Forwarded from Deleted Account
linger:
باقی ماندن،این پا و ان پا کردن
کدینگ: یه مثلی است که میگه کنگر خوردن و لنگر انداختن و باقی موندن
❄️ @coding_504 ❄️
باقی ماندن،این پا و ان پا کردن
کدینگ: یه مثلی است که میگه کنگر خوردن و لنگر انداختن و باقی موندن
❄️ @coding_504 ❄️
🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺
💐 Linger
ماندن، آرام حرکت کردن 💐
🌹رمز جادویی به یادسپاری:🌹
در خیالات خود کشتی رو فرض کنید که لنگرش به ساحل گیر کرده و نمیذاره کشتی حرکت کنه😕
کشتی به لنگرش میگه بابا بیا بریم لنگر میگه نه. همینجا بمون اینجا ساحل آنتالیاس😂😂
فقط یه خواهش: قشنگ برو تو خیالات خودت و این گفتگوی کشتی و لنگرش رو تصویرسازی کن تا دیگه معنی Linger رو فراموش نکنی.🙏🏻
بسه دیگه بذار باباتو ببینم😂😂
میری سواحل آنتالیا. هان؟😁😍😍😅
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Linger : ماندن، آرام حرکت کردن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
منبع : @ChayeZaban
Example: The odor didn’t vanish but lingered on for weeks
🌸 ترجمه: بوی عطر محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️ @coding_504 ❄️
💐 Linger
ماندن، آرام حرکت کردن 💐
🌹رمز جادویی به یادسپاری:🌹
در خیالات خود کشتی رو فرض کنید که لنگرش به ساحل گیر کرده و نمیذاره کشتی حرکت کنه😕
کشتی به لنگرش میگه بابا بیا بریم لنگر میگه نه. همینجا بمون اینجا ساحل آنتالیاس😂😂
فقط یه خواهش: قشنگ برو تو خیالات خودت و این گفتگوی کشتی و لنگرش رو تصویرسازی کن تا دیگه معنی Linger رو فراموش نکنی.🙏🏻
بسه دیگه بذار باباتو ببینم😂😂
میری سواحل آنتالیا. هان؟😁😍😍😅
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Linger : ماندن، آرام حرکت کردن
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
منبع : @ChayeZaban
Example: The odor didn’t vanish but lingered on for weeks
🌸 ترجمه: بوی عطر محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
❄️ @coding_504 ❄️
231. Linger ˈlɪŋɡər
Stay on; go slowly as if unwilling to leave
مراقب ماندن، آرام حرکت کردن، گویی که مایل به ترک نیست
a. The odor didn't vanish, but lingered on for the weeks.
بو محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند.
b. Some traditions linger on long after they have lost their meanings.
برخی از رسوم پس از این که مفهومشان را از دست می دهند، برای مدت زیادی باقی می مانند.
c. After the campus closed for the summer, some students lingered on, reluctant to go home.
بعد از این که محوطه ی دانشگاه در تابستان بسته شد، برخی از دانش آموزان که میلی به رفتن به خانه نداشتد در آنجا باقی ماندند.
❄️ @coding_504 ❄️
Stay on; go slowly as if unwilling to leave
مراقب ماندن، آرام حرکت کردن، گویی که مایل به ترک نیست
a. The odor didn't vanish, but lingered on for the weeks.
بو محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند.
b. Some traditions linger on long after they have lost their meanings.
برخی از رسوم پس از این که مفهومشان را از دست می دهند، برای مدت زیادی باقی می مانند.
c. After the campus closed for the summer, some students lingered on, reluctant to go home.
بعد از این که محوطه ی دانشگاه در تابستان بسته شد، برخی از دانش آموزان که میلی به رفتن به خانه نداشتد در آنجا باقی ماندند.
❄️ @coding_504 ❄️
232. Ambush ˈæmˌbʊʃ
A trap in which soldiers or other enemies hide to make a surprise attack
آگاه دامی که در آن سربازان یا دشمنان دیگر مخفی می شوند تا غافلگیرانه حمله کنند، کمین
a. The ambush became a tragedy for those who attempted it because they were all killed.
کمین گاه برای افرادی که زحمت آن را کشیدند یک تراژدی شد زیرا تمام آن ها کشته شدند.
b. General Taylor raved about the ingenious ambush he planned.
«ژنرال تیلور» کمین مبتکرانه ای را که طرح ریزی کرده بود، تحسین کرد.
c. The troops lay in ambush in the dense woods all through the night.
سربازان تمام طول شب در جنگل انبوه کمین کردند.
❄️ @coding_504 ❄️
A trap in which soldiers or other enemies hide to make a surprise attack
آگاه دامی که در آن سربازان یا دشمنان دیگر مخفی می شوند تا غافلگیرانه حمله کنند، کمین
a. The ambush became a tragedy for those who attempted it because they were all killed.
کمین گاه برای افرادی که زحمت آن را کشیدند یک تراژدی شد زیرا تمام آن ها کشته شدند.
b. General Taylor raved about the ingenious ambush he planned.
«ژنرال تیلور» کمین مبتکرانه ای را که طرح ریزی کرده بود، تحسین کرد.
c. The troops lay in ambush in the dense woods all through the night.
سربازان تمام طول شب در جنگل انبوه کمین کردند.
❄️ @coding_504 ❄️
233. Crafty ˈkræfti
Skillful in deceiving others; sly; tricky
ماهر در فریب دادن دیگران، رند، حقه باز
a. His crafty mind prepared a comprehensive plan to defraud his partners.
ذهن زیرک او، برنامه ی جامعی را برای کلاهبرداری از شریک هایش آماده کرد.
b. Leo didn't use brutal strength against his opponents, but he used his crafty bag of tricks to beat them.
« لئو » از قدرت وحشیانه اش بر علیه دشمنانش استفاده نکرد بلکه برای شکست آن ها از حقه های ماهرانه زیادی استفاده کرد.
c. The indians did not fall for the crafty ambush.
سرخپوستان در کمین زیرکانه گیر نیفتادند.
❄️ @coding_504 ❄️
Skillful in deceiving others; sly; tricky
ماهر در فریب دادن دیگران، رند، حقه باز
a. His crafty mind prepared a comprehensive plan to defraud his partners.
ذهن زیرک او، برنامه ی جامعی را برای کلاهبرداری از شریک هایش آماده کرد.
b. Leo didn't use brutal strength against his opponents, but he used his crafty bag of tricks to beat them.
« لئو » از قدرت وحشیانه اش بر علیه دشمنانش استفاده نکرد بلکه برای شکست آن ها از حقه های ماهرانه زیادی استفاده کرد.
c. The indians did not fall for the crafty ambush.
سرخپوستان در کمین زیرکانه گیر نیفتادند.
❄️ @coding_504 ❄️
234. Defiant dəˈfaɪənt
Openly resisting; challenging
دوري آشکارا مقاومت می کند، مبارزه طلب
a. 'I refuse to be manipulated,' the defiant young woman told her father.
زن جوان جسور به پدرش گفت: "من نمی گذارم مورد سوء استفاده قرار بگیرم".
b. Professor Carlyle was defiant of any attempt to disprove his theory.
پروفسور «کارلیل» در برابر هر تلاشی برای تکذیب فرضه اش مقاومت می کرد.
c. Defiant of everyone, the addict refused to be helped.
شخص معتاد سرسختانه از این که به او کمک شود، ممانعت کرد.
❄️ @coding_504 ❄️
Openly resisting; challenging
دوري آشکارا مقاومت می کند، مبارزه طلب
a. 'I refuse to be manipulated,' the defiant young woman told her father.
زن جوان جسور به پدرش گفت: "من نمی گذارم مورد سوء استفاده قرار بگیرم".
b. Professor Carlyle was defiant of any attempt to disprove his theory.
پروفسور «کارلیل» در برابر هر تلاشی برای تکذیب فرضه اش مقاومت می کرد.
c. Defiant of everyone, the addict refused to be helped.
شخص معتاد سرسختانه از این که به او کمک شود، ممانعت کرد.
❄️ @coding_504 ❄️
235. Vigor ˈvɪɡər
Active strength or force
نیرو یا قدرت فعال
a. Having a great deal of vigor, Jason was able to excel in all sports.
چون «جاسون» قدرت زیادی داشت توانست در تمامی ورزش ها برتری یابد.
b. Tom Thumb made up for size by having more vigor than most people.
«تام ثامب» با داشتن قدرت بدنی برتر نسبت به اکثر افراد، اندام کوچکش را جبران کرد.
c. Putting all her vigor into the argument, patsy persuaded me to let her drive.
«پاتسی» با قراردادن تمام نیروش در بحث، مرا متقاعد کرد که اجازه دهم رانندگی کند.
❄️ @coding_504 ❄️
Active strength or force
نیرو یا قدرت فعال
a. Having a great deal of vigor, Jason was able to excel in all sports.
چون «جاسون» قدرت زیادی داشت توانست در تمامی ورزش ها برتری یابد.
b. Tom Thumb made up for size by having more vigor than most people.
«تام ثامب» با داشتن قدرت بدنی برتر نسبت به اکثر افراد، اندام کوچکش را جبران کرد.
c. Putting all her vigor into the argument, patsy persuaded me to let her drive.
«پاتسی» با قراردادن تمام نیروش در بحث، مرا متقاعد کرد که اجازه دهم رانندگی کند.
❄️ @coding_504 ❄️
vigor
مترادف : strength , activity
کدینگ لغت : فیگور
اونایی که فیگور میگیرن زورشون زیاده!
معنی : قدرت، نیرو ، زور
مترادف : strength , activity
کدینگ لغت : فیگور
اونایی که فیگور میگیرن زورشون زیاده!
معنی : قدرت، نیرو ، زور