چیستایثربی کانال رسمی
6.4K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
🙃🙃🙃🙃🙃

و او هنوز هم میدود و عجله دارد به گریختن

و من هنوز عاشقش‌‌‌.‌..

اما دیگر مرا پای دویدن‌ نیست!

بیست و هشت سالگی ام ؛ باردار شدم
اما دیگر بیست و هشت ساله نیستم!

او میدود
به ابرها و افقهای باز میگریزد

و من
میان کوچه زمین خورده ام
جا مانده ام

حتی دیگر صدا ندارم
که صدایش کنم.....

و شاید این
رسم زندگی است

بااحترام
به همه #مادران و #فرزندان
بخصوص
#دختران

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#داستان
#قصه
#داستان_کوتاه
#کتابخوان
#کتابخوانی
#قصه_خوانی
https://www.instagram.com/reel/Cq6VAA5uDDA/?igshid=MDJmNzVkMjY=
مادر آفریده شد
که معنای عشق
تعبیر شود

هر جای جهان و غیر جهان باشی ؛ دختر خودمی....

من مثل کوه پشتت ایستاده ام.

و پته ی همه دشمنانان را ؛
حتی اگر پدرت باشد ؛
روی آب میریزم..‌.

پدری که قصد ویرانی فرزندش را دارد؛
سزایش با خدا‌‌‌‌‌ست

و به قول #اینشتین؛
خالق هر لحظه در قلب ماست

با #عشق یک مادر ؛
دنیایی نمیتواند طرف شود



من تا پای جان ؛ کنارت میایستم.

جان در برابر تو ؛
کلمه ی خنده داری است.

تمام #مادران راستین ؛ اینگونه اند.

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#مادران
#مادران
#دختران
#مادر_دختری

#chistayasrebi
#chista_yasrebi
https://www.instagram.com/p/Cq-MzbFuh3x/?igshid=MDJmNzVkMjY=
بیانیه #آلبر_کامو نویسنده فرانسوی
موقع گرفتن جایزه #نوبل_ادبی

خدمت به #حقیقت
خدمت به #آزادی

همین دو کلمه
رسالت انسان
و به ویژه ؛ روزنامه نگار و نویسنده است.

با همین دو کلمه ؛ همه چیز را گفت
صدها صفحه حرف را‌‌‌‌‌.‌‌‌‌

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#نوبل_ادبیات
https://www.instagram.com/reel/Cq_MmRFLgJ6/?igshid=MDJmNzVkMjY=
...

وقتی که زخم روی زخم میزنی
تنها درخت نمیافتد ؛

جنگل روی سرت ویران میشود

و
دور نیست....
و دیر نیست

مراقب باش!

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#مینیمال
https://www.instagram.com/p/CrFRlmROZ2F/?igshid=MDJmNzVkMjY=
#نوشتن_در_تاریکی
قسمت ششم
امروز
#چیستا_یثربی


ادمین تلگرام این قصه
@ccch999
بالاخره یکنفر باید همه این چیزها را بنویسد. با مرگ او ؛ قصه دست چند ادم معتمد است. انوقت خارج منتشر میشود‌ .از مرگ نمیترسد. چون دیر یا زود سراغ همه میاید
قسمت ششم رمان
#نوشتن_در_تاریکی
منتشر شد
در کانال خاص و خصوصی خودش

ادمین کانال
تلگرام
@ccch999
🔻چیستا یثربی: شناخت عطار، شناخت جاودانگی است

▫️
چیستا یثربی، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر می‌گوید:

▫️تصمیم دارم نمایشنامه «مرد لحظه آخر» که درباره عطار است را برای آگاهی‌رسانی روی صحنه ببرم.

▫️عطار دنبال دنیا نبود اما دنیا به دنبال او بود و حیف است که ما چنین شخصیتی را نشناخته بمیریم. من اشعارش را برای نگارش نمایشنامه می‌خواندم اما اکنون عاشق مرام و مسلک او شده‌ام.

▫️«مرد لحظه آخر» به برهه زمانی که او تصمیم می‌گیرد از عطاری که شغل آبا و اجدادش بوده به عرفان روی بیاورد، اشاره دارد. 

▫️شناخت عطار شناخت جاودانگی است و هیچ شاعری مثل او قصه‌های معروف را به نظم در نیاورده است.

▫️متاسفانه درباره زندگی این شخصیت اطلاعات کمی در دسترس است درواقع ما از شاعرانی که قرن‌ها قبل از او زیسته اند اطلاعات بیشتری در دسترس داریم اما متاسفانه در مورد عطار منابع معدود و محدودی وجود دارد.

جزییات بیشتر را در ایران تئاتر بخوانید: 👇🏻

theater.ir//fa/166063
@irantheater
🗨🗨🗨🗨🗨🗨🗨🗨🗨🗨

I should ask the rain to get up and follow you.

باید از باران بخواهم
که بلند شود ؛
دنبال تو بگردد

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
https://www.instagram.com/p/CrVc5BUOYn1/?igshid=MDJmNzVkMjY=
این پتوی یک نوزاد بود
حدود ۲۷ سال پیش....

من هنوز و هر روز ، مراقب این پتو هستم

برخی چیزها را نمیشود دور ریخت.
آدم بمیرد ؛ شرف دارد......

کاش کمی شرف داشتم ؛
و مرده بودم ....

از مریم عزیز ممنونم ؛ که وقت گرگ و میش ؛ به او زنگ زدم
و مرا به بیمارستان رساند‌‌.

دکتر گوشی را از من گرفته.
الان به دروغ گفتم باید برای رییسم پیام بگذارم.

رییس ؟
کدام رییس ؟!!!!

بگذریم....
اکنون می آیند و گوشی را میگیرند.

اکنون
صدای پایشان را میشنوم...

پتو را در ساکم پنهان کرده ام
خودم را هم در تاریکی ....

عشق این نیست
که
یک
نفر
به تو بگوید :

"چقدر نامه دارید؛ خوش به حالتان...."
رمان #پستچی

عشق راستین این است
که
یک
نفر
بگوید

هیچ نامه ندارید
هیچ پیامی

هیچ تلفنی ندارید

و هنوز امید دارید و زنده اید !

خوش به حالتان ....


#چیستا_یثربی
#چیستا_یثربی

دکتر آمد.....
#تمام

_________

😮‍💨
https://www.instagram.com/p/Crm5hIkMJiq/?igshid=MDJmNzVkMjY=
سلام

زندگی ادامه دارد...

و این در ذات خود، نه خوب است نه بد.

تا از هر لحظه ی آن ؛ چه استفاده ای کنیم..


زندگی علیرغم دردها ؛ رنجها ؛ سوگواریها و امیدها و ناامیدی ما ادامه دارد

و قطار زندگی ؛ در هیچ ایستگاهی برای کسی صبر نمیکند.

اگر جاماندی ؛ تقصیر خودت است.
باید ساعت حرکت قطارت را میدانستی.


باید می جنبیدی!

#باید_آماده_میبودی

من تمام تلاشم را کردم که جا نمانم.

از چیزهای کوچک و بی مقدار.....

اما در عوض ،
از چیزهای بزرگی جا ماندم.


اشکال ندارد
این بار بیشتر دقت میکنم

زودتر آماده میشوم
تندتر میدوم

تاجایی که بیفتم و دیگر پاهایم توان حرکت نداشته باشند‌...

که اگر تالحظه ی آخر ؛ یاری ام کرده باشند؛ پاهای شکوهمندی بوده اند‌‌..‌. و حتما قدمهای خوبی هم برداشته اند.

هر کس دنیای خود را دارد
غم خود را
جنگ خود را
و شادی خود را

هر روز دارم چیزهای جدیدی یاد میگیرم..‌

از شما

از دوستان  فضای واقعی و مجازی
و بخصوص از شاگردانم....


#جوانان این وطن
آیندگان این خاک

   زمانی که ما دیگر نیستیم ؛ آنها هستند و شهادت خواهند داد که ما سعی خود را کردیم....


سعی کردیم عدالت جاری شود. خونی بیهوده نریزد. اشکی مظلومانه جاری نشود.

و عشق باشد
و جهان زیباتر شود‌....


شاید شیوه های ما قدیمی بود.

ولی با همان شیوه هایی که بلد بودیم؛
سعی مان را کردیم و این مهم است.



#دل_نشکنیم

  گمانم این باید؛ پیام تمام داستانهای من باشد.

  دل آدمهای خوب؛  گلبرگ گل است...

نشکنیم
له نکنیم
ویران نکنیم


چون در آن صورت ؛ نفرت ؛ نفرت می آفریند و تا چندین نسل را بر باد داده ایم.


من به زندگی احترام میگذارم.

این موهبتی است که فقط یکبار ؛
به کسی داده میشود.

و باید آن را سلحشورانه زیست و به اتمام رساند. حتی اگر فقط چند سال با شجاعت و آگاهی زیستی؛  کافیست‌‌‌‌‌‌‌.عمر زیاد ؛ ولی بدون آگاهی به دردی نمیخورد‌‌‌‌‌‌‌!

میخواستم دیگر ننویسم
دیدم جز نوشتن کاری بلد نیستم.

رمان  #نوشتن_در_تاریکی ادامه دارد
و دو قصه ی قبلی‌‌‌ آن .‌...

من فقط پشت سر هم گرفتار آزمونهای سخت شدم.
طوری که چشمم خونریزی کرد‌.
حتما دلیلی داشت


نسبت به اطرافیانم آگاهترم کرد.
شناختم از دنیا و آدمها بیشتر شد‌.
 


اما حالا آخرین جمله ی فیلم " بچه_عوض_شده" با بازی زیبای

"آنجلیناجولی" و کارگردانی  "کلینت ایستوود " را به یاد میاورم

/حالا برای جنگیدنم در این زندگی دلیل دارم
و آن یک کلمه است/
#امید


من شک ندارم که امید بر ناامیدی پیروز میشود.

و مثل یک اسب سپید زیبا؛ صدای یورتمه هایش را از دور میشنوم

و این صدا ؛
مرا هشیار نگه میدارد که ساعتهای حرکت قطارها را دقیقتر بدانم.

و بدانم من دقیقا سوار کدام قطار ؛ باید شوم....و این بار جا نمانم.


بیشک آن کس که امیدوار است؛
به زمان ؛ وقت ؛ قطار و مقصدش ؛  دقت بیشتری دارد.

و او حتی اگر نرسد  ؛ راه ؛ خودش سفر بینظیری است‌. راه؛ خودش زندگیست.


باید جرات قدم گذاشتن در راه را داشت‌.

همین!

یک  دنیا تشکر از همه ی شما
به خاطر صبوری تان...
  


با احترام و عشق
نویسنده ی  فقط #مردم

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
.ما نمیتوانیم زمان را جلو یا عقب ببریم.
آنچه گذشته ؛ گذشته است.

اما میتوانیم در ذهنمان ؛ در زمان حرکت کنیم ؛ و ببینیم خیلی چیزها از کجا شروع شد!

مثلا من میخواهم به حدود سی سال پیش برگردم.

سی سال پیش ؛ یک دخترک پر شور ؛
که زبان انگلیسی و آلمانی را به طور آکادمیک خوانده است؛ در دانشگاه دولتی ؛ روانشناسی خوانده ؛ شعر میگوید ؛ #نمایشنامه و قصه مینویسد؛ تصمیم میگیرد در کشورش بماند ؛ بنویسد؛ تحقیق کند ؛
شاگرد پرورش دهد و برای کشورش ؛ مفید باشد.

سالهای زیادی این کار را انجام میدهد.

پشیمان نیست.
افسرده هم نیست !
بهتر از ولنگاری و وقت تلف کردن است.

گرچه به طور قطع ؛ رنج زیادی میکشد تا به مرحله ی امروزش برسد

حالا امروز چه دارد؟
#هیچ ! 😶

و این #هیچ خیلی زیباست.

اگر انقدر زحمت نکشیده بود ؛ این " "هیچ" ؛ اکنون انقدر زیبا نبود.

وقتی یک نفر تمام تلاشش را بکند ؛
بارها تحسین شود ؛ جایزه بگیرد ؛ استاد و هنرمند نمونه ی کشور شود؛
خارج نمایشها و کتابهایش جایزه بگیرند. داور بین المللی باشد و شاگردانش فرا ملیتی باشند ؛

و آخرش
#هیچ_به_هیچ .....

این خیلی جالب است!....

نه؟!
شبیه داستانهای#مارکز است...☺️

برای همین یک رمان جذاب شکل میگیرد .

جلد دوم رمان #پستچی ؛ از زبان "علی" است.

این بار علی ؛ که شاهد یا همدم همه ی ماجراها بوده ؛ میخواهد داستان یک‌ نسل و نسلهای بعدش را روایت کند‌‌.

این کتاب فقط برای کسانیست که قدرش را میدانند.

من ناچارم این کتاب را با روایت علی بنویسم.


دلیلش را آخر کتاب میفهمید.

اتففاقهای تلخ و شیرین در زندگی هر کس ؛ زیاد رخ میدهند.

آن کس پیروز و جنگجوی واقعی است که:
نه" تلخش" ؛
او را از پا بیاندازد؛

و نه " شیرینش " ؛
خیلی خوشحالش کند.

وقتش ؛ اکنون است.

چون "علی" که چیستا نیست ! که من
ممنوع الکار شود .‌..

او همه چیز را میداند‌ و اگر تاکنون نگفته ؛ برای این بوده که وقتش الان بوده.

پس علی در پیج من ؛ #پستچی_واقعی را مینویسد.

خوانندگان بخوانند ؛ صدقه دهند و روایت کنند برای نسلهای بعد‌..‌.‌

#یاعلی

#قصه
#داستان
#رمان
#کتاب
#نشر
#ناشران
#چاپ

#پستچی_جدید

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#علی

این رنجنامه ی عاشقانه ی چند وجهی ، خیلی باشکوه است .

😄😄😄
https://www.instagram.com/p/CsHO4xFOsoZ/?igshid=NjZiM2M3MzIxNA==