گفتگوی امروز روزنامه
#مردمسالاری
با
#چیستایثربی
درباره
#پستچی
و
#قصه_های_مجازی
تصميم دارم پستچي را چاپ کنم
نويسنده : منا صفدري
حرف زدنش هم مثل قصه گفتنش دلنشين است از هر دري سخن ميگوييم از چگونه قصهگو شدنش ميگويد از اين ميگويد که چه شد «پستچي» را نوشت از اينکه با «پستچي» که داستان زندگي خودش است توانسته تحولي در فضاي مجازي ايجاد کند و خيليها را داستان خوان و علاقمند به رمان کند. حتي از سقف شکسته و فروريخته حمام خانهاش هم ميگويد. چيستا يثربي که به گفته خودش فرزند وسط است اکنون نيز در طبقه دوم يک خانه سه طبقه زندگي ميکند؛ در حالي که سقف حمام خانهاش بر اثر آبريزي ريخته است و ميگويد که هيچکس به حرف او گوش نميدهد، مثل فرزند وسط، که ميگويد هميشه تحت فشار است! گفتوشنود «مردمسالاري» با چيستا يثربي را در ذيل ميخوانيد:
در ابتداي گفتوگو، ما را بيشتر با خودتان آشنا کنيد...
شاگرد اول علوم تجربي در کل ايران بودم اما چون از کودکي عاشق روانشناسي بودم برخلاف ميل پدر و معلمانم که ميخواستند رشته پزشکي بخوانم در کنکور علوم انساني شرکت کردم و با رتبه پنج کنکور سراسري در رشته روانشناسي قبول شدم. در آن زمان بهترين و بالاترين دپارتمان روانشناسي با منزل ما فقط 10دقيقه فاصله داشت. آنجارا انتخاب کردم و بعد از آن فوق ليسانس گرفتم. سپس به تورنتو کانادا رفتم و مدرک دکترا گرفتم.آن موقع نوشتن ، شغل ثایتم بود.اما اگرچه آلمانی و انگلیسی میدانم، ترجیح میدادم به زبان فارسی بنویسم.همان جا استاد جعفر والی را در کانادا دیدم و غم غربت صحنه های ایران را در نگاهشان ، حس کردم.غربتی که من هم به نوعی داشتم.با وجود اینکه دخترم کنارم بود.....بقیه ی مصاحبه در روزنامه ی مردم سالاری امروز.در لینک زیر
#گفتگو
#چبستایثربی
#مردمسالاری
#روزنامه
#پستچی
#کتابخوانی_مجازی
@chista_yasrebi
#مردمسالاری
با
#چیستایثربی
درباره
#پستچی
و
#قصه_های_مجازی
تصميم دارم پستچي را چاپ کنم
نويسنده : منا صفدري
حرف زدنش هم مثل قصه گفتنش دلنشين است از هر دري سخن ميگوييم از چگونه قصهگو شدنش ميگويد از اين ميگويد که چه شد «پستچي» را نوشت از اينکه با «پستچي» که داستان زندگي خودش است توانسته تحولي در فضاي مجازي ايجاد کند و خيليها را داستان خوان و علاقمند به رمان کند. حتي از سقف شکسته و فروريخته حمام خانهاش هم ميگويد. چيستا يثربي که به گفته خودش فرزند وسط است اکنون نيز در طبقه دوم يک خانه سه طبقه زندگي ميکند؛ در حالي که سقف حمام خانهاش بر اثر آبريزي ريخته است و ميگويد که هيچکس به حرف او گوش نميدهد، مثل فرزند وسط، که ميگويد هميشه تحت فشار است! گفتوشنود «مردمسالاري» با چيستا يثربي را در ذيل ميخوانيد:
در ابتداي گفتوگو، ما را بيشتر با خودتان آشنا کنيد...
شاگرد اول علوم تجربي در کل ايران بودم اما چون از کودکي عاشق روانشناسي بودم برخلاف ميل پدر و معلمانم که ميخواستند رشته پزشکي بخوانم در کنکور علوم انساني شرکت کردم و با رتبه پنج کنکور سراسري در رشته روانشناسي قبول شدم. در آن زمان بهترين و بالاترين دپارتمان روانشناسي با منزل ما فقط 10دقيقه فاصله داشت. آنجارا انتخاب کردم و بعد از آن فوق ليسانس گرفتم. سپس به تورنتو کانادا رفتم و مدرک دکترا گرفتم.آن موقع نوشتن ، شغل ثایتم بود.اما اگرچه آلمانی و انگلیسی میدانم، ترجیح میدادم به زبان فارسی بنویسم.همان جا استاد جعفر والی را در کانادا دیدم و غم غربت صحنه های ایران را در نگاهشان ، حس کردم.غربتی که من هم به نوعی داشتم.با وجود اینکه دخترم کنارم بود.....بقیه ی مصاحبه در روزنامه ی مردم سالاری امروز.در لینک زیر
#گفتگو
#چبستایثربی
#مردمسالاری
#روزنامه
#پستچی
#کتابخوانی_مجازی
@chista_yasrebi
#مرا_به_ماه_ببر
#فرانک_سیناترا
#چبستایثربی
نمیدانم چرا از دیشب این ترانه از ذهنم بیرون نمی آید.
خاطرات زیادی با آن دارم
#fly_me_to_the_moon
@chista_yasrebi
#فرانک_سیناترا
#چبستایثربی
نمیدانم چرا از دیشب این ترانه از ذهنم بیرون نمی آید.
خاطرات زیادی با آن دارم
#fly_me_to_the_moon
@chista_yasrebi
اغلب از من می پرسند نمایشنامه ات پیرامون چیست ؟ من نمی توانم بگویم. هرگز نمی توانم کارهایم را جمع بندی کنم، به جز این که بگویم این چیزی است که اتفاق افتاد. این است چیزی که گفتند، و این است کاری که انجام دادند.
بیشتر نمایشنامه ها با یک خط، یک کلمه، یک تصویر متولد می شوند. به دنبال کلمه معمولا بطور بلافصل یک تصویر میاید....
اما هم چنانکه گفتم ؛ در درام جستجو برای حقیقت هرگز متوقف نمی شود. نمی توان آن را تعطیل کرد. نمی توان آن را به تاخیر انداخت. باید با آن روبرو شد. درست همانجا، در مرکز صحنه.
تئاترسیاسی تماما از نوعی دیگر است. از موعظه باید به هر قیمتی خودداری کرد. نگاه عینی نگر اساسی است. به کاراکترها باید اجازه داد در هوای خود نفس بکشند. نویسنده نمی تواند آن ها را طوری تعریف یا محدود کند که با سلیقه یا نظر یا پیشداوری خود او جور در بیایند. نویسنده باید آماده باشد کاراکترها را اززوایای متفاوت بگیرد، در گسترده ترین شعاع نظری و گاه شاید آن ها را غافلگیر کند، معهذا هرگز نمی گذارد آن ها به هر راهی که دل شان می خواهد بروند. این کار همیشه ممکن نیست.
#از_متن_سخنرانی_هارولد_پینتر
برای جایزه نوبل ادبیات 2005
#چبستایثربی
@chista_yasrebi
بیشتر نمایشنامه ها با یک خط، یک کلمه، یک تصویر متولد می شوند. به دنبال کلمه معمولا بطور بلافصل یک تصویر میاید....
اما هم چنانکه گفتم ؛ در درام جستجو برای حقیقت هرگز متوقف نمی شود. نمی توان آن را تعطیل کرد. نمی توان آن را به تاخیر انداخت. باید با آن روبرو شد. درست همانجا، در مرکز صحنه.
تئاترسیاسی تماما از نوعی دیگر است. از موعظه باید به هر قیمتی خودداری کرد. نگاه عینی نگر اساسی است. به کاراکترها باید اجازه داد در هوای خود نفس بکشند. نویسنده نمی تواند آن ها را طوری تعریف یا محدود کند که با سلیقه یا نظر یا پیشداوری خود او جور در بیایند. نویسنده باید آماده باشد کاراکترها را اززوایای متفاوت بگیرد، در گسترده ترین شعاع نظری و گاه شاید آن ها را غافلگیر کند، معهذا هرگز نمی گذارد آن ها به هر راهی که دل شان می خواهد بروند. این کار همیشه ممکن نیست.
#از_متن_سخنرانی_هارولد_پینتر
برای جایزه نوبل ادبیات 2005
#چبستایثربی
@chista_yasrebi