#سامی_یوسف
#حسبی_ربی
#خدایم_مرا_کفایت_میکند.
#بیا_بریم _به_مزار_مولا_ممد_جان
#التماس دعا برای وصل گاز در این سرمای جانسوز
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#حسبی_ربی
#خدایم_مرا_کفایت_میکند.
#بیا_بریم _به_مزار_مولا_ممد_جان
#التماس دعا برای وصل گاز در این سرمای جانسوز
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#آخرین_سامورایی
#کارگردان :
#ادوارد_زوایک
#بازی :
#تام_کروز و .......
#صحنه_تمرین_جنگ_سامورایی
#آموزش _خستگی_ناپذیری
این سکانس را خیلی دوست دارم.شاید چون تام کروز ؛ یک سرباز دو رگه ی سرخپوست آمریکایی ،موقع یادگیری شمشیر زنی سامورایی ؛ از زمین خوردن و شکست ، خسته نمیشود....
#شکست_ناپذیری را دوست دارم
حتی اگر شکست بخورم....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#کارگردان :
#ادوارد_زوایک
#بازی :
#تام_کروز و .......
#صحنه_تمرین_جنگ_سامورایی
#آموزش _خستگی_ناپذیری
این سکانس را خیلی دوست دارم.شاید چون تام کروز ؛ یک سرباز دو رگه ی سرخپوست آمریکایی ،موقع یادگیری شمشیر زنی سامورایی ؛ از زمین خوردن و شکست ، خسته نمیشود....
#شکست_ناپذیری را دوست دارم
حتی اگر شکست بخورم....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
چیستای جان ...
اجازه میخوام ازتون در حد چند دقیقه دردودل!
امروز تو مدرسه تا ساعت ۸ باید میموندیم بخاطر یه مشکلی شوفاژ روشن نبود و هوای کانون فوق العاده سرد بود ...در حال.یخ زدن بودیم ...اولین کسی که غر زد خودم بودم..بعد یادم افتاد به خودم قول دادم مثل #چیستا قوی باشم... محکم...
گفتم بچه ها به آدمایی فکر کنین که تو دمای زیر صفر تو شهرهای مرزی کار میکنن گرمتون میشه...
ناظممون هم دایم غر میزدگفتم دیگه بدتر از افرادی نیستیم که تو سرما گاز ندارن ...
نهایت بی فرهنگیو امروز دیدم ...کسی که ارشد ادبیات داره گفت :همچین ادمایی و همچین وضعیتی دیگه نیست...
فقط یه جمله گفتم:از درد سخن گفتن از درد شنیدن ما مردم بی درد ندانی که چه درد است...
چقدر بده که یاد نگرفتیم کتاب بخونیم...خوب بخونیم...
انگار بزرگترین دشمنمون کتابه..
من هر وقت ناراحتم یا باید کتاب بخونم یا متن بنویسم..
یقین دارم بخاطر سرکشی امروزم نمره من کم شده ولی اصلا مهم نیست..
به دوستام گفتم یه چیزی براتون میخونم سرما رو فراموش کنین..
و داستان #پستچی رو خوندم...
باورتون نمیشه انقدر محو داستان بودن که دیگه کسی غر نمیزد.
فقط گوش میدادن...
وقتی رسیدم به یه قسمت از داستان بغضم گرفت...موقع خوندن گریه میکردم...
ولی بعد از خوندش همه حس خوب داشتن...حس خوبی.که از جانب شما به.من و دوستام منتقل شد...
همیشه وقتی میگفتم کاش درست عاشق بشیم...یادبگیریم همه میگفتن چیزی که ازش حرف میزنی مثل مدینه فاضله و ارمان شهرِ...ولی امروز همه متوجه شدن که درست دوست داشتن هم وجود داره..
من بخاطر وجود مادرم و درسایی که ازش گرفتم ادم مقاومی بودم ..ولی از وقتی که با شمااشنا شدم خیلییییی محکم تر شدم ...یاد گرفتم مشکلات رو شکست بدم ...
خیلی انرژی به من میدین:))
میخواستم.این حرفارو ویس بفرستم براتون چون از معتقدم بهتره...
من چیستا یثربی رو از بهمن پارسال.میشناسم وقتی برای موضوع المپیاد تحقیقم که درمورد یه نویسنده بود من بخاطر اسم خاصتون شمارو انتخاب کردم.. هرچند اطلاعت تحقیقم کامل نبود اما حتما کاملش میکنم... 😊
یه عذر خواهی.هم باید بکنم چون شما گفتین اجازه بگیریم و از روی داستان بخونیم من اولین بار به دوستم زنگ زدم و براش از پشت تلفن خوندمم جایی نذاشتم چون اونقدر اعتماد بنفس ندارم فقط از پشت تلفن و اگر برم کتابخونه براش میفرستم ...اگر اجازه نگرفتم شرمنده..چون برای یه نفر.فقط میخونم.
ممنون..
#از
#پیامهای_مخاطبانم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
اجازه میخوام ازتون در حد چند دقیقه دردودل!
امروز تو مدرسه تا ساعت ۸ باید میموندیم بخاطر یه مشکلی شوفاژ روشن نبود و هوای کانون فوق العاده سرد بود ...در حال.یخ زدن بودیم ...اولین کسی که غر زد خودم بودم..بعد یادم افتاد به خودم قول دادم مثل #چیستا قوی باشم... محکم...
گفتم بچه ها به آدمایی فکر کنین که تو دمای زیر صفر تو شهرهای مرزی کار میکنن گرمتون میشه...
ناظممون هم دایم غر میزدگفتم دیگه بدتر از افرادی نیستیم که تو سرما گاز ندارن ...
نهایت بی فرهنگیو امروز دیدم ...کسی که ارشد ادبیات داره گفت :همچین ادمایی و همچین وضعیتی دیگه نیست...
فقط یه جمله گفتم:از درد سخن گفتن از درد شنیدن ما مردم بی درد ندانی که چه درد است...
چقدر بده که یاد نگرفتیم کتاب بخونیم...خوب بخونیم...
انگار بزرگترین دشمنمون کتابه..
من هر وقت ناراحتم یا باید کتاب بخونم یا متن بنویسم..
یقین دارم بخاطر سرکشی امروزم نمره من کم شده ولی اصلا مهم نیست..
به دوستام گفتم یه چیزی براتون میخونم سرما رو فراموش کنین..
و داستان #پستچی رو خوندم...
باورتون نمیشه انقدر محو داستان بودن که دیگه کسی غر نمیزد.
فقط گوش میدادن...
وقتی رسیدم به یه قسمت از داستان بغضم گرفت...موقع خوندن گریه میکردم...
ولی بعد از خوندش همه حس خوب داشتن...حس خوبی.که از جانب شما به.من و دوستام منتقل شد...
همیشه وقتی میگفتم کاش درست عاشق بشیم...یادبگیریم همه میگفتن چیزی که ازش حرف میزنی مثل مدینه فاضله و ارمان شهرِ...ولی امروز همه متوجه شدن که درست دوست داشتن هم وجود داره..
من بخاطر وجود مادرم و درسایی که ازش گرفتم ادم مقاومی بودم ..ولی از وقتی که با شمااشنا شدم خیلییییی محکم تر شدم ...یاد گرفتم مشکلات رو شکست بدم ...
خیلی انرژی به من میدین:))
میخواستم.این حرفارو ویس بفرستم براتون چون از معتقدم بهتره...
من چیستا یثربی رو از بهمن پارسال.میشناسم وقتی برای موضوع المپیاد تحقیقم که درمورد یه نویسنده بود من بخاطر اسم خاصتون شمارو انتخاب کردم.. هرچند اطلاعت تحقیقم کامل نبود اما حتما کاملش میکنم... 😊
یه عذر خواهی.هم باید بکنم چون شما گفتین اجازه بگیریم و از روی داستان بخونیم من اولین بار به دوستم زنگ زدم و براش از پشت تلفن خوندمم جایی نذاشتم چون اونقدر اعتماد بنفس ندارم فقط از پشت تلفن و اگر برم کتابخونه براش میفرستم ...اگر اجازه نگرفتم شرمنده..چون برای یه نفر.فقط میخونم.
ممنون..
#از
#پیامهای_مخاطبانم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#اگه_یه_روز_بری_سفر
#فرامرز_اصلانی
به یاد تمام خاطرات خوب و بی تکرار ، با فالورها و دوستانم در این پاییز سرد...
#دوستتان_دارم
#هر_کجا_که_باشم
#یا_نباشم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#فرامرز_اصلانی
به یاد تمام خاطرات خوب و بی تکرار ، با فالورها و دوستانم در این پاییز سرد...
#دوستتان_دارم
#هر_کجا_که_باشم
#یا_نباشم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

و یکبار دیگر بیماری یا اختلال
#چند_شخصیتی
تعریفی دیگر از اختلال
#چند_شخصیتی
یا
#تجزیه_شخصیت
در
#روانشناسی
اختلال تجزیه هویت یا هُویتپَریشی، که اختلال چند شخصیتی یا شخصیت چند گانه هم نامیده میشود که یکی از اشکال اختلالات تجزیه ای و گسستگی می باشد. عبارت است از وجود دو یا چند هویت یا شخصیت متمایز که به تناوب رفتار را کنترل میکنند. معمولاً این شخصیتها نام و سن و مجموعهای از خاطرات و رفتارهای ویژه خود را دارند. در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل، وابسته و افسردهاست. هویتهای جانشین نوعاً دارای ویژگیهایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند؛ مثلاً خصمانه، کنترل کننده، و خود ویرانگرند. در بعضی موارد این شخصیتها ممکن است حتی در ویژگیهایی مثل دست خط، استعدادهای هنری و ورزشی و آشنایی به زبانهای خارجی با هم تفاوت داشته باشند. هویت اصلی معمولاً از تجربههای هویتهای دیگر اطلاعی ندارد. دورههایی از یاد زدودگی بدون علت، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته، میتواند نشانههایی از وجود این اختلال در فرد باشد.
@chista_yasrebi
و یکبار دیگر بیماری یا اختلال
#چند_شخصیتی
تعریفی دیگر از اختلال
#چند_شخصیتی
یا
#تجزیه_شخصیت
در
#روانشناسی
اختلال تجزیه هویت یا هُویتپَریشی، که اختلال چند شخصیتی یا شخصیت چند گانه هم نامیده میشود که یکی از اشکال اختلالات تجزیه ای و گسستگی می باشد. عبارت است از وجود دو یا چند هویت یا شخصیت متمایز که به تناوب رفتار را کنترل میکنند. معمولاً این شخصیتها نام و سن و مجموعهای از خاطرات و رفتارهای ویژه خود را دارند. در اغلب موارد یک هویت اصلی با نام واقعی شخص وجود دارد که منفعل، وابسته و افسردهاست. هویتهای جانشین نوعاً دارای ویژگیهایی هستند که با هویت اصلی تعارض دارند؛ مثلاً خصمانه، کنترل کننده، و خود ویرانگرند. در بعضی موارد این شخصیتها ممکن است حتی در ویژگیهایی مثل دست خط، استعدادهای هنری و ورزشی و آشنایی به زبانهای خارجی با هم تفاوت داشته باشند. هویت اصلی معمولاً از تجربههای هویتهای دیگر اطلاعی ندارد. دورههایی از یاد زدودگی بدون علت، از قبیل زوال حافظه برای چند ساعت یا چند روز در هفته، میتواند نشانههایی از وجود این اختلال در فرد باشد.
@chista_yasrebi
گفتگوی امروز روزنامه
#مردمسالاری
با
#چیستایثربی
درباره
#پستچی
و
#قصه_های_مجازی
تصميم دارم پستچي را چاپ کنم
نويسنده : منا صفدري
حرف زدنش هم مثل قصه گفتنش دلنشين است از هر دري سخن ميگوييم از چگونه قصهگو شدنش ميگويد از اين ميگويد که چه شد «پستچي» را نوشت از اينکه با «پستچي» که داستان زندگي خودش است توانسته تحولي در فضاي مجازي ايجاد کند و خيليها را داستان خوان و علاقمند به رمان کند. حتي از سقف شکسته و فروريخته حمام خانهاش هم ميگويد. چيستا يثربي که به گفته خودش فرزند وسط است اکنون نيز در طبقه دوم يک خانه سه طبقه زندگي ميکند؛ در حالي که سقف حمام خانهاش بر اثر آبريزي ريخته است و ميگويد که هيچکس به حرف او گوش نميدهد، مثل فرزند وسط، که ميگويد هميشه تحت فشار است! گفتوشنود «مردمسالاري» با چيستا يثربي را در ذيل ميخوانيد:
در ابتداي گفتوگو، ما را بيشتر با خودتان آشنا کنيد...
شاگرد اول علوم تجربي در کل ايران بودم اما چون از کودکي عاشق روانشناسي بودم برخلاف ميل پدر و معلمانم که ميخواستند رشته پزشکي بخوانم در کنکور علوم انساني شرکت کردم و با رتبه پنج کنکور سراسري در رشته روانشناسي قبول شدم. در آن زمان بهترين و بالاترين دپارتمان روانشناسي با منزل ما فقط 10دقيقه فاصله داشت. آنجارا انتخاب کردم و بعد از آن فوق ليسانس گرفتم. سپس به تورنتو کانادا رفتم و مدرک دکترا گرفتم.آن موقع نوشتن ، شغل ثایتم بود.اما اگرچه آلمانی و انگلیسی میدانم، ترجیح میدادم به زبان فارسی بنویسم.همان جا استاد جعفر والی را در کانادا دیدم و غم غربت صحنه های ایران را در نگاهشان ، حس کردم.غربتی که من هم به نوعی داشتم.با وجود اینکه دخترم کنارم بود.....بقیه ی مصاحبه در روزنامه ی مردم سالاری امروز.در لینک زیر
#گفتگو
#چبستایثربی
#مردمسالاری
#روزنامه
#پستچی
#کتابخوانی_مجازی
@chista_yasrebi
#مردمسالاری
با
#چیستایثربی
درباره
#پستچی
و
#قصه_های_مجازی
تصميم دارم پستچي را چاپ کنم
نويسنده : منا صفدري
حرف زدنش هم مثل قصه گفتنش دلنشين است از هر دري سخن ميگوييم از چگونه قصهگو شدنش ميگويد از اين ميگويد که چه شد «پستچي» را نوشت از اينکه با «پستچي» که داستان زندگي خودش است توانسته تحولي در فضاي مجازي ايجاد کند و خيليها را داستان خوان و علاقمند به رمان کند. حتي از سقف شکسته و فروريخته حمام خانهاش هم ميگويد. چيستا يثربي که به گفته خودش فرزند وسط است اکنون نيز در طبقه دوم يک خانه سه طبقه زندگي ميکند؛ در حالي که سقف حمام خانهاش بر اثر آبريزي ريخته است و ميگويد که هيچکس به حرف او گوش نميدهد، مثل فرزند وسط، که ميگويد هميشه تحت فشار است! گفتوشنود «مردمسالاري» با چيستا يثربي را در ذيل ميخوانيد:
در ابتداي گفتوگو، ما را بيشتر با خودتان آشنا کنيد...
شاگرد اول علوم تجربي در کل ايران بودم اما چون از کودکي عاشق روانشناسي بودم برخلاف ميل پدر و معلمانم که ميخواستند رشته پزشکي بخوانم در کنکور علوم انساني شرکت کردم و با رتبه پنج کنکور سراسري در رشته روانشناسي قبول شدم. در آن زمان بهترين و بالاترين دپارتمان روانشناسي با منزل ما فقط 10دقيقه فاصله داشت. آنجارا انتخاب کردم و بعد از آن فوق ليسانس گرفتم. سپس به تورنتو کانادا رفتم و مدرک دکترا گرفتم.آن موقع نوشتن ، شغل ثایتم بود.اما اگرچه آلمانی و انگلیسی میدانم، ترجیح میدادم به زبان فارسی بنویسم.همان جا استاد جعفر والی را در کانادا دیدم و غم غربت صحنه های ایران را در نگاهشان ، حس کردم.غربتی که من هم به نوعی داشتم.با وجود اینکه دخترم کنارم بود.....بقیه ی مصاحبه در روزنامه ی مردم سالاری امروز.در لینک زیر
#گفتگو
#چبستایثربی
#مردمسالاری
#روزنامه
#پستچی
#کتابخوانی_مجازی
@chista_yasrebi
#سخنرانی
#شایعات و باز هم #شایعات
#چرا
#وبلاگم را سالهاپبش بستم؟
#چون در آن به نقدهاو آدمهای نقدها مثل خانم
#بنی_اعتماد توهین میشد/
#نقد_خونبازی
#یک نفر نوشته با سروانی هستید....
سروان جان! اگر وجود داشتی گاز مرا وصل میکردی........
#شایعات و باز هم #شایعات
#حتی _موقع
#آموزش
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#شایعات و باز هم #شایعات
#چرا
#وبلاگم را سالهاپبش بستم؟
#چون در آن به نقدهاو آدمهای نقدها مثل خانم
#بنی_اعتماد توهین میشد/
#نقد_خونبازی
#یک نفر نوشته با سروانی هستید....
سروان جان! اگر وجود داشتی گاز مرا وصل میکردی........
#شایعات و باز هم #شایعات
#حتی _موقع
#آموزش
#چیستایثربی
@chista_yasrebi