Forwarded from Lesson 25
296. Pauper ˈpɒpər
A very poor person
شخص بسیار فقیر
The fire that destroyed his factory made Mr. Bloomson a pauper.
آتشی که کارخانه ی آقای «بلوم سان» را از بین برد او را بدبخت کرد.
The richest man is a pauper if he has no friends.
ثروتمندترین انسان اگر دوست نداشته باشد، بیچاره است.
Since he was once a pauper himself, Max is willing to help the needy whenever he can.
از آنجایی که «ماکس» خود زمانی بسیار فقیر بود، مایل است که هر وقت بتواند به نیازمندان کمک کند.
🌹 @coding_504 🌹
A very poor person
شخص بسیار فقیر
The fire that destroyed his factory made Mr. Bloomson a pauper.
آتشی که کارخانه ی آقای «بلوم سان» را از بین برد او را بدبخت کرد.
The richest man is a pauper if he has no friends.
ثروتمندترین انسان اگر دوست نداشته باشد، بیچاره است.
Since he was once a pauper himself, Max is willing to help the needy whenever he can.
از آنجایی که «ماکس» خود زمانی بسیار فقیر بود، مایل است که هر وقت بتواند به نیازمندان کمک کند.
🌹 @coding_504 🌹
Forwarded from Lesson 25
297. Envy ˈenvi
Jealousy; the object of jealousy; to feel jealous
حسادت، مایه حسادت، احساس حسادت کردن
Marilyn's selection as Prom Queen made her the envy of every senior.
انتخاب «ماریلین» به عنوان ملکه مهمانی آخر سال، باعث حسادت تمام دانشجویان سال آخر شد.
My parents taught me not to envy anyone else's wealth.
والدینم به من آموختند که هرگز به ثروت کس دیگری حسادت نکنم.
Our envy of Nora's skating ability is foolish because with practice all of us could do as well.
حسادت ما به توانایی اسکیت بازی «نورا» احمقانه است، زیرا با تمرین همه ی ما می توانیم به همان خوبی اسکیت بازی کنیم.
🌹 @coding_504 🌹
Jealousy; the object of jealousy; to feel jealous
حسادت، مایه حسادت، احساس حسادت کردن
Marilyn's selection as Prom Queen made her the envy of every senior.
انتخاب «ماریلین» به عنوان ملکه مهمانی آخر سال، باعث حسادت تمام دانشجویان سال آخر شد.
My parents taught me not to envy anyone else's wealth.
والدینم به من آموختند که هرگز به ثروت کس دیگری حسادت نکنم.
Our envy of Nora's skating ability is foolish because with practice all of us could do as well.
حسادت ما به توانایی اسکیت بازی «نورا» احمقانه است، زیرا با تمرین همه ی ما می توانیم به همان خوبی اسکیت بازی کنیم.
🌹 @coding_504 🌹
Forwarded from Lesson 25
298. Collapse kə'læps
A breakdown; to fall in; break down; fail suddenly; fold together
فروپاشی، خراب شدن، ناگهان فروپاشیدن، به هم تا کردن ، جمع کردن
A heavy flood caused the bridge to collapse.
سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.
His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.
مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.
Collapse the trays and store them in the closet.
سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.
🌹 @coding_504 🌹
A breakdown; to fall in; break down; fail suddenly; fold together
فروپاشی، خراب شدن، ناگهان فروپاشیدن، به هم تا کردن ، جمع کردن
A heavy flood caused the bridge to collapse.
سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.
His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.
مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.
Collapse the trays and store them in the closet.
سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.
🌹 @coding_504 🌹
Forwarded from Lesson 25
prosecute
تحت تعقیب/دنبال کردن/پیگرد قانونی
کدینگ: این دیوار پرسکوته چون نوشتن پیگرد قانونی داره.هرکی بنویسه تحت تعقیب میشه
🌹 @coding_504 🌹
تحت تعقیب/دنبال کردن/پیگرد قانونی
کدینگ: این دیوار پرسکوته چون نوشتن پیگرد قانونی داره.هرکی بنویسه تحت تعقیب میشه
🌹 @coding_504 🌹
299. Prosecute ˈprɑːsə,kjuːt
Bring before a court; follow up; carry on
به دادگاه احضار کردن، پیگیری کردن،
Drunken drivers should be prosecuted.
رانندگان مست باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.
The district attorney refused to prosecute the case for lack of evidence.
دادستان بخش به دلیل نبودن مدرک از پیگیری پرونده امتناع ورزید.
The general prosecuted the war with vigor.
ژنرال، جنگ را با قدرت ادامه داد.
🌹 @coding_504 🌹
Bring before a court; follow up; carry on
به دادگاه احضار کردن، پیگیری کردن،
Drunken drivers should be prosecuted.
رانندگان مست باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.
The district attorney refused to prosecute the case for lack of evidence.
دادستان بخش به دلیل نبودن مدرک از پیگیری پرونده امتناع ورزید.
The general prosecuted the war with vigor.
ژنرال، جنگ را با قدرت ادامه داد.
🌹 @coding_504 🌹
Forwarded from Lesson 25
bigamy
دوزن داری/دو شوهر داری، دو همسری
کدینگ:اونایی که پسوند بیگمی دارن میگن دو همسره اند
🌹 @coding_504 🌹
دوزن داری/دو شوهر داری، دو همسری
کدینگ:اونایی که پسوند بیگمی دارن میگن دو همسره اند
🌹 @coding_504 🌹
300. Bigamy ˈbɪɡəmi
Having two wives or two husbands at the same time
همزمان دو همسر داشتن، تعدد زوجین
Some people look upon bigamy as double trouble.
برخی از افراد به دو زنی به عنوان مشکل مضاعف نگاه می کنند.
Mr. Winkle, looking at his wife, thought bigamy was one crime he would never be guilty of.
هنگامی که آقای «وینکل» به همسرش نگاه می کرد، در این فکر بود که دو همسری جنایتی است که هرگز مرتکب آن نخواهد شد.
Some religious groups are in favor of bigamy even though it is against the law of the land.
بعضی از فرقه های مذهبی حامی تعدد زوجین هستند، حتی اگر بر خلاف قانون کشورشان باشد.
🌹 @coding_504 🌹
Having two wives or two husbands at the same time
همزمان دو همسر داشتن، تعدد زوجین
Some people look upon bigamy as double trouble.
برخی از افراد به دو زنی به عنوان مشکل مضاعف نگاه می کنند.
Mr. Winkle, looking at his wife, thought bigamy was one crime he would never be guilty of.
هنگامی که آقای «وینکل» به همسرش نگاه می کرد، در این فکر بود که دو همسری جنایتی است که هرگز مرتکب آن نخواهد شد.
Some religious groups are in favor of bigamy even though it is against the law of the land.
بعضی از فرقه های مذهبی حامی تعدد زوجین هستند، حتی اگر بر خلاف قانون کشورشان باشد.
🌹 @coding_504 🌹