Forwarded from Lesson 25
Forwarded from Lesson 25
Forwarded from Lesson 25
295. Calamity ˈfjuːdʒətɪv
A great misfortune; serious trouble
بدبختی بزرگ، مشکل جدی
Failure in one test should not be regarded as a calamity.
شکست در یک امتحان را نباید یک فاجعه تلقی کرد.
The death of her husband was a calamity that left Mrs. Marlowe numb.
مرگ شوهر خانم «مارلو» فاجعه ای بود که او را بهت زده کرد.
what is more dismal than one calamity following upon the heels of another?
چه چیز غم انگیزتر از این است که بدبختی یکی پس از دیگری بر کسی حادث شود.
🌹 @coding_504 🌹
A great misfortune; serious trouble
بدبختی بزرگ، مشکل جدی
Failure in one test should not be regarded as a calamity.
شکست در یک امتحان را نباید یک فاجعه تلقی کرد.
The death of her husband was a calamity that left Mrs. Marlowe numb.
مرگ شوهر خانم «مارلو» فاجعه ای بود که او را بهت زده کرد.
what is more dismal than one calamity following upon the heels of another?
چه چیز غم انگیزتر از این است که بدبختی یکی پس از دیگری بر کسی حادث شود.
🌹 @coding_504 🌹
Forwarded from Lesson 25
🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺
💐 Pauper
فقیر، تهی دست 💐
🌹رمز جادویی به یادسپاری:🌹
تا حالا شخص پاپ رو دیدی؟ حالا تو تلویزیون رو میگم بابا😂😂
دیدی چقد وضعش خوبه😕 منم میخام ده🤓😎
خب ولی الان وضعش خوب نیس😳
فرض کن پاپ اینقدر فقیر و تهی دست شده😁 که توی خیابون نشسته و گدایی میکنه😅😅
دقیق ببین توی ذهنت که نشسته کنار خیابون😳
اینم خیالاته تو داری😂😂
✋👈پس چی شد: پاپ اینقدر فقیر شده که گدایی میکنه😕😂
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌹 @coding_504 🌹
💐 Pauper
فقیر، تهی دست 💐
🌹رمز جادویی به یادسپاری:🌹
تا حالا شخص پاپ رو دیدی؟ حالا تو تلویزیون رو میگم بابا😂😂
دیدی چقد وضعش خوبه😕 منم میخام ده🤓😎
خب ولی الان وضعش خوب نیس😳
فرض کن پاپ اینقدر فقیر و تهی دست شده😁 که توی خیابون نشسته و گدایی میکنه😅😅
دقیق ببین توی ذهنت که نشسته کنار خیابون😳
اینم خیالاته تو داری😂😂
✋👈پس چی شد: پاپ اینقدر فقیر شده که گدایی میکنه😕😂
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌹 @coding_504 🌹
Forwarded from Lesson 25
Forwarded from Lesson 25
296. Pauper ˈpɒpər
A very poor person
شخص بسیار فقیر
The fire that destroyed his factory made Mr. Bloomson a pauper.
آتشی که کارخانه ی آقای «بلوم سان» را از بین برد او را بدبخت کرد.
The richest man is a pauper if he has no friends.
ثروتمندترین انسان اگر دوست نداشته باشد، بیچاره است.
Since he was once a pauper himself, Max is willing to help the needy whenever he can.
از آنجایی که «ماکس» خود زمانی بسیار فقیر بود، مایل است که هر وقت بتواند به نیازمندان کمک کند.
🌹 @coding_504 🌹
A very poor person
شخص بسیار فقیر
The fire that destroyed his factory made Mr. Bloomson a pauper.
آتشی که کارخانه ی آقای «بلوم سان» را از بین برد او را بدبخت کرد.
The richest man is a pauper if he has no friends.
ثروتمندترین انسان اگر دوست نداشته باشد، بیچاره است.
Since he was once a pauper himself, Max is willing to help the needy whenever he can.
از آنجایی که «ماکس» خود زمانی بسیار فقیر بود، مایل است که هر وقت بتواند به نیازمندان کمک کند.
🌹 @coding_504 🌹
Forwarded from Lesson 25
297. Envy ˈenvi
Jealousy; the object of jealousy; to feel jealous
حسادت، مایه حسادت، احساس حسادت کردن
Marilyn's selection as Prom Queen made her the envy of every senior.
انتخاب «ماریلین» به عنوان ملکه مهمانی آخر سال، باعث حسادت تمام دانشجویان سال آخر شد.
My parents taught me not to envy anyone else's wealth.
والدینم به من آموختند که هرگز به ثروت کس دیگری حسادت نکنم.
Our envy of Nora's skating ability is foolish because with practice all of us could do as well.
حسادت ما به توانایی اسکیت بازی «نورا» احمقانه است، زیرا با تمرین همه ی ما می توانیم به همان خوبی اسکیت بازی کنیم.
🌹 @coding_504 🌹
Jealousy; the object of jealousy; to feel jealous
حسادت، مایه حسادت، احساس حسادت کردن
Marilyn's selection as Prom Queen made her the envy of every senior.
انتخاب «ماریلین» به عنوان ملکه مهمانی آخر سال، باعث حسادت تمام دانشجویان سال آخر شد.
My parents taught me not to envy anyone else's wealth.
والدینم به من آموختند که هرگز به ثروت کس دیگری حسادت نکنم.
Our envy of Nora's skating ability is foolish because with practice all of us could do as well.
حسادت ما به توانایی اسکیت بازی «نورا» احمقانه است، زیرا با تمرین همه ی ما می توانیم به همان خوبی اسکیت بازی کنیم.
🌹 @coding_504 🌹
Forwarded from Lesson 25
298. Collapse kə'læps
A breakdown; to fall in; break down; fail suddenly; fold together
فروپاشی، خراب شدن، ناگهان فروپاشیدن، به هم تا کردن ، جمع کردن
A heavy flood caused the bridge to collapse.
سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.
His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.
مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.
Collapse the trays and store them in the closet.
سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.
🌹 @coding_504 🌹
A breakdown; to fall in; break down; fail suddenly; fold together
فروپاشی، خراب شدن، ناگهان فروپاشیدن، به هم تا کردن ، جمع کردن
A heavy flood caused the bridge to collapse.
سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.
His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.
مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.
Collapse the trays and store them in the closet.
سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.
🌹 @coding_504 🌹