چیستایثربی کانال رسمی
6.65K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
یادداشت
#نصر_الله_قادری
مدرس.نویسنده و کارگردان تاتر
خطاب به :
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

سلام
زندگى براى هنرمندى كه مثل شما صاحب درد مشترك بشرى است وعلم روح وروان ادمى را ميشناسد. خون ريزان جان است. قربان شدن است. در حالى كه احدى متوجه جان كندنش نيست. ميميرد بسكه تنهاست، بسكه از نگاه هاى حقير ادمى خسته است. ميميرد تا باز زاده شود. كه بى مرگ است وراز رنج مقدس را ميفهمد. بانوى تنها ودردمند قبيله قلم. رنج سرنوشت شماست چون ليا قتش را داريد. وخداوند خدا به هر كسى رنج عطا نخواهد كرد. الا كسانى كه هنوز بوى ادميت ميدهند. مثل شما.
وفا كنيم وملامت كشيم وخوش باشيم
كه در طريقت ما كافرى است رنجيدن
سبز بمانيد تا دير.
#نصر_الله_قادری
#نویسنده
#مدرس_و
#کارگردان_تاتر
#یادداشتی_برای_چیستایثربی
#چیستایثربی


@chista_yasrebi
@chista_yasrebi

#ورکشاپ_نمایشنامه_نویسی_دانسگاه_تهران

آموزش شیوه های کارگاهی نوشتن
توسط
#چیستایثربی

#تمرین_شخصیت_پردازی
بر اساس واکاوی شخصیت خود هنر جویان



#هما
#کارگاه_نمایشنامه_نویسی_دانشگاه_تهران

#امروز
اتودهای هنرجویان از نمایشنامه نویسی

#مدرس
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#جعفر_والی بازیگر نمایش #ویتسک نسبت به #عدم_حمایت از اجرای این نمایش گلایه کرد.
به گزارش ایسنا این بازیگر پیشکسوت که در نمایش «ویتسک» اثر گئورگ بوشنر به کارگردانی ناصر حسینی مهر در تالار «مولوی» پاییز سال گذشته به صحنه رفت، «نسبت به عدم حمایت از این اجرا که هنوز هیچ‌گونه پاسخ روشنی از سوی «مرکز هنرهای نمایشی»، «شورای حمایت» و «خانه تئاتر» دریافت نشده است.» شکوائیه منتشر کرد.
در این #شکوائیه نسبت به عملکرد شورای حمایت تئاتر گلایه‌هایی مطرح شده است.
نمایش «ویتسک» با گذشت بیش از 5 ماه از پایان اجرا هنوز #هیچ_کمک_هزینه_ای از سوی شورای حمایت تئاتر دریافت نکرده است!


#خبر_قدیمی_از_دنیای_اقتصاد
#جعفر_والی_دیگر_نیست....


هجرتش مبارک

#جعفر_والی
#بازیگر ؛
#کارگردان و
#مدرس
#تاتر



#چیستایثربی


https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
بخشی از قصه ی جدید من :
" یلدای ما ؛ بیست سال بعد "

دیشب در مراسم یلدا خوانی
" دانشگاه تربیت مدرس "


با سپاس از بانیان مراسم ؛ اساتید محترم ؛ و دانشجویان عزیز دانشگاه

#شبی_خوب
29 آذر 95
#بیستونهم_آذر_نودوپنج






یلدا ؛ شبی برای عاشقان است ؛ و آن یلدا ؛ با یلدا های دیگر ؛ فرق داشت...

قرار بود پس از سالها ؛ مردی را ببیند که دوستش داشت ؛ که تنها مرد زندگی اش بود ؛ که تنها منبع الهام نوشته هایش بود ؛ فرقش را صاف کرد ؛ نه !...کج بیشتر به او می آمد ؛ اما سفیدی موهایش بیشتر معلوم میشد ؛ چطور به فکرش نرسیده بود که ریشه های مویش را رنگ کند؟! ...اشکال نداشت...
حتما خود مرد هم موی سفید داشت ؛ بیست سال از آخرین قدم زدنشان در پارک گذشته بود...

دوباره فرقش را صاف کرد...خوشحال بود که این یلدا ؛ مثل بیست سال پیش ؛ میتوانستند راحت کنار هم باشند ؛ اینبار ؛ بی آنکه به کسی شناسنامه نشان دهند یا کسی به آنها شک کند !...

زیر شمشادها و کاجها قدم زدن ؛ فقط با او ؛ به کلاغها نگریستن ؛ فقط روی شانه ی او ؛
گریه کردن .... فقط مقابل او ! ...

با خجالت به مغازه ی دل و جگری رفتن ؛ فقط با او ....

یعنی میشد همه ی این خاطرات خوب ؛ دوباره تکرار شود ؟ خواب نبود؟!! ....

تا نیم ساعت دیگر ؛ مرد ؛ زیر همان کاج همیشگی ؛ منتظرش بود؟...قلبش میزد ؛ قلبش هنوز ؛ کم سن وسال بود ؛ یعنی میشد قلب مرد هم ؛ کم سن و سال مانده باشد ؟!...

بخشی از
#داستان_کوتاه
#یلدای_ما_بیست_سال_بعد....


که دیروز در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه تربیت مدرس خواندم .

فایل صوتی داستان را ؛ به محض دریافت ؛ در کانال رسمی ام میگذارم ؛ برخی از عکسها راهم در #کانال_رسمی و
#پیج_دوم گذاشته ام.


داستان ؛ کمی طولانیتر از آن است که اینجا یا کانال تایپ شود... و در مجموعه ی قصه های جدیدم ؛ زیر چاپ است...

فایل صوتی آن را تقدیم خواهم کرد.؛ انگار در دانشگاه تربیت مدرس بودید ؛ گرچه آنجا زیادی هیجان زده شدم و میکروفون ؛ چند باری داشت میافتاد !....


#چیستایثربی
#قصه_خوانی
#یلدا
#یلدا_خوانی
#داستان
#قصه
#تربیت_مدرس
#شب_یلدا
#نویسنده
#مدرس
#یثربی_چیستا/اینستاگرام