نگاهی به #کتاب
#دفترچه_ممنوع
نوشته البا دسس پدس
البا دسس پدس (۱۱ مارس ۱۹۱۱ رم، ایتالیا–۱۴ نوامبر ۱۹۹۷ پاریس، فرانسه) نویسنده و روزنامه نگار ایتالیایی – کوبایی است که با ترجمه های شیوای بهمن فرزانه که بر کتاب هایش نوشته شده برای مخاطبان ایرانی نویسنده ای مشهور محسوب می شود.
این نویسنده ی فمینیست و ضد فاشیست اکثر کتاب هایش حول محور زنان و مشکلات آنان می گردد.
رمانهای آلبادسس پدس، نماینده زنان قرن بیستم ایتالیا است، سالهای جنگ جهانی دوم و چندین سال پس از پایان جنگ، که تقابل پیدا و پنهان فضای ناهماهنگ زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی و چالش زنان با محیط اطرافشان را نشان میدهد.
کشمکش پنهان و آشکار زنان در نوشتههای پدس با فضای
#ناهماهنگ زندگی
#خانوادگی و زندگی
#اجتماعی است و همین ویژگی است که برای زنان معاصر کشورهای جهان، جذابیت دارد و باعث میشود همه این زنان به نحوی با آثار او احساس نزدیکی و همذاتپنداری کنند.
مسئله تقابل زنان با جهان اطرافشان، یک مسئله حلنشده و جهانی است که البته در کشورهای مختلف و در بین ملیتهای مختلف به درجات مختلفی ظاهر میشود.
#اشتراک در برخی فرهنگها و شباهت اوضاع سرزمینها در سالهای پس از جنگ، خواننده #ایرانی را به این نویسنده #ایتالیایی نزدیک میکند.
موضوع این هفته کارگاه نقد کتاب ما ، کتاب دفترچه ممنوعه این نویسنده بود که نقدهای متفاوتی را بر این کتاب شاهد بودیم.
والریا زنی میانسال است که در کنار اشتغال باید کارهای مربوط به خانه را انجام دهد. میشل همسر او و دو فرزند آنها خانواده ای کوچک و از نظر اقتصادی متوسط رو به پایین را تشکیل می دهند.
بحران اقتصادی بعد از جنگ فشلر مضاعفی را بر انها تحمیل کرده و افراد خانواده را هر روز به خاطر این مشکل از هم دور می کند.
اما خرید یک دفترچه یادداشت در یک روز تعطیل زندگی والریا را دگرگون می کند. او که عادت کرده است مشکلات و نیازهای خود را نادیده بگیرد با شروع نگارش خاطرات روزانه خود در این دفترچه به این نتیجه می رسد که سالیان متمادی زندگی خود را بیهوده صرف روزمرگی زندگی و خدمت به کسانی کرده که قدر او را نمی دانند و هیچ وقت به فکر خود نبوده است.
هر چه داستان پیش می رود و روزهای نگارش دفترچه بیشتر می شود کمبودها و نیازهای او بیشتر نمایان می شود و در این مسیر والریا متوجه می شود که چه شکاف عظیمی در خانواده به وجود امده است.
دوست و عشق مابین او و رییس اداره ای که در ان کار می کند و عشق های جنبی که برای پسر و دخترش به وجود می اید خرده روایتی هستند که به روایت اصلی برای پیشبرد داستان کمک کرده اند.
والریا خود را قربانی می بیند و سعی می کند که عصیان کند اما در نهایت شکست می خورد و با سوزاندن دفترچه بر روزهای سرد گذشته باز می گردد.
البا دسس پدس در با داستان خود می گوید که این زنان هستند که باید از خود بگذرند و خود را فدای زندگی دیگران و خانواده ی خود کنند.
نثر روان و روایت ساده و پرکشش و باورپذیر داستان بر جذابیت داستان افزوده و باعث جذب مخاطب گردیده است.
خرده روایت های جانبی و شخصیت های متفاوت داستان که هر کدام نماینده ای از قشرهای متفاوت جامعه هستند به روایت کمک کرده است.
شخصیت پردازی در داستان به خوبی شکل گرفته است و ابعاد مختلف شخصیت والریا – شخصیت اول داستان- به بهترین شکل نمایش داده شده است.
روزنامه نگار بودن نویسنده کمک کرده است که در کنار روزنوشت بودن روایت داستان ، ایجاز هم رعایت شود – اتفاقات مهم داستان روایت شود- و اتفاقات ساده و غیر ضروری روزمره در داستان انعکاس داده نشود و این به صورتی ست که مخاطب داستان متوجه این امر نمی شود و به جزیی نگری زندگی توجه ای نمی کند.
البته نمی توان از ترجمه ی زیبای بهمن فرزانه به سادگی گذشت.
دیدهای متفاوت دوستان بیشتر بر روی نقد محتوایی داستان و بر جنبه های فمینیستی و مظلوم نمایی والریا شخصیت اصلی داستان است.
رمان «چراغها را من خاموش می کنم »نوشته «زویا پیر زاد » بسیار شبیه این رمان اس ت از نظر نوع راویت و شخصیت ها و دغدغه های آنان و روابط حاکم بر افراد داستان و ماجراهایی که بر شخصیت ها می گذرد.
#نقد_کتاب
#دفترچه_ممنوع
#آلبادسس_پدس
#کوبایی_ایتالیایی
#صفحه_نودوهشتیا.نت
#ادبیات_جهان
#ادبیات_معاصر
@chista_yasrebi
#دفترچه_ممنوع
نوشته البا دسس پدس
البا دسس پدس (۱۱ مارس ۱۹۱۱ رم، ایتالیا–۱۴ نوامبر ۱۹۹۷ پاریس، فرانسه) نویسنده و روزنامه نگار ایتالیایی – کوبایی است که با ترجمه های شیوای بهمن فرزانه که بر کتاب هایش نوشته شده برای مخاطبان ایرانی نویسنده ای مشهور محسوب می شود.
این نویسنده ی فمینیست و ضد فاشیست اکثر کتاب هایش حول محور زنان و مشکلات آنان می گردد.
رمانهای آلبادسس پدس، نماینده زنان قرن بیستم ایتالیا است، سالهای جنگ جهانی دوم و چندین سال پس از پایان جنگ، که تقابل پیدا و پنهان فضای ناهماهنگ زندگی خانوادگی و زندگی اجتماعی و چالش زنان با محیط اطرافشان را نشان میدهد.
کشمکش پنهان و آشکار زنان در نوشتههای پدس با فضای
#ناهماهنگ زندگی
#خانوادگی و زندگی
#اجتماعی است و همین ویژگی است که برای زنان معاصر کشورهای جهان، جذابیت دارد و باعث میشود همه این زنان به نحوی با آثار او احساس نزدیکی و همذاتپنداری کنند.
مسئله تقابل زنان با جهان اطرافشان، یک مسئله حلنشده و جهانی است که البته در کشورهای مختلف و در بین ملیتهای مختلف به درجات مختلفی ظاهر میشود.
#اشتراک در برخی فرهنگها و شباهت اوضاع سرزمینها در سالهای پس از جنگ، خواننده #ایرانی را به این نویسنده #ایتالیایی نزدیک میکند.
موضوع این هفته کارگاه نقد کتاب ما ، کتاب دفترچه ممنوعه این نویسنده بود که نقدهای متفاوتی را بر این کتاب شاهد بودیم.
والریا زنی میانسال است که در کنار اشتغال باید کارهای مربوط به خانه را انجام دهد. میشل همسر او و دو فرزند آنها خانواده ای کوچک و از نظر اقتصادی متوسط رو به پایین را تشکیل می دهند.
بحران اقتصادی بعد از جنگ فشلر مضاعفی را بر انها تحمیل کرده و افراد خانواده را هر روز به خاطر این مشکل از هم دور می کند.
اما خرید یک دفترچه یادداشت در یک روز تعطیل زندگی والریا را دگرگون می کند. او که عادت کرده است مشکلات و نیازهای خود را نادیده بگیرد با شروع نگارش خاطرات روزانه خود در این دفترچه به این نتیجه می رسد که سالیان متمادی زندگی خود را بیهوده صرف روزمرگی زندگی و خدمت به کسانی کرده که قدر او را نمی دانند و هیچ وقت به فکر خود نبوده است.
هر چه داستان پیش می رود و روزهای نگارش دفترچه بیشتر می شود کمبودها و نیازهای او بیشتر نمایان می شود و در این مسیر والریا متوجه می شود که چه شکاف عظیمی در خانواده به وجود امده است.
دوست و عشق مابین او و رییس اداره ای که در ان کار می کند و عشق های جنبی که برای پسر و دخترش به وجود می اید خرده روایتی هستند که به روایت اصلی برای پیشبرد داستان کمک کرده اند.
والریا خود را قربانی می بیند و سعی می کند که عصیان کند اما در نهایت شکست می خورد و با سوزاندن دفترچه بر روزهای سرد گذشته باز می گردد.
البا دسس پدس در با داستان خود می گوید که این زنان هستند که باید از خود بگذرند و خود را فدای زندگی دیگران و خانواده ی خود کنند.
نثر روان و روایت ساده و پرکشش و باورپذیر داستان بر جذابیت داستان افزوده و باعث جذب مخاطب گردیده است.
خرده روایت های جانبی و شخصیت های متفاوت داستان که هر کدام نماینده ای از قشرهای متفاوت جامعه هستند به روایت کمک کرده است.
شخصیت پردازی در داستان به خوبی شکل گرفته است و ابعاد مختلف شخصیت والریا – شخصیت اول داستان- به بهترین شکل نمایش داده شده است.
روزنامه نگار بودن نویسنده کمک کرده است که در کنار روزنوشت بودن روایت داستان ، ایجاز هم رعایت شود – اتفاقات مهم داستان روایت شود- و اتفاقات ساده و غیر ضروری روزمره در داستان انعکاس داده نشود و این به صورتی ست که مخاطب داستان متوجه این امر نمی شود و به جزیی نگری زندگی توجه ای نمی کند.
البته نمی توان از ترجمه ی زیبای بهمن فرزانه به سادگی گذشت.
دیدهای متفاوت دوستان بیشتر بر روی نقد محتوایی داستان و بر جنبه های فمینیستی و مظلوم نمایی والریا شخصیت اصلی داستان است.
رمان «چراغها را من خاموش می کنم »نوشته «زویا پیر زاد » بسیار شبیه این رمان اس ت از نظر نوع راویت و شخصیت ها و دغدغه های آنان و روابط حاکم بر افراد داستان و ماجراهایی که بر شخصیت ها می گذرد.
#نقد_کتاب
#دفترچه_ممنوع
#آلبادسس_پدس
#کوبایی_ایتالیایی
#صفحه_نودوهشتیا.نت
#ادبیات_جهان
#ادبیات_معاصر
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi/جان وودن ؛ قهرمان اسطوره ای بسکتبال است.اما پس از بازنشستگی؛ کتابهایی نوشت و نوعی نگاه مدیریتی و فلسفی خودرا ابراز کرد..این چند جمله اش ؛ خیلی درست است
@chista_yasrebi/بین من و تو ؛ فقط یک آینه فاصله بود.../هدیه ی شب عید من برای شما..بزودی..../معلم پیانو
کمی رعایت نکن!
کمی بی ادب،
کمی جسور،
ناگهان تر از ناگهان؛
نیمه شب ها زنگ بزن!
چیزی بپرس..
حرفی بزن...
کاری کن که من به دنیا
جواب پس دهم!
کاری کن به گریه بیفتم؛
که گریه، شفای دل است...
کمی رعایت نکن!
نیمه شب ها شماره بگیر،
مرا بیدار کن،
جهان را بیدار کن...!
#چیستایثربی
#شعر_نو
@chista_yasrebi
👌
کمی بی ادب،
کمی جسور،
ناگهان تر از ناگهان؛
نیمه شب ها زنگ بزن!
چیزی بپرس..
حرفی بزن...
کاری کن که من به دنیا
جواب پس دهم!
کاری کن به گریه بیفتم؛
که گریه، شفای دل است...
کمی رعایت نکن!
نیمه شب ها شماره بگیر،
مرا بیدار کن،
جهان را بیدار کن...!
#چیستایثربی
#شعر_نو
@chista_yasrebi
👌
#سالگرد_افتتاح_اینستاگرام
#چیستایثربی
را به تمام وفاداران ؛ دوستان ؛ فالورها
و آنها که ماندند یا رفتند ؛
#تبریک_میگویم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#چیستایثربی
را به تمام وفاداران ؛ دوستان ؛ فالورها
و آنها که ماندند یا رفتند ؛
#تبریک_میگویم
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Saba
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ویدیوی_دوست و
#همراه همیشگی صفحه ی اینستاگرام من :
#سبا_ادیب
#شاعر
و
#رفیق.....
به مناسبت تولد
#یکسالگی اینستاگرام من....
@yasrebi_chista
گرچه ؛ صفحه ی من ؛ فعالیت جدی اش را از اواخر فروردین 94 شروع کرد ؛ ولی امشب ؛ تاریخ افتتاح اولین پست است..برای من که به فضای مجازی #بدبین بودم و حالا این همه دوست خوب مجازی دارم ! که بسیاری از آنها ؛ واقعی شده اند..؟ و دیگر مگر فرقی هم میکند؟! کی عاشق کیه ؟!.....
#دوست ؛#دوست است....
مهم #افسون_دوستی میان من و شما ؛ عزیزانم است....که هیچ نیروی شوم و شری نمیتواند ؛ این
#عشق را از ما بگیرد....
تک تکتان را دوست دارم... به مصداق همان جمله ی معروف :
#دل_به_دل_راه_دارد....
#یکسال گذشت...
چه
#سالی!!! واقعا !...
چه شوری.چه هیجانی..چه دویدنها و افتادن ها و برخاستن هایی
اما به قول هانری در سکانس نهایی فیلم #پاپیون :
#من_هنوز_زنده_ام......
چه
#سال_اینستاگرامی برای من گذشت !!!...
#این روز را به شما ؛
#فالورهای عزیزم ؛
و تمام کسانی که مرا میشناسند و
#اعتماد دارند ؛
#تبریک میگویم.....
#دوستی_مان خجسته و پایدار باد...
باهم بمانیم ؛
#یاد بگیریم ؛
#دوست داشته باشیم
#رشد_کنیم
هر جا باشم ؛ دوستتان دارم
تا
#ابد
و مرسی سبای عزیز ؛ برای این ویدیوی زیبا و مرسی که هنوز کنارم هستی....
دوستی ما در پیج چیستایثربی ؛ یک
#پنجره است..
خداوند گشوده است...
کسی جز خداوند ؛ نمیتواند آن را ببندد...
و آنها که تاکنون کنار من ماندند ؛ شک نکنند ما آن #سی_مرغیم که روزی در بلندای
#قاف_عشق ؛ به
#سیمرغ میرسیم.....
قدومتان بر صفحه ام ؛ همیشه مبارک باد...
27 اسفند 94
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#همراه همیشگی صفحه ی اینستاگرام من :
#سبا_ادیب
#شاعر
و
#رفیق.....
به مناسبت تولد
#یکسالگی اینستاگرام من....
@yasrebi_chista
گرچه ؛ صفحه ی من ؛ فعالیت جدی اش را از اواخر فروردین 94 شروع کرد ؛ ولی امشب ؛ تاریخ افتتاح اولین پست است..برای من که به فضای مجازی #بدبین بودم و حالا این همه دوست خوب مجازی دارم ! که بسیاری از آنها ؛ واقعی شده اند..؟ و دیگر مگر فرقی هم میکند؟! کی عاشق کیه ؟!.....
#دوست ؛#دوست است....
مهم #افسون_دوستی میان من و شما ؛ عزیزانم است....که هیچ نیروی شوم و شری نمیتواند ؛ این
#عشق را از ما بگیرد....
تک تکتان را دوست دارم... به مصداق همان جمله ی معروف :
#دل_به_دل_راه_دارد....
#یکسال گذشت...
چه
#سالی!!! واقعا !...
چه شوری.چه هیجانی..چه دویدنها و افتادن ها و برخاستن هایی
اما به قول هانری در سکانس نهایی فیلم #پاپیون :
#من_هنوز_زنده_ام......
چه
#سال_اینستاگرامی برای من گذشت !!!...
#این روز را به شما ؛
#فالورهای عزیزم ؛
و تمام کسانی که مرا میشناسند و
#اعتماد دارند ؛
#تبریک میگویم.....
#دوستی_مان خجسته و پایدار باد...
باهم بمانیم ؛
#یاد بگیریم ؛
#دوست داشته باشیم
#رشد_کنیم
هر جا باشم ؛ دوستتان دارم
تا
#ابد
و مرسی سبای عزیز ؛ برای این ویدیوی زیبا و مرسی که هنوز کنارم هستی....
دوستی ما در پیج چیستایثربی ؛ یک
#پنجره است..
خداوند گشوده است...
کسی جز خداوند ؛ نمیتواند آن را ببندد...
و آنها که تاکنون کنار من ماندند ؛ شک نکنند ما آن #سی_مرغیم که روزی در بلندای
#قاف_عشق ؛ به
#سیمرغ میرسیم.....
قدومتان بر صفحه ام ؛ همیشه مبارک باد...
27 اسفند 94
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
چیستای دل
بانوی چراغ بدست،
شاید کمتر از یکسال است که با صفحه شما آشنا شده ام، آنچه که در این مدت دیدم و آموختم، تلاش بی وقفه شما برای توسعه فرهنگ کتابخوانی و متعاقب آن گرد آوردن مشتاقان این مقوله زیر یک سقف است،
هر چند که در این رهگذر رنج بسیار نیز بردید اما این اقدام شما ستودنی است،
بسیار فکر کردم که مثل و مانند شما را کجا دیده یا شنیده ام؟ که به بانوی چراغ بدست رسیدم، کار ارزشمندی که شما در این عرصه میکنید، کم از تلاش فلورانس نایتینگل ندارد، او نیز سالهای جوانیش را صرف اصلاح بهداشت و سلامت عمومی جامعه اش کرد و ماندگار شد، امروز شما نیز همان چراغ را در دست گرفته و روشنگری میکنید، بدون شک نام چیستا نیز در تاریخ فرهنگ و ادبیات این مرز و بوم جاودانه خوهد ماند، خواستم بخوانید و بدانید که کم نیستند افرادی که زحمات شما را ارج می نهند و قدر میدانند، با بهترین آرزوها در آستانه سال نو.
#رکسانا
از
#فالورها
@chista_yasrebi
بانوی چراغ بدست،
شاید کمتر از یکسال است که با صفحه شما آشنا شده ام، آنچه که در این مدت دیدم و آموختم، تلاش بی وقفه شما برای توسعه فرهنگ کتابخوانی و متعاقب آن گرد آوردن مشتاقان این مقوله زیر یک سقف است،
هر چند که در این رهگذر رنج بسیار نیز بردید اما این اقدام شما ستودنی است،
بسیار فکر کردم که مثل و مانند شما را کجا دیده یا شنیده ام؟ که به بانوی چراغ بدست رسیدم، کار ارزشمندی که شما در این عرصه میکنید، کم از تلاش فلورانس نایتینگل ندارد، او نیز سالهای جوانیش را صرف اصلاح بهداشت و سلامت عمومی جامعه اش کرد و ماندگار شد، امروز شما نیز همان چراغ را در دست گرفته و روشنگری میکنید، بدون شک نام چیستا نیز در تاریخ فرهنگ و ادبیات این مرز و بوم جاودانه خوهد ماند، خواستم بخوانید و بدانید که کم نیستند افرادی که زحمات شما را ارج می نهند و قدر میدانند، با بهترین آرزوها در آستانه سال نو.
#رکسانا
از
#فالورها
@chista_yasrebi
Forwarded from ☕️ کافه هنر ☕️
بهترین های موتزارت 1/24
@Cafe_Arts کانال کافه هنر