Forwarded from Deleted Account
wary:
محتاط،با احتیاط
کدینگ: وری بر وزن بری. مادرم میگه میخوای وری با احتیاط وری هاااااااااا
❄️ @coding_504 ❄️
محتاط،با احتیاط
کدینگ: وری بر وزن بری. مادرم میگه میخوای وری با احتیاط وری هاااااااااا
❄️ @coding_504 ❄️
195. Wary ˈweri
On ones guard against danger or trickery; cautious
مراقب در برابر خطر يا فريب، محتاط
a. Marilyns mother told her to be wary of strangers.
مادر «ماريلين» به او گفت مراقب غريبه ها باشد.
b. After Orlando had been the victim of a cheat, he was wary of those who said they wanted to help him..
بعد از اينکه «ارلاندو» قرباني يک تقلب شد نسبت به هر کسي که به او پيشنهاد کمک ميداد محتاط بود.
c. Living in a polluted city makes you wary of the air you breathe.
زندگي در يک شهر آلوده، شما را نسبت به هوايي که تنفس ميکنيد محتاط مي سازد.
❄️ @coding_504 ❄️
On ones guard against danger or trickery; cautious
مراقب در برابر خطر يا فريب، محتاط
a. Marilyns mother told her to be wary of strangers.
مادر «ماريلين» به او گفت مراقب غريبه ها باشد.
b. After Orlando had been the victim of a cheat, he was wary of those who said they wanted to help him..
بعد از اينکه «ارلاندو» قرباني يک تقلب شد نسبت به هر کسي که به او پيشنهاد کمک ميداد محتاط بود.
c. Living in a polluted city makes you wary of the air you breathe.
زندگي در يک شهر آلوده، شما را نسبت به هوايي که تنفس ميکنيد محتاط مي سازد.
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Lesson 17
196. Aware əˈwer
Knowing; realizing
آگاه مطلع
a. Donna was aware of her tendency to exaggerate.
«دونا» از گرايش به اغراق کردن آگاه بود.
b. It was sometime before the police became aware of the brawl that was taking place on the street.
مدتي طول کشيد تا پليس از دعوايي که در خيابان رخ داده بود آگاه شد.
c. The only way to gain knowledge is to be aware of everything around you.
تنها راه کسب دانش اين است که از هر چيزي که در اطراف شما رخ مي دهد آگاه باشيد.
❄️ @coding_504 ❄️
Knowing; realizing
آگاه مطلع
a. Donna was aware of her tendency to exaggerate.
«دونا» از گرايش به اغراق کردن آگاه بود.
b. It was sometime before the police became aware of the brawl that was taking place on the street.
مدتي طول کشيد تا پليس از دعوايي که در خيابان رخ داده بود آگاه شد.
c. The only way to gain knowledge is to be aware of everything around you.
تنها راه کسب دانش اين است که از هر چيزي که در اطراف شما رخ مي دهد آگاه باشيد.
❄️ @coding_504 ❄️
Forwarded from Deleted Account
misfortunate:
بدبختی ، بدشانسی
کدینگ: خیلی بدشانسی آوردم جون تو این مس از چینه ببین نوشته مس فور چین
❄️ @coding_504 ❄️
بدبختی ، بدشانسی
کدینگ: خیلی بدشانسی آوردم جون تو این مس از چینه ببین نوشته مس فور چین
❄️ @coding_504 ❄️
197. Misfortune ˌmɪsˈfɔːrt͡ʃən
Bad luck
بد شانسي
a. It was my misfortune that our car wasn't thoroughly checked before the trip.
از بد شناسي من بود که قبل از سفر به صحرا اتومبيل ما کاملاً بررسي نشد.
b. Being bitten by the vicious dog was quite a misfortune for Tommy.
بد شانسي «تامي» اين بود که يک سگ وحشي او را گاز گرفت.
c. I had the misfortune of working for a greedy man.
بد شانسي من بود که براي يک آدم حريص کار ميکردم.
❄️ @coding_504 ❄️
Bad luck
بد شانسي
a. It was my misfortune that our car wasn't thoroughly checked before the trip.
از بد شناسي من بود که قبل از سفر به صحرا اتومبيل ما کاملاً بررسي نشد.
b. Being bitten by the vicious dog was quite a misfortune for Tommy.
بد شانسي «تامي» اين بود که يک سگ وحشي او را گاز گرفت.
c. I had the misfortune of working for a greedy man.
بد شانسي من بود که براي يک آدم حريص کار ميکردم.
❄️ @coding_504 ❄️
Misfortune
بد بختی،بدشانسی
mis+fortune
قسمت اولش mis پیشوند یعنی بد ، fortune هم یعنی شانس و اقبال
پس معنیش چی میشه: بدشانسی
❄️ @coding_504 ❄️
بد بختی،بدشانسی
mis+fortune
قسمت اولش mis پیشوند یعنی بد ، fortune هم یعنی شانس و اقبال
پس معنیش چی میشه: بدشانسی
❄️ @coding_504 ❄️
198. Avoid əˌvɔɪd
Keep away form; keep out of the way of
دوري کردن از، اجتناب کردن از
a. If you are fortunate you can avoid people who are trying to deceive you.
اگر خوش شانس باشيد، مي توانيد از افرادي که مي کوشند شما را فريب دهند دوري کنيد.
b. There was no way to avoid noticing her beautiful green eyes.
به هيچ وجه نتوانستيم از توجه به چشم هاي سبز زيباي او اجتناب کنيم.
c. Avoid getting into a brawl if you can.
اگر مي تواني، از وارد شدن به مشاجره دوري کن.
❄️ @coding_504 ❄️
Keep away form; keep out of the way of
دوري کردن از، اجتناب کردن از
a. If you are fortunate you can avoid people who are trying to deceive you.
اگر خوش شانس باشيد، مي توانيد از افرادي که مي کوشند شما را فريب دهند دوري کنيد.
b. There was no way to avoid noticing her beautiful green eyes.
به هيچ وجه نتوانستيم از توجه به چشم هاي سبز زيباي او اجتناب کنيم.
c. Avoid getting into a brawl if you can.
اگر مي تواني، از وارد شدن به مشاجره دوري کن.
❄️ @coding_504 ❄️
199. Wretched ˈret͡ʃəd
Very unsatisfactory; miserable
بسیار نامطلوب، اسفبار
a. I fell wretched after a night when I've scarcely slept.
بعد از اينکه يک شب به سختي توانستم بخوابم، احساس بسيار بدي داشتم.
b. There was unanimous agreement that we had seen a wretched movie.
همگي موافق بوديم که فيلم بسيار بدي تماشا کرده ايم.
c. Toby had wretched luck at the gambling tabled.
«توبي» در سر ميز قمار بد شانس بود.
❄️ @coding_504 ❄️
Very unsatisfactory; miserable
بسیار نامطلوب، اسفبار
a. I fell wretched after a night when I've scarcely slept.
بعد از اينکه يک شب به سختي توانستم بخوابم، احساس بسيار بدي داشتم.
b. There was unanimous agreement that we had seen a wretched movie.
همگي موافق بوديم که فيلم بسيار بدي تماشا کرده ايم.
c. Toby had wretched luck at the gambling tabled.
«توبي» در سر ميز قمار بد شانس بود.
❄️ @coding_504 ❄️