چیستایثربی کانال رسمی
6.46K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
Chista Yasrebi:
#او_یکزن
#قسمت_هفتاد_و_نهم
#چیستایثربی


دیگه نمیخوام بقیه شو بشنوم ! شهرام گفت: باشه؛ گفتم :میدونم تو به من دروغ نمیگی ! گفت: نه! به یه بهونه ای کشوندمت تو اون کلبه؛ ولی اون بهانه هم ؛ خیلی دروغ نبود ؛ به موقعش میفهمی ! نمیشد همه ماجرا رو یه جا ؛ بت بگم....



گفتم: بیا شهرام ؛ بیا عزیزم ؛ اگه دوستم داری ؛ منو از اینجا ببر !

از این کوه؛ اون کلبه ی شوم ؛ این مردم عجیب ! بریم یه جای دور! هر جا ؛ جز اینجا....

من به یه وجب جا ؛ راضی ام ؛ اگه تو کنارم باشی ؛ اگه عطر تو اونجا بپیچه! ببین ؛ من میترسم ؛ من از قصه های مخوف خانواده ی تو میترسم...به اندازه ی کافی رنج کشیدم ؛ میخوام یه مدت ؛ در آرامش باشم ؛ کنار تو !

سکوت کرده بود . گفتم : هر اتفاقی افتاده ؛ تموم شده! چه لزومی داره گذشته مونو ؛ مثل یه کوله پشتی با خودمون حمل کنیم ؟

گفت: هیچی تموم نشده! حتی اونایی که آلزایمر دارن؛ گذشته باهاشونه !

گفتم: من و تو که الزایمر نداریم ؛ بذار تو زمان حال زندگی کنیم !
گفت : من و تو ؛ آره ؛ ولی اون داره !
گفتم : کی؟! مادرت؟
گفت: شبنم!
گفتم: پس زنده ست؟ گفت: وقتی به چنین زنی چند کیلو مواد منفجره میدی و میگی ؛ برو فلان جا کار بذار ؛ تا صدها نفر سوت شن هوا ؛ اینم پولت! قاعدتا نباید نه بگه ! چون هم پوله خوبه ؛ هم شبنم کار بلده ؛ در واقع این تنها کاریه که خوب بلده ! همه روشای کثیفو ؛ سالها آموزش دیده ؛ گفتم: پس شبنم...کی بش مواد منفجره داد؟

گفت: چه فرقی میکنه؟ یه عده که میخواستن یه عده دیگر رو از بین ببرن ! مثل همیشه ! اما آدمشونو خوب انتخاب کردن !


شبنم ؛ عالی بود ؛ یه زن شیک ؛ با ظاهر آراسته ؛کفش پاشنه بلند و کیف چرمی سر شونه ش ؛ پر از مواد منفجره !

بش گفته بودن اگه موفق شه ؛ نصف دیگه پولشم میدن ؛ پول زیادی بود ؛ اما اگه نه ؛ میکشتنش ! چون حالا میشناختشون ! و براشون خطرناک بود !

گفتم : پس موفق شد که الان زنده ست؟ سالهای دخمه کارخودشو کرده بود؟ گفت: بله؛ کارخودشو کرده بود ؛ اما نه اون طور که تو حدس میزنی!

به راننده میگه ؛ مسیرتو عوض کن! فرودگاه! راننده تعجب میکنه! اما چیزی در وجود این زن بود که کسی جرات نمیکرد چیزی ازش بپرسه!
قبل فرودگاه کیف چرمیشو با مواد منفجره میندازه بیرون...فقط اسلحه شو میذاره جیبش...کارت مخصوص حمل اسلحه داشته ؛ براش جور کرده بودن.

از همونایی که بادیگارد آدمای مهم دارن... بلیت هواپیما میخره ؛ دو ساعت بعد ؛ میرسه ... ماشین میگیره ؛ پشت دیوارای سیمانی بلند ؛ کارتشو نشون میده ؛ کارتی که مجوز ورود اون ؛ به همه جاهای مخفی و مهمه ! حتی مجلس !

دو دقیقه بعد ؛ همه دیدن که دم غذاخوریه ؛ هیولا ؛ با دوستای زندانیش میخندیده ؛ وقتی از غذاخوری زندان بیرون میاد و شبنمو میبینه ؛ خشکش میزنه... میره جلو ؛ میگه : سلام عشقم! اما مردک ؛ رنگش پریده بود ؛

اینو بعدا شنیدیم ! میدونسته شبنم ؛ اون ساعت شب بیخود اونجا نیست! تو گوش شبنم میگه : اینجا چه غلطی میکنی؟ شبنم میگه : غلطی که تو یه عمر میکردی!
اسلحه شو در میاره ! هفت تا تیر پشت هم...

اولی واسه مهتاب؛ دوم قاضی نیکان ؛ سوم مادرش که دق کرد ؛ چهارم شهرام ؛ پنجم همه ی زنا و مردایی که هیولا کشت و شکنجه داد ؛ ششم خود شبنم و هفتم ؛ خود وجود نحس هیولا ؛ که به دنیا اومد....

هیولا با دهن باز میمیره....با ناباوری ! شبنمو میگیرن!
میگه: کارم تموم شد!...حالا بکشینم!

اما نمیکشنش! دستور میاد : قرنطینه تیمارستان...ظاهرا یه نفر حامیش بوده!


#او_یک_زن
#قسمت_هفتاد_و_نهم
#چیستایثربی

#داستان
#داستان_بلند
#رمان
#ادبیات

#پاورقی_اینستاگرامی

برگرفته از پیج رسمی
#اینستاگرام_چیستایثربی

اشتراک گذاری این داستان به هر شکل ؛ منوط به ذکر
#نام_نویسنده است.این اثر تحت قانون
#کپی_رایت است....

#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi


#کانال_داستان_او_یکزن
@chista_2

برای کسانی که میخواهند , همه ی قسمتها را پشت هم داشته باشند.
Forwarded from Love
@maryppopins شروع عشق بدون کلمه هم ممکن است.ادامه ی آن؛ بدون کلام ؛ ممکن نیست...باید یاد بگیریم سخنی بگوییم بر دل بنشیند.عاشق ؛ احوال معشوق نمیپرسد.انگار برایش شعر میگوید...نکند خوب نباشی جان دل....
@chista_yasrebi در مهمانی خانوادگی جنوبیهای خونگرم تاتری_بندر دیر.پارسال...]میدانی عاشق کدام لبخندت هستم ؟ لبخندی که هرگز نمیزنی تا نپرسم چرا میخندی ؟ همان لبخندی که پنهان میکنی! چیستایثربی
عزیزان من ؛ ظاهرا دیگر نباید هیچ خبری جز تبریک و تسلیت بگذارم !

نقل قولی از
#داریوش_مهرجویی میگذارم که روی همه ی سایتهای رسمی کشور و کانالهای دیگر آمده است ؛ #پزشکان به صفحه ام حمله میکنند و مرا مورد
#لطف!! و هجوم هزار دردددل نگفته شان قرار میدهند!

درباره ی بی ادبی #کاربران_اینترنتی ایران خبر میگذارم ؛ عده ای دیگر که نمیشناسم! فحشش را در پرایوت به من میدهند ؟! به من چه؟

درباره ی
#داعش مطلب میگذارم ؛ بماند که چه گفتند و چه نوشتند! همین مانده بود که برچسب داعشی هم بخورم ! یک اخطار سپاه را که برای همه هنرمندان فرستاده بودند ؛ منتشر کردم !....بزرگواران ببخشید.پاکش کردم.رهایم کنید !!


حال شما خوب است؟!!!

بنده که اصلا به لطف #مهربانی_همسایگان؛ اصلا ؛ آنتن تلویزیون ندارم که حتی دختر بنده خدای من ؛ مسابقات فوتبال را دیده باشد!!

من این خبرها را با زحمت ؛ از اینترنت و بخش روزنامه ها و رسانه های خارجی در می آورم....

مگر من به صفحه ی آن بازیکن فرانسوی حمله کرده ام و ناسزا نوشته ام که سراغ من میایید ؟!

من که آرزو به دل ماندم و حتی #به_لطف_بیش_از_حد_همسایه بازی را ندیدم.... کو آنتن تلویزیون ؟

از این به بعد ؛ رفتاری دیگر در بازنمایی اخبار پیشه میکنم.اینجا صفحه خبر نیست.اخباری را که برایم جالب است ؛ انعکاس میدهم؛ اما از زبان شیخ #ملا_نصرالدین و با لحن طنز..لطفا سراغ ایشان بروید ! و اکنون :

#عرض_تسلیت

#جمشید_ارجمند منتقد باسابقه ی سینمای ایران ؛ بر اثر ایست قلبی از دنیا رفت.او مولف چندین کتاب و صدها نقد سینمایی است .خیلی ها در شیوه ی
#نقد_نویسی شاگرد او بوده اند....وی از اساتید و پیشکشوتان
#نقد_سینما در ایران بوده است.

فقدانش ؛ بیشک بسیار احساس خواهد شد.

سفر ابدی او را ؛ به خانواده ی سینما و به خصوص دختر گرامی اش ؛ که زمانی همکار بودیم ؛ تسلیت میگویم....

دانشش در جان دانشجویانش جاری....

#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi دو بازیگر خانه ی دوست کجاست در مراسم کیارستمی__انها بزرگ شده اند و خانه ی دوست به راستی کجاست؟ چیستایثربی
@chista_yasrebi دو بازیگر خردسال "خانه ی دوست کجاست " و اکنون ؛ سالها بعد....__کیارستمی به خانه ی دوست رفت....ما هم میرویم....چیستایثربی
دو بازیگر کودک
در فیلم
#خانه_دوست_کجاست؟
آنها بزرگ شده اند

و کارگردانشان ؛ به خانه ی دوست رفته است...ما و آنها هم میرویم...


#چیستایثربی
#قدر_هم_را_بدانیم_تا_هستیم....

@chista_yasrebi
@chista_yasrebi من خواب را دزدیدم ؛ روز را دزدیدم ؛ زمان را دزدیدم که مال من باشی....بی زمان ؛ در شب تاریک ؛ تو را پیدا نمیکنم...بیخوابم و بی تو.... مثل برزخ.....چیستایثربی
@chista_yasrebi در این مقاله خارجی ؛ به این مساله اشاره شده که چرا اکثر ایرانیها اینستاگرام را جایگزین بسیاری از فعالیتهای خود کرده اند و دزدی مجازی از دیگران از چه کمبودهایی است؟ در حال ترجمه/چیستا
@chista_yasrebi به خاطر تو میتوان جنگید__به خاطر تو میتوان راحت مرد__به خاطر تو زنده میمانم__چیستایثربی
زنان شاعر و عارف دوره ی #قاجار

#زنان_شاعر_ایران

شاعره ها و زنان عارف مسلک صد سال پیش ؛ زندگی و ماجراهای جالبی داشتند... آنها تعدادشان کم و شهرتشان فراوان بود.با کمال و معلومات بودند و اکثرا ؛ خطی خوش داشتند.

این گروه زنان اغلب به خانواده های معتبر درباری تعلق داشتند؛ هر کدام معمولا یک #مرشد داشتند که با جان و دل از مکتب او پیروی میکردند.

نکته ی جالب درباره ی این #زنان_شاعر ؛ نحوه ی برخورد جامعه با انها بوده است.
چون زنان معروفتر به خانواده های اشرافی تعلق داشتند ؛ دختران جوان جویای نام و شاعره های جوانتر؛ همیشه به نحوی در خانه ی آنها آمد و شد داشتند. زن شاعر ؛
کار خانه نمیکرد؛با کمال روی صندلی مینشست و بقیه برایش کار میکردند!

خانمهای دیگر معمولا برای عرض سلام ؛خدمت میرسیدند و اگر زنی خیلی خوب شعر میگفت ؛ با چادر نماز جلوی صندلی شاعر بانو میایستاد و اجازه میخواست که در مدح او شعر بگوید!
خانمهای حاضر همه آفرین میگفتند ؛ و در آخر هم صندقدار شاعر بانوی محترمه ؛ ده تا بیست اشرفی ؛ یا یک طاقه شال کشمیری با یک دست لباس فاخر ؛ به آن شاعر مدیحه سرا هدیه میداد.
.
#ام_سلمه_خانم_ضیاء_السلطنه ؛ بانوی شاعر محترم اشرافی بود که خیلی طرفدار داشت و دختران جوان برای شعر گفتن در برابر او ؛ صف میکشیدند.

خانم ام سلمه ؛ هر وقت شعر نمیگفت ؛ با خط زیبایش ؛ #قرآن ؛ مینوشت. هنوز یکی از قرانهای زیبای خطی او؛ در حرم حضرت معصومه است.

کاش همه ی شاعران و اندیشمندان زن ؛ چنین وضعیتی داشتند که فقط عمر و وقت خود را برای کار فرهنگی بگذارند و نه؛ در چند جبهه همزمان...


؛طوری که شبها جسدشان به خانه برسد؛ بگذریم !

یکی از نمونه اشعار خانم ضیاءالسلطنه را باهم میخوانیم :


اگر به باد دهم زلف عنبر آسا را ؛
به دام خویش کشم آهوان صحرا را ؛

وگر ز لطف نظر فکنم به عظم رمیم ؛
دوباره زنده کنم نفخه ی مسیحا را.


.
معمولا وقتی زنان معروف شاعر ؛ شعر میخواندند ؛ دختران جوان از شدت ذوق؛شیفتگی به ادبیات و هیجان ؛ از حال میرفتند و یکی باید بادشان میزد یا سرکه زیر بینی شان میگرفت تا برخیزند!

اگر یکی از این بانوان شاعر ؛ یک زبان خارجی هم میدانست ؛ دیگر مراد دختران میشد و تا آخر عمر ؛ هر چه اشاره میکرد ؛ انجام میدادند.
اکثرا این بانوان محترم شاعر ؛ سخت عاشق میشدند ؛ و اگر به عشق خود نمیرسیدند؛ دیگر با کسی ازدواج نمیکردند!مرقد بسیاری از آنها به عبادتگاه تبدیل میشد.

یکی از انها به نام#قمر_السلطنه که عاشق شوهر خود بود ؛ تا شوهرش سکته کرد ؛ از حفظ خواند :
هزار نقش بر آرد زمانه و نبود/ یکی از آنچه در آینه تصور ماست...

و پس ازآن ؛ دیگر در جوامع ؛ ظاهر نشد و برای دل خودش شعر میگفت و قران را خوشنویسی میکرد....

#چیستایثربی

منابع:
#شعر_زنان_ایران
و #مونس_الدوله

@chista_yasrebi
@chista_yasrebi زنان روشنفکر دوران قاجار
@chista_yssrebi تا دیروقت امروز __کارگاه نمایشنامه نویسی دانشگاه تهران__ حالا که مردمی و نیکو کاری از بین رفته ؛ بگذار آبرو هم از بین برود"اتللو_شکسپیر"پایان نمایش