@chista_yasrebiسایه ی من روی دیوار__سال هشتادو چهار__سام درخشانی همراه بازیگری دیگر....تمرین نمایش یک شب دیگر هم بمان سیلویا
نویسنده و کارگردان
#چیستایثربی
نویسنده و کارگردان
#چیستایثربی
@chista_yasrebi مهسا مهجور و مینو زاهدی در نقش سیلویا پلات و مادرش در نمایش یک شب دیگر هم بمان #سیلویا
نویسنده و کارگردان: #چیستایثربی
نمایش برتر سال
عکس از روی نسخه ی نگاتیو؛ با گوشی عکس انداخته شده
نویسنده و کارگردان: #چیستایثربی
نمایش برتر سال
عکس از روی نسخه ی نگاتیو؛ با گوشی عکس انداخته شده
@chista_yasrebi عاشق این صحنه بودیم_چقدر هر شب؛ حتی پشت صحنه همه گریه میکردیم: برام برقص تد ؛ برام برقص!
سام درخشانی و مهسا مهجور در فرازی از نمایش #سیلویا،کاری از
#چیستایثربی
کار برگزیده_ناشر:قطره
سام درخشانی و مهسا مهجور در فرازی از نمایش #سیلویا،کاری از
#چیستایثربی
کار برگزیده_ناشر:قطره
#یک_شب_دیگر_هم_بمان_سیلویا
نویسنده و کارگردان
#چیستایثربی
بازی
مهسا مهجور
سام درخشانی
مینو زاهدی
حمید رضا جوکار
الناز تاریخی
موسیقی : نوید گوهری
طراح صحنه :رحیم نوروزی
سالن چهارسو
هشتادو چهار
فجر :هشتادو سه
من صدای بیصدای برف را دوست دارم.....
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
نویسنده و کارگردان
#چیستایثربی
بازی
مهسا مهجور
سام درخشانی
مینو زاهدی
حمید رضا جوکار
الناز تاریخی
موسیقی : نوید گوهری
طراح صحنه :رحیم نوروزی
سالن چهارسو
هشتادو چهار
فجر :هشتادو سه
من صدای بیصدای برف را دوست دارم.....
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
گپی با احمد رضا احمدی
#احمد_رضا_احمدی گفت: «عشق واقعی بیسرانجام است.»
توی انديمشك همديگر را ديديم. آمده بودم مرخصی. عبايی سرش بود. چشمهاي سياهش آرام و قرار نداشت. گفتم: «خداحافظ...» گفت: «ميری؟» گفتم: «پس چی؟» گفت: «به همين راحتی؟» گفتم: «راحتتر از اين هم رفتم...» گفت: «خيلب پستی...» گفتم: «هان...» گفت: «هيچی، كی بر ميگردی؟» گفتم: «نمیدونم، میبرندمان دهلران...» گفت: «از تهران كوبيدم اومدم اينجا، ناهار رو با هم بخوريم...» آيفای كنار خيابان را نشان دادم و گفتم: «اينجا منتظر كسي نمبشن.» دويدم مثل باد. اينطوری راحتتر است.
هميشه احساس گند میزند به زندگي آدم. ياور گفت: «خانمت بود...» گفتم: «نه...» گفت: «ای ناقلا...» گفتم: «خفه شو.» خفه شد. آيفا راه افتاد. احمدرضااحمدی گفت:
«عشقهای واقعی #بیسر_انجام است.» شاعر اين حرفها را میزند كه دنيا را تلطيف كند. براي من كه فرقي ندارد بيسرانجام يا باسرانجام. همهاش در گذر زمان پودر میشود. او با اشاره به سنش گفت:
«اين روزها ذهنم همهاش به عقب برمیگرده به گذشته....» من به گذشته اعتقادي ندارم و آينده را هم باور ندارم. توي حالم...، گذشته دود شده رفته هوا. بعضي وقتها فقط صدای خمپاره جنگ ميآيد و بوي جنازه عراقبها و صدای تيربار انقلاب كه از بالای مغازه مجيد نقاش، پادگان جی را به آتش گرفته بود و ما میدويديم تا پادگان جی را فتح كنيم و باد زمان میوزيد و ما همينطور كه ميدويم، همه پودر میشويم و به هوا میرويم.....
#چیستایثربی
از مصاحبه #احمد_غلامی با
#احمد_رضا_احمدی
@Chista_Yasrebi
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#احمد_رضا_احمدی گفت: «عشق واقعی بیسرانجام است.»
توی انديمشك همديگر را ديديم. آمده بودم مرخصی. عبايی سرش بود. چشمهاي سياهش آرام و قرار نداشت. گفتم: «خداحافظ...» گفت: «ميری؟» گفتم: «پس چی؟» گفت: «به همين راحتی؟» گفتم: «راحتتر از اين هم رفتم...» گفت: «خيلب پستی...» گفتم: «هان...» گفت: «هيچی، كی بر ميگردی؟» گفتم: «نمیدونم، میبرندمان دهلران...» گفت: «از تهران كوبيدم اومدم اينجا، ناهار رو با هم بخوريم...» آيفای كنار خيابان را نشان دادم و گفتم: «اينجا منتظر كسي نمبشن.» دويدم مثل باد. اينطوری راحتتر است.
هميشه احساس گند میزند به زندگي آدم. ياور گفت: «خانمت بود...» گفتم: «نه...» گفت: «ای ناقلا...» گفتم: «خفه شو.» خفه شد. آيفا راه افتاد. احمدرضااحمدی گفت:
«عشقهای واقعی #بیسر_انجام است.» شاعر اين حرفها را میزند كه دنيا را تلطيف كند. براي من كه فرقي ندارد بيسرانجام يا باسرانجام. همهاش در گذر زمان پودر میشود. او با اشاره به سنش گفت:
«اين روزها ذهنم همهاش به عقب برمیگرده به گذشته....» من به گذشته اعتقادي ندارم و آينده را هم باور ندارم. توي حالم...، گذشته دود شده رفته هوا. بعضي وقتها فقط صدای خمپاره جنگ ميآيد و بوي جنازه عراقبها و صدای تيربار انقلاب كه از بالای مغازه مجيد نقاش، پادگان جی را به آتش گرفته بود و ما میدويديم تا پادگان جی را فتح كنيم و باد زمان میوزيد و ما همينطور كه ميدويم، همه پودر میشويم و به هوا میرويم.....
#چیستایثربی
از مصاحبه #احمد_غلامی با
#احمد_رضا_احمدی
@Chista_Yasrebi
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
Chista Yasrebi:
#سکوت_مرد
#چیستایثربی
مردان وقتی ساکت میشوند ؛
به عشق فکر میکنند ؛
زنان وقتی مردانشان ساکتند ؛ میترسند
که دلگیر نباشند ؛
که غمگین نباشند ؛
که خسته نباشند ؛
..و نمیدانند که مردانشان به عشق ؛
می اندیشند
و به لطافت گل سرخ .....
و به طراوت بهشت از دست رفته....
...و چه خوب است گاهی ؛
سکوت این فکر کردن ؛ باهم ؛
زیر یک سقف...
مثل سکوت قبل از هبوط...
مثل مکث و تردید آدم و حوا ؛
در آخرین غروب بهشت...
#چیستا_یثربی
#چیستایثریی
#شعر_عاشقانه
#زنان
#مردان
@Chista_Yasrebi
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#سکوت_مرد
#چیستایثربی
مردان وقتی ساکت میشوند ؛
به عشق فکر میکنند ؛
زنان وقتی مردانشان ساکتند ؛ میترسند
که دلگیر نباشند ؛
که غمگین نباشند ؛
که خسته نباشند ؛
..و نمیدانند که مردانشان به عشق ؛
می اندیشند
و به لطافت گل سرخ .....
و به طراوت بهشت از دست رفته....
...و چه خوب است گاهی ؛
سکوت این فکر کردن ؛ باهم ؛
زیر یک سقف...
مثل سکوت قبل از هبوط...
مثل مکث و تردید آدم و حوا ؛
در آخرین غروب بهشت...
#چیستا_یثربی
#چیستایثریی
#شعر_عاشقانه
#زنان
#مردان
@Chista_Yasrebi
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
Forwarded from Chista Yasrebi official
Leili Dar Paa'iiz
Benyamin Bahadori
تو باید ابر باشی که سر روی سینه ات بگذارم ؛ بگریم...
تو باید باد باشی تا مرا با خود ببری ؛
تو باید عشق باشی تا نمیرم...
تا عشق را نشناخته ؛ نمیرم....
تو باید بیایی....
حتی اگر رفته باشم....
تو باید بیایی ؛ تو باید بیایی
پیش از انکه خدا خسته شود...
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
تو باید باد باشی تا مرا با خود ببری ؛
تو باید عشق باشی تا نمیرم...
تا عشق را نشناخته ؛ نمیرم....
تو باید بیایی....
حتی اگر رفته باشم....
تو باید بیایی ؛ تو باید بیایی
پیش از انکه خدا خسته شود...
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#سعید_کنگرانی میگوید :
یکبار در #رامسر زندگی میکردم که زنگ زدند و گفتم #برادر_ایشان هستم. طرف گفت صدای شما با برادرتان مو نمیزند. گفتم بله، ما دو تا در بین خواهر و برادرها صدایمان عین هم است. فرمایشتان چیست؟ که شروع کرد به توضیح دادن که میخواهیم برنامهای راجعبه سینمای گذشته بسازیم و یک برنامه هم با عنوان خاطره چهرهها. رد کردم و دیگر تماسی هم نگرفتند، چون کار و بار زندگیام اینجاست. چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. دیگر ذهنیتش را ندارم که برای من و تو وقت بگذارم. که چه بشود؟ با آن تیپ تلویزیونها از اول مخالف بودم، حالا که دیگر بدتر هم شدهام. که چه بشود؟ که از امثال من سود و سودایشان را ببرند؟
این گفتگو با #سعید_کنگرانی بازیگر فیلم در امتداد شب را حتما بخوانید.درونمایه #او_یکزن هم در آن مصاحبه دیدم و خیلی چیزهای دیگر که میخوانید و خودتان تحلیل کنید....
#چیستایثربی
یکبار در #رامسر زندگی میکردم که زنگ زدند و گفتم #برادر_ایشان هستم. طرف گفت صدای شما با برادرتان مو نمیزند. گفتم بله، ما دو تا در بین خواهر و برادرها صدایمان عین هم است. فرمایشتان چیست؟ که شروع کرد به توضیح دادن که میخواهیم برنامهای راجعبه سینمای گذشته بسازیم و یک برنامه هم با عنوان خاطره چهرهها. رد کردم و دیگر تماسی هم نگرفتند، چون کار و بار زندگیام اینجاست. چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. دیگر ذهنیتش را ندارم که برای من و تو وقت بگذارم. که چه بشود؟ با آن تیپ تلویزیونها از اول مخالف بودم، حالا که دیگر بدتر هم شدهام. که چه بشود؟ که از امثال من سود و سودایشان را ببرند؟
این گفتگو با #سعید_کنگرانی بازیگر فیلم در امتداد شب را حتما بخوانید.درونمایه #او_یکزن هم در آن مصاحبه دیدم و خیلی چیزهای دیگر که میخوانید و خودتان تحلیل کنید....
#چیستایثربی