[Jay-Z]
Rihanna where you at?
ریحانا کجایی؟
[Rihanna]
You have my heart
تو قلبم جاته
And we’ll never be worlds apart
و دنیای ما هیچوقت نمیتونه از هم جدا بشه
May be in magazines
ممکنه این فقط تو مجله ها باشه
But you’ll still be my star
اما تو هنوز ستاره منی
Baby cause in the dark You can’t see shiny cars
عزیزم تو نمیتونی تو تاریکی ستاره های دب اکبر رو ببینی
And that’s when you need me there
و اون زمانیه که اونجا به من نیاز داره
With you I’ll always share
و این کار رو ما با هم انجام میدیم
Because
چون
When the sun shines, we’ll shine together
وقتی خورشید میدرخشه، ما با هم شروع به درخشیدن می کنیم
Told you I’ll be here forever
بهت گفته بودم که همیشه اینجا پیشت می مونم
Said I’ll always be a friend
گفته بودم که همیشه دوستت می مونم
Took an oath I’ma stick it out till the end
قسم خوردم و تا آخر پاش وای مستم
r23luonxsv52py62ofm6
Now that it’s raining more than ever
حالا باران شدید تر از همیشه شده
Know that we’ll still have each other
می دونم که ما هنوز همدیگه رو داریم
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
(Ella ella eh eh eh)
Under my umbrella
These fancy things, will never come in between
نمیذیریم این چیزهای هوسانه بین ما بوجود بیاد
You’re part of my entity, here for Infinity
تو قسمتی از وجود منی، برای اینکه من فنا ناپذیر بشم
When the war has took it’s part
وقتی جنگ رختش رو جمع کرد
When the world has dealt it’s cards
وقتی دنیامون آروم شد
If the hand is hard, together we’ll mend your heart
با هم قلبت رو مرمت می کنیم
Because
چون
When the sun shines, we’ll shine together
وقتی خورشید میدرخشه، ما با هم شروع به درخشیدن می کنیم
Told you I’ll be here forever
بهت گفته بودم که همیشه اینجا پیشت می مونم
Said I’ll always be a friend
گفته بودم که همیشه دوستت می مونم
Took an oath I’ma stick it out till the end
قسم خوردم و تا آخر پاش وای مستم
Now that it’s raining more than ever
حالا باران شدید تر از همیشه شده
Know that we’ll still have each other
می دونم که ما هنوز همدیگه رو داریم
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
(Ella ella eh eh eh)
Under my umbrella
زیر چتر من
You can run into my arms
میتونی بپری تو آغوشم
It’s okay don’t be alarmed
عیبی نداره هراسان نباش
Come here to me
بیا پیشم
There’s no distance in between our love
فاصله ای بین عشق ما وجود نداره
So go on and let the rain pour
پس ادامه بده و بذار بارش بارون ادامه پیدا کنه
I’ll be all you need and more
میشم همون چیزی که تو میخوای، (شایدم) بیشتر
Because
چون
When the sun shines, we’ll shine together
وقتی خورشید میدرخشه، ما با هم شروع به درخشیدن می کنیم
Told you I’ll be here forever
بهت گفته بودم که همیشه اینجا پیشت می مونم
Said I’ll always be a friend
گفته بودم که همیشه دوستت می مونم
Took an oath I’ma stick it out till the end
قسم خوردم و تا آخر پاش وای مستم
Now that it’s raining more than ever
حالا باران شدید تر از همیشه شده
Know that we’ll still have each other
می دونم که ما هنوز همدیگه رو داریم
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
(Ella ella eh eh eh)
Under my umbrella
زیر چتر من
It’s raining
داره باران میباره
Ooh baby it’s raining
آه عزیزم داره باران میباره
Baby come here to me
عزیزم بیا پیشم
Come here to me
بیا پیشم
It’s raining
داره باران میباره
Ooh baby it’s raining
آه عزیزم داره باران میباره
❄️ @coding_504 ❄️
Rihanna where you at?
ریحانا کجایی؟
[Rihanna]
You have my heart
تو قلبم جاته
And we’ll never be worlds apart
و دنیای ما هیچوقت نمیتونه از هم جدا بشه
May be in magazines
ممکنه این فقط تو مجله ها باشه
But you’ll still be my star
اما تو هنوز ستاره منی
Baby cause in the dark You can’t see shiny cars
عزیزم تو نمیتونی تو تاریکی ستاره های دب اکبر رو ببینی
And that’s when you need me there
و اون زمانیه که اونجا به من نیاز داره
With you I’ll always share
و این کار رو ما با هم انجام میدیم
Because
چون
When the sun shines, we’ll shine together
وقتی خورشید میدرخشه، ما با هم شروع به درخشیدن می کنیم
Told you I’ll be here forever
بهت گفته بودم که همیشه اینجا پیشت می مونم
Said I’ll always be a friend
گفته بودم که همیشه دوستت می مونم
Took an oath I’ma stick it out till the end
قسم خوردم و تا آخر پاش وای مستم
r23luonxsv52py62ofm6
Now that it’s raining more than ever
حالا باران شدید تر از همیشه شده
Know that we’ll still have each other
می دونم که ما هنوز همدیگه رو داریم
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
(Ella ella eh eh eh)
Under my umbrella
These fancy things, will never come in between
نمیذیریم این چیزهای هوسانه بین ما بوجود بیاد
You’re part of my entity, here for Infinity
تو قسمتی از وجود منی، برای اینکه من فنا ناپذیر بشم
When the war has took it’s part
وقتی جنگ رختش رو جمع کرد
When the world has dealt it’s cards
وقتی دنیامون آروم شد
If the hand is hard, together we’ll mend your heart
با هم قلبت رو مرمت می کنیم
Because
چون
When the sun shines, we’ll shine together
وقتی خورشید میدرخشه، ما با هم شروع به درخشیدن می کنیم
Told you I’ll be here forever
بهت گفته بودم که همیشه اینجا پیشت می مونم
Said I’ll always be a friend
گفته بودم که همیشه دوستت می مونم
Took an oath I’ma stick it out till the end
قسم خوردم و تا آخر پاش وای مستم
Now that it’s raining more than ever
حالا باران شدید تر از همیشه شده
Know that we’ll still have each other
می دونم که ما هنوز همدیگه رو داریم
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
(Ella ella eh eh eh)
Under my umbrella
زیر چتر من
You can run into my arms
میتونی بپری تو آغوشم
It’s okay don’t be alarmed
عیبی نداره هراسان نباش
Come here to me
بیا پیشم
There’s no distance in between our love
فاصله ای بین عشق ما وجود نداره
So go on and let the rain pour
پس ادامه بده و بذار بارش بارون ادامه پیدا کنه
I’ll be all you need and more
میشم همون چیزی که تو میخوای، (شایدم) بیشتر
Because
چون
When the sun shines, we’ll shine together
وقتی خورشید میدرخشه، ما با هم شروع به درخشیدن می کنیم
Told you I’ll be here forever
بهت گفته بودم که همیشه اینجا پیشت می مونم
Said I’ll always be a friend
گفته بودم که همیشه دوستت می مونم
Took an oath I’ma stick it out till the end
قسم خوردم و تا آخر پاش وای مستم
Now that it’s raining more than ever
حالا باران شدید تر از همیشه شده
Know that we’ll still have each other
می دونم که ما هنوز همدیگه رو داریم
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
You can stand under my umbrella
میتونی بیای زیر چتر من
(Ella ella eh eh eh)
Under my umbrella
زیر چتر من
It’s raining
داره باران میباره
Ooh baby it’s raining
آه عزیزم داره باران میباره
Baby come here to me
عزیزم بیا پیشم
Come here to me
بیا پیشم
It’s raining
داره باران میباره
Ooh baby it’s raining
آه عزیزم داره باران میباره
❄️ @coding_504 ❄️
✍پنج استراتژی برای تقویت مکالمه زبان انگلیسی💡
#استراتژی_مکالمه
⭐️استراتژی دوم: تکنیک سایه
🎗بگذارید ابتدا بهصورت ساده، اهمیت تکنیک سایه را توضیح بدهم. اگر بخواهید خوانندهی خوبی بشوید چه میکنید؟ یکی از تمرینهای مهم خوانندگی این است که با ترانههای دیگر خوانندهها همخوانی داشته باشیم، و بتوانیم دقیقاً عین آنها بخوانیم. زبان انگلیسی و دیگر زبانها نیز مثل موسیقی، دارای آهنگ و ملودی خاص خود است. بنابراین، همانطور که برای یادگیری یک ترانه، با خوانندهی آن میخوانیم؛ برای یادگیری مکالمه زبان انگلیسی نیز بایستی همخوانی (تکنیک سایه یا shadowing) داشته باشیم.
🔹تکنیک سایه به چند روش قابل پیادهسازی است.
⚡️تکنیک سایه به کمک متن
⚡️تکنیک سایه بدون کمک متن
⚡️تکنیک سایه به همراه زبان بدن
در ادامه به بررسی تخصصی تک تک این تکنیک های سایه خواهیم پرداخت.
🔺 @coding_504 🔻
#استراتژی_مکالمه
⭐️استراتژی دوم: تکنیک سایه
🎗بگذارید ابتدا بهصورت ساده، اهمیت تکنیک سایه را توضیح بدهم. اگر بخواهید خوانندهی خوبی بشوید چه میکنید؟ یکی از تمرینهای مهم خوانندگی این است که با ترانههای دیگر خوانندهها همخوانی داشته باشیم، و بتوانیم دقیقاً عین آنها بخوانیم. زبان انگلیسی و دیگر زبانها نیز مثل موسیقی، دارای آهنگ و ملودی خاص خود است. بنابراین، همانطور که برای یادگیری یک ترانه، با خوانندهی آن میخوانیم؛ برای یادگیری مکالمه زبان انگلیسی نیز بایستی همخوانی (تکنیک سایه یا shadowing) داشته باشیم.
🔹تکنیک سایه به چند روش قابل پیادهسازی است.
⚡️تکنیک سایه به کمک متن
⚡️تکنیک سایه بدون کمک متن
⚡️تکنیک سایه به همراه زبان بدن
در ادامه به بررسی تخصصی تک تک این تکنیک های سایه خواهیم پرداخت.
🔺 @coding_504 🔻
کدام یک از بخش های کانال را بیشتر میپسندید؟؟؟
anonymous poll
آموزش لغات انگلیسی – 631
👍👍👍👍👍👍👍 45%
داستان های کوتاه انگلیسی – 372
👍👍👍👍 27%
آهنگ های انگلیسی با ترجمه – 221
👍👍 16%
نکات و قوانین آموزش زبان انگلیسی – 92
👍 7%
اصطلاحات انگلیسی در یک دقیقه ای VOA – 84
👍 6%
👥 1400 people voted so far.
anonymous poll
آموزش لغات انگلیسی – 631
👍👍👍👍👍👍👍 45%
داستان های کوتاه انگلیسی – 372
👍👍👍👍 27%
آهنگ های انگلیسی با ترجمه – 221
👍👍 16%
نکات و قوانین آموزش زبان انگلیسی – 92
👍 7%
اصطلاحات انگلیسی در یک دقیقه ای VOA – 84
👍 6%
👥 1400 people voted so far.
🔴
شانس در میزنه، یکتا مدرس بزرگترین کانال کدینگ در تلگرام، دوره های یکتا رو ازدست ندین.
دوستانی که در جمله سازی انگلیسی و مکالمه روان نیستید!
این کانال معجزه میکنه
کتابی استاندارد چاپ آکسفورد
حرف زدن انگلیسی رویا نیست👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
شانس در میزنه، یکتا مدرس بزرگترین کانال کدینگ در تلگرام، دوره های یکتا رو ازدست ندین.
دوستانی که در جمله سازی انگلیسی و مکالمه روان نیستید!
این کانال معجزه میکنه
کتابی استاندارد چاپ آکسفورد
حرف زدن انگلیسی رویا نیست👇
https://t.me/joinchat/AAAAAD43D8A5vH0Wfghr9g
The Rooster, the Duck, and the Mermaids
خروس، اردک و پری دریایی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A rooster and a duck were arguing so much over whether mermaids exist or not, that they decided to settle the matter once and for all, by searching the bottom of the sea.
یک خروس ویک اردک باهم بحثهای زیادی میکردند که آیا پری دریایی وجود داردیا خیر. اینقدر بحث کردند که دستآخر تصمیم گرفتند که موضوع رایکبار برای همیشه با رفتن به اعماق دریا حل کنند.
They dived down, first seeing colourful fish, then medium-sized fish and large fish. Then they got so deep that they were in complete darkness and couldn’t see a thing.
آنها به سمت پایین دریا شیرجه زدند و شنا کردند. اول ماهیهای رنگارنگ دیدند؛ سپس ماهیهایی با اندازههای متوسط دیدند؛ و سپس ماهیهای بزرگ دیدند. سپس آنقدری در اعماق دریا فرورفته بودند که در تاریکی کامل بودند و نمیتوانستند چیزی ببینند.
This made them terribly scared, so they returned to the surface. The rooster was terrified and never wanted to return to the depths, but the duck encouraged him to keep trying. To calm the Rooster, this time the duck took a torch. They dived down again to the darkness, and when they started getting scared, they switched the torch on.
این موضوع آنها را بهشدت ترساند. برای همین به سطح زمین بازگشتند. خروس بسیار وحشتزده شده بود و نمیخواست که دیگر هیچوقت به اعماق دریا برگردد. اما اردک او را تشویق کرد که به تلاشش ادامه بدهد. و برای اینکه خروس را آرام کند، این بار اردک با خودشیک چراغ آورد. آنها باری دیگر به سمت تاریکی شنا کردند و وقتیکه احساس کردند که دارند میترسند، آنها چراغ را روشن کردند.
When the darkness was lit up they saw that they were totally surrounded by mermaids.
وقتیکه تاریکی روشن شد، آنها مشاهده کردند که کاملاً در میان تعدادی پری دریایی محاصرهشدهاند.
The mermaids told them that they thought the rooster and the duck didn’t like them. The previous time the mermaids had been just about to invite their visitors to a big party, but the rooster and the duck had quickly left.
پریهای دریایی به آنها گفتند که فکر کرده بودند که خروس و اردک از آنها خوششان نیامده است. دفعهی قبلی پریهای دریایی نزدیک بود که بازدیدکنندگانشان را به یک مهمانی دعوت کنند؛ اما خروس و اردک سریع صحنه را ترک کردند.
The mermaids were very happy to see that they had returned, though.
And thanks to their bravery and perseverance, the rooster and the duck became great friends with the mermaids.
بااینحال، پریهای دریایی بسیار خوشحال بودند که آنها دوباره برگشتند. و با تشکر از شجاعت و استقامت خروس و اردک، آنها دوستان خیلی خوبی برای پریهای دریایی شدند.
👌لغات مهم داستان
Settle the matter: حل کردن موضوع
Once and for all: یکبار برای همیشه
Dive: شیرجه زدن، غواصی کردن
Terrified: وحشتزده شدن
Encourage: تشویق کردن
Torch: چراغ
Surrounded: محاصره شدن، در میان چیزی بودن
Bravery: شجاعت
Perseverance: استقامت
🔸 فایل صوتی و ویدیو این داستان در زیر همین پست قرار دارند
#Short_story_28
🐔 @coding_504 🦆🐓
خروس، اردک و پری دریایی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A rooster and a duck were arguing so much over whether mermaids exist or not, that they decided to settle the matter once and for all, by searching the bottom of the sea.
یک خروس ویک اردک باهم بحثهای زیادی میکردند که آیا پری دریایی وجود داردیا خیر. اینقدر بحث کردند که دستآخر تصمیم گرفتند که موضوع رایکبار برای همیشه با رفتن به اعماق دریا حل کنند.
They dived down, first seeing colourful fish, then medium-sized fish and large fish. Then they got so deep that they were in complete darkness and couldn’t see a thing.
آنها به سمت پایین دریا شیرجه زدند و شنا کردند. اول ماهیهای رنگارنگ دیدند؛ سپس ماهیهایی با اندازههای متوسط دیدند؛ و سپس ماهیهای بزرگ دیدند. سپس آنقدری در اعماق دریا فرورفته بودند که در تاریکی کامل بودند و نمیتوانستند چیزی ببینند.
This made them terribly scared, so they returned to the surface. The rooster was terrified and never wanted to return to the depths, but the duck encouraged him to keep trying. To calm the Rooster, this time the duck took a torch. They dived down again to the darkness, and when they started getting scared, they switched the torch on.
این موضوع آنها را بهشدت ترساند. برای همین به سطح زمین بازگشتند. خروس بسیار وحشتزده شده بود و نمیخواست که دیگر هیچوقت به اعماق دریا برگردد. اما اردک او را تشویق کرد که به تلاشش ادامه بدهد. و برای اینکه خروس را آرام کند، این بار اردک با خودشیک چراغ آورد. آنها باری دیگر به سمت تاریکی شنا کردند و وقتیکه احساس کردند که دارند میترسند، آنها چراغ را روشن کردند.
When the darkness was lit up they saw that they were totally surrounded by mermaids.
وقتیکه تاریکی روشن شد، آنها مشاهده کردند که کاملاً در میان تعدادی پری دریایی محاصرهشدهاند.
The mermaids told them that they thought the rooster and the duck didn’t like them. The previous time the mermaids had been just about to invite their visitors to a big party, but the rooster and the duck had quickly left.
پریهای دریایی به آنها گفتند که فکر کرده بودند که خروس و اردک از آنها خوششان نیامده است. دفعهی قبلی پریهای دریایی نزدیک بود که بازدیدکنندگانشان را به یک مهمانی دعوت کنند؛ اما خروس و اردک سریع صحنه را ترک کردند.
The mermaids were very happy to see that they had returned, though.
And thanks to their bravery and perseverance, the rooster and the duck became great friends with the mermaids.
بااینحال، پریهای دریایی بسیار خوشحال بودند که آنها دوباره برگشتند. و با تشکر از شجاعت و استقامت خروس و اردک، آنها دوستان خیلی خوبی برای پریهای دریایی شدند.
👌لغات مهم داستان
Settle the matter: حل کردن موضوع
Once and for all: یکبار برای همیشه
Dive: شیرجه زدن، غواصی کردن
Terrified: وحشتزده شدن
Encourage: تشویق کردن
Torch: چراغ
Surrounded: محاصره شدن، در میان چیزی بودن
Bravery: شجاعت
Perseverance: استقامت
🔸 فایل صوتی و ویدیو این داستان در زیر همین پست قرار دارند
#Short_story_28
🐔 @coding_504 🦆🐓
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚪️ The Rooster, the Duck, and the Mermaids
⚪️ خروس، اردک و پری دریایی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
⚪️ @coding_504 ⚪️
⚪️ خروس، اردک و پری دریایی
#داستان_کوتاه_انگلیسی
⚪️ @coding_504 ⚪️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چطور از جملات شرطی در زبان انگلیسی استفاده کنیم؟
🙋 از شرطی نوع اول زمانی استفاده می کنیم که می خواهیم درباره واقعیت صحبت کنیم.
☀️مثلا: فردا اگر باران ببارد چه کار می کنی؟
@coding_504
🙋 از شرطی نوع اول زمانی استفاده می کنیم که می خواهیم درباره واقعیت صحبت کنیم.
☀️مثلا: فردا اگر باران ببارد چه کار می کنی؟
@coding_504
228. #Appropriate əˈproʊpriət
Fit; set apart for some special use
مناسب، کنار گذاشتن برای کاربرد خاصی
a. At an appropriate time, the chief promised to reveal his plan.
رئیس قول داد نقشه اش را در زمانی مناسب اعلام کند.
b. The lawn was an appropriate setting for Eileen's wedding.
چمن زار مکان مناسبی برای ازدواج «الین» بود.
c. After some appropriate prayers, the dinner was served.
پس از چند دعای مخصوص شام سرو شد.
❄️ @coding_504 ❄️
Fit; set apart for some special use
مناسب، کنار گذاشتن برای کاربرد خاصی
a. At an appropriate time, the chief promised to reveal his plan.
رئیس قول داد نقشه اش را در زمانی مناسب اعلام کند.
b. The lawn was an appropriate setting for Eileen's wedding.
چمن زار مکان مناسبی برای ازدواج «الین» بود.
c. After some appropriate prayers, the dinner was served.
پس از چند دعای مخصوص شام سرو شد.
❄️ @coding_504 ❄️
The Pillow Fairy
بالشت سخنگو
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A long, long time ago, thousands of children in the world didn’t know how to tell whether they were treating others well or badly. They could hit their brothers and sisters, thinking they were doing good. They could be filled with regret at having helped their mother or having cleaned up their bedroom. The whole day through, the fairies had to explain to the kids whether they had been good or bad. It was a tremendously boring and tiring job.
در زمانهای خیلی خیلی دور، هزاران بچه در سراسر جهان نمیدانستند که چطور بفهمند که آیا با دیگران درست رفتار میکردندیا خیر. آنها میتوانستند برادران و خواهران خود را کتک بزنند درحالیکه فکر کنند که رفتار خوبی داشتهاند.یا میتوانستند پر از پشیمانی بشوند که چرا به مادرشان کمک کردهاندیا اتاقخوابشان را مرتب کردهاند. در تمام طول روز، پریها بایستی به بچهها توضیح میدادند که آیا رفتارشان درست بودهیا خیر. این کار فوقالعاده کسلکننده و خستهکننده بود.
One of the fairies was called Sparkles, and she was great fun. She thought it would be better to teach the children a few things, and so she invented a talking pillow for her favourite girl, Alicia.
یکی از پریها اسمش اسپارکلز بود، که خیلی باصفا بود. او با خودش فکر کرد که شاید بهتر باشد که به بچهها چیزهایییاد بدهد. بنابراینیک بالشت سخنگو برای دختر محبوبش، آلیسا، اختراع کرد.
When Alicia went to bed, the pillow would ask her:
وقتی آلیسا به رختخواب میرفت، آن بالشت از او میپرسید:
-“Tell me, my girl, what did you do today?”
-“دخترم، به من بگو که امروز چهکار کردی؟”
Whenever Alicia told her that she had done bad things, the pillow would make annoying noises through the night, and contort itself into all kinds of uncomfortable lumps and bumps. Of course, Alicia could hardly get any sleep.
هر وقت آلیسا به بالشت میگفت که کارهای بدی انجام داده، آن بالشت صداهای اذیت کنندهای در طول شب از خود درمیاورد؛ و خودش را تبدیل بهیک بالشت سفتوسخت و بدترکیب میکرد. به خاطر همین آلیسا اصلاً نمیتوانست خوب بخوابد.
But when Alicia talked of good things she had done, the pillow would purr like a pussycat, would wish Alicia a good night, and would play sweet soft music the whole night through. Before long, the girl had learnt how to behave so that her pillow would play lovely music every night.
اما هنگامیکه آلیسا از کارهای خوبی که انجام داده بود صحبت میکرد، آن بالشت بسیار گرمونرم میشد، آرزو میکرد که آلیسا خواب خیلی خوبی داشته باشد، و در طول شبیک موسیقی دلنشین برای آلیسا پخش میکرد.
زیاد طول نکشید که دختر قصهی مایاد گرفت که چه طور رفتار کند که هر شب بالشتشیک موسیقی دوستداشتنی برایش پخش کند.
Sparkles the fairy then decided to use the pillow on another little girl who was giving her a lot of trouble. At first, Alicia was afraid that she might forget how to be good, but she remembered the words she had heard every night, and she would say to herself:
پسازاین، پری قصهی ما اسپارکلز، تصمیم گرفت که این بالشت را روییکی دیگر از دخترها که خیلی برایش مشکلساز بود امتحان کند. آلیسا اول نگران این بود که نکندیادش برود که چگونه میتواند خوب باشدیا بد. اما کلماتی که هر شب میشنیدیادش افتاد. و هر شب به خودش میگفت:
-“Let’s see then, Alicia. What did you do today?”
-“بذار ببینم آلیسا. امروز چهکارهایی انجام دادی؟”
Alicia was pleased to find that she herself now knew whether she had behaved well or not. And when she had been good, she slept wonderfully. Just like when the talking pillow had been there, she found it hard to sleep whenever she had done something bad. And she could only feel peace if she promised to make right, the next day, whatever harm she had done.
آلیسا، وقتی فهمید که خودش الآن میداند که آیا رفتارش خوب بودهیا بد، خیلی خوشحال شد. و وقتی خوب بود، خیلی فوقالعاده میخوابید. اما همانند وقتیکه بالشت سخنگو پیشش بود، اصلاً نمیتوانست خوب بخوابد وقتی متوجه میشد که کارهای بدی انجام داده است. و تنها وقتی به آرامش میرسید که به خودش قول دهد که روز بعد همهچیز را درست کند. هر کار اشتباهی که انجام داده بود.
#Short_story_29
😴 @coding_504 😴
بالشت سخنگو
#داستان_کوتاه_انگلیسی
A long, long time ago, thousands of children in the world didn’t know how to tell whether they were treating others well or badly. They could hit their brothers and sisters, thinking they were doing good. They could be filled with regret at having helped their mother or having cleaned up their bedroom. The whole day through, the fairies had to explain to the kids whether they had been good or bad. It was a tremendously boring and tiring job.
در زمانهای خیلی خیلی دور، هزاران بچه در سراسر جهان نمیدانستند که چطور بفهمند که آیا با دیگران درست رفتار میکردندیا خیر. آنها میتوانستند برادران و خواهران خود را کتک بزنند درحالیکه فکر کنند که رفتار خوبی داشتهاند.یا میتوانستند پر از پشیمانی بشوند که چرا به مادرشان کمک کردهاندیا اتاقخوابشان را مرتب کردهاند. در تمام طول روز، پریها بایستی به بچهها توضیح میدادند که آیا رفتارشان درست بودهیا خیر. این کار فوقالعاده کسلکننده و خستهکننده بود.
One of the fairies was called Sparkles, and she was great fun. She thought it would be better to teach the children a few things, and so she invented a talking pillow for her favourite girl, Alicia.
یکی از پریها اسمش اسپارکلز بود، که خیلی باصفا بود. او با خودش فکر کرد که شاید بهتر باشد که به بچهها چیزهایییاد بدهد. بنابراینیک بالشت سخنگو برای دختر محبوبش، آلیسا، اختراع کرد.
When Alicia went to bed, the pillow would ask her:
وقتی آلیسا به رختخواب میرفت، آن بالشت از او میپرسید:
-“Tell me, my girl, what did you do today?”
-“دخترم، به من بگو که امروز چهکار کردی؟”
Whenever Alicia told her that she had done bad things, the pillow would make annoying noises through the night, and contort itself into all kinds of uncomfortable lumps and bumps. Of course, Alicia could hardly get any sleep.
هر وقت آلیسا به بالشت میگفت که کارهای بدی انجام داده، آن بالشت صداهای اذیت کنندهای در طول شب از خود درمیاورد؛ و خودش را تبدیل بهیک بالشت سفتوسخت و بدترکیب میکرد. به خاطر همین آلیسا اصلاً نمیتوانست خوب بخوابد.
But when Alicia talked of good things she had done, the pillow would purr like a pussycat, would wish Alicia a good night, and would play sweet soft music the whole night through. Before long, the girl had learnt how to behave so that her pillow would play lovely music every night.
اما هنگامیکه آلیسا از کارهای خوبی که انجام داده بود صحبت میکرد، آن بالشت بسیار گرمونرم میشد، آرزو میکرد که آلیسا خواب خیلی خوبی داشته باشد، و در طول شبیک موسیقی دلنشین برای آلیسا پخش میکرد.
زیاد طول نکشید که دختر قصهی مایاد گرفت که چه طور رفتار کند که هر شب بالشتشیک موسیقی دوستداشتنی برایش پخش کند.
Sparkles the fairy then decided to use the pillow on another little girl who was giving her a lot of trouble. At first, Alicia was afraid that she might forget how to be good, but she remembered the words she had heard every night, and she would say to herself:
پسازاین، پری قصهی ما اسپارکلز، تصمیم گرفت که این بالشت را روییکی دیگر از دخترها که خیلی برایش مشکلساز بود امتحان کند. آلیسا اول نگران این بود که نکندیادش برود که چگونه میتواند خوب باشدیا بد. اما کلماتی که هر شب میشنیدیادش افتاد. و هر شب به خودش میگفت:
-“Let’s see then, Alicia. What did you do today?”
-“بذار ببینم آلیسا. امروز چهکارهایی انجام دادی؟”
Alicia was pleased to find that she herself now knew whether she had behaved well or not. And when she had been good, she slept wonderfully. Just like when the talking pillow had been there, she found it hard to sleep whenever she had done something bad. And she could only feel peace if she promised to make right, the next day, whatever harm she had done.
آلیسا، وقتی فهمید که خودش الآن میداند که آیا رفتارش خوب بودهیا بد، خیلی خوشحال شد. و وقتی خوب بود، خیلی فوقالعاده میخوابید. اما همانند وقتیکه بالشت سخنگو پیشش بود، اصلاً نمیتوانست خوب بخوابد وقتی متوجه میشد که کارهای بدی انجام داده است. و تنها وقتی به آرامش میرسید که به خودش قول دهد که روز بعد همهچیز را درست کند. هر کار اشتباهی که انجام داده بود.
#Short_story_29
😴 @coding_504 😴