Forwarded from چیستا_وان
"منتشر شد"
ترانه ی #پستچی
هدیه ی ویژه ی عید ما برای شما
بر اساس داستان #پستچی
#رمان #چیستا_یثربی
#خواننده :#امیر_حسام_رهنورد
#تنظیم_موسیقی :
#نیکان
#ملودی :
#برزو_ذاکری
#ترانه :
#امير_على_رادى
#میکس و #مسترینگ :
#میلاد_فرهودی
.
رو گندمزار موهای تو مردن
واسه م مومن ترین مرگ زمینه
. .
.
.هم اکنون در کانال _تلگرام اصلی #چیستایثربی و #نيكان
@chista_yasrebi
@chista_1
ترانه ی #پستچی
هدیه ی ویژه ی عید ما برای شما
بر اساس داستان #پستچی
#رمان #چیستا_یثربی
#خواننده :#امیر_حسام_رهنورد
#تنظیم_موسیقی :
#نیکان
#ملودی :
#برزو_ذاکری
#ترانه :
#امير_على_رادى
#میکس و #مسترینگ :
#میلاد_فرهودی
.
رو گندمزار موهای تو مردن
واسه م مومن ترین مرگ زمینه
. .
.
.هم اکنون در کانال _تلگرام اصلی #چیستایثربی و #نيكان
@chista_yasrebi
@chista_1
استاد دانشگاه علامه طباطبایی تاکید کرد: خلاء قانونی در حوزه مالکیت ادبی و هنری دلیل ورود کالاهای تقلبی به کشور
www.farhang.gov.ir
اگر کپی رایت را رعایت تکنیم و حقوق مولف و یا صاحب اثر را ندیده بگیریم ؛ راه برای هر گونه دزدی و قاچاقی در کشور باز میشود.
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
www.farhang.gov.ir
اگر کپی رایت را رعایت تکنیم و حقوق مولف و یا صاحب اثر را ندیده بگیریم ؛ راه برای هر گونه دزدی و قاچاقی در کشور باز میشود.
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi/مسجد جامع یزد/قبل از سخنرانی/تو دلت را کجا جا گذاشته ای زن که دیوار مسجد؛ دلت میشود ؟/چیستایثربی
@chista_yasrebi/لطف دوستان در مجله ی ادبی گیوار/بخشی از شعر چیستایثربی
@chista_yasrebi/یکی بود؛ یکی نبود.شهری بود که نامش "یزد" بود و زنی بود که به این شهر آمده بود....سفرنامه ی یزد...از شنبه در همین کانال/چیستایثربی
#او_یکزن
#قسمت_سیزدهم
#چیستا_یثربی
پلیس ؛ هیچوقت ردی پیدا نکرد!...انگار شبنم ؛ هیچوقت وجود نداشت ؛ انگار ما خیال میکردیم که هست.... یا بوده !....گفتم : خب؟ گفت: میخوام فیلمشو بسازم.تکی! یه فیلم خاص؛... یه جور مستند ؛ با دوربین روی دست! میخوام تو نقش شبنمو بازی کنی! هم حرفای دل ما رو بزنی؛ هم اونو ؛ و شاید؛ اگه باشه؛ اگه هنوز زنده باشه؛ این فیلمو ببینه و برگرده....فیلم؛ برای خارجه؛ نه مجوز میخواد؛ نه کسی خبردار میشه، اسم فیلمم میذارم؛ "شبنم" ! مثل شبنم که زود اومد و زود رفت. تو شبیهشی؛...به خصوص اخلاقت! من پول کارتو ؛ بهت میدم که مجبور نشی جای دیگه ای کار کنی؛ ولی تو باید دربست در اختیار گروه باشی! گفتم : یعنی چی؟ گفت: بیشتر فیلم؛ تو یه خونه ی جنگلی میگذره؛ جایی که شبنم ؛ از اون حیوون ؛ حامله شد...باید با ما باشی... در اختیار ! نمیتونی وسطش جا بزنی؛ بگی نمیام! گفتم: چند نفرید؟ گفت: زیاد نیستیم.من؛ تو ؛ فیلمبردار؛ شایدم ؛ یکی دو تادیگه...فعلا نمیخوام هیچکی خبردارشه ؛ تا فیلم تموم شه.
من دفتر خاطراتشو خوندم ؛ اصل فیلمنامه همونه؛ شبنم نمیدونست کاوه زن و بچه داره ؛ وگرنه هیچوقت باش نمیرفت.کاوه بش دروغ گفته بود؛ حتی عقدشون دروغ بود؛ همه چی؛حتی مردی که جای پدرم بردن و گفتن قیم شبنمه..... عاقد رو گول زدن؛ و بعد اون سقط !... همه رو تو دفترش نوشته! میدونی ؛مثل تو میخندید؛ موقع خنده؛ موهاش میریخت رو چشماش؛ دیگه موهاتو صاف نکن! موی فر ؛ بیشتر بهت میاد.شکل اون میشی! حس میکردم برگ سروها راه گلویم را بسته؛ سوزنی بود و تلخ....؛ انگار تیغ گلویم را میخراشید ؛ آب معدنی روی میز را ؛ با سه قرص جیبم؛ بالا انداختم. گفت: تو که از آب ؛ حالت به هم میخورد! گفتم: تلخی این قرصا رو یه جور باید برد پایین ! حتی شده با یه زهر ماری دیگه ! تا آمد بپرسد چه قرصی؟! گفتم:پس امید داری با این فیلم؛ پیداش کنی؟ گفت: پخش کننده زیاد میشناسم ؛ همه ی دنیا آشنا دارم؛ اگه اسم خودش و من؛ روی فیلم باشه؛ شاید کنجکاو شه فیلم برادرشو ببینه؛ و اونوقت شاید...گفتم: برگرده؟ اگه میخواست برگرده؛ هفت سال وقت داشت!.... راستی؛ چرا نباید به چیستا بگم؟ میتونه تو فیلمنامه کمکت کنه؛ دادزد : چیستا نه! گفتم: چیه؟! اسمش میاد؛ انگار اسم جن شنیدی؟ گفت: تو هنوز چیستا رو نمیشناسی! اگه بفهمه من و تو باهم کار میکنیم ؛ قرارداد باطله! میفهمی؟دارم بت اخطار میدم ! اگه این نقشو بازی کنی؛ از نظر مالی؛ جبران میکنم.کاری میکنم راضی شی! شایدم کارت گرفت؛ معروف شدی!.... لبخند زدم؛ باز بوی سیدنی و آب و ماهی به مشامم خورد.بوی پر مرغ ماهیخوار... گفتم :من هیچوقت نمیخواستم بازیگرشم ؛ هیچوقت! حتی وقتی بهم میگفتن چهره ت خوبه ! گفت؛ یکی دوماه؛ نقش خواهر منو بازی میکنی، بیرون ؛ جلو مردم ؛ تو دفتر؛ همه جا به من میگی داداش! اما من فقط کارگردانتم ؛ تو هم تنها بازیگر فیلمی! بم اعتماد کن دختر خوب! ...
کاش نکرده بودم.کاش با چیستا مشورت کرده بودم.کاش انقدر زود، عاشقش نشده بودم! ولی مگر میشد؟...با آن همه غمی که در نگاهش بود؟.....
#او_یک_زن
#قسمت_سیزدهم
#چیستایثربی
#داستان
#داستان_بلند
#پاورقی_اینستاگرامی
#برگرفته_از
اینستاگرام رسمی چیستایثربی
#ادبیات
دوستان عزیز؛ هر گونه اشتراک گذاری؛ با ذکر نام نویسنده و لینک کانال تلگرام رسمی او؛ بلا مانع است. حقوق نویسندگان ؛ مانند سایر اصناف؛ محترم است.سپاسگزارم.
#چیستا_یثربی
@chista_yasrebi
کانال رسمی
کانال قصه که میتوانید تمام قسمتهای داستان را ؛ آنجا پشت هم ؛ بخوانید....⬇️
@chista_2
کانال قصه
#قسمت_سیزدهم
#چیستا_یثربی
پلیس ؛ هیچوقت ردی پیدا نکرد!...انگار شبنم ؛ هیچوقت وجود نداشت ؛ انگار ما خیال میکردیم که هست.... یا بوده !....گفتم : خب؟ گفت: میخوام فیلمشو بسازم.تکی! یه فیلم خاص؛... یه جور مستند ؛ با دوربین روی دست! میخوام تو نقش شبنمو بازی کنی! هم حرفای دل ما رو بزنی؛ هم اونو ؛ و شاید؛ اگه باشه؛ اگه هنوز زنده باشه؛ این فیلمو ببینه و برگرده....فیلم؛ برای خارجه؛ نه مجوز میخواد؛ نه کسی خبردار میشه، اسم فیلمم میذارم؛ "شبنم" ! مثل شبنم که زود اومد و زود رفت. تو شبیهشی؛...به خصوص اخلاقت! من پول کارتو ؛ بهت میدم که مجبور نشی جای دیگه ای کار کنی؛ ولی تو باید دربست در اختیار گروه باشی! گفتم : یعنی چی؟ گفت: بیشتر فیلم؛ تو یه خونه ی جنگلی میگذره؛ جایی که شبنم ؛ از اون حیوون ؛ حامله شد...باید با ما باشی... در اختیار ! نمیتونی وسطش جا بزنی؛ بگی نمیام! گفتم: چند نفرید؟ گفت: زیاد نیستیم.من؛ تو ؛ فیلمبردار؛ شایدم ؛ یکی دو تادیگه...فعلا نمیخوام هیچکی خبردارشه ؛ تا فیلم تموم شه.
من دفتر خاطراتشو خوندم ؛ اصل فیلمنامه همونه؛ شبنم نمیدونست کاوه زن و بچه داره ؛ وگرنه هیچوقت باش نمیرفت.کاوه بش دروغ گفته بود؛ حتی عقدشون دروغ بود؛ همه چی؛حتی مردی که جای پدرم بردن و گفتن قیم شبنمه..... عاقد رو گول زدن؛ و بعد اون سقط !... همه رو تو دفترش نوشته! میدونی ؛مثل تو میخندید؛ موقع خنده؛ موهاش میریخت رو چشماش؛ دیگه موهاتو صاف نکن! موی فر ؛ بیشتر بهت میاد.شکل اون میشی! حس میکردم برگ سروها راه گلویم را بسته؛ سوزنی بود و تلخ....؛ انگار تیغ گلویم را میخراشید ؛ آب معدنی روی میز را ؛ با سه قرص جیبم؛ بالا انداختم. گفت: تو که از آب ؛ حالت به هم میخورد! گفتم: تلخی این قرصا رو یه جور باید برد پایین ! حتی شده با یه زهر ماری دیگه ! تا آمد بپرسد چه قرصی؟! گفتم:پس امید داری با این فیلم؛ پیداش کنی؟ گفت: پخش کننده زیاد میشناسم ؛ همه ی دنیا آشنا دارم؛ اگه اسم خودش و من؛ روی فیلم باشه؛ شاید کنجکاو شه فیلم برادرشو ببینه؛ و اونوقت شاید...گفتم: برگرده؟ اگه میخواست برگرده؛ هفت سال وقت داشت!.... راستی؛ چرا نباید به چیستا بگم؟ میتونه تو فیلمنامه کمکت کنه؛ دادزد : چیستا نه! گفتم: چیه؟! اسمش میاد؛ انگار اسم جن شنیدی؟ گفت: تو هنوز چیستا رو نمیشناسی! اگه بفهمه من و تو باهم کار میکنیم ؛ قرارداد باطله! میفهمی؟دارم بت اخطار میدم ! اگه این نقشو بازی کنی؛ از نظر مالی؛ جبران میکنم.کاری میکنم راضی شی! شایدم کارت گرفت؛ معروف شدی!.... لبخند زدم؛ باز بوی سیدنی و آب و ماهی به مشامم خورد.بوی پر مرغ ماهیخوار... گفتم :من هیچوقت نمیخواستم بازیگرشم ؛ هیچوقت! حتی وقتی بهم میگفتن چهره ت خوبه ! گفت؛ یکی دوماه؛ نقش خواهر منو بازی میکنی، بیرون ؛ جلو مردم ؛ تو دفتر؛ همه جا به من میگی داداش! اما من فقط کارگردانتم ؛ تو هم تنها بازیگر فیلمی! بم اعتماد کن دختر خوب! ...
کاش نکرده بودم.کاش با چیستا مشورت کرده بودم.کاش انقدر زود، عاشقش نشده بودم! ولی مگر میشد؟...با آن همه غمی که در نگاهش بود؟.....
#او_یک_زن
#قسمت_سیزدهم
#چیستایثربی
#داستان
#داستان_بلند
#پاورقی_اینستاگرامی
#برگرفته_از
اینستاگرام رسمی چیستایثربی
#ادبیات
دوستان عزیز؛ هر گونه اشتراک گذاری؛ با ذکر نام نویسنده و لینک کانال تلگرام رسمی او؛ بلا مانع است. حقوق نویسندگان ؛ مانند سایر اصناف؛ محترم است.سپاسگزارم.
#چیستا_یثربی
@chista_yasrebi
کانال رسمی
کانال قصه که میتوانید تمام قسمتهای داستان را ؛ آنجا پشت هم ؛ بخوانید....⬇️
@chista_2
کانال قصه
ایمن از باد
یا چشم گشاده ی ماه
اشکهایت، تشنگی ام را
دستهایت، خستگی ام را
و لبخندت
رنگ این روز مرده را پاک میکند
من همیشه
میان خدا و حافظت
نشسته ام ،
کمک میکنم
که خستگی هایت را
کنار جاده بگذاریم
و برگردیم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
یا چشم گشاده ی ماه
اشکهایت، تشنگی ام را
دستهایت، خستگی ام را
و لبخندت
رنگ این روز مرده را پاک میکند
من همیشه
میان خدا و حافظت
نشسته ام ،
کمک میکنم
که خستگی هایت را
کنار جاده بگذاریم
و برگردیم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi/فقط چشمان تو نیست که توپ را شوت میکند /چشمان من هم پنالتی گرفتن ؛ بلد است/چیستایثربی
#مادرانه
#چیستا_یثربی
گمانم از همین نزدیکیها؛ شروع شد.آن آرزوی دور.آرزوی داشتنت...
گمانم از همین نزدیکیها ؛شروع شد ؛ از خاک ؛ از آب؛ از دشت و از این بهار بیرحم ؛ آرزوی در آغوش کشیدنت....
خاکم تشنه ی تنت بود ؛ و اکنون گمانم میخواهی بروی!
گمانم از همین نزدیکیها ؛ شروع میشود ؛ مردن زنی از عشق...از همین بوی یاس و بهار بیرحم ؛ و صدای خنده های شادمانه ی تو ؛ و گامهایت که دور میشود و من ؛ سخت خوابم میآید...
آه....عاشق بودن ؛ چه سخت است...دلت میشکند....
و سخت تر از آن ؛ مادر بودن....اگر خورشید باشد هنوز و تو رفته باشی !
لعنت به هر روزی که می آید...لعنت به هر ابری که میگذرد ؛ لعنت به هر بارانی که میبارد ؛ و نفرین بر هر که حال ؛ میپرسد ؛ اگر تو نباشی که به من بگویی: "مادر! "
لعنت به قلب کودکانه ام...از جنس خاک بود و خاک بازی میکرد ؛ تاب این عشق سنگین را نداشت... پدرم گفت: آسان نیست...نبود و نخواهد بود...
بیا گذشته و آینده ام را با کهنه های خانه؛ پشت در بگذار ! ...من دیگر چیزی نمیخواهم؛ جز تو....
تو فقط باش !
فقط گاهی بخند......
تا باور کنم که زنده ام.....
#چیستایثربی
#مادرانه
جمعه روز مادران است
تقدیم به
#مادران
@chista_yasrebi
#چیستا_یثربی
گمانم از همین نزدیکیها؛ شروع شد.آن آرزوی دور.آرزوی داشتنت...
گمانم از همین نزدیکیها ؛شروع شد ؛ از خاک ؛ از آب؛ از دشت و از این بهار بیرحم ؛ آرزوی در آغوش کشیدنت....
خاکم تشنه ی تنت بود ؛ و اکنون گمانم میخواهی بروی!
گمانم از همین نزدیکیها ؛ شروع میشود ؛ مردن زنی از عشق...از همین بوی یاس و بهار بیرحم ؛ و صدای خنده های شادمانه ی تو ؛ و گامهایت که دور میشود و من ؛ سخت خوابم میآید...
آه....عاشق بودن ؛ چه سخت است...دلت میشکند....
و سخت تر از آن ؛ مادر بودن....اگر خورشید باشد هنوز و تو رفته باشی !
لعنت به هر روزی که می آید...لعنت به هر ابری که میگذرد ؛ لعنت به هر بارانی که میبارد ؛ و نفرین بر هر که حال ؛ میپرسد ؛ اگر تو نباشی که به من بگویی: "مادر! "
لعنت به قلب کودکانه ام...از جنس خاک بود و خاک بازی میکرد ؛ تاب این عشق سنگین را نداشت... پدرم گفت: آسان نیست...نبود و نخواهد بود...
بیا گذشته و آینده ام را با کهنه های خانه؛ پشت در بگذار ! ...من دیگر چیزی نمیخواهم؛ جز تو....
تو فقط باش !
فقط گاهی بخند......
تا باور کنم که زنده ام.....
#چیستایثربی
#مادرانه
جمعه روز مادران است
تقدیم به
#مادران
@chista_yasrebi
I suppose it all started near here. That far away wish. The wish to possess you. I suppose it all started nere here. Started by the soil ; water ; plain and by this cruel spring ; the wish to embrace you...my soil was thirsty for your body...and now I suppose you are leaving!
I suppose it all starts near here....a woman' death by love..by this jasmine odour and the cruel spring and your happy laughter ...and steps that are leaving. ..and I feel so sleepy.
Oh...being in love is so difficult...your heart would be broken...and more difficult than that...being a mother...if the sun is here and you are gone..
Damn every coming day...damn every passing cloud ; damn every coming rain and damn everyone who asks how you are...if you would not be here to say : "mum".
Damn to my childlike heart. it was made of soil and was playing with it. It could not stand this love. My dad said :"it won't be easy"...; come...I leave my past and future and home stuff behind the door. I want no more thing...just be here...just laugh sometimes...I just want to believe I am alive.
برگردان:لعیا متین پارسا
Translation :Laiya Matinparsa
#motherhood
#chista_yasrebi
@chista_yasrebi
I suppose it all starts near here....a woman' death by love..by this jasmine odour and the cruel spring and your happy laughter ...and steps that are leaving. ..and I feel so sleepy.
Oh...being in love is so difficult...your heart would be broken...and more difficult than that...being a mother...if the sun is here and you are gone..
Damn every coming day...damn every passing cloud ; damn every coming rain and damn everyone who asks how you are...if you would not be here to say : "mum".
Damn to my childlike heart. it was made of soil and was playing with it. It could not stand this love. My dad said :"it won't be easy"...; come...I leave my past and future and home stuff behind the door. I want no more thing...just be here...just laugh sometimes...I just want to believe I am alive.
برگردان:لعیا متین پارسا
Translation :Laiya Matinparsa
#motherhood
#chista_yasrebi
@chista_yasrebi