🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
57.9K subscribers
5.26K photos
2.81K videos
367 files
5.4K links
ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021

کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Friends_en
@Coding_Toefl
@Extra_en
@Joey_en

نظرات و نتایج 👈 @coding_comments
Download Telegram
The Pillow Fairy
بالشت سخنگو
#داستان_کوتاه_انگلیسی

A long, long time ago, thousands of children in the world didn’t know how to tell whether they were treating others well or badly. They could hit their brothers and sisters, thinking they were doing good. They could be filled with regret at having helped their mother or having cleaned up their bedroom. The whole day through, the fairies had to explain to the kids whether they had been good or bad. It was a tremendously boring and tiring job.
در زمان‌های خیلی خیلی دور، هزاران بچه در سراسر جهان نمیدانستند که چطور بفهمند که آیا با دیگران درست رفتار میکردندیا خیر. آن‌ها میتوانستند برادران و خواهران خود را کتک بزنند درحالیکه فکر کنند که رفتار خوبی داشته‌اند.یا میتوانستند پر از پشیمانی بشوند که چرا به مادرشان کمک کرده‌اندیا اتاق‌خوابشان را مرتب کرده‌اند. در تمام طول روز، پریها بایستی به بچه‌ها توضیح میدادند که آیا رفتارشان درست بودهیا خیر. این کار فوق‌العاده کسل‌کننده و خسته‌کننده بود.

One of the fairies was called Sparkles, and she was great fun. She thought it would be better to teach the children a few things, and so she invented a talking pillow for her favourite girl, Alicia.
یکی از پریها اسمش اسپارکلز بود، که خیلی باصفا بود. او با خودش فکر کرد که شاید بهتر باشد که به بچه‌ها چیزهایییاد بدهد. بنابراینیک بالشت سخنگو برای دختر محبوبش، آلیسا، اختراع کرد.

When Alicia went to bed, the pillow would ask her:
وقتی آلیسا به رختخواب میرفت، آن بالشت از او میپرسید:

-“Tell me, my girl, what did you do today?”
-“دخترم، به من بگو که امروز چه‌کار کردی؟”

Whenever Alicia told her that she had done bad things, the pillow would make annoying noises through the night, and contort itself into all kinds of uncomfortable lumps and bumps. Of course, Alicia could hardly get any sleep.
هر وقت آلیسا به بالشت میگفت که کارهای بدی انجام داده، آن بالشت صداهای اذیت کننده‌ای در طول شب از خود درمیاورد؛ و خودش را تبدیل بهیک بالشت سفت‌وسخت و بدترکیب میکرد. به خاطر همین آلیسا اصلاً نمیتوانست خوب بخوابد.

But when Alicia talked of good things she had done, the pillow would purr like a pussycat, would wish Alicia a good night, and would play sweet soft music the whole night through. Before long, the girl had learnt how to behave so that her pillow would play lovely music every night.
اما هنگامیکه آلیسا از کارهای خوبی که انجام داده بود صحبت میکرد، آن بالشت بسیار گرم‌ونرم میشد، آرزو میکرد که آلیسا خواب خیلی خوبی داشته باشد، و در طول شبیک موسیقی دل‌نشین برای آلیسا پخش میکرد.
زیاد طول نکشید که دختر قصه‌ی مایاد گرفت که چه طور رفتار کند که هر شب بالشتشیک موسیقی دوست‌داشتنی برایش پخش کند.

Sparkles the fairy then decided to use the pillow on another little girl who was giving her a lot of trouble. At first, Alicia was afraid that she might forget how to be good, but she remembered the words she had heard every night, and she would say to herself:
پس‌ازاین، پری قصه‌ی ما اسپارکلز، تصمیم گرفت که این بالشت را روییکی دیگر از دخترها که خیلی برایش مشکل‌ساز بود امتحان کند. آلیسا اول نگران این بود که نکندیادش برود که چگونه میتواند خوب باشدیا بد. اما کلماتی که هر شب میشنیدیادش افتاد. و هر شب به خودش میگفت:

-“Let’s see then, Alicia. What did you do today?”
-“بذار ببینم آلیسا. امروز چه‌کارهایی انجام دادی؟”

Alicia was pleased to find that she herself now knew whether she had behaved well or not. And when she had been good, she slept wonderfully. Just like when the talking pillow had been there, she found it hard to sleep whenever she had done something bad. And she could only feel peace if she promised to make right, the next day, whatever harm she had done.
آلیسا، وقتی فهمید که خودش الآن میداند که آیا رفتارش خوب بودهیا بد، خیلی خوشحال شد. و وقتی خوب بود، خیلی فوق‌العاده میخوابید. اما همانند وقتیکه بالشت سخنگو پیشش بود، اصلاً نمیتوانست خوب بخوابد وقتی متوجه میشد که کارهای بدی انجام داده است. و تنها وقتی به آرامش میرسید که به خودش قول دهد که روز بعد همه‌چیز را درست کند. هر کار اشتباهی که انجام داده بود.

#Short_story_29
😴 @coding_504 😴
جان یکتا گوش کنین، بخدا ثبت نام امروز کانال کدینگ 504است، به شرافت حرفه ایم قسم که این خانم امروز ثبت نام کردن، نظرشون رو بشنویم.
96.11.12
🔻نظر زبان آموزان دوره ها🔻

دوره ↙️
پکیج جامع آموزش تلگرامی لغات 504 با کدینگ


نتیجه کار زبان آموزان↙️
🆔 @Yekta_YET_PRACTICE
نظرات اعضا ↙️
🆔 @coding_comments
دوره های آموزشی↙️
🆔 @en_courses
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
236. #Perish ˈperɪʃ
Be destroyed; die
نابود شدن، مردن

a. Unless the plant gets water for its roots to absorb, it will perish.
اگر گیاه از طریق ریشه هاش آب جذب نکند، می میرد.
b. Custer and all his men perished at the Little Big Horn.
«کاستر» و تمامی افرادش در«لیتل بیگ هورن» نابود شدند.
c. We are trying to make sure that the democracy will never perish form this earth.
در تلاشیم مطمئن شویم مردم سالاری هرگز از روی زمین محو نخواهد شد.
🌹 @coding_504 🌹
#perish
نابود شدن، مردن
کدینگ: آدم توی پیریش دیگه وقت مردنشه
🌹 @coding_504 🌹
آیدی ثبت نام بسته 504 واژه:
برای شرکت در کلاس های تلگرامی استاد یکتا به ایدی زیر پیام بدین.👇

@O2021

کانال دوره ها و نمونه تدریسها👇
@en_courses
#perish
نابود شدن، مردن
کدینگ: آدم توی پیریش دیگه وقت مردنشه
🌹 @coding_504 🌹
‌ ‌ 🔴🔊اخرین فرصت برای ثبت نام در دوره گرامر کاربردی زبان انگلیسی 🔊🔊

هر روز یک درس از کتاب گرامر تدریس میشه و شما گرامر رو شیرین مثل قند با تدریس استاد یکتا یاد میگیرید

کتاب آموزشی این دوره یکی از بهترین منابع آموزش گرامر است. سطح کتاب Intermediate میباشد و تدریس دو زبانه خط به خط کتاب English Grammar in Use
نوشته ی Raymond Murphy

👈برای شرکت در ترم یک این دوره به ادمین ثبتنام پیام بدید👇👇👇
@SILVERMOON1000

🌹این دوره مناسب برای دانشجویان و داوطلبان کنکور سراری و کارشناسی ارشد و دکتری کلیه رشته ها و آزمون های تافل و آیلتس و سایر افرادی که در گرامر احساس ضعف و ناتوانی می کنند میباشد.
پنجاه جلسه ی پربار، که یک بار برای همیشه سختی مباحث عمده ی زمانها رو در گرامر انگلیسی رو از بین می برد.
🌺نمونه تدریس 👈 مشاهده
پاسخ اکثر اين سوالات به اضافه مطالب جالب و دانستنيهاى مهم ديگر، همگى در كانال زير👇

http://telegram.me/joinchat/AAAAAEJp0LlQLoddsOlxbg
پنج استراتژی برای تقویت مکالمه زبان انگلیسی💡
#استراتژی_مکالمه
#تکنیک_سایه

⚡️تکنیک سایه به کمک متن

🎗وقتی‌که متنی که در حال خوانده شدن است را جلوی خودتان داشته باشید، مانند حامی شما عمل می‌کند. بنابراین، پیاده‌سازی تکنیک سایه، به کمک متن انگلیسی، برای دفعات اول راحت‌تر و بهتر است.

اغلب اوقات این اتفاق برای شما میفتد که مثلاً در حال گوش دادن به مطلبی به زبان انگلیسی باشید اما ذهنتان به‌جای اینکه به زبان انگلیسی متمرکز باشد، در جای دیگری باشد. مثلاً به این فکر کنید که شام چه بخورید، یا با دوستانتان فردا چه‌کار کنید، یا ممکن است به مشکلات کاری خود فکر کنید. این آن چیزی نیست که شما می‌خواهید انجام دهید؛ بلکه شما دوست دارید که تمرکزتان بر یادگیری زبان انگلیسی باشد. در این استراتژی در آن‌ واحد هم می‌خوانید، هم می‌شنوید، و هر آنچه گوینده می‌گوید، به‌طور همزمان به زبان می‌آورید. این کار تمرکز بالایی می‌طلبد. بنابراین باعث می‌شود که ذهن شما به حاشیه نرود و به چیزهای دیگر فکر نکند. بنابراین تکنیک سایه به کمک متن، به دلیل اینکه خودش تمرکز بالایی می‌طلبد، باعث می‌شود که خود به‌ خود ذهنتان منحرف نشود.

🔺 @coding_504 🔻
The Mystery Of the Missing Coin
راز سکه‌ی گم‌شده
#داستان_کوتاه_انگلیسی

Once there was a magpie who realised that one of his most prizedcoins was missing. So he called the best detectives in the forest: the hare and the mouse.
روزی روزگاری زاغی بود که فهمیدیکی از باارزش‌ترین سکه‌هایش گم‌شده بود. بنابراین بهترین کارآگاهان جنگل را فراخواند: خرگوش و موش.

The mouse was a bit cleverer and more shrewd than the hare; so, following the clues and using his reasoning powers, soon led him to the great labyrinth of tunnels under the forest. On entering, he saw Mr. Mole, but the mouse was very shy, so he said nothing to the mole about why he was there, and he carried on looking for the missing coin.
موش کمی باهوش‌تر و زرنگ‌تر از خرگوش بود. بنابراین، دنبال کردن سرنخ‌ها و استفاده از قدرت استدلالی خود، خیلی زود وی را به دخمه‌های پرپیچ‌وخمی از تونل‌های زیر جنگل هدایت کرد. در بدو ورود، او آقای موش کور را دید. اما موش خیلی خجالتی بود. بنابراین هیچ‌چیزی در رابطه با اینکه چرا به آنجا آمده بود، به موش کور نگفت. و به جستجوی سکه‌ی گمشده ادامه داد.

The hare was also a great detective, and, before long, he too arrived at the labyrinth. He was not a bit shy, and the first thing he did was go and ask the mole if he knew where the coin was. The mole was all too pleased to lead the hare to the coin. That coin had been bothering the mole for months, getting in the way of his tunnelling.
خرگوش هم کارآگاه ماهری بود. و دیری نگذشته بود که او نیز به آن دخمه‌های پرپیچ‌وخم رسید. او زیاد خجالتی نبود و اولین کاری که کرد، رفت و از موش کور پرسید که آیا میداند سکه کجاستیا نه. موش کور کاملاً خوشحال شد که خرگوش را به سمت سکه راهنمایی کند. آن سکه برای ماه‌ها موش کور را اذیت کرده بود و جلوی تونل کندن وی را گرفته بود.

So the hare took the coin and collected his reward. The mouse, who had been watching all this, learned a lot from it. From then on he would never allow shyness to undo all his good work. This approach soon turned him into the best detective in the forest.
بنابراین خرگوش سکه را گرفت و جایزه‌اش را دریافت کرد. موش، که همه‌ی این قضایا را داشت میدید، خیلی چیزها از آنیاد گرفت. از آن به بعد، او هیچ‌وقت اجازه نداد که کمروییاش تمام کارهای خوب وی را بیاثر کند. این رویکرد به‌زودی وی را به بهترین کارآگاه جنگل تبدیل کرد.

👌لغات مهم داستان
Magpie: زاغ
Prized: باارزش
Call: (در اینجا) فراخواندن
Detective: کارآگاه
Hare: خرگوش
Shrewd: زیرک
Clue: سرنخ
Reasoning power: قدرت استدلالی
Labyrinth: دخمه‌های پرپیچ‌وخم
Mole: موش کور
Carry on: ادامه دادن
Bother: اذیت کردن
Collect: دریافت کردن
Undo: بی‌اثر کردن
Approach: رویکرد


🔸 فایل صوتی و ویدیو این داستان در زیر همین پست قرار دارند
#Short_story_30
💰 @coding_504 🥇
The Mystery Of the Missing Coins
@coding_504
💠 ابتدا می‌توانید یکی دو بار به‌صورت تفننی این داستان را به‌صورت صوتی یا تصویری ببینید.

💠 سپس استراتژی‌های گفته‌شده در نوشته‌ی پنج استراتژی برای تقویت مکالمه را روی این داستان پیاده‌سازی کنید.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
243. #Collide kəˈlaɪd
Come together with force
با نیرو به هم خوردن

a. When the two autos collided, the people in the fragile smaller car perished.
وقتی آن دو اتومبیل بهم خوردند، سرنشینان اتومبیل ظریف و کوچکتر جان باختند.
b. Committees are exploring ways of keeping cars from colliding.
گروه هایی در حال بررسی شیوه های جلوگیری از تصادف خودروها هستند.
c. In my estimate the two bicycles collided at five o'clock.
با ارزیابی من آن دو دوچرخه ساعت پنج با هم تصادف کردند.
🌹 @coding_504 🌹