چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
#آوا_متولد۱۳۷۹
قسمت60
تا نیم ساعت دیگر
پیج
#اینستاگرام

#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

نشد همه قسمتها را تا پایان بگذارم امشب!


اینستا از عصر برای من باز نمیشد😶🙄😏


#کانال_رسمی_چیستایثربی
#چیستایثربی

@chista_yasrebi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زورو
نوستالژی
سریال زمان کودکی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
نوستالژی یعنی انکار زمان دردناک فعلی!
یک صبح جمعه بود به گمانم که بعد از مدت‌‌‎ها سری به صفحه‎ی فیس‎بوکم زده بودم و در بین مطالب گوناگون بُر می‎خوردم. با بی‎حوصلگی، خوانده و نخوانده از کنارشان می‎گذشتم که چشمم به داستانی افتاد: «چهارده ساله بودم که عاشق پستچی محله‎مان شدم …» مرا در خود کشید و بی‎آنکه متوجه باشم تمام آن را خواندم. لبخند زدم و گریستم. داستان عشق زیبایی بود و جذبه‎ی آن مرا به این فکر فرو برد که بی‎گمان نویسنده‎ی آن یک عشق حقیقی را تجربه کرده که توانسته است این قدر زیبا داستان کوتاه عاشقانه بنویسد. به نویسنده‎اش آفرین گفتم و به این فکر کردم که نویسنده‎ی آن کیست. بی اختیار پیام گذاشتم که این داستان از کیست. البته بی‎جواب ماند و یادم نیست چرا برخلاف غریزه‎ی کنجکاوم دنبال نام نویسنده نرفتم. چند روزی گذشت و من در گروهی به نام «پستچی» عضو شدم. باز همان داستان کوتاه غم‎انگیز اما دوست داشتنی. دوباره خواندم و دوباره به فکر فرو رفتم. بی‎آنکه بدانم این پایان داستان نیست و ادامه‎ی آن می‎آمد و من هیجان زده مطالعه می‎کردم. حالا دیگر نام نویسنده را می‎دانستم. «چیستا یثربی»، همان نویسنده‎ای که سال‎ها پیش در دوران دبیرستان مصاحبه‎ی او را در روزنامه‎ی جام جم خوانده بودم. نویسنده‌ای با چهره‎ای خاص و نامی خاص‎تر. «چیستا یثربی» دوباره برگشته بود به ذهن کنجکاو من و به این فکر می‎کردم که چرا نام خودش را برای شخصیت اصلی ماجرا انتخاب کرده است؟ قسمت‎های بیشتری از داستان را که می‎خواندم بیشتر کنجکاو می‎شدم و سرانجام از طریق اینستاگرام پی بردم که این داستان حقیقی زندگی اوست! اوج و فرودهای داستان، من و بسیاری از خواننده‎های آن را همراه خود برد تا آنکه در قسمت بیست و نهم به پایان رسید و حالا سکوتی است که به احترام عشق باید برقرار شود.
همراه این داستان حرف‎هایی پیش آمد. قضاوت‎هایی، کنجکاوی‎هایی و درخواست‎هایی. به عنوان یک خواننده من نیز گاهی ذهن کنجکاوم به دنبال پاسخ‎هایی بود. دلم میخواست حاج علی قصه هم کمی چیزی می‎نوشت از خودش. از احساسش و ریحانه نیز حتی اگر برایش سخت باشد. شاید این نوشتن و گفتن آنچه در دلش هست او را از کابوس‎ها و شب بیداری‎هایی که خودش می‎گوید برهاند. آدم‎ها وقتی چیزی را در دل دارند و حرفی را بی‎دلیل و به نام مصلحت بر زبان نمی‎آورند، آزارشان می‎دهد. من بر خلاف بسیاری از خواننده‎ها به ریحانه حق دادم و از حاج علی قصه دلگیر شدم. به حاج علی هم حق دادم و از ریحانه دلگیر شدم. به مادر حاج علی حق دادم. به حاجی رئیس حق دادم. به چیستا و به هر کسی که در ماجرا بود حق دادم و حق ندادم. حقیقت‎ها در دنیای واقعی چیز عجیبی است. هیچ کس نمی‎داند چه می‎شود و چرا می‎شود. فقط می‎شود.
من به فکر فرو رفتم و با خودم می‎گویم کاش هیچ وقت ماجراهای عشق اینقدر عجیب و گاهی زجر آور نبود. نمی‎دانم! شاید اگر آسان بود، شاید اگر بدون اوج و فرود بود نامش «عشق» نمی شد و در طول تاریخ و روزگار آدم‎ها این قدر رنگ به رنگ رخ نمایان نمی‎کرد و دهان به دهان و سینه به سینه نمی‎چرخید. در هر صورت دوست داشتم و دارم که ریحانه نیز از دیدگاه خودش حاج علی و چیستا را تعریف می‎کرد و خودش را می‎نوشت. کاش حاجی رئیس هم حالش خوب بود و می‎نوشت. کاش اکبر دوست علی هم می‎نوشت. کاش مادر حاج علی هم بود و می‎نوشت. آن وقت یک داستان واقعی را می‎شد از دیدگاه‎های گوناگون خواند و دوباره در حیرت تفاوت اندیشه‎ها، کردارها و گفتارها فرو رفت.
من بر خلاف بسیاری از خواننده‎ها دوست ندارم عکس حاج علی را ببینم. به نظرم این تجربه می‎تواند مثل تجربه‎ی دیدن گوینده‎های رادیو باشد. صدا بدون تصویر، تصوری در ذهن شنونده ایجاد می‎کند که گاهی با دیدن چهره‎ی گوینده و شناخت بیشتر او در هم می‎ریزد. گاهی نباید زیادی کنجکاوی کرد. حاج علی داستان، یک مرد بلند قد و چهار شانه است با موهای طلایی. حالا چه فرقی می‎کند که جزئیات صورتش چیست. به اندازه‎ی تک تک خواننده‎ها یک حاج علی عاشق و جالب وجود دارد. این به نظرم جذاب‎ترین قسمت ماجراست و آن چه مهم است داستان عشق است. داستان دوست داشتن و دوست داشته شدن.
کلام آخر اینکه من این داستان را دوست داشتم و دارم چون حقیقت است. چون ارزش خواندن داشت و دارد. مثل تمام تجربه‎های واقعی که نوشته شده‎اند. تمام فیلم‎های واقعی، تمام موسیقی‎های واقعی. حقیقت همیشه ارزش وقت گذاشتن دارد.

از وبلاگ خبرنگاران

#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
امروز از دیروز چه کم دارد
جز اینکه تو زیباتری
و من عاشقتر...


تمام‌ابرهای جهان را
در خانه ریخته ام
از زنی که‌ ابرها را جمع میکند
بترس!
نمیتوانی زیاد دور شوی

هر جا بروی
بر تو می بارد
بر دستت
تنت
موهایت
شانه هایت
همچو بوسه های عاشقانه


خدا هم‌ ،
عشق ما را
تماشا میکند
و
لبخند میزند... .
.
.
.

عاقبت آنقدر بر تو میبارم
که هردو دریا شویم
شور و شیرین ،
به هم میرسیم آخر ....
.

#شعر_نو از
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
.
.

#مینیمال
#مینیمالها
#شعر_معاصر_ایران
#شاعران_ایرانی

#کلیپ
#موزیک
#لیبِرتانگو
#موسیقی
#موزیک_ویدیو
.
.
لیبِرتانگو ، یک موسیقی معروف است ، اما تمام اجراکنندگانِ این#ویدیو ، این موزیک را ، بدون استفاده از #ساز_موسیقی و تنها باصدا و دهان خود تولید کرده اند. کامل آن در #کانال_رسمی_چیستایثربی میاید.

#liebertango .
#chista_yasrebi
#chistayasrebi
#chista
#poet
#poem
#poetry
#music
#video
.
.
.
@chista_yasrebi.2
.
.

https://www.instagram.com/p/BwekyysgE39/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1tl8krncq5d0u
عادت به نومیدی از خود نومیدی بدتر است.
#آلبر_کامو

#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
ما در این سرزمین از وجود سه چیز برخورداریم: وجدان بیدار، آزادی بیان و احتیاط لازم برای اینکه از دوتای اول هرگز استفاده نکنیم
مارک‌تواین


#چیستایثربی

#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
تونی موریسون: «هر آنچه در دنیای نویسندگی انجام داده‌ام با هدف گسترش روابط بوده، نه کاهش آن.» خالق رمان «معشوق» با این جمله تاکید کرده که نویسندگی تماما درباره‌ی ارتباطات انسانی است.


#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
نویسنده کتاب «پری کوچک دریایی» در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: متأسفانه سطح مطالعه در کشور ما به طور کلی بسیار پایین تر از تراز جهانی است و ما یکی از صفرترین کشورها در حوزه مطالعه کتاب هستیم. قدیمی ها که به طورکل مطالعه و کتابخوانی را بوسیده و کنار گذاشته اند و تنها امید بنده شخصاً به جوانان دهه ۷۰ و ۸۰ است که شاید بتوان با ایجاد مشوق هایی آن ها را به سمت مطالعه و کتابخوانی سوق داد.

وی ادامه داد: متأسفانه این وضعیت باعث شده بسیاری از ناشران کشور هم ورشکسته شوند و وضعیت بدی در حوزه فرهنگ و هنر ایجاد شود؛ حکیم ابن سینا می گوید: «حکیمی که کتاب نخواند حرف هایش باد هوا است»! واقعاً هم همینطور است و قطعاً هنرمندی هم که کتاب نخواند هنرش باد هوا است و نمی تواند ماندگار شود. این هنرمندان بی مطالعه ای هم که این روزها زیاد شده اند و بعضاً بسیار مشهور هستند باید بدانند این شهرت شان موقتی است و قطعاً نمی توانند در تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین ماندگار شوند.

یثربی با بیان اینکه برخی از هنرمندان فعلی تنها با متصل شدن به این و آن سعی می کنند اسم شان مدتی سر زبان ها باشد اظهار داشت: ما با هنرمندانی در کشورمان روبرو هستیم که هیچ الگوی درستی برای خود در نظر نگرفته اند و متأسفانه الگوی شان خودشان و یا امثال خودشان هستند!؛ وضعیت در حوزه مطالعه آنقدر وخیم شده که حتی دیگر برخی افراد کتاب را به عنوان هدیه هم قبول نمی کنند و از پذیرفتن آن امتناع می کنند. این اتفاق برای خود بنده بارها افتاده و زمانی که خواستم کتابی را به فردی هدیه بدهم با این جمله مواجه شده ام که «ما جای کتاب نداریم» و یا «وقت مطالعه نداریم»! جالب است بدانید بخشی از این افراد هنرمندانی هستند که امروزه مشغول کار و فعالیتند!

این دارنده مدرک دکترای روانشناسی تربیتی از کانادا خاطرنشان کرد: این مایه تأسف است که کارگردانان ما کتاب نمی خوانند اما بودجه های آنچنانی می گیرند و فیلم های شان را روانه پرده سینماها می کنند و کارهای مهمی را انجام می دهند که از لحاظ بینش و تفکر توانایی انجام آن را ندارند. این بسیار بد است که برخی افراد در حوزه فرهنگی پست های کلیدی دارند که مطالعه در زندگی روزانه آن ها جایگاهی ندارد. این ها همه برای فرهنگ و هنر کشور ما درد است و بس!

این هنرمند در خاتمه این گفتگو با بیان اینکه منتظر یک رنسانس در حوزه فرهنگ هستم گفت: فرهنگ در کشور ما از دست رفته و ما در عرصه فرهنگی و هنری دچار نوعی انفعال شده ایم. یک انقلاب فرهنگی و یک رنسانس می تواند نجات بخش فرهنگ و هنر کشور باشد. ما بزرگترها باید پایه گذار این اتفاق باشیم و سعی کنیم جوانان مان را جوری تربیت کنیم که ادامه دهنده این رخداد باشند. ما باید تمام توش و توان خود را به کار ببندیم تا عشق و لذت مطالعه را به یاد مردم بیاوریم. ما باید کاری کنیم که فیلمسازان، فیلمنامه نویسان و به طور کل هنرمندان سینما را مجبور به مطالعه کنیم تا آثاری که تولید می کنند غنای فرهنگی داشته باشند و ماندگار شوند در غیر این صورت باید فرهنگ و هنر کشور را فنا شده ببینیم.


@chista_yasrebi

#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

#کتاب
#کتابخوانی
#نمایشگاه_کتاب


لذتی در حال فراموشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لیبر تانگو
اختصاصی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

در این اجرای معروف؛
از هیچ ساز موسیقی استفاده نشده
و صداها با دهان و صوت بازیگران تولید میشود
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

#نویسنده
#کارگردان_تاتر
#مدرس
@chista_yasrebi
مل گفت «هر کدام از ما واقعاً از عشق چی میدانیم ؟ به نظر من در مورد عشق ماها تازه اول راهیم .می گوییم عاشق هم هستیم و هستیم، در این شکی نیست. من تری را دوست دارم و تری هم من را دوست دارد. شما دو تا هم همدیگر را دوست دارید. حالا فهمیدید که منظور من کدام نوع عشق است. بله، عشق جسمانی، یعنی آن میلی که آدم را به طرف یک شخص خاص سوق می دهد و همینطور عشق به وجود یک انسان دیگر، می شود گفت به ذات آن شخصی، عشق شهوانی و خب بگیریم عشق احساسی، یعنی محبت کردن هرروزه به یک آدم دیگر. اما گاهی اصلاً سردرنمی آورم که چطور زن اولم را هم دوست داشتم. اما دوستش داشتم. میدانم که داشتم. پس لابد از این نظر مثل تری هستم. مثل تری و اد.» کمی توی فکر فرو رفت و ادامه داد «یک وقتی فکر می کردم زن اولم را بیشتر از جانم دوست دارم. اما حالا دیگر حالم ازش به هم میخورد. واقعاً به هم میخورد. این را چطور می شود توجیه کرد؟ چی بر سر آن عشق آمده؟ سؤال من این است که چی بر سرش آمده؟ کاش یکی حالیم می کرد. 

وقتى طورى از عشق حرف مى زنیم که انگار مى دانیم داریم از چه صحبت مى کنیم ، باید از خودمان خجالت بکشیم.

#ریموند_کارور
کتاب :
وقتی از عشق حرف میزنیم ، از چه حرف میزنیم


#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi
ترجمه
#ترانه
#تراژدی

اینجا در یک گوشه گمشده و تک افتاده شهر
افتاده ام و زمان برام متوقف شده
گریه می کنم و در دریای اشکهایی که فرو می ریزند غرق شده ام
برمی گردم خونه 
اما  می دونم که بدون تو نمی توانم از پسش بر بیام

الان باید کنارم می بودی 
نگهت می داشتم، دوستت می داشتم
ببین چقدر فاجعه باره


وقتی احساست از دست می ره و تو دیگه نمی تونی ادامه بدهی



این فاجعه است وقتی روزت با گریه شروع می شه و دلیلش را نمی دونی!


وقتی کسی را که دوست داری در کنارت نداشته باشی!


  دیگه هیچ راهی برات نمی مونه...


فاجعه است وقتی که تحملت را از دست می دهی،

 انگار دیگه روحی در تن ات نیست ،

هر روز و هر شب چیزی از درون من را آتیش می زنه
یک عشق سوزان و بادوام که نمی گذاره دیگه خودم باشم ،

 در خودم فرو می رم 
و فقط می دونم که تنهایی از پس تحملش بر نمی ام ....



الان باید کنارم می بودی
نگهت می داشتم، دوستت می داشتم ،

ببین چقدر فاجعه باره !"

ترجمه ترانه
#تراژدی
یا فاجعه
از گروه
#بی_جیز
#بیجیز

#tragedy
#beegees
ترانه ای که هرگز ، کهنه نمیشود .


#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی

@chista_yasrebi