@chista_yasrebi
@chista_2
چیستایثربی در حال آماده سازی
#مکبث شکسپیر به شکل مدرن و امروزیست ؛ که با ترکیبی از بازیگران ایرانی و آلمانی ؛ صورت میگیرد.
چیستا یثربی که پیش از این نیز سه کار نمایش قبلی اش ؛ در آلمان ؛ با استقبال زیاد روی صحنه رفت ؛ قرار است ؛
#مکبث مدرنش را بر اساس مولفه های امروز جامعه جهانی به روی صحنه بیاورد.سه سال است که روی متن آن زحمت کشیده است...
اجراها ابتدا در ایران ؛ و سپس آلمان خواهند بود.....
و جمعی از بهترین بازیگران آلمانی و ایرانی ؛ او را همراهی خواهند کرد...
#چیستایثربی
#مکبث
#شکسپیر
#اجرا
#تاتر
#نمایش
@chista_2
چیستایثربی در حال آماده سازی
#مکبث شکسپیر به شکل مدرن و امروزیست ؛ که با ترکیبی از بازیگران ایرانی و آلمانی ؛ صورت میگیرد.
چیستا یثربی که پیش از این نیز سه کار نمایش قبلی اش ؛ در آلمان ؛ با استقبال زیاد روی صحنه رفت ؛ قرار است ؛
#مکبث مدرنش را بر اساس مولفه های امروز جامعه جهانی به روی صحنه بیاورد.سه سال است که روی متن آن زحمت کشیده است...
اجراها ابتدا در ایران ؛ و سپس آلمان خواهند بود.....
و جمعی از بهترین بازیگران آلمانی و ایرانی ؛ او را همراهی خواهند کرد...
#چیستایثربی
#مکبث
#شکسپیر
#اجرا
#تاتر
#نمایش
#اقتباس جدید
#چیستا_یثربی از #مکبث شکسپیر :
در درون هر یک از ما ؛ مکبثی خفته است.
دیگر نخوابید
مکبث ؛ خواب را میکشد!
"از متن نمایش مکبث من "
تمرین مکبث و #اجرای آن به دو زبان فارسی و انگلیسی ؛ سومین بار است که طی پنج سال اخیر ؛ توسط من شروع میشود.امیدوارم این بار دیگر مشکلی پیش نیاید و بتوانیم کار را در ایران و آلمان روی صحنه ببریم.
مکبث برای من ؛نماد #خودویرانگری انسان معاصر است.
کاری که بسیاری از ما ؛ ندانسته هر روز ؛ انجام میدهیم !
فعلا در حال انتخاب بازیگر هستیم.قطعا باید زبان انگلیسی بدانند !
بزودی اسامی را اعلام میکنم و به طور قطع ؛ مطمینم بازیگر #نقش_مکبث من #جهانی خواهد شد!
با الهام از شکسپیر ؛ دیالوگها و مونولوگهای بینظیری برای او نوشته ام...این کار توسط بخش خصوصی ایران و کارگاه تاتر معاصر آلمان ؛ تهیه میشود و مرکز هنرهای نمایشی ما ؛ کوچکترین سهمی در آن ندارد! و علیرغم تماسهای مکرر من ؛ حاضر به هیچگونه همکاری نشدند!...به این بهانه که :
#سالن_نداریم!! نمیدانم چرا برای افراد خاص و کارهای تکراری ؛ همیشه سالن دارند ؟! مهم نیست !...خوشبختانه بخش
#خصوصی ؛ عهده دار انتخاب بهترینها برای ما شده است.
امیدوارم این بار ؛ کار ؛ روی صحنه بیاید..... و به امید خدا #میاید ! ....
آقایان مسول #مرکز_هنرهای_نمایشی ؛ #معاونت_محترم_هنری_ارشاد :
یادتان باشد! شما در این دوره ؛ هرگز به من سالنی ندادید!...
مگر یک ده روز مرده در فروردین ؛ که سهم و حق طبیعی ام بود و سهم تمام شرکت کنندگان آن بخش #تاتر_فجر...
ولی تاتر من در
#مرده_ترین_ایام_سال
بی خبر ؛ با سایت بسته ی فروش الکترونیک بلیت ؛ و در مهجوریت تمام !
؛حتی بی جلسه ی #مطبوعاتی که حق مسلم هر نمایشی ست.
بعدا نگویید : همه؛ از امکانات مساوی بهره مندند ! نیستند.....نور چشمی هایتان هستند !....
خوشحالم که من ؛
#مستقلم و جزو آنها نیستم ؛ با وجود اینکه مدارکی مکتوب دارم که نشان می دهد ؛ زمانی نور چشمی بوده ام و چرا از چشمتان افتادم!...#البته این
#تهدید نیست.صرفا
#یادآوری است...
درود بر آن دوره که هنوز
#پستچی_ها بودند و این #نامه ها را مکتوب برای من آوردند...
.
کپی آنها برای بیست نفر ؛ ارسال میشود که اگر روزی نبودم ؛ مردم حقیقت ماجرا و علت #بایکوت فعلی مرا بفهمند......
فعلا به خاطر فرزندانتان سکوت میکنم ؛ ولی روزی ؛ فرزند من
#سکوت نمیکند ! #ریاست_محترم_مرکز_هنرهای_نمایشی
مهم این است که :
ازچشم خدا نیفتیم !
به قول #لیدی_مکبث
مگر مرد نیستی که به آنچه میگویی عمل کنی؟...از این پس تو را مرد نمیشمارم ! و هرگز باورت ندارم.....خوش باش با تکه نانی که به دست آورده ای....برکت از خداست ؛ نه از دستهای ناتوان تو ! که حتی نامه نوشتن ؛ خوب بلد نبودند ! ولی من بلد بودم....
#من_افطاری_بیت_المال_نمیخواهم !
#امکانات_برابر_میخواهم....
#تبعیض_نمیخواهم !
#عدالت_میخواهم....
میشنوید؟؟؟؟؟
بزودی
#مکبث
#چیستایثربی
#ایران و #آلمان
با نگاهی به مکبث #شکسپیر
#تاتر
#نمایش
#اجرا
با تشکر از دوستان دیگر که بعدا نامشان را می آورم و سرمایه گذار این کار شدند......
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#macbeth
#playwright
#director
#چیستا_یثربی از #مکبث شکسپیر :
در درون هر یک از ما ؛ مکبثی خفته است.
دیگر نخوابید
مکبث ؛ خواب را میکشد!
"از متن نمایش مکبث من "
تمرین مکبث و #اجرای آن به دو زبان فارسی و انگلیسی ؛ سومین بار است که طی پنج سال اخیر ؛ توسط من شروع میشود.امیدوارم این بار دیگر مشکلی پیش نیاید و بتوانیم کار را در ایران و آلمان روی صحنه ببریم.
مکبث برای من ؛نماد #خودویرانگری انسان معاصر است.
کاری که بسیاری از ما ؛ ندانسته هر روز ؛ انجام میدهیم !
فعلا در حال انتخاب بازیگر هستیم.قطعا باید زبان انگلیسی بدانند !
بزودی اسامی را اعلام میکنم و به طور قطع ؛ مطمینم بازیگر #نقش_مکبث من #جهانی خواهد شد!
با الهام از شکسپیر ؛ دیالوگها و مونولوگهای بینظیری برای او نوشته ام...این کار توسط بخش خصوصی ایران و کارگاه تاتر معاصر آلمان ؛ تهیه میشود و مرکز هنرهای نمایشی ما ؛ کوچکترین سهمی در آن ندارد! و علیرغم تماسهای مکرر من ؛ حاضر به هیچگونه همکاری نشدند!...به این بهانه که :
#سالن_نداریم!! نمیدانم چرا برای افراد خاص و کارهای تکراری ؛ همیشه سالن دارند ؟! مهم نیست !...خوشبختانه بخش
#خصوصی ؛ عهده دار انتخاب بهترینها برای ما شده است.
امیدوارم این بار ؛ کار ؛ روی صحنه بیاید..... و به امید خدا #میاید ! ....
آقایان مسول #مرکز_هنرهای_نمایشی ؛ #معاونت_محترم_هنری_ارشاد :
یادتان باشد! شما در این دوره ؛ هرگز به من سالنی ندادید!...
مگر یک ده روز مرده در فروردین ؛ که سهم و حق طبیعی ام بود و سهم تمام شرکت کنندگان آن بخش #تاتر_فجر...
ولی تاتر من در
#مرده_ترین_ایام_سال
بی خبر ؛ با سایت بسته ی فروش الکترونیک بلیت ؛ و در مهجوریت تمام !
؛حتی بی جلسه ی #مطبوعاتی که حق مسلم هر نمایشی ست.
بعدا نگویید : همه؛ از امکانات مساوی بهره مندند ! نیستند.....نور چشمی هایتان هستند !....
خوشحالم که من ؛
#مستقلم و جزو آنها نیستم ؛ با وجود اینکه مدارکی مکتوب دارم که نشان می دهد ؛ زمانی نور چشمی بوده ام و چرا از چشمتان افتادم!...#البته این
#تهدید نیست.صرفا
#یادآوری است...
درود بر آن دوره که هنوز
#پستچی_ها بودند و این #نامه ها را مکتوب برای من آوردند...
.
کپی آنها برای بیست نفر ؛ ارسال میشود که اگر روزی نبودم ؛ مردم حقیقت ماجرا و علت #بایکوت فعلی مرا بفهمند......
فعلا به خاطر فرزندانتان سکوت میکنم ؛ ولی روزی ؛ فرزند من
#سکوت نمیکند ! #ریاست_محترم_مرکز_هنرهای_نمایشی
مهم این است که :
ازچشم خدا نیفتیم !
به قول #لیدی_مکبث
مگر مرد نیستی که به آنچه میگویی عمل کنی؟...از این پس تو را مرد نمیشمارم ! و هرگز باورت ندارم.....خوش باش با تکه نانی که به دست آورده ای....برکت از خداست ؛ نه از دستهای ناتوان تو ! که حتی نامه نوشتن ؛ خوب بلد نبودند ! ولی من بلد بودم....
#من_افطاری_بیت_المال_نمیخواهم !
#امکانات_برابر_میخواهم....
#تبعیض_نمیخواهم !
#عدالت_میخواهم....
میشنوید؟؟؟؟؟
بزودی
#مکبث
#چیستایثربی
#ایران و #آلمان
با نگاهی به مکبث #شکسپیر
#تاتر
#نمایش
#اجرا
با تشکر از دوستان دیگر که بعدا نامشان را می آورم و سرمایه گذار این کار شدند......
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#macbeth
#playwright
#director
#بخشی از نمایش
#یک_شب_دیگر_هم_بمان_سیلویا
#نویسنده و #کارگردان :
#چیستایثربی
#نمایش تحسن شده ی فجر 83
بهترین اجرای عمومی سال 84
#سالن_چهارسو و
#جشنواره ی بین المللی فجر سال 83
#کتاب: چند بار توسط #نشر_قطره چاپ شده است....
و اکنون نیز ؛ بار دیگر زیر چاپ است.
خوانش:
#چیستایثربی
#نمایش
#تاتر
#اجرا
#تاتر_شهر
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#یک_شب_دیگر_هم_بمان_سیلویا
#نویسنده و #کارگردان :
#چیستایثربی
#نمایش تحسن شده ی فجر 83
بهترین اجرای عمومی سال 84
#سالن_چهارسو و
#جشنواره ی بین المللی فجر سال 83
#کتاب: چند بار توسط #نشر_قطره چاپ شده است....
و اکنون نیز ؛ بار دیگر زیر چاپ است.
خوانش:
#چیستایثربی
#نمایش
#تاتر
#اجرا
#تاتر_شهر
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
@Chista_Yasrebi
با همکار قدیمی #تاتر ی.نویسنده و کارگردان: حسن باستانی.پشت صحنه ی #نمایش
بعضی آدمها مثل سلامند ؛
ساده و صمیمی ؛ از کنارت می آیند و میگذرند.... آنها ؛ احترام کلامند.....
#چیستا_یثربی
شاید #هجده_ساله بودم که حسن باستانی و من ؛ هر دو در جوانی ؛ تاتر کار میکردیم ؛
در شهرستانها ؛ گاهی تصادفا باهم ؛ داور جشنواره های استانی یا منطقه ای بودیم.آخرینش #کرمانشاه بود...دو سال پیش! ... اما این عکس ؛ مال ماه پیش است.وقتی هر دو ؛ تصادفا در یک روز ؛ به تماشای نمایش #پزشک_نازنین با بازی کودکان #سندرم_داون رفته بودیم....
دیدن یک همکار قدیمی ؛ همیشه آدم را خوشحال میکند....آدم با خودش میگوید:
او نمایشهای مرا دیده است.....
او جوانی من و نمایش موفق #سرخ_سوزان یادش است...
او کتابهای مرا خوانده است ؛
من نمایشهای او رادیده ام....
ما به هم احترام میگذاریم ؛
حتی اگر ؛ در مورد مساله ای ؛ اتفاق نظر نداشته باشیم !
ما همکاریم.....
ما همدیگر را میشناسیم.....
او هرگز نمیپرسد : این چیستایثربی کیست که #پستچی را نوشته است ؟
او مرا با آثار ؛ فیلمنامه ها و نمایشهایم میشناسد ؛
من هم به هم چنین....
ما همدیگر را داوری نمیکنیم ؛
همکاران به تلاش دیرینه ی هم ؛ احترام میگذارند....
او هرگز نمیگوید : #چیستایثربی ؛ چرا اینگونه حرف میزند؟ در شان نویسنده نیست! چرا طنز تلخ به کار میبرد ؟! چرا گلایه میکند؟!....چرا گاهی عصبانیست؟! و یا صدایش بغض آلود است؟ او به این حرفها میخندد!
او چیستایثربی را همانگونه که هست ؛ قبول دارد....میتواند با او ؛ همیشه ؛ هم عقیده نباشد ؛ اما تحقیر یا مسخره اش نمیکند! و برای تلاشش ؛ احترام قایل است و میداند : همه ی اینها روی هم یعنی : #چیستا_یثربی ؛ همکار دیرینه اش در #تاتر_ایران
او #چیستا ی واقعی را میشناسد؛ نه موجودی اسطوره ای و بی نقص ؛ که فقط در افسانه ها پیدا میشود !...
او #دوست و #همکار است.... من هم ؛ همینطور....ما همدیگر را #تحقیر و #قضاوت نمیکنیم !
#کاش_معنی_احترام_را_همه_جا_رعایت_کنیم
احترام یعنی پذیرفتن هم ؛ با #تفاوتهای_فردی!
#پشت_صحنه
#اجرا
#تاتریها
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
با همکار قدیمی #تاتر ی.نویسنده و کارگردان: حسن باستانی.پشت صحنه ی #نمایش
بعضی آدمها مثل سلامند ؛
ساده و صمیمی ؛ از کنارت می آیند و میگذرند.... آنها ؛ احترام کلامند.....
#چیستا_یثربی
شاید #هجده_ساله بودم که حسن باستانی و من ؛ هر دو در جوانی ؛ تاتر کار میکردیم ؛
در شهرستانها ؛ گاهی تصادفا باهم ؛ داور جشنواره های استانی یا منطقه ای بودیم.آخرینش #کرمانشاه بود...دو سال پیش! ... اما این عکس ؛ مال ماه پیش است.وقتی هر دو ؛ تصادفا در یک روز ؛ به تماشای نمایش #پزشک_نازنین با بازی کودکان #سندرم_داون رفته بودیم....
دیدن یک همکار قدیمی ؛ همیشه آدم را خوشحال میکند....آدم با خودش میگوید:
او نمایشهای مرا دیده است.....
او جوانی من و نمایش موفق #سرخ_سوزان یادش است...
او کتابهای مرا خوانده است ؛
من نمایشهای او رادیده ام....
ما به هم احترام میگذاریم ؛
حتی اگر ؛ در مورد مساله ای ؛ اتفاق نظر نداشته باشیم !
ما همکاریم.....
ما همدیگر را میشناسیم.....
او هرگز نمیپرسد : این چیستایثربی کیست که #پستچی را نوشته است ؟
او مرا با آثار ؛ فیلمنامه ها و نمایشهایم میشناسد ؛
من هم به هم چنین....
ما همدیگر را داوری نمیکنیم ؛
همکاران به تلاش دیرینه ی هم ؛ احترام میگذارند....
او هرگز نمیگوید : #چیستایثربی ؛ چرا اینگونه حرف میزند؟ در شان نویسنده نیست! چرا طنز تلخ به کار میبرد ؟! چرا گلایه میکند؟!....چرا گاهی عصبانیست؟! و یا صدایش بغض آلود است؟ او به این حرفها میخندد!
او چیستایثربی را همانگونه که هست ؛ قبول دارد....میتواند با او ؛ همیشه ؛ هم عقیده نباشد ؛ اما تحقیر یا مسخره اش نمیکند! و برای تلاشش ؛ احترام قایل است و میداند : همه ی اینها روی هم یعنی : #چیستا_یثربی ؛ همکار دیرینه اش در #تاتر_ایران
او #چیستا ی واقعی را میشناسد؛ نه موجودی اسطوره ای و بی نقص ؛ که فقط در افسانه ها پیدا میشود !...
او #دوست و #همکار است.... من هم ؛ همینطور....ما همدیگر را #تحقیر و #قضاوت نمیکنیم !
#کاش_معنی_احترام_را_همه_جا_رعایت_کنیم
احترام یعنی پذیرفتن هم ؛ با #تفاوتهای_فردی!
#پشت_صحنه
#اجرا
#تاتریها
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ