Forwarded from کانال خبری صبا
🎬چیستا یثربی در گفتوگو با «صبا»: ما در ایران سلبریتی واقعی نداریم!
خبر کامل را در لینک زیر بخوانید
👇🏻👇🏻
http://khabargozarisaba.ir/fa/news/58266
@khabargozarisaba
.
خبر کامل را در لینک زیر بخوانید
👇🏻👇🏻
http://khabargozarisaba.ir/fa/news/58266
@khabargozarisaba
.
دوستان مصاحبه فوق ، چون تلفنی و با موبایل بوده، ناخودآگاه حتما کلماتی درست شنیده نشده و
غلطهایی دارد که خود به بزرگی خود ، میبخشید ....از جمله
نام دو عزیز
بهمن فرزانه و اکبر رادی
و البته محل دقیق تولد من ، تهران است!😁
و البته
همیشه چهارده ساله ام
و چهارده ساله میمانم...
باافتخار
#پستچی
😍😍😍😳😳😳😳😜😜😜
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
غلطهایی دارد که خود به بزرگی خود ، میبخشید ....از جمله
نام دو عزیز
بهمن فرزانه و اکبر رادی
و البته محل دقیق تولد من ، تهران است!😁
و البته
همیشه چهارده ساله ام
و چهارده ساله میمانم...
باافتخار
#پستچی
😍😍😍😳😳😳😳😜😜😜
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
Lyrics
متن #ترانه
باید دل سپرد
#سارا_نائینی
فریاد شلوغی روز
کم داره صداتو هنوز
تقدیر سکوت تو بود
خورشید هرچی که سرود
هر واژه که از تو گسست
بیداریه خونه شکست
ای ظلمته خوابه عمیق
از تو آه است و دریغ
باید دل سپرد
بی دلیل انگار
باید دل سپرد
تا عبور از تکرار
حرفی تازه بود
در سکوت سایه وار
تا آواز نو نغمه ای خوش تر
تا شعری بلند تا زبانی دیگر
باید دل سپرد
در سکوت ساده تر
سنگینیه خاطره ها
دلتتنگیه ساده ی ما
ترسی شد و درد و خزید
در سایه ی این پرواز نرسیدن دید
تصویر گذشته ی دور
این فاصله های صبور
هر ثانیه درد و گریست
افسوسه من از فرداست که نبود و نیست
باید دل سپرد
بی دلیل انگار
باید دل سپرد
تا عبور از تکرار
حرفی تازه بود
در سکوت سایه وار
تا آوازه نو نغمه ای خوش تر
تا شعری بلند تا زبانی دیگر
باید دل سپرد
در سکوت ساده تر
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
متن #ترانه
باید دل سپرد
#سارا_نائینی
فریاد شلوغی روز
کم داره صداتو هنوز
تقدیر سکوت تو بود
خورشید هرچی که سرود
هر واژه که از تو گسست
بیداریه خونه شکست
ای ظلمته خوابه عمیق
از تو آه است و دریغ
باید دل سپرد
بی دلیل انگار
باید دل سپرد
تا عبور از تکرار
حرفی تازه بود
در سکوت سایه وار
تا آواز نو نغمه ای خوش تر
تا شعری بلند تا زبانی دیگر
باید دل سپرد
در سکوت ساده تر
سنگینیه خاطره ها
دلتتنگیه ساده ی ما
ترسی شد و درد و خزید
در سایه ی این پرواز نرسیدن دید
تصویر گذشته ی دور
این فاصله های صبور
هر ثانیه درد و گریست
افسوسه من از فرداست که نبود و نیست
باید دل سپرد
بی دلیل انگار
باید دل سپرد
تا عبور از تکرار
حرفی تازه بود
در سکوت سایه وار
تا آوازه نو نغمه ای خوش تر
تا شعری بلند تا زبانی دیگر
باید دل سپرد
در سکوت ساده تر
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
چیستایثربی کانال رسمی
https://www.instagram.com/p/84NBhNAtkw/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1lb6v2w1psvzj
به مناسبت روز جهانی پستچی
#رمان_پستچی
#پستچی
در پیج رسمی اینستاگرام #چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#رمان_پستچی
#پستچی
در پیج رسمی اینستاگرام #چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
.
چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم.خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش به من بود.وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد.با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت.از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت.تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم ،که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود.
تابستان داغی بود.نزدیک یازده صبح که می شد، می دانستم الان زنگ میزند! پله ها را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند ،میگفتم برای یک مجله مینویسم و آنها هم پاسخم را میدهند.حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده است.آنقدر خودکار در دستم می لرزید که خنده اش میگرفت .هیج وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد.فقط یک بار گفت :چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! و من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود.چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! عاشقانه تر از این جمله هم بود؟ تا اینکه یکروز وقتی داشتم امضا میکردم، مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد.مارا که دید زیر لب گفت : دختره ی بی حیا.ببین با چه ریختی اومده دم در ! شلوارشو ! متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است.جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود.آنقدر یک لحظه غرق شلوار کهنه ام شدم که نفهمیدم پیک آسمانی من ، طرف را روی زمین خوابانده و باهم گلاویز شده اند!مگر پیک آسمانی هم کتک میزند؟مردم آنها را از هم جدا کردند.از لبش خون می آمد و می لرزید.موهای طلاییش هم کمی خونی بود.یادش رفت خودکار را پس بگیرد.نگاه زیرچشمی انداخت و رفت. کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود.همسایه ی شاکی، گونه اش را گرفته بود و فریاد می زد.از ترس در را بستم.احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم !روز بعد پستچی پیری آمد، به او گفتم آن آقای قبلی چه شد؟ گفت: بیرونش کردند! بیچاره خرج مادر مریضش را میداد.به خاطر یک دعوا ! دیگر چیزی نشنیدم. اوبه خاطر من دعوا کرد!کاش عاشقش نشده بودم !از آن به بعد هر وقت صبح ها صدای زنگ در میشنوم ، به دخترم میگویم :من باز میکنم ! سالهاست که با آمدن اینترنت، پستچی ها گم شده اند.دخترم یکروز گفت :یک جمله عاشقانه بگو.لازم دارم گفتم :چقدر نامه دارید.خوش به حالتان! دخترم فکر کرد دیوانه ام!#چیستا
https://www.instagram.com/p/84NBhNAtkw/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=496mhmiagzhr
چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم.خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش به من بود.وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود. نامه را داد.با دست لرزان امضا کردم و آنقدر حالم بد بود که به زور خودکارش را از دستم بیرون کشید و رفت.از آن روز، کارم شد هر روز برای خودم نامه نوشتن و پست سفارشی!تمام خرجی هفتگی ام ، برای نامه های سفارشی می رفت.تمام روز گرسنگی می کشیدم، اما هر روز؛ یک نامه سفارشی برای خودم می فرستادم ،که او بیاید و زنگ بزند، امضا بخواهد، خودکارش را بدهد و من یک لحظه نگاهش کنم و برود.
تابستان داغی بود.نزدیک یازده صبح که می شد، می دانستم الان زنگ میزند! پله ها را پرواز میکردم و برای اینکه مادرم شک نکند ،میگفتم برای یک مجله مینویسم و آنها هم پاسخم را میدهند.حس میکردم پسرک کم کم متوجه شده است.آنقدر خودکار در دستم می لرزید که خنده اش میگرفت .هیج وقت جز سلام و خداحافظ حرفی نمیزد.فقط یک بار گفت :چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! و من تا صبح آن جمله را تکرار میکردم و لبخند میزدم و به نظرم عاشقانه ترین جمله ی دنیا بود.چقدر نامه دارید ! خوش به حالتان ! عاشقانه تر از این جمله هم بود؟ تا اینکه یکروز وقتی داشتم امضا میکردم، مرد همسایه فضول محل از آنجا رد شد.مارا که دید زیر لب گفت : دختره ی بی حیا.ببین با چه ریختی اومده دم در ! شلوارشو ! متوجه شدم که شلوارم کمی کوتاه است.جوراب نپوشیده بودم و قوزک پایم بیرون بود.آنقدر یک لحظه غرق شلوار کهنه ام شدم که نفهمیدم پیک آسمانی من ، طرف را روی زمین خوابانده و باهم گلاویز شده اند!مگر پیک آسمانی هم کتک میزند؟مردم آنها را از هم جدا کردند.از لبش خون می آمد و می لرزید.موهای طلاییش هم کمی خونی بود.یادش رفت خودکار را پس بگیرد.نگاه زیرچشمی انداخت و رفت. کمی جلوتر موتور پلیس ایستاده بود.همسایه ی شاکی، گونه اش را گرفته بود و فریاد می زد.از ترس در را بستم.احساس یک خیانتکار ترسو را داشتم !روز بعد پستچی پیری آمد، به او گفتم آن آقای قبلی چه شد؟ گفت: بیرونش کردند! بیچاره خرج مادر مریضش را میداد.به خاطر یک دعوا ! دیگر چیزی نشنیدم. اوبه خاطر من دعوا کرد!کاش عاشقش نشده بودم !از آن به بعد هر وقت صبح ها صدای زنگ در میشنوم ، به دخترم میگویم :من باز میکنم ! سالهاست که با آمدن اینترنت، پستچی ها گم شده اند.دخترم یکروز گفت :یک جمله عاشقانه بگو.لازم دارم گفتم :چقدر نامه دارید.خوش به حالتان! دخترم فکر کرد دیوانه ام!#چیستا
https://www.instagram.com/p/84NBhNAtkw/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=496mhmiagzhr
Instagram
yasrebi_chistaچیستایثربی
. چهارده ساله که بودم ؛ عاشق پستچی محل شدم.خیلی تصادفی رفتم در را باز کنم ونامه را بگیرم ، او پشتش به من بود.وقتی برگشت قلبم مثل یک بستنی، آب شد و زمین ریخت! انگار انسان نبود، فرشته بود ! قاصد و پیک الهی بود ، از بس زیبا و معصوم بود!شاید هجده نوزده سالش بود.…
Forwarded from کانال خبری صبا
🎬چیستا یثربی در گفتوگو با «صبا»: ما در ایران سلبریتی واقعی نداریم!
خبر کامل را در لینک زیر بخوانید
👇🏻👇🏻
http://khabargozarisaba.ir/fa/news/58266
@khabargozarisaba
.
خبر کامل را در لینک زیر بخوانید
👇🏻👇🏻
http://khabargozarisaba.ir/fa/news/58266
@khabargozarisaba
.
#داشت_یادم_میامد
قسمت_نهم
#قسمت_آخر
هم اکنون
پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
کلیپ فیلم :
" مایلید برقصیم؟"
بابازی ریچارد گی یر_جنیفر لوپز
#چیستایثربی
بزودی دو قسمت آخر در کانال هم میاید
@chista_yasrebi
قسمت_نهم
#قسمت_آخر
هم اکنون
پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
کلیپ فیلم :
" مایلید برقصیم؟"
بابازی ریچارد گی یر_جنیفر لوپز
#چیستایثربی
بزودی دو قسمت آخر در کانال هم میاید
@chista_yasrebi
Forwarded from Chista Yasrebi official
غلامحسین ساعدی که هیچوقت فرانسه نیاموخت، و هیچ خیابانی از پاریس را بلد نبود، و هیچ شغلی در پاریس اختیار نکرد، و هیچوقت در هیچ کافهای صدبرگ سیاه نکرد، در پاریس˚ که «دوستش نداشت»، و «یکبار هم خواب پاریس را ندید»، و گفت که «بودن در خارج بدترین شکنجههاست. هیچچیزش متعلق به من نیست و من هم متعلق به آنها نیستم. و اینچنین زندگی کردن برای من بدتر از سالهایی بود که در سلول انفرادی زندان به سر میبردم»، درهنگامی که «فقط خواب وطن میدید» چشم از جهان فروبست.
این متن برنده جایزه ادبی داستان کوتاه آلمان شده است.
مردی
درحال
مرگ بود
وقتی كه
متوجه
مرگش شد
خدا را با
جعبه ای
در دست دید
*خدا* :
وقت رفتنه
*مرد* :
به این زودی؟
من نقشه های
زیادی داشتم
*خدا* :
متاسفم
ولی وقت
رفتنه
*مرد* :
در جعبه ات
چي دارید؟
*خدا* :
متعلقات
تو را
*مرد* :
متعلقات
من ؟
یعنی
همه چیزهای
من ؛
لباسهام
پولهایم و ـ ـ ـ
*خدا* :
آنها ديگر
مال تو
نیستند
آنها متعلق به
زمین هستند
*مرد* :
خاطراتم چی ؟
*خدا* :
آنها متعلق
به زمان
هستند
*مرد* :
خانواده و
دوستانم ؟
*خدا* :
نه ،
آنها موقتي
بودند
*مرد* :
زن و
بچه هایم ؟
*خدا* :
آنها متعلق به
قلبت بود
*مرد* :
پس وسایل
داخل جعبه
حتما
اعضاي
بدنم
هستند ؟
*خدا* :
نه ؛
آنها متعلق
به گردوغبار
هستند
*مرد* :
پس مطمئنا
روحم است ؟
*خدا* :
اشتباه
می کنی
روح تو
متعلق
به من است
مرد با اشك
در چشمهايش
و باترس زیاد
جعبه در دست
خدا را گرفت
و باز كرد ؛
دید خالی
است!
مرد
دل شکسته
گفت :
من هرگز
چیزی نداشتم ؟
*خدا* :
درسته ،
تو مالك
هیچ چیز
نبودی !
*مرد* :
پس من
چی داشتم ؟
*خدا* :
لحظات زندگی
مال تو بود ؛
هر لحظه که
زندگی کردی
مال تو بود .
زندگی
فقط
لحظه ها
هستند
قدر
لحظه ها را
بدانیم و
لحظه ها را
دوست
داشته
باشیم.
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
مردی
درحال
مرگ بود
وقتی كه
متوجه
مرگش شد
خدا را با
جعبه ای
در دست دید
*خدا* :
وقت رفتنه
*مرد* :
به این زودی؟
من نقشه های
زیادی داشتم
*خدا* :
متاسفم
ولی وقت
رفتنه
*مرد* :
در جعبه ات
چي دارید؟
*خدا* :
متعلقات
تو را
*مرد* :
متعلقات
من ؟
یعنی
همه چیزهای
من ؛
لباسهام
پولهایم و ـ ـ ـ
*خدا* :
آنها ديگر
مال تو
نیستند
آنها متعلق به
زمین هستند
*مرد* :
خاطراتم چی ؟
*خدا* :
آنها متعلق
به زمان
هستند
*مرد* :
خانواده و
دوستانم ؟
*خدا* :
نه ،
آنها موقتي
بودند
*مرد* :
زن و
بچه هایم ؟
*خدا* :
آنها متعلق به
قلبت بود
*مرد* :
پس وسایل
داخل جعبه
حتما
اعضاي
بدنم
هستند ؟
*خدا* :
نه ؛
آنها متعلق
به گردوغبار
هستند
*مرد* :
پس مطمئنا
روحم است ؟
*خدا* :
اشتباه
می کنی
روح تو
متعلق
به من است
مرد با اشك
در چشمهايش
و باترس زیاد
جعبه در دست
خدا را گرفت
و باز كرد ؛
دید خالی
است!
مرد
دل شکسته
گفت :
من هرگز
چیزی نداشتم ؟
*خدا* :
درسته ،
تو مالك
هیچ چیز
نبودی !
*مرد* :
پس من
چی داشتم ؟
*خدا* :
لحظات زندگی
مال تو بود ؛
هر لحظه که
زندگی کردی
مال تو بود .
زندگی
فقط
لحظه ها
هستند
قدر
لحظه ها را
بدانیم و
لحظه ها را
دوست
داشته
باشیم.
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#غرور_و_تعصب
اثر جاودان بانو
#جین_آستین
کارگردان
#جو_رایت
بازی
#کایرا_نایتلی
#متیو_مک_فادین
وای چقدر موقع رقص ، این دو تا حرف میزنن
مگه مجبورن برقصن؟
برن تو باغی ،جایی....
زیبایی سکانس رقص ، گم شد 😂😂😂😂😂
اونموقع خلوت کردن یک دوشیزه و یک آقا ،قبل از ازدواج رسم نبوده ... مگر حرف زدن در میهمانیها و احتمالا
#وقت_رقص
😀😀😅😅😅😶
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
اثر جاودان بانو
#جین_آستین
کارگردان
#جو_رایت
بازی
#کایرا_نایتلی
#متیو_مک_فادین
وای چقدر موقع رقص ، این دو تا حرف میزنن
مگه مجبورن برقصن؟
برن تو باغی ،جایی....
زیبایی سکانس رقص ، گم شد 😂😂😂😂😂
اونموقع خلوت کردن یک دوشیزه و یک آقا ،قبل از ازدواج رسم نبوده ... مگر حرف زدن در میهمانیها و احتمالا
#وقت_رقص
😀😀😅😅😅😶
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
#برقصیم؟
یا
#مایلید_برقصیم
#ریچارد_گیر
#جنیفر_لوپز
اکنون
کلیپ
#قسمت_آخر_داستان
#داشت_یادم_میامد
در پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
فردا در کانال
متن قسمت آخر یا
#نهم
می آید
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
یا
#مایلید_برقصیم
#ریچارد_گیر
#جنیفر_لوپز
اکنون
کلیپ
#قسمت_آخر_داستان
#داشت_یادم_میامد
در پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
فردا در کانال
متن قسمت آخر یا
#نهم
می آید
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
دختری اونجا نشسته ، داره گریه میکنه
گیتی پاشایی عزیز
که این ترانه اش ، همیشه محبوب پدر و مادرم بود و در خانه ی ما پخش میشد... . .
و تقدیم به " پولاد کیمیایی " عزیز ،
که چنین مادر خاص و عزیزی داشت...
بانو گیتی پاشایی ،
آهنگساز ، موسیقیدان و خواننده ای متفاوت از همه ... که دنیا ، ظرفیت نگهداری روح بلند او را نداشت.
و البته ،
من در لحظه لحظه ی داستان 9 قسمتی #داشت_یادم_میامد
به این ترانه ی او و صدایش فکر میکردم .
من فقط آن دختر نبودم ، که زمانی آن گوشه نشسته ام و گریه میکنم...
همه ی ما ، زمانهایی نشسته ایم و گریه میکنیم... همه ، به نوعی دردمندیم...
همه ،خاطراتی دردناک در تاریکخانه ی جان خود داریم ، که از همه ،
حتی شاید از خودمان ، پنهان کرده ایم !
حال همه ی ما ، مثل هم است...
مگر گاهی به داد هم برسیم !
رنج می آید و میرود ،
#پرواز_را_بخاطر_بسپار
پرنده ، مردنیست
#فروغ
و گیتی پاشایی ، بلند پرواز و در یاد ماندنی....
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#ترانه
#کلیپ
#موزیک_ویدیو
#داستان
#گیتی_پاشایی نازنین
مادر #بازیگر خوب
#پولاد_کیمیایی
داستان نه قسمتی
"داشت یادم میامد "
علاوه بر این پیج ، در کانال رسمی تلگرام من موجود است ، و کانال #قصه های
#پاورقی ام .
لینک در بیو ی همین پیج
#کامل_کلیپ در کانال رسمی من است
#chista_yasrebi
#novelist
#story
#novel
#chistayasrebi
#song
@gitipashaei_official
@pouladkimiay
https://www.instagram.com/p/Boz2KfrHbWG/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=hcs3pd2j8e8k
گیتی پاشایی عزیز
که این ترانه اش ، همیشه محبوب پدر و مادرم بود و در خانه ی ما پخش میشد... . .
و تقدیم به " پولاد کیمیایی " عزیز ،
که چنین مادر خاص و عزیزی داشت...
بانو گیتی پاشایی ،
آهنگساز ، موسیقیدان و خواننده ای متفاوت از همه ... که دنیا ، ظرفیت نگهداری روح بلند او را نداشت.
و البته ،
من در لحظه لحظه ی داستان 9 قسمتی #داشت_یادم_میامد
به این ترانه ی او و صدایش فکر میکردم .
من فقط آن دختر نبودم ، که زمانی آن گوشه نشسته ام و گریه میکنم...
همه ی ما ، زمانهایی نشسته ایم و گریه میکنیم... همه ، به نوعی دردمندیم...
همه ،خاطراتی دردناک در تاریکخانه ی جان خود داریم ، که از همه ،
حتی شاید از خودمان ، پنهان کرده ایم !
حال همه ی ما ، مثل هم است...
مگر گاهی به داد هم برسیم !
رنج می آید و میرود ،
#پرواز_را_بخاطر_بسپار
پرنده ، مردنیست
#فروغ
و گیتی پاشایی ، بلند پرواز و در یاد ماندنی....
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#ترانه
#کلیپ
#موزیک_ویدیو
#داستان
#گیتی_پاشایی نازنین
مادر #بازیگر خوب
#پولاد_کیمیایی
داستان نه قسمتی
"داشت یادم میامد "
علاوه بر این پیج ، در کانال رسمی تلگرام من موجود است ، و کانال #قصه های
#پاورقی ام .
لینک در بیو ی همین پیج
#کامل_کلیپ در کانال رسمی من است
#chista_yasrebi
#novelist
#story
#novel
#chistayasrebi
#song
@gitipashaei_official
@pouladkimiay
https://www.instagram.com/p/Boz2KfrHbWG/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=hcs3pd2j8e8k
Instagram
yasrebi_chistaچیستایثربی
دختری اونجا نشسته ، داره گریه میکنه گیتی پاشایی عزیز که این ترانه اش ، همیشه محبوب پدر و مادرم بود و در خانه ی ما پخش میشد... . . و تقدیم به " پولاد کیمیایی " عزیز ، که چنین مادر خاص و عزیزی داشت... . . بانو گیتی پاشایی ، آهنگساز ، موسیقیدان و خواننده ای…