🎓کدینگ ۵۰۴ | coding 504 🎓
57.5K subscribers
5.27K photos
2.82K videos
367 files
5.43K links
ما به شما کمک میکنیم تا سریعتر زبان انگلیسی را بیاموزید,
ادمین شما @O2021

کانال های دوره های ما👇🏻👇🏻
@Friends_en
@Coding_Toefl
@Extra_en
@Joey_en

نظرات و نتایج 👈 @coding_comments
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 درمان شناختی رفتاری #CBT چگونه عمل می کند؟
🔴 با زیرنویس فارسی
🌀 تقویت انگلیسی با اطلاعات تخصصی روانشناسی با زیرنویس فارسی
در کانال کدینگ، روانت را به ما بسپار، زبانت راه میوفته
@Coding_504
What are You Talking About
#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیه Elementry)

Jane and Laura are walking to the mall. They want to buy new clothes. Jane has some money and Laura has some money.
جین و لارا در مرکز خرید هستند. آنها می خواهند لباس های جدید بخرند. جین مقداری پول دارد و لارا مقداری پول دارد.

Suddenly, Jane is calling: “Laura! Laura! Look at that dress! Isn’t it beautiful? I want that dress, but I don’t have enough money.”
ناگهان، جین صدا می زند: “لارا! لارا! به آن لباس نگاه کن! زیبا نیست؟ من آن لباس را می خواه، اما من به اندازه کافی پول ندارم.”

Laura is calling: “What are you talking about? This is an ugly dress! It is just horrible! I don’t even want to see this dress.”
لارار صدا می زند: “در مورد چی صحبت می کنی؟ این لباس زشتی است! این افتضاح است! من حتی نمی خواهم این لباس را ببینم.”

"Ok, ok…” Jane is whispering sadly.
"باشه، باشه.” جین با غمگینی زمزمه می کند.

Suddenly Laura is calling: “Oh my god! Look at this dress! It is beautiful! I want this dress. Oh, but look at the price. It is too expensive for me.”
ناگهان لارا صدا می زند: “اوه خدای من! به این لباس نگاه کن! این زیبا است! من این لباس را می خواهم. اوه، اما به قیمت نگاه کن. این بیش از حد برای من گران است.”

Now Jane is calling: “What are you talking about? This is an ugly dress! It is really horrible! I don’t even want to see it.”
حالا جین صدا می زند: “در مورد چی صحبت می کند؟ این یک لباس زشت است! این واقعا افتضاح است! من حتی نمی خواهم به آن نگاه کنم.”

“Ok, ok…” Laura is whispering sadly.
“باشه، باشه.” لارا غمگین زمزمه می کند.

Now Jane is sad, and Laura is sad. They are walking home. They have no new clothes, but they know that next time they should respect other opinions…
حالا جین غمگین است، و لارا غمگین است. انها به خانه می روند. آنها هیچ لباس جدیدی ندارد، اما آنها می دانند که دفعه بعد آنها باید به نظرات هم احترام بگذارند…

[#Short_story_6
👗 @coding_504 👗
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 کمال گرایی #perfectionism چیست؟ آیا کمالگرایی همواره دردسر ساز است؟
🌀 تقویت انگلیسی با اطلاعات تخصصی روانشناسی با زیرنویس فارسی
در کانال کدینگ، روانت را به ما بسپار، زبانت راه میوفته
@Coding_504
اگر با خودت دوست بشی، هیچ وقت تنها نمیشی.
@OfficialEnglishTwitter
هميشه نميتونى منتظر زمان مناسب بمونى،
يه وقتهايى بايد جرئت كنى و بپرى!!

@OfficialEnglishTwitter
👍1
لطفا در اینستاگرام ما هم عضو بشید👇👇

Instagram.com/coding_504

👇👇👇👇👇👇👇👇
https://instagram.com/_u/coding_504
با بیش از هزار فالور👆👆😍😍
اگه دنبال دروس نمونه هستین حتما این دو کانالو زیرو رو کنید نمونه های زیر خاکی یکتا این دو جان، اگه نگفتی جانمی جان😍👇👇

@yet_4000
@en_courses
به جرأت میگم اگه یکی از عزیزام و نزدیکام بخواد با تلگرام زبان بخونه، همین کانالها رو معرفی میکنم، 👇👇👇👇و مجاز نمیدونم کانال دیگه ای بره، خودخواه نیستم، دلم برای پِرت شدن وقتش میسوزه، پس با جرأت میگم به کانالی که اومدی شک نکن، جائیه که تو وقت بذاری یاد میگیری و هنوز امیدی برای انگلیسی یادگرفتنت بعد همه ی کارهایی که کردی هست. بگو یا علی... بقیش با ما، اگه بذارن 😂😍😱😱😱😱

@Yektaenglishclass
@Coding_504
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
5) #caution /ˈkɒːʃən/
(v.)
 to alert someone of danger; warn someone to take care or pay attention to something 
(syn.) warn /wɔːrn/ 

(n.) caution 
(adj.) cautious; cautionary 
(adv.) cautiously 

مثال👇👇
a. The officer cautioned the motorist to slow down.

b. They entered into the negotiations cautiously.

🔸 @coding_toefl 🔸
#caution
معنی: هشدار دادن، اخطار دادن
کدینگ:دارم بهت اخطار میدم، تو جاده ی کاشان احتیاط کن، خطرناکه.
🔸 @coding_toefl 🔸
Kevin's Car

#داستان_کوتاه_انگلیسی (سطح اولیه Elementry)

Kevin likes cars. He reads about cars in magazines and he watches shows about cars on TV. His head is full of cars!
کوین ماشین ها را دوست دارد. او در مورد ماشین ها در مجله می خواند و برنامه هایی در مورد ماشین ها در تلویزیون می بیند. سر او پر از ماشین هاست!

He tells his parents, “Please, please, please, could you buy me a car?”
او به والدینش می گوید، “لطفا، لطفا، لطفا، میتوانید برای من یک ماشین بخرید؟”

“No,” says Kevin’s mom, “You are too young to drive a car. This is dangerous.”
“نه” مادر کوین می گوید، “تو بیش از حد جوانی که یک ماشین را برانی. این خطرناک است.”

“No,” says Kevin’s dad, “A car is very expensive. We can’t buy you a car now.”
“نه” پدر کوین می گوید، “یک ماشین خیلی گران است.، ما نمی توانیم حالا برای تو یک ماشین بخریم.”

Kevin is very sad. He wants a car. He wants a fast red sports car!
کوین خیلی غمگین است. او یک ماشین می خواهد. او یک ماشین قرمز سریع مسابقه ای می خواهد.

He decides to build one! He buys books and reads about the subject. He hangs around at the garage and watches the mechanics fix the cars. It is very interesting for him and he has a lot of fun.
او تصمیم می گیرد یکی درست کند! او کتاب هایی در مورد این موضوع می خرد. او در اطراف گاراژ می چرخد و مکانیک ها را که ماشین ها را تعمیر می کنند تماشا می کند. این برای او بسیار جالب است و به او خیلی خوش می گذرد.

Finally, he starts building his own car! He tells his parents about it. His father doesn’t believe him. He says it’s too difficult. His mother says she is worried. She doesn’t want him to do anything dangerous.
سر انجام، او شروع به ساختن ماشین خودش می کند! او به والدینش در این مورد می گوید. پدرش او را باور نمی کند. او می گوید این خیلی مشکل است. مادرش می گوید که او نگران است. او نمی خواهد که کویل کار خطرناکی بکند.

After two months, Kevin invites his parents to see his creation. His parents are surprised! It is beautiful! It is red! It is shiny! It is a big toy sports car! Kevin can sit inside it and drive!
بعد از دو ماه، کویل والدینش را دعوت می کند تا ساخته او را ببینند. والدینش متعجب هستند! این قشنگ است! این قرمز است! این درخشان است! این یک ماشین اسباب بازی بزرگ مسابقه ایست! کوین می تواند داخلش بنشیند و رانندگی کند!

Kevin’s parents are very happy and proud. Kevin’s dad says: “I was sure you can do it!”
والدین کوین خیلی خوشحال و سرافراز هستند. پدر کوین می گوید: “من مطمئن بودم که تو می توانی این را انجام دهی!”

Kevin’s mom says: “I was sure it was not dangerous!”
مادر کوین می گوید: “من مطمئن بودم که این خطرناک نیست.”

Kevin smiles and drives away.
کوین لبخند می زند و با ماشین دور می شود.

[#Short_story_7
👶 @coding_504 👶
 

The start of every year takes you a step closer to the attainment of your dreams. Hope this year is the breakthrough one and your dreams finally turn into reality.

 

Dear friend, on this joyous occasion of New Year, cherish our memories and feel the warmth of my wishes. Happy New Year!

 

If the previous year hasn’t given you something to be happy and proud of, don’t fret. If the 31st of December signifies the end of a year, the 1st of January signifies the beginning. You have life; you have hope, go out there and accomplish all that you want.

 

To put an end to something old, we have to start a thing new, wishing you with a joy-filled heart though the words here are few. A very happy new year!


 
@Coding_504
@Coding_toefl
@OfficialEnglishTwitter
Happy New Year
با آرزوی بهترین ها برای اعضای گرامی و همراهان همیشگی و صمیمی ما در کانال کدینگ 504، سال نوی میلادی بر شما مبارک، امیدواریم شاهد موفقیت های روز افزون شما در سال2018 باشیم
@Coding_504 🎊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM