#سامی_یوسف
#حسبی_ربی
#خدایم_مرا_کفایت_میکند.
#بیا_بریم _به_مزار_مولا_ممد_جان
#التماس دعا برای وصل گاز در این سرمای جانسوز
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#حسبی_ربی
#خدایم_مرا_کفایت_میکند.
#بیا_بریم _به_مزار_مولا_ممد_جان
#التماس دعا برای وصل گاز در این سرمای جانسوز
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#آخرین_سامورایی
#کارگردان :
#ادوارد_زوایک
#بازی :
#تام_کروز و .......
#صحنه_تمرین_جنگ_سامورایی
#آموزش _خستگی_ناپذیری
این سکانس را خیلی دوست دارم.شاید چون تام کروز ؛ یک سرباز دو رگه ی سرخپوست آمریکایی ،موقع یادگیری شمشیر زنی سامورایی ؛ از زمین خوردن و شکست ، خسته نمیشود....
#شکست_ناپذیری را دوست دارم
حتی اگر شکست بخورم....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#کارگردان :
#ادوارد_زوایک
#بازی :
#تام_کروز و .......
#صحنه_تمرین_جنگ_سامورایی
#آموزش _خستگی_ناپذیری
این سکانس را خیلی دوست دارم.شاید چون تام کروز ؛ یک سرباز دو رگه ی سرخپوست آمریکایی ،موقع یادگیری شمشیر زنی سامورایی ؛ از زمین خوردن و شکست ، خسته نمیشود....
#شکست_ناپذیری را دوست دارم
حتی اگر شکست بخورم....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
چیستای جان ...
اجازه میخوام ازتون در حد چند دقیقه دردودل!
امروز تو مدرسه تا ساعت ۸ باید میموندیم بخاطر یه مشکلی شوفاژ روشن نبود و هوای کانون فوق العاده سرد بود ...در حال.یخ زدن بودیم ...اولین کسی که غر زد خودم بودم..بعد یادم افتاد به خودم قول دادم مثل #چیستا قوی باشم... محکم...
گفتم بچه ها به آدمایی فکر کنین که تو دمای زیر صفر تو شهرهای مرزی کار میکنن گرمتون میشه...
ناظممون هم دایم غر میزدگفتم دیگه بدتر از افرادی نیستیم که تو سرما گاز ندارن ...
نهایت بی فرهنگیو امروز دیدم ...کسی که ارشد ادبیات داره گفت :همچین ادمایی و همچین وضعیتی دیگه نیست...
فقط یه جمله گفتم:از درد سخن گفتن از درد شنیدن ما مردم بی درد ندانی که چه درد است...
چقدر بده که یاد نگرفتیم کتاب بخونیم...خوب بخونیم...
انگار بزرگترین دشمنمون کتابه..
من هر وقت ناراحتم یا باید کتاب بخونم یا متن بنویسم..
یقین دارم بخاطر سرکشی امروزم نمره من کم شده ولی اصلا مهم نیست..
به دوستام گفتم یه چیزی براتون میخونم سرما رو فراموش کنین..
و داستان #پستچی رو خوندم...
باورتون نمیشه انقدر محو داستان بودن که دیگه کسی غر نمیزد.
فقط گوش میدادن...
وقتی رسیدم به یه قسمت از داستان بغضم گرفت...موقع خوندن گریه میکردم...
ولی بعد از خوندش همه حس خوب داشتن...حس خوبی.که از جانب شما به.من و دوستام منتقل شد...
همیشه وقتی میگفتم کاش درست عاشق بشیم...یادبگیریم همه میگفتن چیزی که ازش حرف میزنی مثل مدینه فاضله و ارمان شهرِ...ولی امروز همه متوجه شدن که درست دوست داشتن هم وجود داره..
من بخاطر وجود مادرم و درسایی که ازش گرفتم ادم مقاومی بودم ..ولی از وقتی که با شمااشنا شدم خیلییییی محکم تر شدم ...یاد گرفتم مشکلات رو شکست بدم ...
خیلی انرژی به من میدین:))
میخواستم.این حرفارو ویس بفرستم براتون چون از معتقدم بهتره...
من چیستا یثربی رو از بهمن پارسال.میشناسم وقتی برای موضوع المپیاد تحقیقم که درمورد یه نویسنده بود من بخاطر اسم خاصتون شمارو انتخاب کردم.. هرچند اطلاعت تحقیقم کامل نبود اما حتما کاملش میکنم... 😊
یه عذر خواهی.هم باید بکنم چون شما گفتین اجازه بگیریم و از روی داستان بخونیم من اولین بار به دوستم زنگ زدم و براش از پشت تلفن خوندمم جایی نذاشتم چون اونقدر اعتماد بنفس ندارم فقط از پشت تلفن و اگر برم کتابخونه براش میفرستم ...اگر اجازه نگرفتم شرمنده..چون برای یه نفر.فقط میخونم.
ممنون..
#از
#پیامهای_مخاطبانم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
اجازه میخوام ازتون در حد چند دقیقه دردودل!
امروز تو مدرسه تا ساعت ۸ باید میموندیم بخاطر یه مشکلی شوفاژ روشن نبود و هوای کانون فوق العاده سرد بود ...در حال.یخ زدن بودیم ...اولین کسی که غر زد خودم بودم..بعد یادم افتاد به خودم قول دادم مثل #چیستا قوی باشم... محکم...
گفتم بچه ها به آدمایی فکر کنین که تو دمای زیر صفر تو شهرهای مرزی کار میکنن گرمتون میشه...
ناظممون هم دایم غر میزدگفتم دیگه بدتر از افرادی نیستیم که تو سرما گاز ندارن ...
نهایت بی فرهنگیو امروز دیدم ...کسی که ارشد ادبیات داره گفت :همچین ادمایی و همچین وضعیتی دیگه نیست...
فقط یه جمله گفتم:از درد سخن گفتن از درد شنیدن ما مردم بی درد ندانی که چه درد است...
چقدر بده که یاد نگرفتیم کتاب بخونیم...خوب بخونیم...
انگار بزرگترین دشمنمون کتابه..
من هر وقت ناراحتم یا باید کتاب بخونم یا متن بنویسم..
یقین دارم بخاطر سرکشی امروزم نمره من کم شده ولی اصلا مهم نیست..
به دوستام گفتم یه چیزی براتون میخونم سرما رو فراموش کنین..
و داستان #پستچی رو خوندم...
باورتون نمیشه انقدر محو داستان بودن که دیگه کسی غر نمیزد.
فقط گوش میدادن...
وقتی رسیدم به یه قسمت از داستان بغضم گرفت...موقع خوندن گریه میکردم...
ولی بعد از خوندش همه حس خوب داشتن...حس خوبی.که از جانب شما به.من و دوستام منتقل شد...
همیشه وقتی میگفتم کاش درست عاشق بشیم...یادبگیریم همه میگفتن چیزی که ازش حرف میزنی مثل مدینه فاضله و ارمان شهرِ...ولی امروز همه متوجه شدن که درست دوست داشتن هم وجود داره..
من بخاطر وجود مادرم و درسایی که ازش گرفتم ادم مقاومی بودم ..ولی از وقتی که با شمااشنا شدم خیلییییی محکم تر شدم ...یاد گرفتم مشکلات رو شکست بدم ...
خیلی انرژی به من میدین:))
میخواستم.این حرفارو ویس بفرستم براتون چون از معتقدم بهتره...
من چیستا یثربی رو از بهمن پارسال.میشناسم وقتی برای موضوع المپیاد تحقیقم که درمورد یه نویسنده بود من بخاطر اسم خاصتون شمارو انتخاب کردم.. هرچند اطلاعت تحقیقم کامل نبود اما حتما کاملش میکنم... 😊
یه عذر خواهی.هم باید بکنم چون شما گفتین اجازه بگیریم و از روی داستان بخونیم من اولین بار به دوستم زنگ زدم و براش از پشت تلفن خوندمم جایی نذاشتم چون اونقدر اعتماد بنفس ندارم فقط از پشت تلفن و اگر برم کتابخونه براش میفرستم ...اگر اجازه نگرفتم شرمنده..چون برای یه نفر.فقط میخونم.
ممنون..
#از
#پیامهای_مخاطبانم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#اگه_یه_روز_بری_سفر
#فرامرز_اصلانی
به یاد تمام خاطرات خوب و بی تکرار ، با فالورها و دوستانم در این پاییز سرد...
#دوستتان_دارم
#هر_کجا_که_باشم
#یا_نباشم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#فرامرز_اصلانی
به یاد تمام خاطرات خوب و بی تکرار ، با فالورها و دوستانم در این پاییز سرد...
#دوستتان_دارم
#هر_کجا_که_باشم
#یا_نباشم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

و یکبار دیگر بیماری یا اختلال
#چند_شخصیتی
تعریفی دیگر از اختلال
#چند_شخصیتی
یا
#تجزیه_شخصیت
در
#روانشناسی
اختلال تجزیه هویت یا هُویتپَریشی، که اختلال چند شخصیتی یا شخصیت چند گانه هم نامیده میشود که یکی از اشکال اختلالات تجزیه ای و گسستگی می باشد. عبارت است از وجود دو یا چند هویت یا شخصیت متمایز که به تناوب رفتار را کنترل میکنند. معمولاً این شخصیتها نام و سن و مجموعهای از خاطرات و رفتارهای ویژه خود را دارند. در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل، وابسته و افسردهاست. هویتهای جانشین نوعاً دارای ویژگیهایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند؛ مثلاً خصمانه، کنترل کننده، و خود ویرانگرند. در بعضی موارد این شخصیتها ممکن است حتی در ویژگیهایی مثل دست خط، استعدادهای هنری و ورزشی و آشنایی به زبانهای خارجی با هم تفاوت داشته باشند. هویت اصلی معمولاً از تجربههای هویتهای دیگر اطلاعی ندارد. دورههایی از یاد زدودگی بدون علت، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته، میتواند نشانههایی از وجود این اختلال در فرد باشد.
@chista_yasrebi
و یکبار دیگر بیماری یا اختلال
#چند_شخصیتی
تعریفی دیگر از اختلال
#چند_شخصیتی
یا
#تجزیه_شخصیت
در
#روانشناسی
اختلال تجزیه هویت یا هُویتپَریشی، که اختلال چند شخصیتی یا شخصیت چند گانه هم نامیده میشود که یکی از اشکال اختلالات تجزیه ای و گسستگی می باشد. عبارت است از وجود دو یا چند هویت یا شخصیت متمایز که به تناوب رفتار را کنترل میکنند. معمولاً این شخصیتها نام و سن و مجموعهای از خاطرات و رفتارهای ویژه خود را دارند. در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل، وابسته و افسردهاست. هویتهای جانشین نوعاً دارای ویژگیهایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند؛ مثلاً خصمانه، کنترل کننده، و خود ویرانگرند. در بعضی موارد این شخصیتها ممکن است حتی در ویژگیهایی مثل دست خط، استعدادهای هنری و ورزشی و آشنایی به زبانهای خارجی با هم تفاوت داشته باشند. هویت اصلی معمولاً از تجربههای هویتهای دیگر اطلاعی ندارد. دورههایی از یاد زدودگی بدون علت، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته، میتواند نشانههایی از وجود این اختلال در فرد باشد.
@chista_yasrebi
گفتگوی امروز روزنامه
#مردمسالاری
با
#چیستایثربی
درباره
#پستچی
و
#قصه_های_مجازی
تصميم دارم پستچي را چاپ کنم
نويسنده : منا صفدري
حرف زدنش هم مثل قصه گفتنش دلنشين است از هر دري سخن ميگوييم از چگونه قصهگو شدنش ميگويد از اين ميگويد که چه شد «پستچي» را نوشت از اينکه با «پستچي» که داستان زندگي خودش است توانسته تحولي در فضاي مجازي ايجاد کند و خيليها را داستان خوان و علاقمند به رمان کند. حتي از سقف شکسته و فروريخته حمام خانهاش هم ميگويد. چيستا يثربي که به گفته خودش فرزند وسط است اکنون نيز در طبقه دوم يک خانه سه طبقه زندگي ميکند؛ در حالي که سقف حمام خانهاش بر اثر آبريزي ريخته است و ميگويد که هيچکس به حرف او گوش نميدهد، مثل فرزند وسط، که ميگويد هميشه تحت فشار است! گفتوشنود «مردمسالاري» با چيستا يثربي را در ذيل ميخوانيد:
در ابتداي گفتوگو، ما را بيشتر با خودتان آشنا کنيد...
شاگرد اول علوم تجربي در کل ايران بودم اما چون از کودکي عاشق روانشناسي بودم برخلاف ميل پدر و معلمانم که ميخواستند رشته پزشکي بخوانم در کنکور علوم انساني شرکت کردم و با رتبه پنج کنکور سراسري در رشته روانشناسي قبول شدم. در آن زمان بهترين و بالاترين دپارتمان روانشناسي با منزل ما فقط 10دقيقه فاصله داشت. آنجارا انتخاب کردم و بعد از آن فوق ليسانس گرفتم. سپس به تورنتو کانادا رفتم و مدرک دکترا گرفتم.آن موقع نوشتن ، شغل ثایتم بود.اما اگرچه آلمانی و انگلیسی میدانم، ترجیح میدادم به زبان فارسی بنویسم.همان جا استاد جعفر والی را در کانادا دیدم و غم غربت صحنه های ایران را در نگاهشان ، حس کردم.غربتی که من هم به نوعی داشتم.با وجود اینکه دخترم کنارم بود.....بقیه ی مصاحبه در روزنامه ی مردم سالاری امروز.در لینک زیر
#گفتگو
#چبستایثربی
#مردمسالاری
#روزنامه
#پستچی
#کتابخوانی_مجازی
@chista_yasrebi
#مردمسالاری
با
#چیستایثربی
درباره
#پستچی
و
#قصه_های_مجازی
تصميم دارم پستچي را چاپ کنم
نويسنده : منا صفدري
حرف زدنش هم مثل قصه گفتنش دلنشين است از هر دري سخن ميگوييم از چگونه قصهگو شدنش ميگويد از اين ميگويد که چه شد «پستچي» را نوشت از اينکه با «پستچي» که داستان زندگي خودش است توانسته تحولي در فضاي مجازي ايجاد کند و خيليها را داستان خوان و علاقمند به رمان کند. حتي از سقف شکسته و فروريخته حمام خانهاش هم ميگويد. چيستا يثربي که به گفته خودش فرزند وسط است اکنون نيز در طبقه دوم يک خانه سه طبقه زندگي ميکند؛ در حالي که سقف حمام خانهاش بر اثر آبريزي ريخته است و ميگويد که هيچکس به حرف او گوش نميدهد، مثل فرزند وسط، که ميگويد هميشه تحت فشار است! گفتوشنود «مردمسالاري» با چيستا يثربي را در ذيل ميخوانيد:
در ابتداي گفتوگو، ما را بيشتر با خودتان آشنا کنيد...
شاگرد اول علوم تجربي در کل ايران بودم اما چون از کودکي عاشق روانشناسي بودم برخلاف ميل پدر و معلمانم که ميخواستند رشته پزشکي بخوانم در کنکور علوم انساني شرکت کردم و با رتبه پنج کنکور سراسري در رشته روانشناسي قبول شدم. در آن زمان بهترين و بالاترين دپارتمان روانشناسي با منزل ما فقط 10دقيقه فاصله داشت. آنجارا انتخاب کردم و بعد از آن فوق ليسانس گرفتم. سپس به تورنتو کانادا رفتم و مدرک دکترا گرفتم.آن موقع نوشتن ، شغل ثایتم بود.اما اگرچه آلمانی و انگلیسی میدانم، ترجیح میدادم به زبان فارسی بنویسم.همان جا استاد جعفر والی را در کانادا دیدم و غم غربت صحنه های ایران را در نگاهشان ، حس کردم.غربتی که من هم به نوعی داشتم.با وجود اینکه دخترم کنارم بود.....بقیه ی مصاحبه در روزنامه ی مردم سالاری امروز.در لینک زیر
#گفتگو
#چبستایثربی
#مردمسالاری
#روزنامه
#پستچی
#کتابخوانی_مجازی
@chista_yasrebi
#سخنرانی
#شایعات و باز هم #شایعات
#چرا
#وبلاگم را سالهاپبش بستم؟
#چون در آن به نقدهاو آدمهای نقدها مثل خانم
#بنی_اعتماد توهین میشد/
#نقد_خونبازی
#یک نفر نوشته با سروانی هستید....
سروان جان! اگر وجود داشتی گاز مرا وصل میکردی........
#شایعات و باز هم #شایعات
#حتی _موقع
#آموزش
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#شایعات و باز هم #شایعات
#چرا
#وبلاگم را سالهاپبش بستم؟
#چون در آن به نقدهاو آدمهای نقدها مثل خانم
#بنی_اعتماد توهین میشد/
#نقد_خونبازی
#یک نفر نوشته با سروانی هستید....
سروان جان! اگر وجود داشتی گاز مرا وصل میکردی........
#شایعات و باز هم #شایعات
#حتی _موقع
#آموزش
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

صفحه نخست مدرسه کسب و کار مدیریت بازاریابی و فروش چیستا یثربی، برند داستان عاشقانه اینستاگرامی و تلگرامی
0.0/5 rating (0 votes)
شنبه, 30 آبان 1394 - 01:00
امیر حسین نوریان
چیستا یثربی، برند داستان عاشقانه اینستاگرامی و تلگرامی
شاید جدیترین پدیده جدید، خلاقانه و موج ساز این روزهای فضای مجازی، داستان دنباله دار چیستا یثربی با عنوان پستچی باشد. داستان دنبالهداری که پس از مشخص شدن واقعی بودنش و اینکه قصه عاشقانه حقیقی خودِ چیستاست، طرفداران بیشماری پیدا کرد.اساساً مردم شنیدن قصههای واقعی را به شدت دوست دارند. مثل حسِ وسوسهکنندهای که وقتی در تاکسی نشستهای و دونفر مشغول تعریف ماجرا و برشی از زندگیشان هستند، با آنکه آنها را نمیشناسی دوست داری تا ته قصهشان را بشنوی و دعا میکنی پیش از پیاده شدن تو یا آنها، حداقل گره یا قسمت اوج داستانشان را بشنوی. جذابیتش در این است که چهره قهرمان یا قربانی واقعیِ قصه را –حتی برای لحظاتی- دیدهای و حالا داستانهای واقعی پشت آن چهره، برایت به شدت جذاب میشود.
صفحه نخست مدرسه کسب و کار مدیریت بازاریابی و فروش چیستا یثربی، برند داستان عاشقانه اینستاگرامی و تلگرامی
0.0/5 rating (0 votes)
شنبه, 30 آبان 1394 - 01:00
امیر حسین نوریان
چیستا یثربی، برند داستان عاشقانه اینستاگرامی و تلگرامی
شاید جدیترین پدیده جدید، خلاقانه و موج ساز این روزهای فضای مجازی، داستان دنباله دار چیستا یثربی با عنوان پستچی باشد. داستان دنبالهداری که پس از مشخص شدن واقعی بودنش و اینکه قصه عاشقانه حقیقی خودِ چیستاست، طرفداران بیشماری پیدا کرد.اساساً مردم شنیدن قصههای واقعی را به شدت دوست دارند. مثل حسِ وسوسهکنندهای که وقتی در تاکسی نشستهای و دونفر مشغول تعریف ماجرا و برشی از زندگیشان هستند، با آنکه آنها را نمیشناسی دوست داری تا ته قصهشان را بشنوی و دعا میکنی پیش از پیاده شدن تو یا آنها، حداقل گره یا قسمت اوج داستانشان را بشنوی. جذابیتش در این است که چهره قهرمان یا قربانی واقعیِ قصه را –حتی برای لحظاتی- دیدهای و حالا داستانهای واقعی پشت آن چهره، برایت به شدت جذاب میشود.

همین حس کنجکاوی، دیدن چهره و اطمینان از واقعی بودن داستان کافیست تا قصه را با اشتیاق تا انتها دنبال کنید. این، مدلِ پیشتر جواب دادهای است که همه اقبال برنامهای چون ماه عسل نیز سالهاست از آن میآید. این ساختار سادهای است که چیستا یثربی، با هوشیاری و زیرکی از آن بهره برده است. قصه گفتن، جسارت در بیان عاشقانهای شخصی، بیان حرفهای خصوصی در فضای پنهان کاری حاکم بر مردم، ایجاد گرهها و شروع و پایان مناسب در هر اپیزود، نویسندهای ماهر، خاطره بازی، داستانی به شدت عاشقانه که گاهی به تخیل میزند، چهره و قهرمان-قربانی که صورتش را دیدهایم و داستانی که میدانیم به گفته راویاش واقعی است.
به اینها اضافه کنید که قصه از طریق دو اپلیکیشن محبوب و پر طرفدار، اینستاگرام و تلگرام، هرشب در گوشی طرفدارانِ کنجکاوِ این قصه قرار میگیرد. این است که در اندک زمانی اعضای هر دو شبکه از صد هزار نفر بیشتر میشود. کاری که کمپانیهای عظیم در ایران با برندهای مثلا جدیشان، با صرف هزینههای گزاف، برایشان رؤیا است. چیستا، با هوشمندی، اکثر قسمتهای قصه را با ضمیمه یکی از عکسهایش در اینستاگرام منتشر میکند و عمدا عنوان میکند که داستانهای منتشر شده در کانالِ تلگرامش، از اینستاگرامش میآید و حتی در اواخر قصه، عنوان میکند که قسمت پایانی، صرفا در اینستاگرام و برای فالوورها منتشر خواهد شد و صفحهاش در قسمت آخر، از حالت پابلیک خارج خواهد شد.
اینها، همه نشانههای هوشمندی اوست که میداند تأثیر دیدن چهرهاش، چه کمکی به ایجاد انگیزه برای دنبال کردن قصه و تأکید بر واقعی بودنش دارد.او همان کاری را میکند که در تاکسی لحظهای قهرمان و راوی را میبینید و همین شناخت بصری کافیست تا به قصهاش دل بدهید. او اینستاگرامش را منبع کرده که خواننده، زل زند به چهره معمولی قهرمانِ جذاب قصهای که میخواند و در ذهنش با او حرف بزند و با او همزاد پنداری کند. چیستا یثربی که پیشتر او را با کارگردانی یا نویسندگی تئاتر میشناختند به یک باره به چهره اول ادبیات و قصه گویی این روزهای ایران بدل شده و در حوزه داستانِ اینستاگرامی وتلگرامی، صاحب برندی فردی شده است.
همین حس کنجکاوی، دیدن چهره و اطمینان از واقعی بودن داستان کافیست تا قصه را با اشتیاق تا انتها دنبال کنید. این، مدلِ پیشتر جواب دادهای است که همه اقبال برنامهای چون ماه عسل نیز سالهاست از آن میآید. این ساختار سادهای است که چیستا یثربی، با هوشیاری و زیرکی از آن بهره برده است. قصه گفتن، جسارت در بیان عاشقانهای شخصی، بیان حرفهای خصوصی در فضای پنهان کاری حاکم بر مردم، ایجاد گرهها و شروع و پایان مناسب در هر اپیزود، نویسندهای ماهر، خاطره بازی، داستانی به شدت عاشقانه که گاهی به تخیل میزند، چهره و قهرمان-قربانی که صورتش را دیدهایم و داستانی که میدانیم به گفته راویاش واقعی است.
به اینها اضافه کنید که قصه از طریق دو اپلیکیشن محبوب و پر طرفدار، اینستاگرام و تلگرام، هرشب در گوشی طرفدارانِ کنجکاوِ این قصه قرار میگیرد. این است که در اندک زمانی اعضای هر دو شبکه از صد هزار نفر بیشتر میشود. کاری که کمپانیهای عظیم در ایران با برندهای مثلا جدیشان، با صرف هزینههای گزاف، برایشان رؤیا است. چیستا، با هوشمندی، اکثر قسمتهای قصه را با ضمیمه یکی از عکسهایش در اینستاگرام منتشر میکند و عمدا عنوان میکند که داستانهای منتشر شده در کانالِ تلگرامش، از اینستاگرامش میآید و حتی در اواخر قصه، عنوان میکند که قسمت پایانی، صرفا در اینستاگرام و برای فالوورها منتشر خواهد شد و صفحهاش در قسمت آخر، از حالت پابلیک خارج خواهد شد.
اینها، همه نشانههای هوشمندی اوست که میداند تأثیر دیدن چهرهاش، چه کمکی به ایجاد انگیزه برای دنبال کردن قصه و تأکید بر واقعی بودنش دارد.او همان کاری را میکند که در تاکسی لحظهای قهرمان و راوی را میبینید و همین شناخت بصری کافیست تا به قصهاش دل بدهید. او اینستاگرامش را منبع کرده که خواننده، زل زند به چهره معمولی قهرمانِ جذاب قصهای که میخواند و در ذهنش با او حرف بزند و با او همزاد پنداری کند. چیستا یثربی که پیشتر او را با کارگردانی یا نویسندگی تئاتر میشناختند به یک باره به چهره اول ادبیات و قصه گویی این روزهای ایران بدل شده و در حوزه داستانِ اینستاگرامی وتلگرامی، صاحب برندی فردی شده است.
حصولی خوب و عرضهای عالی و در دسترس با قیمتی مناسب! همچنین هویت برند، با تصویر ایجاد شده منطبق بوده و این اطمینان به برند، به ارزش برند کمک شایانی کرده است. چیستا همچنین با هوشیاری، داستانهای حاشیهای جذابی را برای مخاطب رو میکرد و بخشی از داستانش را به کمک این حواشی روایت میکرد.
همچنین این بار بر خلاف معمول، دختری به شدت معمولی عاشق شده بود و از عشقش میگفت. او همچنین با انتشار برخی از کامنتهایی که دریافت کرده بود، یا تصویر واقعی ریحانه که با گوشی خودش از روی عکسی نگاتیو گرفته بود، همه جزییات را طوری کنار هم نشانده بود و به مخاطب آگاهی میداد که همهشان در برندسازی او و قصهاش به خوبی کار کند. از مذاکراتش با حاجی و تشنه نگه داشتن مخاطب برای دیدن او و عدم رضایتش برای انتشار تصویرش تا پایان قصه و نگه داشتن فضاهایی برای کنجکاوی و کشف در قصه. به همه اینها، حضور و مصاحبههای مدامش با رسانههای مختلف و دامن زدن به تبلیغات قصهاش را نیز بیفزاید. همچنین در یک اقدام هوشمندانه، نامه جذابِ زنانه ریحانه را که سرشار از متلک، حسادت، فخر فروشی، تحقیر، اعتراف و... است در راستای همان اهداف برندسازیاش استفاده میکند.
انتخاب داستانی عامیانه، با ادبیاتی عامه پسند و بیان جزییات حسهای عاشقانه با فضاسازیهای جذاب سینمایی و دارای میزانس، همه و همه باعث شده که حالا، چیستا یثربی، یک برند قدرتمند در داستان عاشقانه اینستاگرامی و تلگرامی باشد. همین که حالا مخالفان و موافقان جدی دارد خود گواهی است محکم بر برند بودنش که ماهیتا برند خنثی نیست و موافق و مخالف دارد و بسیاری از این ویژگیها برای او مزیت و تفاوت بود.
حالا چیستا یثربی با این برندسازی هوشمندانه، برند اورنس(آگاهی از برند) ایجاد شده و کمپین جذاب تبلیغاتی و در حقیقت سمپلینگش، کوچکترین نگرانی از فروش کتاب مفصل 170 صفحهایاش نخواهد داشت و قطعا رکوردهای فروش خوبی را بهجا خواهد گذاشت که این یکی از کارکردهای برندسازی است. مدیریت جایگاه این برند که احتمالا رقبای زیادی را به این میدان خواهد کشاند و ادامه برنامهاش برای حفط مخاطبانش در اینستاگرام و تلگرامش نشان میدهد که احین همه هوشیاری، تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد...
فعلا که برندِ این ماجرا، دستِ این بازاریابِ هوشمند است...
#چیستایثربی
#برند_اینستاگرام
#برند_تلگرام
#از سایت
#مشاور_برند و تبلیغات
#پستچی
#داستان
#برند_اول_روز
@chista_yasrebi
همچنین این بار بر خلاف معمول، دختری به شدت معمولی عاشق شده بود و از عشقش میگفت. او همچنین با انتشار برخی از کامنتهایی که دریافت کرده بود، یا تصویر واقعی ریحانه که با گوشی خودش از روی عکسی نگاتیو گرفته بود، همه جزییات را طوری کنار هم نشانده بود و به مخاطب آگاهی میداد که همهشان در برندسازی او و قصهاش به خوبی کار کند. از مذاکراتش با حاجی و تشنه نگه داشتن مخاطب برای دیدن او و عدم رضایتش برای انتشار تصویرش تا پایان قصه و نگه داشتن فضاهایی برای کنجکاوی و کشف در قصه. به همه اینها، حضور و مصاحبههای مدامش با رسانههای مختلف و دامن زدن به تبلیغات قصهاش را نیز بیفزاید. همچنین در یک اقدام هوشمندانه، نامه جذابِ زنانه ریحانه را که سرشار از متلک، حسادت، فخر فروشی، تحقیر، اعتراف و... است در راستای همان اهداف برندسازیاش استفاده میکند.
انتخاب داستانی عامیانه، با ادبیاتی عامه پسند و بیان جزییات حسهای عاشقانه با فضاسازیهای جذاب سینمایی و دارای میزانس، همه و همه باعث شده که حالا، چیستا یثربی، یک برند قدرتمند در داستان عاشقانه اینستاگرامی و تلگرامی باشد. همین که حالا مخالفان و موافقان جدی دارد خود گواهی است محکم بر برند بودنش که ماهیتا برند خنثی نیست و موافق و مخالف دارد و بسیاری از این ویژگیها برای او مزیت و تفاوت بود.
حالا چیستا یثربی با این برندسازی هوشمندانه، برند اورنس(آگاهی از برند) ایجاد شده و کمپین جذاب تبلیغاتی و در حقیقت سمپلینگش، کوچکترین نگرانی از فروش کتاب مفصل 170 صفحهایاش نخواهد داشت و قطعا رکوردهای فروش خوبی را بهجا خواهد گذاشت که این یکی از کارکردهای برندسازی است. مدیریت جایگاه این برند که احتمالا رقبای زیادی را به این میدان خواهد کشاند و ادامه برنامهاش برای حفط مخاطبانش در اینستاگرام و تلگرامش نشان میدهد که احین همه هوشیاری، تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد...
فعلا که برندِ این ماجرا، دستِ این بازاریابِ هوشمند است...
#چیستایثربی
#برند_اینستاگرام
#برند_تلگرام
#از سایت
#مشاور_برند و تبلیغات
#پستچی
#داستان
#برند_اول_روز
@chista_yasrebi