#مهربانی برای
#مهربانی
در ادبیات مبحثی هست به نام «هنر برای هنر» یا «art for the sake of art» با این شرح که هنر به ذات خود ارزشمند است و تأیید و رد دیگران تأثیری بر ماهیت آن نخواهد داشت؛ که شاید از همین رو بوده که صادق هدایت مینویسد: «میخواهد مردم کاغذپارههای مرا بخوانند، یا هفتاد سال هم کسی آنها را نخواند!» شاید اکنون بتوان به همین منوال، عنوان «مهربانی برای مهربانی» یا «kindness for the sake of kindness» را مطرح کرد.
مهربانی کردن و عشق ورزیدن به هر کسی و هر چیزی که بخشی از این کائنات یا خارج از آن باشد، فینفسه آنقدر زیبا و در خور ستایش است که جایی برای اندیشیدن به انتهای این داستان بر جای نمیگذارد. به راستی چه کسی میتواند وقت بگذارد و بیندیشد که آیا عمل دوست داشتن او نفع و نتیجهای در بر خواهد داشت یا نه؟! دوست داشتن، معامله نیست؛ هدیهای است که ما به خودمان میدهیم تا ثانیهها و دقیقههایمان برای خودمان و دیگران نابتر و زیباتر شوند. چه لذتی میتواند از این بالاتر باشد که مهربانی ما، برق شادی را در چشمان کسی نمایان سازد؟ کدام حس میتواند از این بهتر باشد که با مهربانی، آرزوی حضورمان را در دل دیگران بیندازیم؟ شاید از همین رو بوده که استاد عشق، شمس تبریز، هم داد سخن برمیآورد که:
«بر چنگ وفا و مهربانی/ گر زخمه زنی بزن به هنجار
دانی تو یقین و چوون ندانی/ کز زخمهی سخت بُسکَلد تار...»
به امتحانش میارزد؛ مهربانی را میگویم... درنگ [و دریغ] نکنید!
—----------------
پینوشت: «چوون» در بیت دوم شعر مولانا به عمد با دو حرف «واو» نوشته شده تا از «چون» متمایز گردد که در اینجا به صورت استفهام انکاری و به معنای «به طور قطع تو میدانی، چگونه ممکن است ندانی!» به کار رفته است. ضمناً واژهی «بسکلد» نیز در بعضی نسخ با «بگسلد» جایگزین شده، که هر دو واژه صحیح میباشند.
#لیلا_معتمد
#نویسنده
#مهربانی
#روز_مهربانی_ایرانی
@chista_yasrebi
#مهربانی
در ادبیات مبحثی هست به نام «هنر برای هنر» یا «art for the sake of art» با این شرح که هنر به ذات خود ارزشمند است و تأیید و رد دیگران تأثیری بر ماهیت آن نخواهد داشت؛ که شاید از همین رو بوده که صادق هدایت مینویسد: «میخواهد مردم کاغذپارههای مرا بخوانند، یا هفتاد سال هم کسی آنها را نخواند!» شاید اکنون بتوان به همین منوال، عنوان «مهربانی برای مهربانی» یا «kindness for the sake of kindness» را مطرح کرد.
مهربانی کردن و عشق ورزیدن به هر کسی و هر چیزی که بخشی از این کائنات یا خارج از آن باشد، فینفسه آنقدر زیبا و در خور ستایش است که جایی برای اندیشیدن به انتهای این داستان بر جای نمیگذارد. به راستی چه کسی میتواند وقت بگذارد و بیندیشد که آیا عمل دوست داشتن او نفع و نتیجهای در بر خواهد داشت یا نه؟! دوست داشتن، معامله نیست؛ هدیهای است که ما به خودمان میدهیم تا ثانیهها و دقیقههایمان برای خودمان و دیگران نابتر و زیباتر شوند. چه لذتی میتواند از این بالاتر باشد که مهربانی ما، برق شادی را در چشمان کسی نمایان سازد؟ کدام حس میتواند از این بهتر باشد که با مهربانی، آرزوی حضورمان را در دل دیگران بیندازیم؟ شاید از همین رو بوده که استاد عشق، شمس تبریز، هم داد سخن برمیآورد که:
«بر چنگ وفا و مهربانی/ گر زخمه زنی بزن به هنجار
دانی تو یقین و چوون ندانی/ کز زخمهی سخت بُسکَلد تار...»
به امتحانش میارزد؛ مهربانی را میگویم... درنگ [و دریغ] نکنید!
—----------------
پینوشت: «چوون» در بیت دوم شعر مولانا به عمد با دو حرف «واو» نوشته شده تا از «چون» متمایز گردد که در اینجا به صورت استفهام انکاری و به معنای «به طور قطع تو میدانی، چگونه ممکن است ندانی!» به کار رفته است. ضمناً واژهی «بسکلد» نیز در بعضی نسخ با «بگسلد» جایگزین شده، که هر دو واژه صحیح میباشند.
#لیلا_معتمد
#نویسنده
#مهربانی
#روز_مهربانی_ایرانی
@chista_yasrebi