@chista_yasrebiوقتی که عشق باشد تدریس و مشاوره باهم یکی میشود..آن کس که از تو میپرسد؛ گویی جوانی خود توست

@chista_yasrebi/شرمنده فالوران و دوستانی هستم که آمدند و من نبودم!....بدی نمایشگاه امسال به جای دورو پرتش است.هر روز نمیتوان سرزد!

@chista_yasrebi/قرار بود کلاس ساعت پنج تمام شود.نمایشنامه نویسی و شروع با نوع نگارش بیضایی/شش و ربع هم مرا به زور بیرون کشیدند.....

@chista_yasrebi/اگر نمیتوانید به نمایشگاه بیایید؛ چند کتاب جدید مرا هم اکنون از سایت طاقچه دانلود کنید! آدرس کنار کتاب نوشته شده...عاشقانه ای مدرن و عاشقانه ای تاریخی و امروزی که درهم ؛میکس میشوند.

@chista_yasrebi/داستان همیشگی دروغبافان و شایعه پردازان و تهمت زنان که به ویرانی انسانها میاندیشند/اول تو بگو! /هم اکنون قابل دانلود از سایت طاقچه.ادرس کنار کتاب

@chista_yasrebi/از دوشنبه آمد صدای پای تو...درود بر تو و بر تمام دوشنبه ها/کتاب شعر جدید چیستایثربی/نشر کوله پشتی/چیستایثربی

@chista_yasrebi/اصلا بیا ادامه ی این داستان را خودت بنویس...../خدایا من ؛ دوستانم و خانواده ام را از شر دیوانگان نجات ببخش....../چیستایثربی

اولین نمایشنامه نویس ایرانی که
#زن در آثار او نقش محوری داشت ؛
#رضا_کمال_شهرزاد_بود.تا پیش از او یا زن مطرح نمیشد ؛ با نقش حاشیه ای داشت.
#عباسه؛ خواهر امیر یکی از آثار خوب او در این زمینه است.
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

درددل کوتاه یکی از هنرجویان کلاس دیروز
#دانشگاه_تهران

چند سال پیش برای دیدن تاتری به کارگردانی خانم چیستا یثربی راهی تاتر شهر شدم، و با دسته گلی در دست و گذاشتن یادداشتی محبت امیز و ذکر شماره موبایلم در آن به تماشای تاتر نشستم و خوشحال از اینکه بعد از اتمام نمایش، دسته گل را تقدیم خانم یثربی بکنم و ذکر شماره موبایل برای ارتباط بین من و خانم عزیز، غافل از اینکه خانم عزیز آن شب بنا بدلایلی نیامده بودند و من ماندم با دسته گلی در دست و دلی انباشته از غم! بگذریم از اینکه چندین روز برای نوشتن یادداشت با خودم کلنجار رفتم که چگونه بنویسم که مزاج خانم عزیز خوش بیاید و از تمریناتم برای بیان جملاتم به خانم عزیز هنگام تقدیم دسته گل چیزی نمی گویم.....
بالاخره دیروز بعد از گذشت چندین سال که از اجرای آن تاتر میگذرد، توانستم حضوری خانم عزیز را ببینم آنهم در یک کلاس آموزشی که من شاگرد بودمو و او استاد
الکن هستم در بیان احساساتم موقع روبرو شدن با ایشان،
شادی و هیجان به بندبند وجودم ضربه میزد
واقعا که این دنیای به ظاهر گلو گشاد، چقدر کوچک است و رسیدن به آرزوها و خواسته های به ظاهر ناممکن، ممکن.

شاگرد شما منصوره یوردخانی
@chista_yasrebi

دوستان فعلا خداحافظ
تا پستی جدید

@chista_yasrebi/من و امیر حسام رهنورد عزیز/خواننده ی ترانه ی پستچی/امروز /نمایشگاه کتاب/نشر قطره

@chista_yasrebi/چقدر سخت است کنار هم بودن/وقتی یک میز بزرگ ؛ بین ما فاصله ست/من و مهسا آقاجری عزیز/مترجم اشعارم به فرانسه/غرفه ی نشر قطره/امروز/چیستایثربی

@chista_yasrebiهجوم.جمعیت برای امضا و عکس با من ؛ در غرفه ی نشر قطره آنقدر زیاد بود که حراست کمک کرد و صف خانمها را از آقایان جدا کرد و به صف نظم بخشید/چیستایثربی

@chista_yasrebi/دست آدم از امضا کردن زیاد درد میگیره/عشق شماست که به من انرژی میده/وقتی ساعتهادر صف ایستاده اید.شرمنده ی تک تکتانم/چیستایثربی

@chista_yasrebi/صف دو غرفه ی کتب جدیدم ؛ چنان زیاد بود که صدای غرفه های مجاور در آمده بود ؛حراست در نطم بخشی کمک کرد.چهار ساعت اول در نشر قطره؛ فقط امضا میکردم و تمام نمیشد...حتی وقت عکس یادگاری نبود.

@chista_yasrebiمن و همای عزیز

@chista_yasrebi/چقدر دلم میخواست با همه ی شما عکس یادگاری داشتم/تعداد زیاد بود و مجال اندک.عکس شما در قلب من است/چیستایثربی

فتح یک قرن به دست یک شعر/فتح یک باغ به دست یک سار/فتح یک کوچه به دست دو سلام....../همه ی روی زمین پیدا بود#چیستایثربی

@chista_yasrebiگاهی آدم از سلام یک دوست میمیرد و به دنیا می آید...تو برای من چنینی خانم داودی عزیزم...دوست همیشه