چُراز
20.8K subscribers
20 photos
133 videos
1 file
263 links
سواد اقتصادی از نون شب واجب‌تره!

دسترسی به دوره‌های آموزشی در
www.choraz.com

ارتباط با ادمین:
https://t.me/chorazadmin
Download Telegram
دوراهی انتخابات
و دشواری ایرانی بودن!


نسبت انقلاب و توسعه چیست؟
احتمال انقلاب مجدد در ایران چقدر است؟
احتمال کمک کشورهای دیگر به ایران چقدر است؟
چرا ترکیه، آلمان، لهستان، کره جنوبی از رقابت قدرت‌ها سود بردند و ایران بهره نبرد؟

آیا در انتخابات باید شرکت کرد یا نه؟

https://youtu.be/J4U1woWQ8Rs?si=OyRtej2FzFyXpM0O
ملت همه یا هیچ
پرده اول: کندن میوه‌ی کال آزادی


حدود ۱۱۵ سال پیش. مجلس اول مشروطه تشکیل شده بود و محمدعلی شاه جوان بر سر کار بود. مشروطه‌خواهان تمام آزادی را یک‌جا می‌خواستند و برای آن عجله داشتند. مجلس بودجه دربار را کاهش داده بود و روزنامه‌ها علیه شاه و دربار به تندی و حتی فحاشی صحبت می‌کردند. صدراعظم شاه اتابک، ترور شد و به قتل رسید.

گروهی از مشروطه‌خواهان تندرو، جلوی کالسکه شاه بمبی منفجر کردند که او را نکشت اما مصمم به نابودی مشروطه کرد. شاه، لیاخوف روس را فرماندار نظامی تهران کرد و او هم مجلس اول مشروطه را به توپ بست و برخی نمایندگان را کشت.

دوران استبداد صغیر شروع شد تا آنکه یک سال بعد، تهران توسط مشروطه‌خواهان تبریز فتح شد. شاه از مشروطه‌خواهان دعوت کرد مجلس را دوباره برقرار سازند و از گذشته بگذرند اما آنها گفتند: یا همه‌ات مورد قبول ماست یا هیچت را نمیخواهیم.

و حسن تقی‌زاده را مامور اخراج شاه کردند. شاه به شدت گریه می‌کرد و به تقی‌زاده التماس کرد. تقی‌زاده گفت: باید هرچه‌زودتر خاک ایران را ترک کنی. به دستور مشروطه‌خواهان اثاثیه و جیب محمدعلی شاه و حتی لباس زیر همسرش بازرسی شد و چند قطعه جواهر پیدا شد و ضبط شد.

شاه اخراج شد و به اروپا رفت و پسرش احمدشاه به جای او نشست و هرج‌و‌مرج کشور را به مدت حدود ۱۰ سال در بر گرفت و پس از آن دوران دیکتاتوری مجددا شروع شد و مشروطه از بین رفت. مشروطه‌خواهان صبر نکردند تا میوه درخت آزادی برسد. آن را کال کندند و نهال نحیف آزادی با میوه از جا کنده شد.

تقی‌زاده بعد از ۴۵ سال که از آن قضایا گذشته بود می‌گفت: "اگر ما با محمدعلی‌شاه راه آمده بودیم و جوانی نکرده بودیم شاید مشروطه آن چنانکه مطلوب بود، می‌ماند."
.
ملت همه یا هیچ
پرده دوم: انقلاب ۵۷

حدود ۴۵ سال پیش، روند توسعه اقتصادی و رشد درآمد ایران به سرعت به جلو می‌رفت اما توسعه سیاسی به بن بست خورده بود و آزادی‌های سیاسی توسط ساواک خفه شده بود.

پس از ۱۵ سال رشد اقتصادی بی‌نظیر در تمام تاریخ معاصر، وقتی اقتصاد به‌خاطر بیماری هلندی و ریخته شدن دلارهای نفتی در سال ۵۶ دچار رکود شد، نارضایتی اقتصادی نیز به نارضایتی سیاسی اضافه شد. ساواک در سرکوب افراط می‌کرد. سال بعد در ۱۷ شهریور اعتراض‌کنندگان با مشت آهنین مواجه شدند و به خاک افتادند. اما روزبه‌روز به تعداد آنها اضافه می‌شد.

شاه به خودش آمد. ساواک را تعطیل کرد. هویدا را زندان کرد. اعلام فضای باز سیاسی کرد و گفت من صدای انقلاب شما را شنیدم.
اما ملت ایران دیگر صبری نداشت...

مظفر بقایی در تاریخ شفاهی ایران می‌گوید:
من با دوستان خودم که صحبت می‌کردم می‌گفتم تا یک مرکزی نباشد که بتواند این آشفتگی را در دست بگیرد و اداره کند مملکت را خطرناک است که بهم بریزد. ولی جوابی که می‌دادند می‌گویم یکی از دوستان من که استاد دانشگاه بود و یکی دیگر که نویسنده است و خیلی هم وارد به امور، هر دوتا جدا نه با هم در جلسات مختلف گفتند «این برود سگ بیاید.» همین جمله. همین جمله «این برود سگ بیاید.»

ملت گفت یا همه‌ات مورد قبول ماست یا هیچت را نمی‌خواهیم.
شاه رفت. مردم انقلاب کردند و اقتصاد به کما رفت. بعد دانشجویان خشمگین سفارت آمریکا را فتح کردند و روابط اقتصادی و دیپلماتیک هم به کما رفت. بعد بوی آشفتگی و هرج‌و‌مرج صدام را به هوس جنگ کشاند و جنوب ایران ویران شد و درآمد ملی و اقتصاد به خاک نشستند.

کره جنوبی هم در سال ۵۷ تحت دیکتاتوری ژنرال پارک بود و قدرت خرید مردمش حدود مردم ایران بود. تا انتهای جنگ، قدرت خرید مردم کره به ایرانی‌ها رسید و همان زمان از دیکتاتوری درآمد و به جمهوری تبدیل شد. و پس از ۴۰ سال در حال حاضر قدرت خرید مردم کره ۳ برابر مردم ایران است. مردم کره ظرف ۲ نسل هم دیدند که قدرت خریدشان ۳۵ برابر شد و هم آزادی‌شان را هم به چنگ آوردند.

اما انقلابیون ایرانی صبر نکردند تا آزادی که میوه درخت توسعه اقتصادی است، برسد. آن را کال، با درختش از جا کندند و از داشتن ثروت و نداشتن آزادی به نداشتن هیچ‌کدام رسیدند. بسیاری از انقلابیون پس از ۴۰ سال پشیمان شدند و گفتند اگر صبر کرده بودیم و به محمدرضا شاه فرصت دیگری داده بودیم الان هم ثروت داشتیم و هم آزادی، مثل کره جنوبی.
.
ملت همه یا هیچ
پرده سوم: قهر ۸۴


حدود ۲۰ سال پیش. اوضاع آزادی‌های سیاسی رو به بهبود بود. اوضاع اقتصادی هم برای اولین بار پس از جنگ، در دولت‌های توسعه‌گرای سازندگی و اصلاحات یک رشد خیره‌کننده به خود دیده بود. ملت البته نارضایتی‌هایی هم داشت، بابت اینکه کشور در مسیر آزادی‌های سیاسی آنچنان که انتظار داشت جلو نرفته بود. دو سال آخر دولت اصلاحات، طرفداران خاتمی که دوبار به او رای داده بودند، عبور از خاتمی را برای مطرح کردن گزینه‌های تندرو مطرح کرده بودند.

دانشجویان سابقا طرفدار خاتمی در مراسم دانشگاه تهران در ۱۶ آذر برایش شعار دروغگو، دروغگو! خجالت، خجالت! خواندند و تا جایی نگذاشتند او صحبت کند که عصبانی شد و تهدید کرد که بیرون می‌اندازدشان.

گفتند یا همه‌ات مورد قبول ماست یا هیچت را نمی‌خواهیم.

در انتخابات شورای شهر و مجلس شرکت نکردند و توزیع‌گراها بجای توسعه‌گراها به مجلس رفتند و احمدی نژاد در سال ۸۲ به شهرداری تهران رسید تا آن را تبدیل به سکوی پرتابی برای انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ کند.

از آنجا که گزینه‌های تندرو توسعه‌گرا در انتخابات ۸۴ تایید صلاحیت نشدند، طرفداران اصلاحات به هاشمی هم پشت کردند و انتخابات را تحریم کردند.

نتیجه تحریم انتخابات این شد که احمدی‌نژاد هاشمی را شکست داد و رئیس جمهور شد و دو کار کرد. اول در اقتصاد سرمایه‌گذاری را کاهش داد و با سیاست‌های توزیع‌گرایانه مثل ریختن دلارهای سرشار نفتی به بازار، قیمت دلار را کنترل کرد که باعث تشدید بیماری هلندی و نابودی صنعت شد. دوم در سیاست خارجی تصمیم به تهاجم علنی به اسرائیل گرفت که موجب تحریم آمریکا و اروپا به تحریک اسرائیل شد.

جک استراو وزیر خارجه وقت انگلستان در کتابش میگوید: "احمدی‌نژاد با آن سخنرانی‌های زنجیره‌ای در سازمان ملل فقط دردسر درست کرد و نفرت پراکند…او فقط خرابکاری کرد و نه فقط برخلاف میل دول خارجی که بر ضد منافع مردم خودش قدم برداشت و همهٔ هم‌پیمانان و دوستان خارجی ایران را فراری داد. همه را در شورای امنیت علیه ایران متحد کرد و باعث شد آن‌همه قطعنامهٔ کُشنده را برای ایران صادر کنند."

تحریم باعث افت قدرت خرید مردم ایران و یک سوم شدن درآمد دلاری آنها در عرض ۱۰ سال شد. ۱۰ سالی که درآمد دنیا در آن بازه ۳۰ درصد هم رشد کرده بود و مجموع این دو اتفاق باعث شد که سهم ایران از اقتصاد دنیا به مقداری برسد که در پایان جنگ با عراق رسیده بود و ایران گویی دوباره به خاک جنگ نشست...

مردم ایران و ترکیه تا قبل از تحریم‌ها قدرت خرید کاملا برابری داشتند اما در حال حاضر قدرت خرید مردم ترکیه ۲ برابر ایران است و همچنان رو به رشد در حالیکه سرنوشت اقتصاد تحریم شده ایران به‌طور کلی در هاله‌ای از ابهام فرو رفته...

آنها که می‌گفتند تحریم فرصت و نعمت و بخت ایران است و نفت آمریکا به‌زودی تمام می‌شود، حالا تقصیر تحریم را به گردن دیگران می‌اندازند و می‌گویند اگر فلان کار را نکرده بودند تحریم نمی‌شدیم...

باری! اگر ۱ میلیون نفر بیشتر در انتخابات شرکت می‌کردند و توسعه‌گراها روی کار می‌آمدند، به احتمال زیاد حالا ایران تحریم نبود. مردم ایران برای کندن میوه آزادی عجله کردند و میوه کال با درختش از جا کنده شد و آزادی‌های سیاسی و هم اقتصادی به ته چاهی افتادند که کسی ایده مطمئنی برای برون‌رفت از آن ندارد.

پرده چهارم: خشم ۱۴۰۳

بخش معترض مردم ایران پس از مچاله شدن زیر بار تورم و اتفاقات خونبار آبان ۹۸ و پاییز ۱۴۰۱ تصمیم‌شان را گرفته‌اند که یکبار برای همیشه نظام را ساقط کنند و تا رسیدن به همه‌ی آزادی به هیچ قدم مثبتی روی خوش نشان ندهند و بنابراین انتخابات را تحریم کرده‌اند.
.
نقل قول بالا از هانا آرنت را بخوانید.

۱- در تاریخِ پس از اختراع تفنگ اتوماتیک (مسلسل) نمونه‌ای وجود ندارد که حکومتی نیروی وفادار نظامی داشته باشد و انگیزه سرکوب هم داشته باشد و سقوط کند، مگر مقابل تهاجم خارجی

برای مثال؛
محمدرضا شاه: نبود انگیزه سرکوب (بعد از ۱۷ شهریور)
شوروی: نبود انگیزه سرکوب
چائوشسکو (رومانی): نبود نیروی وفادار برای سرکوب
بن علی (تونس): نبود انگیزه سرکوب
مبارک(مصر): عدم حمایت ارتش از جایی به بعد
قذافی(لیبی): حمله خارجی

۲- هیچ قدرتی ریسک اشغال ایران را به جان نمی‌خرد، آن هم پس از ناکامی اشغال افغانستان و عراق توسط آمریکا

پس اگر به امید براندازی و سقوط نظام رأی نمی‌دهید بدانید چنین احتمالی در آینده‌ی قابل پیش‌بینی وجود ندارد.

@choraz
۳- کسانی که خارج از ایران زندگی میکنند و شما را تشویق به رای ندادن میکنند، اگر ایران تبدیل به ویرانه شود ضرر نمی‌کنند و زندگی خودشان را دارند. پس در ضرر شما شریک نیستند و فقط در سود احتمالی براندازی احتمالی شریک هستند که به ایران برگردند.

پس بدانید بیچاره شدن شما برای آنها فاجعه نیست. حتی برای برخی از آنها حمله نظامی به ایران و ویران شدن زیرساخت‌ها و اشغال شدن و کشته شدن ایرانیان در ازای سرنگونی حکومت مطلوب است.

آیا شما هم از ویران شدن ایران ضرر نمیکنید؟

@choraz
۴- نه رای دادن اصل است نه رای ندادن.
جایی که گزینه خوب و رأی آوری برای رای دادن نباشد، احتمالا رأی ندادن بهتر است.

اما جایی که احتمال ویرانی می‌رود و گزینه متفاوتی هم موجود است رای دادن معقول‌تر است.

۵- یک گزینه از گزینه‌های موجود که رأی بالایی هم دارد، به کلی از واقعیات دنیا گسسته است و در رویاها و خیال خودش سیر می‌کند و با رأی آوردن شرایط اقتصادی را چند برابر بدتر خواهد کرد و شرایط آزادی بیان (همین اینترنت نیم بند) را هم از بین خواهد برد.

@choraz
۶- ملت ایران همیشه از فرصت‌های کوچک پیشرفت صرفنظر کرده و برای رسیدن به رویاهایش دنبال تغییرات بزرگ بوده. همیشه هم بعد ۲۰-۳۰ سال پشیمان شده.

چه در اخراج محمدعلی شاه،
چه انقلاب ۵۷،
چه تحریم انتخابات ۸۴،


خیلی مطمئن تغییرات اساسی ایجاد کرده و همواره پس از چندی اوضاع بدتر شده. اطمینان امروز تحریم کنندگان هم به امید یک تغییر بسیار بزرگ ولی نامحتمل شبیه همان رفتارهای سابق است و احتمالا پشیمانی شبیه همان ها به باز خواهد آورد.

@choraz
۷- توسعه از آسمان بر یک ملت نازل نمی‌شود و یک هدیه الهی نیست. بلکه حاصل تلاشها و از خود گذشتگی‌ها و انتخاب‌های صحیح یک ملت بر سر دوراهی‌ها، آن هم ظرف چندین دهه است.

ملتی که از پنجره‌های کوچک باز شده به روی خودش (که حریف از ناچاری بازشان گذاشته) استفاده نمی‌کند، به امید اینکه یک روز ناگهان کشورش دچار دگرگونی اساسی شود، از باقی دنیا بشدت عقب می‌ماند و هرگز به توسعه نخواهد رسید.

اگر ما از این فرصت کوچک پدید آمده استفاده نکنیم، چه کسی خوشحال خواهد شد؟

@choraz
۸-در ویدئوی راه باریک آزادی دیدیم که برای افتادن در دالان توسعه، باید قدرت جامعه و قدرت حکومت با هم بالانس باشند و به صورت هم افزا زیاد شوند.

در حال حاضر جامعه اتمیزه شده و قدرت تشکل ندارد. قدرت اقتصادی آن نیز توسط تحریم‌ها نابود شده و توان هماوردی با قدرت حکومت را ندارد و لابلای دو سنگ آسیاب تورم و مالیات له شده است.

بنابراین درحال حاضر مهمترین موضوع برای افتادن ایران در مسیر توسعه، بالا رفتن قدرت جامعه است که در حوزه اقتصادی از رفع تحریم و در حوزه اجتماعی از آزادی بیان حاصل می‌شود.

مهمترین ابزار آزادی بیان هم اینترنت است که فراگیری خودش محصول یکی از این پنجره‌های کوچک فرصت بود، اما بیشتر نامزدها قصد داشتند آن را به اینترانتِ داخلیِ قطع شده از شبکه جهانی تبدیل کنند (بدون دسترسی به پلتفرمهای آزاد).

این بزرگترین تهدید و مهم‌ترین خطر محتمل برای قدرت جامعه ایرانی و توانایی تشکل آن است که بیشترش نیز محقق شده.
اینترنت برای توسعه ایران از نان شب واجب‌تر است.

می دانیم در هیچ صورتی اتفاق مثبت خارق العاده‌ای رخ نخواهد داد اما در شرایط فعلی از دست رفتن اینترنت یک اتفاق منفی خارق العاده برای آینده ایران خواهد بود.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جمهوری تورمی ایران

کارنامه دولت ۳ساله در مورد تورم چگونه بود؟

رکورد تورم تجمعی ۱۰ساله چقدر بالای ۱۰۰۰ درصد رفت؟

تمام رکورد‌های تورمی ۷۰ سال اخیر که توسط دولت ۳ساله شکسته شد.

چرا قطع شدن برق و گاز کارخانه‌ها باعث ایجاد تورم می‌شوند؟

چرا برنامه‌های دولتی تبدیل به تورم می‌شوند؟

نسخه با کیفیت بهتر:
https://www.instagram.com/reel/C899hRltJuj/?igsh=OTE0eTMwaHgzNXA1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دو رفراندوم در یک هفته

بالاترین تورم ۸۰ ساله اخیر ایران
توسط اقلیتی با تفکر آخرالزمانی و مردم ستیز
تعریف نقش جهانی راهزنی برای مردم ایران
استهلاک تمدنی ایران و تخریب تمدنی
زندانی به وسعت ۸۵ میلیون نفر
ثروت افسانه‌ای مافیای دور زدن تحریم

آیا شما از جنگ می‌ترسید؟
آیا شما در همه‌پرسی شرکت می‌کنید؟

موسی غنی نژاد
همایون کاتوزیان
مسعود سپهر
محسن رنانی
رضا امیرخانی
مجید انصاری
جواد ظریف
علی طیب نیا
و دیگران

از حال و آینده‌ی ایران میگویند...
۱- رای ما مشروعیت به نظام سیاسی می‌دهد؟

پاسخ:

رای بالا برای بروکراسی مشروعیت می‌آورد نه برای قوای سرکوب. مطالعات علوم سیاسی نشان می‌دهد هر چه مشروعیت پایین‌تر باشد، سرکوب بیشتر می‌شود.

هر مشروعیت ناشی از رای با اولین اشتباه و سرکوب و شروع اعتراضات بعدی از بین خواهد رفت. رای دادن چیزی نیست که قابل پس گرفتن نباشد.
۲- رای دادن فایده ندارد؟

پاسخ:
دولت خاتمی یکی از بهترین عملکردهای اقتصادی را داشت؛ ما به طور مفصل در ویدئوی ۶۰ سال عملکرد اقتصاد ایران دولت‌های مختلف را بررسی کردیم.

توسعه حاصل هزاران برهم‌کنش و استفاده‌ی درست از فرصت‌های تاریخی پیش روی یک ملت است. چه بسا اگر حکومت‌ها و مردم ایران(چه در زمان مشروطه، چه پهلوی و چه در زمان جمهوری اسلامی) انتخاب‌های بهتری می‌داشتند، ایران مشابه خیلی از کشورهای دیگر که هم‌رده‌ی خودش بودند، توسعه پیدا می‌کرد. پس رای دادن اگر چه شاید به طور حداقلی، اما حتما اثر دارد.
۳- رای دادن پایمال کردن خون است.

پاسخ:
آنچه در سیاست اهمیت دارد، رسیدن به خیر جمعی است. بروز خشم توسط معترضین اگر بدون ایجاد سازماندهی انقلابی باشد، نتیجه‌ای جز خشم متقابل و کشت‌و‌کشتار در پی نخواهد داشت.

چنین خشم متقابلی میان حکومت و مردم، آینده مردم را نابود خواهد کرد. کافیست به حکومت‌های بسته نظامی و خفقان در کشورهایی مثل مصر یا به هرج‌ومرج در کشورهایی مثل افغانستان و پاکستان نگاه کنید.

اگر می‌خواهید یا مجبورید در ایران زندگی کنید، سعی کنید طوری تصمیم بگیرید که در آینده خون‌های کمتری ریخته شود.

این اتفاق در صورتی ممکن است که شکاف بین مردم و حاکمیت کاهش پیدا کند و آزادی بیشتر شود. تنها در این صورت است که جنبش‌های مدنی و اعتراض‌های خشونت‌پرهیز می‌توانند شانس اثرگذاری پیدا کنند و جامعه مدنی در برابر حکومت قدرت پیدا کند.
۴- رای ما شمرده نمی‌شود و رییس جمهور از قبل مشخص است.

پاسخ:
اگر اینطور بود مشارکت ۹۹ درصد اعلام می‌شد و رای آن فرد مشخص را هم بیشتر از بقیه اعلام می‌کردند. درست است که نامزدها مهندسی شده‌اند و محدود هستند اما تفاوت‌هایی میان نامزدها وجود دارد که در درازمدت، می‌تواند زندگی ما را تا حد زیادی بد یا بدتر کند!
۵- رای نمی‌دهیم چون همه شبیه هم هستند.

پاسخ:

تفاوت دو نامزد باقی‌مانده در آزادی زنان و جوانان و اینترنت بسیار زیاد است و در اقتصاد فرق کمتری دارند. حتی اگر فرض کنیم تنها ۱۰ درصد فرق دارند، همین ۱۰ درصد می‌تواند در طول مدت ۸ سال، کشور را به اندازه‌ی بسیار زیادی نابود کند.

انتظار بهتر شدن شرایط را نداریم اما می‌توانیم جلوی خرابی‌های عظیم را بگیریم.
۶- این همه رای دادیم چه شد؟

پاسخ:

همین اینترنتی که اکنون در اختیار ماست، ماحصل رای دادن و غفلت بدنه‌ی تندروی حاکمیت از توسعه‌ی شبکه‌ی اینترنت است.

رای ندادن مردم در سال ۸۴ منجر به آمدن سیاستمدار عجیب‌وغریبی شد که مسیر تاریخی کشور را برای همیشه تغییر داد و ایران را از دالان باریک توسعه، فرسنگ‌ها دور کرد.

صنایع کشور نابود شد، تحریم‌های شدیدی علیه ایران وضع شد و تخریب منابع و فرصت‌های کشور سرعت بسیار زیادی پیدا کرد.

ایران یک جغرافیای محدود و با منابع محدود است، این جغرافیا توان تحمل ایده‌های نیازموده‌ و کارآموزی سیاستمدارانی متوهم را دیگر ندارد.
۷- رای نمی‌دهم چون به مقاومت مدنی و انقلاب باور دارم.

پاسخ:

اگر به مقاومت مدنی معتقد هستید، باید رای اعتراضی بدهید تا فرصت مقاومت مدنی و آزادی بیشتر برای سازماندهی انقلابی معترضین فراهم شود.

قوای سرکوب قوی‌تر، امکان انقلاب را ضعیف‌تر خواهد کرد. اگر به انقلاب اعتقاد دارید، دقت کنید که انقلاب یعنی کشته شدن خیلی از مردم، حتی شاید خود شما و در نهایت نتیجه‌ی نامعلوم.

انقلاب در هیچ کجای دنیا به آزادی نرسیده. تاریخ توسعه اقتصادی و سیاسی کشورهای دیگر را مرور کنیم. این صحبت‌ها را نیز ببینید:

https://www.instagram.com/reel/C8uIuNZNTFJ/?igsh=Ym1rejliMnpiZXVv
۸- باید جمهوری اسلامی ببازد تا ما ببریم.

پاسخ:
بدبختی و فلاکت انتها ندارد. کافی است به وضعیت مردم در کشورهایی مثل افغانستان، عراق، پاکستان و مصر نگاه کنید.

ما باید کاری کنیم شکاف میان مردم و حکومت با سیاست پر شود. اگر شکاف‌ها با سیاست پر نشوند، لبریز از خون خواهند شد.
۹- رای ندادن ما نه گفتن به حکومت است

پاسخ:

در دور اول این پیام به حکومت داده شد و رای ندادن در دور دوم چیزی به آن اضافه نمی‌کند. اما دور دوم قصه‌ی دیگری هم دارد.

مردم نسبت به حکومت فاصله‌ی زیادی گرفته‌اند و زیادتر شدن فاصله حکومت با مردم با روی کار آمدن دولتی که رویکرد تندی دارد و از سیاست‌های مخربی چون گشت ارشاد و فیلترینگ شدید اینترنت حمایت می‌کند، نتیجه‌ای جز تشدید بحران‌های ملی ایران نخواهد داشت.

ایران فرصت محدودی دارد برای فرار از لبه‌ی پرتگاه و باید جلوی تشدید بحران‌های اقتصادی و اجتماعی متعددی که بارها در مورد آن‌ها صحبت کرده‌ایم، گرفته شود.

دولتی که عامل تنش بیشتر با مردم است، توانایی حل بحران‌ها را نخواهد داشت. ما نیاز به دولتی داریم که اگر فاصله‌ی میان مردم و حکومت را کم نمی‌کند، حداقل آن را زیادتر نکند.