کارت را بکن.دنبال هیچکس نرو ! فقط کار...به دنیای کوتوله ها قناعت نکن ؛ با آنها معاشرت نکن!
#دکتر_قیصر_امین_پور
پس از انتخاب اشعارم برای مجموعه اول شعرم
#سلام_به_ناممکن
#نشر_افق
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
#دکتر_قیصر_امین_پور
پس از انتخاب اشعارم برای مجموعه اول شعرم
#سلام_به_ناممکن
#نشر_افق
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
@Chista_Yasrebi
با حضور سیما وزیرنیا، چیستا یثربی و منصوره نیکو گفتار «شعر و کودکی» قیصر امین پور نقد می شود
http://www.ghatreh.com/news/nn779387/%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%A7-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7-%DB%8C%D8%AB%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%86%DB%8C%DA%A9%D9%88-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C
این خبر تقریبا ؛ متعلق به نه سال پیش است! فقط خواستم بگویم از طرف خود استادم ؛
#دکتر_قیصر_امین_پور ؛ افتخار داشتم یکی از منتقدان اخرین کتاب ایشان ؛ در شهر کتاب مرکزی باشم ؛ دعوت من صرفا از سمت ایشان بود و نه شهر کتاب ! .....
افتخار بزرگی که هرگز فراموش نمیکنم و تلفن #دعوت_ایشان_از_من ؛ به عنوان منتقد آثار خودشان !!! باعث #مباهات من بود و هست....
شبکه چهار سیما نیز تا به حال چندین بار آن جلسه ی نقد و بررسی را پخش کرده است.
این آخرین دیدار من با استادم بود و بانو و دختر گرامی شان نیز ؛ در جلسه ؛ حضور داشتند.........آنقدر خاطره ی خوبی بود که نمیخواهم آن را با دنیایی عوض کنم؛ تو میدانی استاد....مطمینم که مثل همیشه ؛ همه چیز را میدانی.....
او #زنده_است و از ما زنده تر.....چون شعرش ؛ در رگ برگ حیات جاری است.....و مگر شاعران راستین میمیرند ؟!
#قیصر_همیشه_زنده_است
و چه افتخاری بود برای من ؛ که یکی از منتقدین و تحلیل گران #آخرین_کتاب_ایشان باشم و دعوت از سمت خود ایشان باشد! نه شهر کتاب مرکزی یا هر ارگان دیگر....
استادم #دعوتم کرده بود!
کجا بودیم و به کجا رسیدیم ! ...
استاد...من عوض نشدم...من همان
#چیستای_ساده_دلی هستم که شما از هفده ساگی من میشناختید....و شما هم ؛
#قیصر_همیشه_جوان_و_قدرتمند_شعر_ایرانید.
#حالا_و_همیشه !
نمادی از خلاقیت ؛ شاعرانگی و انسانیت به تمام معنا
#چیستایثربی
#یاد_استاد
@Chista_Yasrebi
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
با حضور سیما وزیرنیا، چیستا یثربی و منصوره نیکو گفتار «شعر و کودکی» قیصر امین پور نقد می شود
http://www.ghatreh.com/news/nn779387/%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%A7-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7-%DB%8C%D8%AB%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%86%DB%8C%DA%A9%D9%88-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C
این خبر تقریبا ؛ متعلق به نه سال پیش است! فقط خواستم بگویم از طرف خود استادم ؛
#دکتر_قیصر_امین_پور ؛ افتخار داشتم یکی از منتقدان اخرین کتاب ایشان ؛ در شهر کتاب مرکزی باشم ؛ دعوت من صرفا از سمت ایشان بود و نه شهر کتاب ! .....
افتخار بزرگی که هرگز فراموش نمیکنم و تلفن #دعوت_ایشان_از_من ؛ به عنوان منتقد آثار خودشان !!! باعث #مباهات من بود و هست....
شبکه چهار سیما نیز تا به حال چندین بار آن جلسه ی نقد و بررسی را پخش کرده است.
این آخرین دیدار من با استادم بود و بانو و دختر گرامی شان نیز ؛ در جلسه ؛ حضور داشتند.........آنقدر خاطره ی خوبی بود که نمیخواهم آن را با دنیایی عوض کنم؛ تو میدانی استاد....مطمینم که مثل همیشه ؛ همه چیز را میدانی.....
او #زنده_است و از ما زنده تر.....چون شعرش ؛ در رگ برگ حیات جاری است.....و مگر شاعران راستین میمیرند ؟!
#قیصر_همیشه_زنده_است
و چه افتخاری بود برای من ؛ که یکی از منتقدین و تحلیل گران #آخرین_کتاب_ایشان باشم و دعوت از سمت خود ایشان باشد! نه شهر کتاب مرکزی یا هر ارگان دیگر....
استادم #دعوتم کرده بود!
کجا بودیم و به کجا رسیدیم ! ...
استاد...من عوض نشدم...من همان
#چیستای_ساده_دلی هستم که شما از هفده ساگی من میشناختید....و شما هم ؛
#قیصر_همیشه_جوان_و_قدرتمند_شعر_ایرانید.
#حالا_و_همیشه !
نمادی از خلاقیت ؛ شاعرانگی و انسانیت به تمام معنا
#چیستایثربی
#یاد_استاد
@Chista_Yasrebi
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
موتور جستجوی قطره
با حضور سیما وزیرنیا، چیستا یثربی و منصوره نیکو گفتار «شعر و کودکی» قیصر امین پور نقد می شود
آخرین کتاب منتشر شده قیصر امین پور با حضور سیما وزیرنیا، چیستا یثربی و منصوره نیکوگفتار روز سه شنبه اول خرداد
@Chista_Yasrebi
همه میدانیم که
#دکتر_قیصر_امین_پور اهل مصاحبه و مطرح کردن خود نبود ؛ مثل گل سرخ ؛ متکی به عطر و توان خود ؛ سر به زیر و باوقار ؛ کارش را میکرد....بااین حال ؛ مصاحبه هایی ناگهانی با ایشان انجام شده که برخی از انها ؛ تصادفا ؛ حتی بی #اجازه ی استاد ؛ چاپ شده است....
من این چند خط را خیلی دوست دارم.....⬇️
#استاد_امین_پور : اشکال بزرگ ما این است که در موضوعاتی که اطلاعی از آن نداریم #دخالت_میکنیم.
- حالا می خواهم چند سوال در مورد خودتان بپرسم. پارسال خبرهایی راجع به بیماری شما در مطبوعات به چاپ رسید. می خواستم بپرسم، الان وضعیت سلامتی شما چگونه است؟
- الان بد نیستم. اما من زیاد دوست ندارم درباره مسائل شخصی صحبت بکنم. هر کس مشکلاتی دارد. من هم مشکلاتی دارم. من دعا می کنم، شما هم دعا کنید بهبود پیدا کنم.
- انشااأ . سوال بعدی اینکه آخرین حضور شما در صفحه تلویزیون ملی کی بود؟
- یادم نمی آید. چون هیچ وقت به صورت رسمی در هیچ برنامه تلویزیونی شرکت نکردم.
- یعنی خودتان نخواستید؟
(با خنده) بلد نیستم. اصلا روحیه اش را ندارم. خوشبختانه یا متاسفانه از این سعادت محرومم. هر کجا هم بوده تصادفی بوده است، که من یادم نیست. ولی شاید در آینده بشود. البته درخواست هایی بوده، ولی من چون عادت ندارم به این کارها، نه در مطبوعات، نه کتابها و نه تلویزیون. سعی می کنم زیاد حرف نزنم. (حالا شما دارید از من حرف می کشید!) چون آدم اگر کار بلد باشد کار می کند. حرف را همیشه می توان زد.
- به عنوان آخرین سوال، چندی پیش در یکی از نشریه ها مقاله ای چاپ شده بود، با عنوان ٌ پایان امپراطوری غزل ٌ البته مصداقهای این چنینی راجع به قوالب دیگر وجود دارد. راجع به شعرگفتار و مصداق های دیگر. می خواستم بپرسم، آیا حکم های این چنینی چقدر می تواند، محکم باشد و قطعیت داشته باشد؟
- نه ما اگر بخواهیم علمی حرف بزنیم، یا حتی ذوقی حرف بزنیم ومتکی به تفکر تامل، هیچ وقت نباید چنین جمله هایی را به کار ببریم. نه تنها گفته اند که غزل خواهد مرد، بلکه گفته اند غزل مرده است. که غزل زبان امروز ما نیست. در صورتی که نه، اینطور نیست. غزل اصولا ریشه در مغازله دارد ومغازله ریشه درونی همه انسانهاست. با هر ممدوحی و هر معشوقی. بالاخره انسان مغازله می کند.(از مجاز تا حقیقت) بنابراین پیشگویی های اینچنینی نه علمی است نه ذوقی و تجربی و براساس تامل. پس بهتر است از این اظهارنظرها خودداری کنیم. چون ممکن است به جای آقایحسن، ٌحسینٌ بیاید، و به جای ٌحسینٌ، ٌتقیٌ. شما اصلا فکر می کردید بعد از آن غزل های بهبهانی، بتواند در سن پیری چنین غزلهایی بگوید. ولی ایشان خیلی خوب توانست، در سبک و زبان خود، نوآوری بکند و وزنهای تازه و حرف های تازه بگوید، که غزل باشد، ولی حرف زمانه خود باشد. حالا ممکن است شما خوشتان بیاید یا من از یکی بیشتر خوشم بیاید واز یکی کمتر. ولی به هر حال این ها هست.
بنابراین دنیا تمام نشده است و نخواهد شد. این حرف علمی نیست. خیلی راحت می توان انکارش کرد. با گذشت چند سال قضیه روشن می شود. همین الان هم می توان کارهای خوب دید هم کارهای بد.
#چیستایثربی
منبع : #پگاه_حوزه
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
برای ملحق شدن به ما.....
همه میدانیم که
#دکتر_قیصر_امین_پور اهل مصاحبه و مطرح کردن خود نبود ؛ مثل گل سرخ ؛ متکی به عطر و توان خود ؛ سر به زیر و باوقار ؛ کارش را میکرد....بااین حال ؛ مصاحبه هایی ناگهانی با ایشان انجام شده که برخی از انها ؛ تصادفا ؛ حتی بی #اجازه ی استاد ؛ چاپ شده است....
من این چند خط را خیلی دوست دارم.....⬇️
#استاد_امین_پور : اشکال بزرگ ما این است که در موضوعاتی که اطلاعی از آن نداریم #دخالت_میکنیم.
- حالا می خواهم چند سوال در مورد خودتان بپرسم. پارسال خبرهایی راجع به بیماری شما در مطبوعات به چاپ رسید. می خواستم بپرسم، الان وضعیت سلامتی شما چگونه است؟
- الان بد نیستم. اما من زیاد دوست ندارم درباره مسائل شخصی صحبت بکنم. هر کس مشکلاتی دارد. من هم مشکلاتی دارم. من دعا می کنم، شما هم دعا کنید بهبود پیدا کنم.
- انشااأ . سوال بعدی اینکه آخرین حضور شما در صفحه تلویزیون ملی کی بود؟
- یادم نمی آید. چون هیچ وقت به صورت رسمی در هیچ برنامه تلویزیونی شرکت نکردم.
- یعنی خودتان نخواستید؟
(با خنده) بلد نیستم. اصلا روحیه اش را ندارم. خوشبختانه یا متاسفانه از این سعادت محرومم. هر کجا هم بوده تصادفی بوده است، که من یادم نیست. ولی شاید در آینده بشود. البته درخواست هایی بوده، ولی من چون عادت ندارم به این کارها، نه در مطبوعات، نه کتابها و نه تلویزیون. سعی می کنم زیاد حرف نزنم. (حالا شما دارید از من حرف می کشید!) چون آدم اگر کار بلد باشد کار می کند. حرف را همیشه می توان زد.
- به عنوان آخرین سوال، چندی پیش در یکی از نشریه ها مقاله ای چاپ شده بود، با عنوان ٌ پایان امپراطوری غزل ٌ البته مصداقهای این چنینی راجع به قوالب دیگر وجود دارد. راجع به شعرگفتار و مصداق های دیگر. می خواستم بپرسم، آیا حکم های این چنینی چقدر می تواند، محکم باشد و قطعیت داشته باشد؟
- نه ما اگر بخواهیم علمی حرف بزنیم، یا حتی ذوقی حرف بزنیم ومتکی به تفکر تامل، هیچ وقت نباید چنین جمله هایی را به کار ببریم. نه تنها گفته اند که غزل خواهد مرد، بلکه گفته اند غزل مرده است. که غزل زبان امروز ما نیست. در صورتی که نه، اینطور نیست. غزل اصولا ریشه در مغازله دارد ومغازله ریشه درونی همه انسانهاست. با هر ممدوحی و هر معشوقی. بالاخره انسان مغازله می کند.(از مجاز تا حقیقت) بنابراین پیشگویی های اینچنینی نه علمی است نه ذوقی و تجربی و براساس تامل. پس بهتر است از این اظهارنظرها خودداری کنیم. چون ممکن است به جای آقایحسن، ٌحسینٌ بیاید، و به جای ٌحسینٌ، ٌتقیٌ. شما اصلا فکر می کردید بعد از آن غزل های بهبهانی، بتواند در سن پیری چنین غزلهایی بگوید. ولی ایشان خیلی خوب توانست، در سبک و زبان خود، نوآوری بکند و وزنهای تازه و حرف های تازه بگوید، که غزل باشد، ولی حرف زمانه خود باشد. حالا ممکن است شما خوشتان بیاید یا من از یکی بیشتر خوشم بیاید واز یکی کمتر. ولی به هر حال این ها هست.
بنابراین دنیا تمام نشده است و نخواهد شد. این حرف علمی نیست. خیلی راحت می توان انکارش کرد. با گذشت چند سال قضیه روشن می شود. همین الان هم می توان کارهای خوب دید هم کارهای بد.
#چیستایثربی
منبع : #پگاه_حوزه
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
برای ملحق شدن به ما.....
@Chista_Yasrebi
دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی ، از دودمان باد
آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد ، بوی تو می آید
تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
#قیصر_امین_پور
#دکتر_قیصر_امین_پور
#همیشه_استاد
#چیستایثربی
#استاد_همیشه_زنده
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
دل داده ام بر باد ، بر هر چه باداباد
مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد
ای عشق از آتش اصل و نسب داری
از تیره ی دودی ، از دودمان باد
آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر
از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد
هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران
هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد
هفتاد پشت ما از نسل غم بودند
ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد
از خاک ما در باد ، بوی تو می آید
تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد
#قیصر_امین_پور
#دکتر_قیصر_امین_پور
#همیشه_استاد
#چیستایثربی
#استاد_همیشه_زنده
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@Chista_Yasrebi
یک خاطره ی کوچک
#یاد_استاد
#دکتر_قیصر_امین_پور
در دستشویی؛ به دیوار تکیه داده بودم.... گریه میکردم..تحملم تمام شده بود.....
به دستشویی رفته بودم ؛ تا کسی اشکم را نبیند.
من مجله ی #سروش_هفتگی ؛ معاون دبیر هنری بودم؛ تازه هجده سالم شده بود!
در واقع ؛ چهارده صفحه در هفته ؛ مطالب ادبی و هنری را شخصا و بدون کمک فرد دیگری ؛ باید پیدا ؛ ویرایش و چاپ میکردم....
باز معاون بیکار و بهانه گیر مجله به من گیر داد و از ویرایشم غلط گرفت ؛ و لحنش بسیار توهین آمیز بود !....مثل همیشه! ....
در حالی که اصلا ویرایش بلد نبود!
چشم دیدن مرا نداشت!
با #دمپایی در اداره راه میرفت ! یک دختر هجده ساله ؛ معاون دبیر بخش ادب و هنر !
چه غلطها از دید او !.....
و چون خود دبیر بخش من ؛ شغل ثابت دیگری در بنیاد فارابی داشت ؛ بیشتر کارها به عهده ی من بود...
از دستشویی بیرون آمدم...داشتم با دستمال چشمهای خیسم را پاک میکردم. ناگهان استادم را دیدم!
#قیصر عزیز که سردبیر #سروش_نوجوان بود و من کارمند آنها نبودم....و حتی طبقه ی ما در اداره ؛ متفاوت بود!
همیشه؛ همه چیز را حس میکرد !
هیچ چیز نپرسید : فقط گفت : بعضی آدمها فقط میخواهند حرفی زده باشند ؛ کم ارزشتر از آنند که بخاطرشان روزت راخراب کنی!...اما یک خواهش دارم....
گفتم : بله استاد؟
گفت : تو در دانشگاه ؛ خیلی ساده و متین میایی ؛ میتوانم خواهش کنم اینجا رژ پر رنگ نزنی ؟!
اینها ؛ این کارهای ساده ی تو را بهانه میکنند!...بهانه دستشان نده ! نگذار با این بهانه ها ؛ جلوی خلاقیتت را بگیرند !
گفتم : استاد ؛ برای لجبازی با اینها ؛ رژ میزنم !
گفت : لجبازی ات را در آثارت بریز ؛ جایی بریز که حاصلی برایت داشته باشد ؛ نه بدتر اعصابت را خرد کند!...
همان شب ؛ شعر #چند_اتفاق_ساده را نوشتم شعری که خیلی سر و صدا به پا کرد و چندین جا تقدیر شد ؛ و برای خواندنش از من در مراسم ؛ دعوت میکردند....
پدرم هم تعجب کرده بود ؛ گفت : اینو چه جوری نوشتی؟! خیلی خوبه!....
ولی یادت نره ؛ اول درس...#روانشناسی!...
منبع الهامم در آن شعر #استادم بود !
دیگر هرگز در ادارات دولتی ؛ رژ پر رنگ نزدم! هر بار از چیزی ؛ عصبانی شدم ؛ به جایش #شعر_گفتم....یا #قصه نوشتم....
#مرسی_استاد
تو جاودانی و ما از یاد میرویم....
#چیستا_یثربی
روز رهاییت از زندان تن مبارک ! حالا تو نفس جهانی...
#چیستایثربی
#شعر_معاصر_ایران
#خاطرات
#قیصر_امین_پور
#چند_اتفاق_ساده
از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستا_یثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
یک خاطره ی کوچک
#یاد_استاد
#دکتر_قیصر_امین_پور
در دستشویی؛ به دیوار تکیه داده بودم.... گریه میکردم..تحملم تمام شده بود.....
به دستشویی رفته بودم ؛ تا کسی اشکم را نبیند.
من مجله ی #سروش_هفتگی ؛ معاون دبیر هنری بودم؛ تازه هجده سالم شده بود!
در واقع ؛ چهارده صفحه در هفته ؛ مطالب ادبی و هنری را شخصا و بدون کمک فرد دیگری ؛ باید پیدا ؛ ویرایش و چاپ میکردم....
باز معاون بیکار و بهانه گیر مجله به من گیر داد و از ویرایشم غلط گرفت ؛ و لحنش بسیار توهین آمیز بود !....مثل همیشه! ....
در حالی که اصلا ویرایش بلد نبود!
چشم دیدن مرا نداشت!
با #دمپایی در اداره راه میرفت ! یک دختر هجده ساله ؛ معاون دبیر بخش ادب و هنر !
چه غلطها از دید او !.....
و چون خود دبیر بخش من ؛ شغل ثابت دیگری در بنیاد فارابی داشت ؛ بیشتر کارها به عهده ی من بود...
از دستشویی بیرون آمدم...داشتم با دستمال چشمهای خیسم را پاک میکردم. ناگهان استادم را دیدم!
#قیصر عزیز که سردبیر #سروش_نوجوان بود و من کارمند آنها نبودم....و حتی طبقه ی ما در اداره ؛ متفاوت بود!
همیشه؛ همه چیز را حس میکرد !
هیچ چیز نپرسید : فقط گفت : بعضی آدمها فقط میخواهند حرفی زده باشند ؛ کم ارزشتر از آنند که بخاطرشان روزت راخراب کنی!...اما یک خواهش دارم....
گفتم : بله استاد؟
گفت : تو در دانشگاه ؛ خیلی ساده و متین میایی ؛ میتوانم خواهش کنم اینجا رژ پر رنگ نزنی ؟!
اینها ؛ این کارهای ساده ی تو را بهانه میکنند!...بهانه دستشان نده ! نگذار با این بهانه ها ؛ جلوی خلاقیتت را بگیرند !
گفتم : استاد ؛ برای لجبازی با اینها ؛ رژ میزنم !
گفت : لجبازی ات را در آثارت بریز ؛ جایی بریز که حاصلی برایت داشته باشد ؛ نه بدتر اعصابت را خرد کند!...
همان شب ؛ شعر #چند_اتفاق_ساده را نوشتم شعری که خیلی سر و صدا به پا کرد و چندین جا تقدیر شد ؛ و برای خواندنش از من در مراسم ؛ دعوت میکردند....
پدرم هم تعجب کرده بود ؛ گفت : اینو چه جوری نوشتی؟! خیلی خوبه!....
ولی یادت نره ؛ اول درس...#روانشناسی!...
منبع الهامم در آن شعر #استادم بود !
دیگر هرگز در ادارات دولتی ؛ رژ پر رنگ نزدم! هر بار از چیزی ؛ عصبانی شدم ؛ به جایش #شعر_گفتم....یا #قصه نوشتم....
#مرسی_استاد
تو جاودانی و ما از یاد میرویم....
#چیستا_یثربی
روز رهاییت از زندان تن مبارک ! حالا تو نفس جهانی...
#چیستایثربی
#شعر_معاصر_ایران
#خاطرات
#قیصر_امین_پور
#چند_اتفاق_ساده
از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستا_یثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@chista_yasrebi باالهامی از این شعر استادم
#دکتر_قیصر_امین_پور
#قسمت_دهم
#خواب_گل_سرخ
هم اکنون :
اینستاگرام رسمی من
#چیستایثربی
#دکتر_قیصر_امین_پور
#قسمت_دهم
#خواب_گل_سرخ
هم اکنون :
اینستاگرام رسمی من
#چیستایثربی