لیست کلمات #درس17 کتاب 504
❄️1)Appeal علاقه، جذابیت، خواهش کردن
❄️2)Addict معتاد
❄️3)Wary مراقب، محتاط، مواظب
❄️4)Aware آگاه ، دانا، مطلع
❄️5)Misfortune بدشانسی ،بدبیاری
❄️6)Avoid اجتناب کردن،پرهیزکردن از
❄️7)Wretched فلاکت بار،بسیاربد و اسفبار
❄️8)Keg بشکه کوچک،جعبه
❄️9)Nourish تغذیه کردن
❄️10)Harsh تند،خشن،زمخت
❄️11)Quantity مقدار، کمیت
❄️12)Opt انتخاب کردن، پسندیدن، برگزیدن
❄️ @coding_504 ❄️
❄️1)Appeal علاقه، جذابیت، خواهش کردن
❄️2)Addict معتاد
❄️3)Wary مراقب، محتاط، مواظب
❄️4)Aware آگاه ، دانا، مطلع
❄️5)Misfortune بدشانسی ،بدبیاری
❄️6)Avoid اجتناب کردن،پرهیزکردن از
❄️7)Wretched فلاکت بار،بسیاربد و اسفبار
❄️8)Keg بشکه کوچک،جعبه
❄️9)Nourish تغذیه کردن
❄️10)Harsh تند،خشن،زمخت
❄️11)Quantity مقدار، کمیت
❄️12)Opt انتخاب کردن، پسندیدن، برگزیدن
❄️ @coding_504 ❄️
193. #Appeal əˈpiːl
Attraction; interest; to urge
جذابيت، علاقه، خواهش کردن
a. Anything Jorge could get at wholesale price had a great appeal for him.
هرچيزي که «جورج» مي توانست به قيمت عمده فروشي بخرد برايش جاذبه داشت.
b. My boss always appeals to his employees to work swiftly and neatly.
رئیسم همواره از کارمندانش درخواست میکند که سریع و مرتب کار کنند.
c. I found her clothing designs to be enormously appealing.
طراحي هاي لباس او را بسيار جذاب يافتم.
❄️ @coding_504 ❄️
Attraction; interest; to urge
جذابيت، علاقه، خواهش کردن
a. Anything Jorge could get at wholesale price had a great appeal for him.
هرچيزي که «جورج» مي توانست به قيمت عمده فروشي بخرد برايش جاذبه داشت.
b. My boss always appeals to his employees to work swiftly and neatly.
رئیسم همواره از کارمندانش درخواست میکند که سریع و مرتب کار کنند.
c. I found her clothing designs to be enormously appealing.
طراحي هاي لباس او را بسيار جذاب يافتم.
❄️ @coding_504 ❄️
194. #Addict ˈædɪkt
One who cant break away from a habit or practice
کسي که نمي تواند عادت يا عملي را ترک کند، معتاد
a. Because he was a heroin addict, it was essential for Carlos to get the drug each day.
چون «کارلوس» به هروئين معتاد بود لازم بود هر روز دارو مصرف کند.
b. Marcia became flabby because she was addicted to ice cream sodas.
«مارسيا» چاق (چاق و ضعیف)شد چون به سودا بستني معتاد شده بود.
c. Those who take aspirins and other pain-killers regularly should realize that they may become drug addicts, too.
افرادي که به طور مرتب از آسپرين و ديگر قرص هاي مسکن استفاده ميکنند، بايد بدانند که آنها نيز ممکن است معتاد به دارو شوند
❄️ @coding_504 ❄️
One who cant break away from a habit or practice
کسي که نمي تواند عادت يا عملي را ترک کند، معتاد
a. Because he was a heroin addict, it was essential for Carlos to get the drug each day.
چون «کارلوس» به هروئين معتاد بود لازم بود هر روز دارو مصرف کند.
b. Marcia became flabby because she was addicted to ice cream sodas.
«مارسيا» چاق (چاق و ضعیف)شد چون به سودا بستني معتاد شده بود.
c. Those who take aspirins and other pain-killers regularly should realize that they may become drug addicts, too.
افرادي که به طور مرتب از آسپرين و ديگر قرص هاي مسکن استفاده ميکنند، بايد بدانند که آنها نيز ممکن است معتاد به دارو شوند
❄️ @coding_504 ❄️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❄️ ❄️ ❄️ ❄️ ❄️ ❄️
❄️❄️سلام ❄️
کپی ممنوع وجدانا❄️
فوروارد آزاد
ما را به دوستان خود معرفی کنید🎈🎈🎈
یکتا راضی نیست کپی کنید ، 😢
🌨 @yektaenglishclass 🌧🌨
❄️❄️سلام ❄️
کپی ممنوع وجدانا❄️
فوروارد آزاد
ما را به دوستان خود معرفی کنید🎈🎈🎈
یکتا راضی نیست کپی کنید ، 😢
🌨 @yektaenglishclass 🌧🌨
195. #Wary ˈweri or ˈweəri
On ones guard against danger or trickery; cautious
مراقب در برابر خطر يا فريب، محتاط
a. Marilyns mother told her to be wary of strangers.
مادر «ماريلين» به او گفت مراقب غريبه ها باشد.
b. After Orlando had been the victim of a cheat, he was wary of those who said they wanted to help him..
بعد از اينکه «ارلاندو» قرباني يک تقلب شد نسبت به هر کسي که به او پيشنهاد کمک ميداد محتاط بود.
c. Living in a polluted city makes you wary of the air you breathe.
زندگي در يک شهر آلوده، شما را نسبت به هوايي که تنفس ميکنيد محتاط مي سازد.
❄️ @coding_504 ❄️
On ones guard against danger or trickery; cautious
مراقب در برابر خطر يا فريب، محتاط
a. Marilyns mother told her to be wary of strangers.
مادر «ماريلين» به او گفت مراقب غريبه ها باشد.
b. After Orlando had been the victim of a cheat, he was wary of those who said they wanted to help him..
بعد از اينکه «ارلاندو» قرباني يک تقلب شد نسبت به هر کسي که به او پيشنهاد کمک ميداد محتاط بود.
c. Living in a polluted city makes you wary of the air you breathe.
زندگي در يک شهر آلوده، شما را نسبت به هوايي که تنفس ميکنيد محتاط مي سازد.
❄️ @coding_504 ❄️
196. #Aware əˈwer
Knowing; realizing
آگاه مطلع
a. Donna was aware of her tendency to exaggerate.
«دونا» از گرايش به اغراق کردن آگاه بود.
b. It was sometime before the police became aware of the brawl that was taking place on the street.
مدتي طول کشيد تا پليس از دعوايي که در خيابان رخ داده بود آگاه شد.
c. The only way to gain knowledge is to be aware of everything around you.
تنها راه کسب دانش اين است که از هر چيزي که در اطراف شما رخ مي دهد آگاه باشيد.
❄️ @coding_504 ❄️
Knowing; realizing
آگاه مطلع
a. Donna was aware of her tendency to exaggerate.
«دونا» از گرايش به اغراق کردن آگاه بود.
b. It was sometime before the police became aware of the brawl that was taking place on the street.
مدتي طول کشيد تا پليس از دعوايي که در خيابان رخ داده بود آگاه شد.
c. The only way to gain knowledge is to be aware of everything around you.
تنها راه کسب دانش اين است که از هر چيزي که در اطراف شما رخ مي دهد آگاه باشيد.
❄️ @coding_504 ❄️
197. #Misfortune ˌmɪsˈfɔːrt͡ʃən
Bad luck
بد شانسي
a. It was my misfortune that our car wasn't thoroughly checked before the trip.
از بد شاسي من بود که قبل از سفر به صحرا اتومبيل ما کاملاً بررسي نشد.
b. Being bitten by the vicious dog was quite a misfortune for Tommy.
بد شانسي «تامي» اين بود که يک سگ وحشي او را گاز گرفت.
c. I had the misfortune of working for a greedy man.
بد شانسي من بود که براي يک آدم حريص کار ميکردم.
❄️ @coding_504 ❄️
Bad luck
بد شانسي
a. It was my misfortune that our car wasn't thoroughly checked before the trip.
از بد شاسي من بود که قبل از سفر به صحرا اتومبيل ما کاملاً بررسي نشد.
b. Being bitten by the vicious dog was quite a misfortune for Tommy.
بد شانسي «تامي» اين بود که يک سگ وحشي او را گاز گرفت.
c. I had the misfortune of working for a greedy man.
بد شانسي من بود که براي يک آدم حريص کار ميکردم.
❄️ @coding_504 ❄️
198. #Avoid əˌvɔɪd
Keep away form; keep out of the way of
دوري کردن از، اجتناب کردن از
a. If you are fortunate you can avoid people who are trying to deceive you.
اگر خوش شانس باشيد، مي توانيد از افرادي که مي کوشند شما را فريب دهند دوري کنيد.
b. There was no way to avoid noticing her beautiful green eyes.
به هيچ وجه نتوانستيم از توجه به چشم هاي سبز زيباي او اجتناب کنيم.
c. Avoid getting into a brawl if you can.
اگر مي تواني، از وارد شدن به مشاجره دوري کن.
❄️ @coding_504 ❄️
Keep away form; keep out of the way of
دوري کردن از، اجتناب کردن از
a. If you are fortunate you can avoid people who are trying to deceive you.
اگر خوش شانس باشيد، مي توانيد از افرادي که مي کوشند شما را فريب دهند دوري کنيد.
b. There was no way to avoid noticing her beautiful green eyes.
به هيچ وجه نتوانستيم از توجه به چشم هاي سبز زيباي او اجتناب کنيم.
c. Avoid getting into a brawl if you can.
اگر مي تواني، از وارد شدن به مشاجره دوري کن.
❄️ @coding_504 ❄️