکته‌ی انحرافی: هر چه فکر کردم نتوانستم معادل فارسی خوبی برای جمله‌ی shade her from the sun پیدا کنم!). روح جنگل این موضوع را دید و رفت که به بقیه‌ی حیوانات بگوید. او به آن‌ها گفت که از این به بعد میتوانند از سایه‌ی درخت استفاده کنند. زیرا درختیاد گرفته بود که داشتن موجوداتی سخاوتمند و مهربان دوروبر خود دنیا را جای بهتری برای زندگی میکند.

👌لغات مهم داستان:
Grumpy: بدخلق
Forest: جنگل
Shadow: سایه
Share: تقسیم کردن
Terrible: وحشتناک
Leaves: برگ‌ها Leaf: برگ
Shivering: لرزیدن
Scarf: شال
Spirit: روح
Appear: پدیدار شدن
Solitary: تنها
Even so: بااین‌حال
Springtime: فصل بهار
Generosity: سخاوت
Trunk: تنه


#Short_story_33
🌲 @coding_504 🌳
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

🗣 @coding_504 🗣
نمونه تدریسهای دوره آموزش مکالمه با استفاده از کتاب فانکشن توسط استاد یکتا
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
282. #Consider kən'sɪdər
Think about in order to decide
فکر کردن برای تصمیم گرفتن، ملاحظه کردن، اندیشیدن

a. Jon considered whether a comprehensive report was necessary.
«جون» روی اینکه آیا گزارش جامعی لازم است، فکر کرد.
b. Do you consider that dress to be a bargain at the wholesale price?
آیا فکر می کنی آن لباس به قیمت عمده فروشی خرید ارزانی است؟
c. The wrestler was always considered to be the underdog in every match.
کشتی گیر همیشه در همه ی مسابقات بازنده به حساب می آمد.
🌹 @coding_504 🌹
آیدی ثبت نام لغات ضروری 504:

برای شرکت در کلاس های تلگرامی استاد یکتا به ایدی زیر پیام بدین.👇
@O2021

کانال دوره ها و نمونه تدریسها👇
@en_courses
#consider
ملاحظه کردن/تفکرکردن، تصور
کدینگ: تصور کن رفته بودم کارخانه هود کن ، سی در داشت
🌹 @coding_504 🌹
پنج استراتژی برای تقویت مکالمه زبان انگلیسی💡
#استراتژی_مکالمه

⭐️استراتژی چهارم: سخنرانی

🎗استراتژی چهارم تا حد زیادی مشابه استراتژی سوم است. پس ‌از آنکه به ‌اندازه‌ی کافی روخوانی کردید، رفته ‌رفته برای خواندن متن انگلیسی مطلب صوتی، می‌توانید کمک کمتری از آن بگیرید. یعنی بیشتر از حفظ صحبت کنید (یا به عبارتی سخنرانی کنید). در این مرحله نیز متن انگلیسی مطلب صوتی در دسترستان است اما تنها از آن برای یادآوری مطالب استفاده می‌کنید. نه اینکه از روی آن بخوانید. مثل یک سخنران که متن سخنرانی‌ اش در دستش است، اما بیشتر آن را از حفظ می‌خواند و تنها برای یادآوری مطالب کلیدی به متن سخنرانی نگاه می‌کند. البته از خودتان چیزی به داستان اضافه نکنید بلکه تنها هر آنچه در مراحل قبلی تمرین کردید را به زبان بیاورید. همانند آنچه در ویدئوی زیر نمایش داده شده است.

🔺 @coding_504 🔻
The Boy and the Cabbage
پسربچه و کلم
#داستان_کوتاه_انگلیسی

There was once a boy who - although very good and obedient - hated eating cabbage. Whenever he had to eat it he would complain and get extremely angry. One day, his mother decided to send him to the market to buy… a cabbage! So the boy was, of course, disgusted at this turn of events.
روزی روزگاری پسربچه‌ای بود که علیرغم اینکه خیلی خوب و مطیع بود، از خوردن کلم متنفر بود. هر وقت مجبور میشد که آن را بخورد، بسیار مینالید و عصبانی میشد.یک روز مادرش تصمیم گرفت که او را به مغازه بفرستد که …یک کلم بخرد!! طبیعی بود که پسربچه از این رویداد غیرمنتظره، بیزار بود.

At the market, the boy reluctantly purchasedone, but this wasn’t just any old cabbage. It happened to be a cabbage which hated children. After an enormous argument, the boy and the cabbage set off for home, in silence, their anger barely below the surface the whole time. On the way, while crossing the river, the boy slipped and both of them fell into the rapids and were pulled under by the current. With great effort, they managed to come to the surface, grab onto a plank of wood, and stay afloat.
در مغازه، پسربچه با بیمیلی،یک کلم خرید. اما این کلم از آن کلم‌های قدیمی نبود. بلکه به‌طور اتفاقی کلمی بود که از بچه‌ها متنفر بود. پس ازیک بحث‌وجدل شدید، کلم و بچه، در سکوت، به سمت خانه رفتند. درحالیکه عصبانیت خود را به‌سختی مخفی نگه داشته بودند. در راه خانه، وقتی پسربچه در حال عبور از رودخانه بود، پایش لغزید و هر دو به داخل رودخانه افتادند و جریان رودخانه آن‌ها را به زیر آب کشید. با تلاش زیاد، موفق شدند که به سطح آب بیایند، و بهیک تخته چوب چنگ بزنند، تا شناور باقی بمانند.

They had to spend so much time together, adrift on that plank, that after becoming mightily bored, they ended up conversing. They got to know each other, and became friends. They played many bizarregames, like the fish without a rod, the tiny hiding place, and the King of the mountain.
آن‌ها، درحالیکه سرگردان و شناور بودند روی تخته چوب، مجبور شدند که زمان زیادی را بایکدیگر بگذرانند. وقتیکه خیلی خیلی کسل شدند، درنهایت کارشان به صحبت کردن بایکدیگر رسید. آن‌ها همدیگر را بیشتر شناختند و بایکدیگر دوست شدند. آن‌ها بازیهای زیاد عجیب غریبی با هم کردند؛ مثل ماهی بدون چوب، جا مخفی کوچک و پادشاه کوهستان‌ها.

Chatting with his new friend, the boy understood the importance, at his young age, of vegetables like the cabbage, and how wrong it is to always be bad-mouthing them. The cabbage, for his part, realised that sometimes his flavour was a touch strong, and strange to children. So they agreed that when they reached home, the boy would treat the cabbage with great respect, and the cabbage would do its best to taste like spaghetti.
با گپ و گفتی که پسربچه با کلم داشت، اهمیت سبزیهایی مثل کلم را، به‌ویژه در سن و سال نوجوانی خودش فهمید. و فهمید که چقدر بدگویی نسبت به سبزی اشتباه است. کلم هم، به‌نوبه‌ی خود، فهمید که بعضی مواقع طعمش برای بچه‌ها بسیار نچسب و عجیب غریب بود. بنابراین آن‌ها بایکدیگر توافق کردند که وقتی به خانه رسیدند، بچه رفتار بسیار محترمانه‌ای با کلم داشته باشد، و کلم نیز نهایت تلاش خودش را بکند که مزه‌ی اسپاگتی بدهد!

Their agreement was nothing if not a great success. The boy’s mother was greatly surprised at how willingly he ate the cabbage, and the boy prepared the best hiding place in his tummy for the cabbage, shouting “Mmm! What great spaghetti!”
توافق آن‌ها کمتر ازیک موفقیت بزرگ نبود. مادر بچه خیلی تعجب کرده بود که بچه چقدر مشتاقانه کلم را میخورد. و پسربچه نیز داخل شکمش بهترین مکان مخفی را برای کلم پیدا کرده بود، درحالیکه فریاد میزد، به‌به! عجب اسپاگتی خوشمزه‌ای!

👌لغات مهم داستان:
Obedient: مطیع، فرمان‌بردار
Complain: نالیدن، شکایت کردن
Disgusted: بیزار
Turn of events: رویداد غیرمنتظره
Reluctantly: با بی‌میلی
Purchase: خریداری کردن
Happen to be: coincidentally: اتفاقی
I happened to be there: من به‌طور اتفاقی آنجا بودم
Set off: آغاز سفر کردن
Rapids: رودخانه‌ی تند، تند آب
Current: جریان آب
To manage to do something: موفق شدن به انجام کاری
Grab onto: چنگ زدن
Afloat: شناور
Bizarre: عجیب غریب
Bad-mouthing: بدگویی کردن
For his pat: به‌نوبه‌ی خود
Flavor: طعم
To do your best: نهایت تلاشت را کردن


#Short_story_34
🥦 @coding_504 🥦
ابتدا داستان را به صورت روزنامه وار بخوانید.

سپس با خواندن موشکفانه، داستان رو دوباره بخونید و این موارد رو چک کنید:

۱. لغت های جدید
۲. ساختارهای گرامری
۳. عبارت کاربردی
۴. تلفظ

🗣 @coding_504 🗣
اگر دنبال راه کار های استثنایی در یادگیری هستی جوین شو👇👇
حرف زدن انگلیسی رویا نیست👇
https://telegram.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
Audio
Business English Pod
انگلیسی بازرگانی
#BEP_6
@Yektaenglishclass🌐📣

سریع بیا چون پاک میشه. 📌📌📌📌📌
https://telegram.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
290. #Matrimony ˈmætrə,moʊni
Married life; ceremony of marriage
زندگی زناشویی، مراسم ازدواج، عروسی

a. Though matrimony is a holy state, our local governments still collect a fee for the marriage license.
گرچه زندگی زناشویی امری مقدس است، حکومت های محلی ما، هنوز هم برای صدور گواهی ازدواج حق الزحمه دریافت می کنند.
b. Because of lack of money, the sweetness of their matrimony turned sour.
به خاطر کمبود پول، شیرینی زندگی زناشویی به کام آن ها تلخ شد.
c. Some bachelors find it very difficult to give up their freedom for the blessings of matrimony.
برای بعضی مردان مجرد مشکل است که به خاطر موهبات زندگی زناشویی از آزادی خود دست بردارند.
🌹 @coding_504 🌹