[مطالعات‌کودک‌و‌طبیعت]
1.46K subscribers
213 photos
49 videos
14 files
86 links
|تجربه‌طبیعت؛ حق مادرزاد کودکان|
Download Telegram
📌بازیِ آزادْ مغز کودکان را شکل می‌دهد و سودمندی‌های مادام‌العمری به آنها اعطا می‌کند
📍جک میلر
🔅ترجمه‌ی محمد عظیمی

« کودک پنج ساله‌ای که پیراهن راه راه صورتی ارغوانی پوشیده، دندانهایش را نشان می‌دهد و غرغرکنان به گروهی گره خورده از بچه‌هایی که دندان قروچه می کنند یورش می‌برد. در وضعیتی شبیه اسکرام( شروع مجدد بازی راگبی) دو جین کودک که کم‌وبیش سه تا هشت ساله به نظر می‌رسند در جوش‌وخروش انجام بازی هستنند که به تازگی سرهم بندی کرده‌اند: نزاع شیر و یوزپلنگ. در حالیکه بچه‌های بزرگتر غرولندکنان با یکدیگر گلاویز می‌شوند، بچه‌های خردسال‌تر به ملایمت با هم یکی به دو می‌کنند و روی چهار دست‌وپا جست‌وخیز می‌کنند و در حال غلت خوردن هستند.»
... این صحنه شاد و آشوبناک، منعکس کننده آن چیزی است که پژوهشگران حوزه‌های عصب‌شناسی، روان‌شناسی، زیست‌شناسی تکاملی، نظریه‌های آموزشی و زیست‌شناسی حیات‌وحش به عنوان راهکاری قدرتمند برای ساختن مغز از آن یاد می‌کنند: بازی آزادِ کودک انگیخته . ادامه (👇)

@cnstudy| مطالعات کودک و طبیعت
بر اساس مطالعات پژوهشگران حوزه رشد مغز و رفتار، بازی با پرورش حس همدلی منجر به شکل‌گیری گروه‌های اجتماعی پیچیده می‌شود. نه تنها مدیران بخش‌های مختلف که نیازمند استخدام افراد توانمند برای حل مشکلات هستند، بلکه مربیان دوران ابتدایی کودکی نیز فهمیده‌اند بازی در دوران کودکی بنیانی قوی از هسته اصلی تخیل و ابتکار و نوآوری است.
بازی ممکن است همچنین به عنوان یک عامل کوتاه مدت برای افزایش مهارت‌های حل مسئله نیز موثر باشد: محققان علوم شناختی دریافته‌اند کودکان خردسالی که رویکرد آنها به حل مسئله در یک بافت بازی‌محور بوده است در حل مسایل منطقیِ فراتر از توانایی شناختی‌شان، عملکرد درخور توجهی داشته‌اند.
بازیْ امری متوجه فرایندها است تا محتویات. در بهترین حالت بازی امری خودراهبر است که توسط قواعدی شناور و مورد تایید شرکت کنندگان هدایت می‌گردد؛ اما خواه خشن و زمخت باشد یا ساکن و آرام، ذهنی یا جسمی، اجتماعی یا انفرادی، بنظر می‌رسد بازی کردن برای مغز امکان‌های محتمل فراوانی را گشوده می‌سازد. شاید بازی یکی از مهمترین ابزارهایی است که برای تکوین مغزمان به شکلی که بتواند ما را برای بقا و زیستن در جهان پیشبینی ناپذیر پیش‌رو آماده کند در اختیار داریم.
📍حیات وحش
پژوهشگران دریافته‌اند، گونه‌هایی در طبیعت که رفتارهای بازی‌گوشانه از خودشان بروز می‌دهند مستعد این هستند که حیوانات باهوش‌تر و دارای توانایی سازگاری بالاتری باشند نسبت به گونه‌هایی که کمتر بازیگوش هستند یا اصلا بازیگوش نیستند.
در یک مطالعه بلندمدت طراحی شده به منظور ارزیابی و تشخیص هزینه-فایده بازی از منظر تکاملی در بین خرس‌های گریزلی در یک جزیره در آلاسکا، میزان بازیگوشی خرس‌های نابالغ اندازه‌گیری شد و سپس شیوه گذراندن زندگی این خرس‌ها تا دوران بلوغ پیگیری شد. خرس‌های متعلق به گروه‌های بازیگوش در دوران رشد و بلوغ، در بزرگسالی در مواجهه با مسایل بقا و به تبع آن تولید مثل، احتمال موفقیت بیشتری از خود نشان دادند تا آنهایی که در دوران رشد و بلوغ‌شان متعلق به گروههای کمتر بازیگوش بودنند. مطالعات آزمایشگاهی همچنین نشان داده‌اند پستانداران جوانی که محروم از فرصت بازی بوده‌اند یا فقط به انجام تکالیفی که روش یادگیری مشخصی داشته است، مشغول بوده‌اند، رشد فیزیکی مغز آنها نسبت به همتایان پر جنب‌وجوش خود کمتر بوده است. در مجموعْ یافته‌های تحقیقی نشان می‌دهد که نخستی‌های محروم از بازی، از توانایی کمتری برای مواجهه با استرس برخوردارند که این می‌تواند به رفتارهای وحشت‌بار در شرایط محیطی ناآشنا و خشم بیش از اندازه در تعاملات اجتماعی منجر گردد. ما ممکن است شواهدی مشابه از این تاثیرات را در کودکان مشاهده کنیم. بعضی کارشناسان معتقدند که از اوایل قرن بیستم فرصت برای بازی آزاد کودکان رو به کاهش گذاشته است. بطور همزمانْ با کاهش بازی آزاد، روانپزشکان افزایش مواردی چون ازخودشیفتگی، افسردگی، اضطراب و احساس درماندگی را در بین کودکان ردیابی کرده‌اند. محققان می‌گویند همانندی روند رو به رشد موارد ذکر شده در ساختار جمعیتی کودکان با نتایج مربوط به آزمایشات روی حیوانات، اشاره به رابطه‌ای علّی دارد. به این ماجرا این را هم باید اضافه کرد تغییر جهت از فضای کودکی با رده‌های سنی مختلط که می‌توانسته‌اند آزادانه و مستقل به فعالیت مشغول شوند به محیط‌های کودکی مدرسه‌ای بسیار ساختارمند که فرصت محدودی برای فراغت و بازی مهیا می‌کند – طوری که فعالیت‌های فوق‌برنامه‌ای(بزرگسال محور) حتی برای کودکان خیلی خردسال افزایش داشته است- باعث شده است تا نسلی محروم از دستیابی به توانایی تفکر خلاقانه و مهارت‌های حل مسئله رشد نمایند.
📍مدارس قدیم
با نگاهی گذرا به گزارش‌های انسان‌شناس‌هایی که فرهنگ‌های جوامع قبل از کشاورزی را مطالعه کرده‌اند می‌توان در خصوص تغییراتی که در زندگی کودکان رخ داده است به بینش‌هایی دست یافت. کودکان در جوامع قبل از کشاورزی به فرصت نامحدودی برای فراغت دسترسی داشتند در حالیکه در جوامع امروزی اوقات فراغت کودکان از پیش برنامه‌ریزی شده و ساختارمند است. در جوامع شکارچی گردآورنده، کودکان و خردسالان بیشتر اوقات دوران رشد تا بلوغ خود را به بازی کردن و داستان‌پردازی و آوازخواندن می‌گذراندند: فعالیت‌های بزرگسالان را تقلید می‌کردند؛ و یاد می‌گرفتند آنها و دیگر موجودات زنده چگونه با محیط در هم بافته هستند.
بازی ساختارنیافته شیوه‌ای بوده و هست که کودکان یاد می‌گیرند چگونه یاد بگیرند. به نقل از لین سوزان :
« کودکان یاد می‌گیرند تا تجربه کنند وآنها از این طریق می‌فهمند که می‌توانند در دنیای اطرافشان تغییر ایجاد کنند!»
لین از پیشگامان درمانِ بازی‌بنیان برای کمک به کودکان بستری شده و آسیب دیده روانی است؛ او در باره تاثیرات کاهش فرصتِ بازی آزاد بر رشد مغز تحقیقات می‌کند:

@cnstudy| مطالعات کودک و طبیعت
« بازی‌های همراه با دست‌ورزی که توسط کودکان هدایت می‌شوند ، بنیانی برای خلاقیت و کسب مهارت‌های حل مسئله و ظرفیت خود‌تنظیمی است» لین همچنین می‌گوید:« بازی شیوه‌ای است برای تقلا و کشمکش کودکان با زندگی تا آ‌ن‌ را معنادار کنند، بازی در ذات خود نوعی مهارت بقا است». به تازگی در تحقیقی دستاوردهای شناختی کودکان در کلاسهای پیش دبستانی رسمی و رایج با دستاوردهای شناختی کودکان کلاسهای مشابه در سیستم با رویکرد منتسوری مقایسه شده است. محققان دریافتند کودکان در نظام منتسوری که به گروه‌های ناهمگن اهمیت داده می‌شود و بر بازی و یادگیری از طریق عمل تاکید می‌شود؛ در خواندن، ریاضی، لغات و همچنین در تسلط بر خویشتن و مهارت‌های اجتماعی نسبت به همتایان خود که در نظام رسمی بوده‌اند، عملکرد بهتری داشته‌اند. تسلط برخویشتن و مهارت‌های اجتماعی، رفتارهایی قلمداد می‌شوند که توسط قشر پیش‌پیشانی -جایگاه پردازش‌های شناختی سطح بالا در مغز- هدایت می‌شود.
این همه یا هیچ نیست، محققان دریافته‌اند که بازی ساختارنیافته حتی در مقدار کم‌اش نیز مفید است. در مطالعاتی روی کودکستان‌ها و مدارس ابتدایی که متکی بر آموزش‌های ساختارمند هستند، فراغت و زنگ تفریح توانایی دانش‌آموزان را برای توجه و درک مطالب و کسب مهارت‌ها افزایش می‌دهد.
📍تغییر شکل یافتن
یادگیری باعث تغییر در ساختار مغز می‌گردد. هنگامی که ما چیزی را یاد می‌گیریم اتصالات سیناپسی جدید شکل می‌گیرند و در پاسخ به تحرکات محیطی، ارتباطات نرونی جدیدی اضافه می‌گردد. این ظرفیت برای تغییر که به انعطاف‌پذیری معروف است با تجربیاتی که بازی مهیا می‌کند، تشدید می‌گردد.
بازی آزاد، محیطی غنی برای برانگیخته‌شدن که می‌تواند به شکل‌گیری اتصالات نرونی جدید منجر شود، مهیا می‌کند. تخیلات کودک نیز می‌تواند اتصالات جدیدی به پا کند که به لحاظ زیستی نواحی مجزا از مغز را بهم گره بزند و به لحاظ شناختی تجربیات ظاهرا نا‌همخوان را بهم متصل کند. مجید فتوحی ، متخصص علوم اعصاب می‌گوید شما می‌توانید همانگونه که عضلات خود را از طریق تمرین پرورش می‌دهید، مغز خود را نیز تقویت کنید. انجام ورزش‌ها و تمرین‌هایی که شما دوست ندارید- برای مثال شنا و بارفیکس در باشگاه- بعضی از محرکات لازم را برای ساخته شدن عضلاتتان مهیا می‌کند با اینحال تشویش و بیقراری حاصل شده از تمرین طاقت‌فرسا یا فشار برای متناسب شدن، تنش‌های شیمیایی ایجاد می‌کند. بر همین سیاق، فشارها و تنش‌های مرتبط با تمرین‌های شناختی مانند باعجله برای امتحان آماده‌شدن به منظور موفقیت در یک امتحان مهم می‌تواند دقیقا نتیجه معکوس داشته باشد. دکتر فتوحی بنیانگذار و مدیر ارشد پزشکی مرکز رشد مغز و اعصاب در مریلند با تاکید بر اینکه تناسب قلبی-عروقی و رژیم مناسب نیز برای سلامتی شناختی و نرولوژیکی مهم و حیاتی هستند، رویکردی جامع به سلامت مغز اتخاذ می‌کند. او می‌گوید: « در یادگیری ساختارمند شما یک بخش از مغز را تحریک می‌کنید و اگر این تحریک همراه با فشار و تنش باشد منجر به افزایش ترشح کورتیزول می‌گردد که مانع از یادگیری و سپرده شدن به حافظه می‌شود و این وضعیت برای نواحی دیگر مغز نیز اساسا سمی است». نسخه فتوحی برای سبک زندگیِ سالم-مغز تمرینات ورزشی فیزیکی و یک تعادلی بین یادگیری‌های ساختارمند و بازی آزاد است. او در زندگی شخصی خود این فرصت را داشته تا ببیند که چگونه بازی بدون ساختار به دختران هفت و هشت ساله‌اش اجازه داده است استعدادها و علایق خود را کشف کنند. یکی از دخترها علاقمند به ساخت سازه با قطعات هم‌چین ، حل جدول معما و انجام مسایل ریاضی است. وقتی فتوحی به خانه می‌آید او در باره مواردی که بیشتر جذاب بوده‌اند و در طول روز دخترش با آنها مواجه شده است از او می‌پرسد. دختر دیگرش به هنر علاقمند است و اوقات فراغتش را با طراحی، نقاشی، گوش‌دادن به موسیقی و طراحی لباس خلاقانه برای عروسک‌هایش سپری می‌کند. فتوحی می‌گوید: « آنها شادتر خواهند بود و موفق‌تر و رشد مغزی بهتری خواهند داشت اگر کاری را که دوست دارند انجام دهند نسبت به زمانی که ما آنها را وادار می‌کنیم آنچه را که ما می‌خواهیم یاد بگیرند».
تصور دسته‌ای از شیرها و یوزپلنگ‌ها بعضی با نوارهای ارغوانی وبعضی صورتی، پرخروش و غرش‌کنان اما در توافق و در کنار همدیگر سخت نیست!
@cnstudy| مطالعات کودک و طبیعت
📍«آموزش طبیعت» یا «تجربه طبیعت»؟

@cnstudy| مطالعات‌کودک‌وطبیعت
📌«آموزش طبیعت» یا «تجربه طبیعت» ؟

کودکان در سنین حدود ۵ تا ۱۲ نسبت به عناصر مختلف تشکیل‌دهنده طبیعت و بخصوص قسمت‌های متحول و متحرک آن، یعنی گیاهان، جانوران، آب جاری، ابر، باد و امثال آن توجه ذاتی دارند. این گرایش گرچه گنگ و مبهم است اما جنبه‌های منفی و مثبت دارد؛ به این معنی که نسبت به برخی از آنها همچون خزندگان یا ارتفاع، گرایش‌ها منفی و نسبت به برخی، گرایش‌ها مثبت است و بسته به اینکه عناصر مختلف طبیعت در این سنین چگونه تجربه شود بر دیدگاه و تمایلات کودک در آینده‌ی بزرگسالی‌اش به طور پایدار تاثیر خواهد گذاشت(کلرت و ویلسون ،1993؛ ویلسون،1986) .این تمایلات از عشق وعلاقه‌ی شدید تا ترس و نفرت می‌تواند متغیر باشد لذا اهمیت نحوه تجربه شدن طبیعت در این دوره حیاتی بخوبی روشن است و مربیان، والدین و نهادهای عمومی و دولتی در فراهم‌آوری مناسب این تجربه به گونه‌ای که فرد در آینده شهروند علاقمند و متعهد به حفظ میراث‌های طبیعی و محیط‌زیست خود باشد دارای نقشی سرنوشت‌ساز هستند. از آنجا که تمایلات کودکانه ذاتی است و در تعامل بی‌واسطه با طبیعتِ پیرامون، تکوین می‌یابد در واقع طبیعت خود از درون و بیرون آموزگار کودک است و آموزش، به مفهوم متداول آن، نقش ثانوی دارد. بنابراین به جای «آموزشِ طبیعت» نیز عبارت «تجربهِ طبیعت» مناسبت بیشتری خواهد داشت.کودک در سنین ۵ تا ۱۲ بیش از آنکه به آموزش مستقیم مفاهیم محیط‌زیست نیاز داشته باشد نیازمند تجربه کردن و یادگیری از رهگذر عمل خود در محیط طبیعی پیرامون خویش است.
@cnstudy| مطالعات کودک و طبیعت
📌افزایش آلرژی و بیماریهای خودایمنی به خاطر تمیزی بیش از حد شایع است. آیا وقت آن است فرضیه بهداشت رها شود؟
ادامه👇

@cnstudy| مطالعات‌کودک‌وطبیعت
📍کنار گذاشتن فرضیه بهداشت
افزایش آلرژی و بیماریهای خودایمنی به خاطر تمیزی بیش از حد شایع است. آیا وقت آن است که فرضیه بهداشت رها شود؟

از دهه 1950، میزان مولتیپل اسکلروزیس، بیماری کرون، دیابت نوع 1 و آسم تا 300 درصد یا بیشتر افزایش یافته است. نمودارها افزایش همزمان تب یونجه و آلرژی های غذایی را نشان می دهند .
انعکاس این موج نگران کننده در اختلالات خودایمنی و آلرژیک با کاهش شدید همزمان در بروز اوریون، سرخک، سل و سایر بیماری های عفونی در کشورهای توسعه یافته همراه است. این کاهش به لطف ظهور واکسن‌ها و آنتی‌بیوتیک‌ها و بهبود بهداشت بوده است. در دهه 1990، دانشمندان شک کردند که این دو روند[افزایش اختلالات خود ایمنی و آلرژیک با کاهش بیماری های عفونی ]به هم مرتبط هستند: شاید کاهش عفونت‌ها باعث می‌شود سیستم ایمنی انسان به نحوی عملکرد نادرست داشته باشد.
این موضوع که "فرضیه بهداشت" نامیده شده است برای اولین بار در سال 1989 مطرح شد و در فرهنگ عامه گسترش یافت: ما به نفع خود بیش از حد تمیز هستیم. این یک ایده قابل فهم و متقاعد کننده است با اینحال بسیاری از دانشمندان مشتاق کنار گذاشتن آن هستند.
گراهام روک، پروفسور ممتاز میکروبیولوژی پزشکی در کالج لندن می‌گوید: «ما در حال حاضر چیزهای زیادی می‌دانیم که چرا تنظیم سیستم ایمنی بدن ما خیلی خوب نیست و اصلاً ربطی به بهداشت ندارد.» امروزه، شواهد اپیدمیولوژیک، تجربی و مولکولی از یک فرضیه متفاوت پشتیبانی می‌کنند: قرار گرفتن اولیه در معرض طیف متنوعی از میکروب‌های «دوست» - نه پاتوژن‌های عفونی - جهت تقویت سیستم ایمنی انسان برای واکنش مناسب به محرک‌ها ضروری است. {مطلب کامل👇}
@cnstudy| مطالعات‌کودک‌وطبیعت
صحبت‌های دکتر وهاب‌زاده در تابستان 1402 درهمایش «مراقبت از زندگی» موسسه پژوهشی کودکان دنیا شنیدنی است.تعریفش از فرهنگ از منظر زیست‌شناسی -بوم‌شناسی و اینکه ما در حوزه انتقال فرهنگ از طریق آموزش چطور گرفتار پدیده‌ای مشابه رانش فیشری در زیست شناسی و تکامل شده‌ایم و راه حل فائق آمدن برای این وضعیت اکستریمی که در آموزش زودهنگام اجباری تمام وقت که برای کودکان رخ داده هم قابل تامل است. مشاهده کل رویداد[معرفی، سخنرانی، پرسش‌و‌پاسخ]👇

@cnstudy| مطالعات‌کودک‌وطبیعت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معرفی عبدالحسین وهاب‌زاده /نگار مونسان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی عبدالحسین وهاب‌زاده
Forwarded from تکامل و فلسفه
بدون "تعجب کردن" مغز رشد نمی‌کند!

کودکان بسیار بیش از بزرگسالان در مواجهه با تجربه‌های جدید متعجب می‌شوند. آزمایش جالبی که نتایج آن در نشریه‌ی "پیشرفت‌های علوم" منتشر شده درصدد تبیین این پدیده بوده است. آزمایش‌ها نشان دادند که بخشی از مغز بچه‌موش‌ها در مواجهه با صداهای ناآشنا، به‌شدت تحریک می‌شود اما به‌تدریج و با تکرار صدای ناآشنا، آن بخش و بخش‌های دیگری که در پردازش صدا دخالت دارند، کمتر و کمتر فعال می‌شوند.

نویسندگان مقاله تبیین ساده‌ای در شرح این آزمایش عرضه می‌کنند. اولا بدون کسب تجربه مغز موش‌ها رشد نمی‌کند. اما وقتی تجربه‌ای عادی شد مغز با آن پدیده آشنا می‌شود و با پردازش مکرر اطلاعات آن، چیز جدیدی نمی‌آموزد و صرفا انرژی مصرف می‌کند. بنابراین آن را در حالت پس‌زمینه قرار می‌دهد و دیگر آن را پردازش جدیدی نمی‌کند مگر آنکه تجربه‌های تعجب‌برانگیز جدیدی دریافت کند.

برای این پدیده، تبیین جالبی در معرفت‌شناسی تکاملی وجود دارد که پژوهشگران نیز به آن اشاره دارند: طی رشد جانور مغز تصویری درونی از جهان تشکیل می‌دهد. سپس این تصویر را با محرک‌های خارجی مقایسه می‌کند. هر چیزی که با این "جهان‌بینی" مطابقت ندارد، جای تعجب دارد، و می‌تواند منجر به بروزرسانی تصویر قبلی شود. اگر تصاویری که دریافت می‌کنیم همگی مطابق جهان‌بینی ما باشند دیگر مغز رشد نخواهد کرد و تصاویر قبلی را ابقاء می‌کند.

مشخصا تجربه‌های حسی متنوع می‌تواند راهی برای ادامه‌‌یافتن رشد مغز در انسان باشد که در دهه‌ی سوم زندگی به‌شدت کند می‌شود. راه‌های پرهزینه‌ای وجود دارد؛ مثلاً رفتن به سفر و مواجهه با تجربه‌های جدید. اما این راهکار آنقدر برای انسان امروز دور از دسترس است که توصیه‌ی آن به شوخی می‌ماند. خوشبختانه راهکارهای بدیل و کم هزینه‌تری در اختیار است.
در مرزهای علوم شاهد یافته‌هایی کاملا نامنتظره هستیم. بی‌دلیل نبود که افلاطون و ارسطو می‌گفتند فلسفه (علم) با حیرت آغاز می‌شود. اخبار علوم را دنبال کنیم. فقط دانش ما را نمی‌افزایند؛ مهم‌تر از آن، ما را از جزم‌اندیشی و رکود در جهان‌بینی رها می‌سازند.

هادی صمدی
@evophilosophy
نمایی روشن تر
نویسنده: دنیل گرینبرگ
ترجمه: شقایق آراسته
انتشارات: نشر نی
قیمت: ۸۶۰۰۰ تومان
رشد آموزش زیست‌شناسی | شماره 125 |تابستان 1402
Forwarded from تکامل و فلسفه
بازی را جدی بگیریم

نظریه‌ای برای چگونگی تکامل بازی


چرا و چگونه بازی طی فرایند تکامل شکل گرفت؟ پاسخ‌های متنوعی به این پرسش داده شده اما یکی از جالب‌ترین آنها اخیرا با عنوان «اطلاعات و محیط: چارچوبی نظری برای تکامل بازی» در نشریه مطالعات علوم عصبی و زیست‌رفتاری منتشر شده است.

طرح مسأله:
احتمالا با دیدن بازی‌ بچه‌گربه‌ها همه می‌پذیرند که بازی کردن مختص گونه‌ی انسان نیست. اما دامنه‌ی آن بسیار گسترده‌تر از چیزی است که فکرش را می‌کنیم. علاوه بر پستانداران و برخی پرندگان، بازی در بسیاری از گونه‌های دوزیستان، خزندگان، ماهی‌ها و حتی برخی از بی‌مهرگان نیز رصد شده است.

بنابراین تنوع شگفت‌انگیز انواع بازی‌ها در گونه‌هایی تا این حد متنوع این پرسش را پیش می‌نهد که فایده‌های بازی چه بوده که به‌رغم هزینه‌هایی مانند صرف انرژی، صدمات احتمالی، شکار شدن، و حتی انتقال و گسترش عفونت‌ها، باقی مانده است؟

نویسندگان مقاله معتقدند که این تنوع تبارشناختی بازی‌ها در گونه‌های مختلف نیازمند نظریه‌‌ای‌ست که بتواند تمامی انواع سه‌گانه‌ی بازی (بازی‌های حرکتی مانند: جست و خیز‌های بزغاله؛ بازی با اشیاء مانند: بازی گربه با گلوله‌ی کاموایی، و بازی‌های جمعی مانند: کُشتی گرفتن دو توله ببر یا دو بچه شامپانزه) را توضیح دهد.

معمولاً در متون مختلف در مقابل هزینه‌های ذکرشده به فایده‌های بازی در چهار سطح اشاره می‌شود: اینکه بازی ۱. به رشد فیزیکی فرد کمک می‌کند، ۲. درس‌آموز است و شناخت فرد را بالا می‌برد، ۳. فرد را برای رویدادهای نامنتظره آماده می‌کند و رفتارهای نوآورانه را در چنین شرایطی تقویت می‌کند، و ۴. رفتارهای اجتماعی و همکاری را تقویت می‌کند.

با توجه به تنوع هزینه‌ها، تنوع فایده‌ها، تنوع بازی‌ها، و تنوع جانورانی که بازی می‌کنند نیاز به یک نظریه‌ی جامع و چارچوب نظری کلی برای پوشش دادن این تنوع‌ها داریم.
 
خلاصه‌ی نظریه‌:
طی بازی محتوای اطلاعاتی اُموِلت برای جاندار سازماندهی می‌شود و اطلاعات جاندار از محیط پیرامونش افزایش می‌یابد. (در ادامه می‌بینیم که"امولت" محیط‌زیست بی‌واسطه‌ای است که جاندار با آن تبادل اطلاعات دارد و بنابراین ترجمه آن به "محیط‌زیست" که محیط عمومی‌تر است صحیح نیست.)

این نظریه مبتنی است بر نظرات زیست‌شناس و فیلسوف دانشگاه هامبورگ در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، یاکوب فون اوکسکول که نظریه‌ای داشت با نام «اُموِلت». هر جانداری در امولت منحصربه‌فرد خود، که یک سیستم پردازش اطلاعات است، زندگی می‌کند. مثلاً دختر خانواده در امولتی متفاوت از سایر خواهران و برادران ساکن همان خانه زندگی می‌کند زیرا مثلاً در امولت یا سیستم پردازش اطلاعات دختر، اسباب‌بازی‌های شخصی، غذاهایی که در دسترس دارد و بیشتر از آنها تغذیه می‌کند، برادر، و پدر و مادر و غیره قرار دارد که کاملاً متفاوت از امولت پسر در همین خانواده است.

مطابق این نظریه، که مورد توجه و استفاده‌ی فیلسوفانی مانند مارتین هایدیگر و موریس مرلوپونتی هم قرار گرفت جانور از طریق نشانه‌های ادراکی به نشانه‌های حرکتی با محیط خود تعاملات بازخوردی همیشگی دارد.
در این پژوهش محققان یک مدل شبیه‌سازی کامپیوتری طراحی کردند و عملاً نشان دادند که از بازی‌های اجتماعی پیچیده محصول تکامل زیستن در امولت‌هایی است که فرد با موقعیت‌های همکاری و رقابت مواجه بوده است.
امولت، طی دوران رشد کودک با شدت زیادی گسترش می‌یابد و بنابراين ‌محرک‌های حسی و حرکتی بیشتری باید پردازش شوند. نقش بازی آن است که با افزایش اندرکنش فرد با امولتِ در حال گسترش، محتواهای در حال اضافه شدن را به اطلاعات تبدیل کند.

اهمیت عملی این نظریه:
از کاربردهای مهم این نظریه فهم بهتر نقش بازی در جهان در حال تغییر است. هرچند امولت هر انسان منحصربه‌فرد است اما در گذشته‌ها افراد یک فرهنگ طی چند نسل متوالی در امولت‌های نسبتاً مشابهی زندگی می‌کردند. اکنون در شرایطی هستیم که با گسترش روزافزون تغییرات محیطی امولت هر فرد نسبت به امولت افراد نسل گذشته بسیار متفاوت است. گوشی‌های همراه در امولت نسل گذشته جایی نداشتند در حالیکه جایگاهی مرکزی در امولت بسیاری از نوجوانان امروزی دارد. اگر مطابق با این نظریه بپذیریم که بازی نقشی اساسی در اندرکنش با امولت در حال گسترش دارد نقش روزافزون بازی در زندگی کودکان آشکارتر می‌شود. و از آنجا که در جهان پیش رو تنهایی انسان‌ها از معضلات مهم روان‌شناختی است نقش بازی‌های گروهی نیز برجسته‌تر می‌شود.
در حالیکه بازی‌های کامپيوتری نقشی کلیدی در ورود به جهان دیجیتال دارند و به همین دلیل نیز گسترش بیشتر آنها مطابق این نظریه قابل تبیین است اما از آنجا که ساختار ذهنی انسان با چنین سرعتی تغییر نمی‌کند یگانه راه مصونیت از مشکلات روان‌شناختی پیش رو هموار ساختن راه بازی‌های گروهی کودکان در محیط‌های طبیعی است.

هادی صمدی
@evophilosophy