خدایا برای سال نو ؛
ازت شیرینی میخوام ؛
با یک لباس قشنگ ؛
و اگه ممکنه ؛ "یه ذره عشق" !
حتی اگه فقط ؛ یه ذره ی کوچولو مونده باشه...
#ترجمه :
#چیستایثربی
#شل_سیلوراستاین
کتاب
#باغ_وحش_رویایی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
ازت شیرینی میخوام ؛
با یک لباس قشنگ ؛
و اگه ممکنه ؛ "یه ذره عشق" !
حتی اگه فقط ؛ یه ذره ی کوچولو مونده باشه...
#ترجمه :
#چیستایثربی
#شل_سیلوراستاین
کتاب
#باغ_وحش_رویایی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@chista_yasrebi برای خنداندن تو ؛ جهان را قلقلک میدهم_میدانم زمانی میخندی که من گریه ام گرفته است_همان هم خوب است
#چیستایثربی
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
مد و مه - محمود دولتآبادی: من شخصاً مدعیام که از بسیاری از نویسندگانی که نوبل گرفتند، نویسندهتر هستم
http://www.madomeh.com/site/news/news/6853.htm
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#چیستایثربی
مد و مه - محمود دولتآبادی: من شخصاً مدعیام که از بسیاری از نویسندگانی که نوبل گرفتند، نویسندهتر هستم
http://www.madomeh.com/site/news/news/6853.htm
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#چیستایثربی
@chista_yasrebi مرسی از وحیده رزمی عزیز _مرسی از تک تک شما که عشق را به صفحه و دل من آوردید_زبانم در صفحه از پاسخگویی به آن همه کامنت پر مهر ؛ قاصر است.تنها میتوانم بگویم
#دوستتان_دارم
#حالا و #همیشه
#دوستتان_دارم
#حالا و #همیشه
چهره ها/ دعاهاي «چيستا يثربي» در روز تولدش
تاریخ انتشار: 95/07/26 18:0
www.akharinkhabar.com/Pages/News.aspx?id=3026856
تاریخ انتشار: 95/07/26 18:0
www.akharinkhabar.com/Pages/News.aspx?id=3026856
آخرین خبر | در کوتاهترین زمان بروزترین باشید
آخرین خبر | چهره ها/ دعاهای «چیستا یثربی» در روز تولدش
چیستا یثربی با انتشار این عکس در اینستاگرامش نوشت: "یکروز به زادروزهرگز نخواستم عاشق شوم ؛شدم....هرگز نخواستم ببین...
@Chista_Yasrebi
همه میدانیم که
#دکتر_قیصر_امین_پور اهل مصاحبه و مطرح کردن خود نبود ؛ مثل گل سرخ ؛ متکی به عطر و توان خود ؛ سر به زیر و باوقار ؛ کارش را میکرد....بااین حال ؛ مصاحبه هایی ناگهانی با ایشان انجام شده که برخی از انها ؛ تصادفا ؛ حتی بی #اجازه ی استاد ؛ چاپ شده است....
من این چند خط را خیلی دوست دارم.....⬇️
#استاد_امین_پور : اشکال بزرگ ما این است که در موضوعاتی که اطلاعی از آن نداریم #دخالت_میکنیم.
- حالا می خواهم چند سوال در مورد خودتان بپرسم. پارسال خبرهایی راجع به بیماری شما در مطبوعات به چاپ رسید. می خواستم بپرسم، الان وضعیت سلامتی شما چگونه است؟
- الان بد نیستم. اما من زیاد دوست ندارم درباره مسائل شخصی صحبت بکنم. هر کس مشکلاتی دارد. من هم مشکلاتی دارم. من دعا می کنم، شما هم دعا کنید بهبود پیدا کنم.
- انشااأ . سوال بعدی اینکه آخرین حضور شما در صفحه تلویزیون ملی کی بود؟
- یادم نمی آید. چون هیچ وقت به صورت رسمی در هیچ برنامه تلویزیونی شرکت نکردم.
- یعنی خودتان نخواستید؟
(با خنده) بلد نیستم. اصلا روحیه اش را ندارم. خوشبختانه یا متاسفانه از این سعادت محرومم. هر کجا هم بوده تصادفی بوده است، که من یادم نیست. ولی شاید در آینده بشود. البته درخواست هایی بوده، ولی من چون عادت ندارم به این کارها، نه در مطبوعات، نه کتابها و نه تلویزیون. سعی می کنم زیاد حرف نزنم. (حالا شما دارید از من حرف می کشید!) چون آدم اگر کار بلد باشد کار می کند. حرف را همیشه می توان زد.
- به عنوان آخرین سوال، چندی پیش در یکی از نشریه ها مقاله ای چاپ شده بود، با عنوان ٌ پایان امپراطوری غزل ٌ البته مصداقهای این چنینی راجع به قوالب دیگر وجود دارد. راجع به شعرگفتار و مصداق های دیگر. می خواستم بپرسم، آیا حکم های این چنینی چقدر می تواند، محکم باشد و قطعیت داشته باشد؟
- نه ما اگر بخواهیم علمی حرف بزنیم، یا حتی ذوقی حرف بزنیم ومتکی به تفکر تامل، هیچ وقت نباید چنین جمله هایی را به کار ببریم. نه تنها گفته اند که غزل خواهد مرد، بلکه گفته اند غزل مرده است. که غزل زبان امروز ما نیست. در صورتی که نه، اینطور نیست. غزل اصولا ریشه در مغازله دارد ومغازله ریشه درونی همه انسانهاست. با هر ممدوحی و هر معشوقی. بالاخره انسان مغازله می کند.(از مجاز تا حقیقت) بنابراین پیشگویی های اینچنینی نه علمی است نه ذوقی و تجربی و براساس تامل. پس بهتر است از این اظهارنظرها خودداری کنیم. چون ممکن است به جای آقایحسن، ٌحسینٌ بیاید، و به جای ٌحسینٌ، ٌتقیٌ. شما اصلا فکر می کردید بعد از آن غزل های بهبهانی، بتواند در سن پیری چنین غزلهایی بگوید. ولی ایشان خیلی خوب توانست، در سبک و زبان خود، نوآوری بکند و وزنهای تازه و حرف های تازه بگوید، که غزل باشد، ولی حرف زمانه خود باشد. حالا ممکن است شما خوشتان بیاید یا من از یکی بیشتر خوشم بیاید واز یکی کمتر. ولی به هر حال این ها هست.
بنابراین دنیا تمام نشده است و نخواهد شد. این حرف علمی نیست. خیلی راحت می توان انکارش کرد. با گذشت چند سال قضیه روشن می شود. همین الان هم می توان کارهای خوب دید هم کارهای بد.
#چیستایثربی
منبع : #پگاه_حوزه
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
برای ملحق شدن به ما.....
همه میدانیم که
#دکتر_قیصر_امین_پور اهل مصاحبه و مطرح کردن خود نبود ؛ مثل گل سرخ ؛ متکی به عطر و توان خود ؛ سر به زیر و باوقار ؛ کارش را میکرد....بااین حال ؛ مصاحبه هایی ناگهانی با ایشان انجام شده که برخی از انها ؛ تصادفا ؛ حتی بی #اجازه ی استاد ؛ چاپ شده است....
من این چند خط را خیلی دوست دارم.....⬇️
#استاد_امین_پور : اشکال بزرگ ما این است که در موضوعاتی که اطلاعی از آن نداریم #دخالت_میکنیم.
- حالا می خواهم چند سوال در مورد خودتان بپرسم. پارسال خبرهایی راجع به بیماری شما در مطبوعات به چاپ رسید. می خواستم بپرسم، الان وضعیت سلامتی شما چگونه است؟
- الان بد نیستم. اما من زیاد دوست ندارم درباره مسائل شخصی صحبت بکنم. هر کس مشکلاتی دارد. من هم مشکلاتی دارم. من دعا می کنم، شما هم دعا کنید بهبود پیدا کنم.
- انشااأ . سوال بعدی اینکه آخرین حضور شما در صفحه تلویزیون ملی کی بود؟
- یادم نمی آید. چون هیچ وقت به صورت رسمی در هیچ برنامه تلویزیونی شرکت نکردم.
- یعنی خودتان نخواستید؟
(با خنده) بلد نیستم. اصلا روحیه اش را ندارم. خوشبختانه یا متاسفانه از این سعادت محرومم. هر کجا هم بوده تصادفی بوده است، که من یادم نیست. ولی شاید در آینده بشود. البته درخواست هایی بوده، ولی من چون عادت ندارم به این کارها، نه در مطبوعات، نه کتابها و نه تلویزیون. سعی می کنم زیاد حرف نزنم. (حالا شما دارید از من حرف می کشید!) چون آدم اگر کار بلد باشد کار می کند. حرف را همیشه می توان زد.
- به عنوان آخرین سوال، چندی پیش در یکی از نشریه ها مقاله ای چاپ شده بود، با عنوان ٌ پایان امپراطوری غزل ٌ البته مصداقهای این چنینی راجع به قوالب دیگر وجود دارد. راجع به شعرگفتار و مصداق های دیگر. می خواستم بپرسم، آیا حکم های این چنینی چقدر می تواند، محکم باشد و قطعیت داشته باشد؟
- نه ما اگر بخواهیم علمی حرف بزنیم، یا حتی ذوقی حرف بزنیم ومتکی به تفکر تامل، هیچ وقت نباید چنین جمله هایی را به کار ببریم. نه تنها گفته اند که غزل خواهد مرد، بلکه گفته اند غزل مرده است. که غزل زبان امروز ما نیست. در صورتی که نه، اینطور نیست. غزل اصولا ریشه در مغازله دارد ومغازله ریشه درونی همه انسانهاست. با هر ممدوحی و هر معشوقی. بالاخره انسان مغازله می کند.(از مجاز تا حقیقت) بنابراین پیشگویی های اینچنینی نه علمی است نه ذوقی و تجربی و براساس تامل. پس بهتر است از این اظهارنظرها خودداری کنیم. چون ممکن است به جای آقایحسن، ٌحسینٌ بیاید، و به جای ٌحسینٌ، ٌتقیٌ. شما اصلا فکر می کردید بعد از آن غزل های بهبهانی، بتواند در سن پیری چنین غزلهایی بگوید. ولی ایشان خیلی خوب توانست، در سبک و زبان خود، نوآوری بکند و وزنهای تازه و حرف های تازه بگوید، که غزل باشد، ولی حرف زمانه خود باشد. حالا ممکن است شما خوشتان بیاید یا من از یکی بیشتر خوشم بیاید واز یکی کمتر. ولی به هر حال این ها هست.
بنابراین دنیا تمام نشده است و نخواهد شد. این حرف علمی نیست. خیلی راحت می توان انکارش کرد. با گذشت چند سال قضیه روشن می شود. همین الان هم می توان کارهای خوب دید هم کارهای بد.
#چیستایثربی
منبع : #پگاه_حوزه
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
برای ملحق شدن به ما.....
دنیا اون چیزی نیست که درباره ت فکر میکنن.....
دنیا اون چیزیه ؛ که تو درباره ش فکر میکنی.....
پس اگه بده ؛ خرابش کن... از اول بسازش....به چیزهای دیگه فکر کن!
این بار به چیزهای بهتر....
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
دنیا اون چیزیه ؛ که تو درباره ش فکر میکنی.....
پس اگه بده ؛ خرابش کن... از اول بسازش....به چیزهای دیگه فکر کن!
این بار به چیزهای بهتر....
#چیستایثربی
https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
گفته دوست صمیمی
#سیلویا_پلات، این نویسنده و شاعر آمریکایی هرگز تمایلی نداشت مادرش بداند کتاب «
#حباب_شیشه ؛ #زندگینامهی دخترش است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، «الیزابت زیگموند»، دوست نزدیک سیلویا پلات است که اعلام کرده سیلویا دوست نداشته مادامیکه مادرش در قید حیات است، رمان زندگینامهای «حباب شیشه» را با نام خود به چاپ برساند.
به همین دلیل زیگموند به دلیل چاپ این اثر به نام پلات پس از مرگ این نویسنده، «تد هیوز» (همسر پلات) و خواهر او «اولین هیوز» را متهم کرده است.
«حباب شیشه» اولینبار در ژانویه 1963 با نام مستعار «ویکتوریا لوکاس» به چاپ رسید، زیرا پلات دوست نداشت مادرش بداند که این رمان داستان زندگی خود او (سیلویا پلات) را شرح میدهد. رمان «حباب شیشه» سه سال پس از خودکشی سیلویا پلات با نام اصلی نویسنده به چاپ رسید.
«اورلیا پلات»، مادر این شاعر سرشناس در سال 1994 درگذشت.
پلات در صفحه نخست اولین نسخهی «حباب شیشه» نوشته بود: «تقدیم به الیزابت و دیوید»، اما بعدها این خط حذف شد. زیگموند اکنون «تد هیوز» و خواهرش «اولین» را برای حذف این بخش مقصر میداند؛ زیرا آنها دوست نداشتند کسی بداند که پلات با روزنامهنگاران در ارتباط است.
این در حالی است که دوست نزدیک پلات مدعی است، او حتی نمیخواست پس از مرگش رمان شبه زندگینامهایاش با نام خود منتشر شود. این مطلب را کتاب زندگینامهی سپلویا پلات به قلم «کارل رولیسون» تایید میکند.
به گزارش گاردین، اختلاف میان این شاعر و خواهر همسرش «اولین هیوز»، هم بسیار عمیق به نظر میرسید. «اولین» در جایی درباره پلات گفته است: او زنی #رنجور بود که برای هر روز زندگی #میجنگید، درست همانطور که در «حباب شیشه» به نظر میرسد. وقتی پس از مرگ او این کتاب را خواندم، فقط گریه کردم.
خواهر تد هیوز سپس درباره انتشار «حباب شیشهای» با نام سیلویا پلات گفت: به نظر میرسید همه میدانستند که این کتاب را او نوشته است. تمام دوستانش خبر داشتند. دلیلی برای چاپ کردن آن با نامی غیر از اسم خودش وجود نداشت. دیگر هیچکس نمیتوانست کتمان کند چند دهه پیش این اثر توسط پلات به نگارش درآمده است.
او در آخر درباره حذف نام الیزابت زیگموند و همسرش از بخش آغازین «حباب شیشهای» گفت: زیگموند فکر میکرد که این نقشهی شوم تد هیوز بوده است. نمیدانم اصلا جریان چه بوده، این فقط اشتباهی از سوی «فیبر» بوده؛ چنین چیزهایی در کار نشر رخ میدهد.
#چیستایثربی
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#سیلویا_پلات، این نویسنده و شاعر آمریکایی هرگز تمایلی نداشت مادرش بداند کتاب «
#حباب_شیشه ؛ #زندگینامهی دخترش است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، «الیزابت زیگموند»، دوست نزدیک سیلویا پلات است که اعلام کرده سیلویا دوست نداشته مادامیکه مادرش در قید حیات است، رمان زندگینامهای «حباب شیشه» را با نام خود به چاپ برساند.
به همین دلیل زیگموند به دلیل چاپ این اثر به نام پلات پس از مرگ این نویسنده، «تد هیوز» (همسر پلات) و خواهر او «اولین هیوز» را متهم کرده است.
«حباب شیشه» اولینبار در ژانویه 1963 با نام مستعار «ویکتوریا لوکاس» به چاپ رسید، زیرا پلات دوست نداشت مادرش بداند که این رمان داستان زندگی خود او (سیلویا پلات) را شرح میدهد. رمان «حباب شیشه» سه سال پس از خودکشی سیلویا پلات با نام اصلی نویسنده به چاپ رسید.
«اورلیا پلات»، مادر این شاعر سرشناس در سال 1994 درگذشت.
پلات در صفحه نخست اولین نسخهی «حباب شیشه» نوشته بود: «تقدیم به الیزابت و دیوید»، اما بعدها این خط حذف شد. زیگموند اکنون «تد هیوز» و خواهرش «اولین» را برای حذف این بخش مقصر میداند؛ زیرا آنها دوست نداشتند کسی بداند که پلات با روزنامهنگاران در ارتباط است.
این در حالی است که دوست نزدیک پلات مدعی است، او حتی نمیخواست پس از مرگش رمان شبه زندگینامهایاش با نام خود منتشر شود. این مطلب را کتاب زندگینامهی سپلویا پلات به قلم «کارل رولیسون» تایید میکند.
به گزارش گاردین، اختلاف میان این شاعر و خواهر همسرش «اولین هیوز»، هم بسیار عمیق به نظر میرسید. «اولین» در جایی درباره پلات گفته است: او زنی #رنجور بود که برای هر روز زندگی #میجنگید، درست همانطور که در «حباب شیشه» به نظر میرسد. وقتی پس از مرگ او این کتاب را خواندم، فقط گریه کردم.
خواهر تد هیوز سپس درباره انتشار «حباب شیشهای» با نام سیلویا پلات گفت: به نظر میرسید همه میدانستند که این کتاب را او نوشته است. تمام دوستانش خبر داشتند. دلیلی برای چاپ کردن آن با نامی غیر از اسم خودش وجود نداشت. دیگر هیچکس نمیتوانست کتمان کند چند دهه پیش این اثر توسط پلات به نگارش درآمده است.
او در آخر درباره حذف نام الیزابت زیگموند و همسرش از بخش آغازین «حباب شیشهای» گفت: زیگموند فکر میکرد که این نقشهی شوم تد هیوز بوده است. نمیدانم اصلا جریان چه بوده، این فقط اشتباهی از سوی «فیبر» بوده؛ چنین چیزهایی در کار نشر رخ میدهد.
#چیستایثربی
. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@chista_yasrebi عاشق متنها و نوشته های خانم یثربی ام...مخصوصا این یکی که بد به دلم نشسته
@chista_yasrebi کتاب ؛ کتاب خوبی بود.دوازده سال پیش یا بیشتر...پر از نقد و تحلیل روانکاوانه__ترجمه به عهده من و دوستم خانم نوری بود.بخشهای تحلیلی با من.قطره چاپ کرد.من عاشق کوبریک بودم ؛و هنوز
@chista_yasrebi دوستان مشهدی که به دلیل تمام شدن کتابهایم ؛ از پستچی، معلم پیانو و تعدادی دیگر از عناوین بی نصیب ماندند؛ #کتابکده همه را آورد؛و کتابهایم منتظر شماست
#چیستایثربی
09152308104 کتابکده
#چیستایثربی
09152308104 کتابکده
Forwarded from چیستا_وان
@chista_yasrebi
@Chista_1
بالاخره به هم رسیدیم!.....___نه...تو رو خدا به هم نرسیم ؛ من با جلب ترحم و شعرایی درباره ی تنهایی ؛ یه کم فالور جمع کنم ؛
بعد.....
#چیستایثربی
#چیستا_وان
@Chista_1
بالاخره به هم رسیدیم!.....___نه...تو رو خدا به هم نرسیم ؛ من با جلب ترحم و شعرایی درباره ی تنهایی ؛ یه کم فالور جمع کنم ؛
بعد.....
#چیستایثربی
#چیستا_وان