دوستان آدرس کانال رسمی من به همان آدرس اولی تغییر پیدا کرد. یعنی الان آدرس همین کانال
#رسمی من این است
@chista_yasrebi
#رسمی من این است
@chista_yasrebi
#بازخوانی جدید بنگ بنگ نانسی سیناترا
توسط
#دوآ_لیپا
عشق من ،مرا کشت
اصل آهنگ بنگ بنگ نیز در کانال من موجود است...و اصلا افتتاحیه ی کانالم بود.
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
توسط
#دوآ_لیپا
عشق من ،مرا کشت
اصل آهنگ بنگ بنگ نیز در کانال من موجود است...و اصلا افتتاحیه ی کانالم بود.
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Forwarded from آوا_رمان اثر چیستایثربی (Chista Yasrebi)
اگه یه درخت خشک بتونه دوباره جوونه بزنه ،توهم میتونی برگردی. برگرد!....
داستان
#آوا
رمانی جدید از
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_ava
داستان
#آوا
رمانی جدید از
#چیستایثربی
@chista_yasrebi_ava
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
#چیستایثربی
دریا بود ؟
نه !... دریا هرگز چنین آبی نبود.
آسمان بود ؟
نه !... آسمان هرگز چنین پاکیزه نبود.
هوا بود ؟
شاید !... شاید برای نفس کشیدن ، مثل هوا ، ضروری بود.
مردی که رو به رویم نشسته بود و داشت برایم لقمه می گرفت ، کاری که پدرم سال ها پیش انجام می داد...
" زود باش مانا ، زود باش مدرسه ت دیر شد ، بخور دخترم ، ضعف می کنی !".
و حالا او ، مردی که نمی شناختم و انگار قرن ها با او زیسته بودم ، برایم لقمه می گرفت !
انگار جایی در ناخود آگاه جمعی ، دل من و او به هم گره ی کور خورده بود...
انگار جایی در اولین روز آفرینش ، ما را با هم حاضر غایب کرده بودند...
انگار خداوند در کلاس درس دنیا ، ما را کنار هم نشانده بود.
هر چه که بود سهم من بود ، هر چه که بود سهم او بودم ، ولی هنوز احساسی در من نبود که بگوید ، او شوهر من است !
دوستم بود ، رفیقم بود ، به او اعتماد داشتم و نمی دانستم چرا !
اما هنوز ، مرد من نبود !
همین " هنوزها " همیشه ریشه ی شک را در وجودت بارور می کنند.
شک ، نهالی ساده است و بعد کم کم شاخه می دهد.
به او گفتم : چطوری با دختری که حافظه نداره ازدواج کردی ؟
گفت : ما هیچکدوم حافظه نداریم !...
هر روز ، زندگیمونو از نو
می سازیم.
من یه چیزو می دونم ، این دختر ارزش هایی تو وجودشه ، که با حافظه و بی حافظه ارزش ها سرجاشونه !
درمورد حافظه تم نگران نباش ، حتی اگه به دستشم نیاری ، خاطرات بهتری برات می سازم.
گفتم : داستان من و تو خیلی طول کشید ؟
گفت : نه زیاد...
گفتم : عشق ما چی ؟
گفت : نه زیاد...
گفتم : چرا فکر می کنم خیلی قدیمیه ؟!
خیلی دور ، حتی تو زمانی که پدرم زنده بود !
گفت : خب شاید ، اونم ، قد من دوستت داشت. شاید چیزهایی در من میبینی که یاد اون میفتی!
گفتم : تو چقدر دوستم داری ؟
گفت : چه سوالی !...
نمی تونم با رقم و عدد ، جواب بدم !
اجازه نمیدی که واقعی جواب بدم !
حتی نمی تونم بهت دست بزنم !
گفتم : چرا ؟...
مگه شوهرم نیستی ؟!
گفت : خب ما ، یه قرار با هم گذاشتیم ، یادت رفته ؟!
گفتی تا وقتی که تو ، احساسی به من پیدا نکردی ، حق ندارم رفتار یه شوهر رو با تو داشته باشم !
من به قرارمون و به قولم احترام می ذارم...
برای همینه که هنوز دوستت می مونم ، اما انگار نه انگار که محرمیم !
حتی سعی می کنم فکر اینو نکنم که دختر عزیزی که مقابل من نشسته ، الان همسرمه !
چون اونوقت شاید نتونم به رفتار عادیم ادامه بدم....
بدون اینکه دستاشو تو دستم بگیرم ، یا اینکه در آغوشش بگیرم ، گرمش کنم تا احساس کنه که می تونه به من اعتماد کنه ، که من پشتشم ، مثل یه کوه.
گفتم : مثلا اینارو میگی که منو گول بزنی و بگم بیا منو بغل کن !
گفت : چقدر احمقی و چقدر تیزهوش !
گفتم : می دونم ، یه جاهایی هر دوتاشم...
حالا تو کدومشو دوست داری ؟
گفت : تیزهوشه رو !
و ناگهان محکم در آغوشم گرفت !...
وحشت کردم ، نفسم بند آمد !
بوسه اش ، مهلت حرف زدن نمی داد...
صدای غرش طوفان از دور...
همه جا ، او بود ، راه گریزی نبود!
مثل اسب عنان گسیخته ، مرا در باد ، با خود می برد.
فقط یک راه داشتم...
زود باش مانا ! زود باش دختر !
کم نیار ! ....
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chistaa_2
ادرس کانال رسمی من_همین کانال
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
#چیستایثربی
دریا بود ؟
نه !... دریا هرگز چنین آبی نبود.
آسمان بود ؟
نه !... آسمان هرگز چنین پاکیزه نبود.
هوا بود ؟
شاید !... شاید برای نفس کشیدن ، مثل هوا ، ضروری بود.
مردی که رو به رویم نشسته بود و داشت برایم لقمه می گرفت ، کاری که پدرم سال ها پیش انجام می داد...
" زود باش مانا ، زود باش مدرسه ت دیر شد ، بخور دخترم ، ضعف می کنی !".
و حالا او ، مردی که نمی شناختم و انگار قرن ها با او زیسته بودم ، برایم لقمه می گرفت !
انگار جایی در ناخود آگاه جمعی ، دل من و او به هم گره ی کور خورده بود...
انگار جایی در اولین روز آفرینش ، ما را با هم حاضر غایب کرده بودند...
انگار خداوند در کلاس درس دنیا ، ما را کنار هم نشانده بود.
هر چه که بود سهم من بود ، هر چه که بود سهم او بودم ، ولی هنوز احساسی در من نبود که بگوید ، او شوهر من است !
دوستم بود ، رفیقم بود ، به او اعتماد داشتم و نمی دانستم چرا !
اما هنوز ، مرد من نبود !
همین " هنوزها " همیشه ریشه ی شک را در وجودت بارور می کنند.
شک ، نهالی ساده است و بعد کم کم شاخه می دهد.
به او گفتم : چطوری با دختری که حافظه نداره ازدواج کردی ؟
گفت : ما هیچکدوم حافظه نداریم !...
هر روز ، زندگیمونو از نو
می سازیم.
من یه چیزو می دونم ، این دختر ارزش هایی تو وجودشه ، که با حافظه و بی حافظه ارزش ها سرجاشونه !
درمورد حافظه تم نگران نباش ، حتی اگه به دستشم نیاری ، خاطرات بهتری برات می سازم.
گفتم : داستان من و تو خیلی طول کشید ؟
گفت : نه زیاد...
گفتم : عشق ما چی ؟
گفت : نه زیاد...
گفتم : چرا فکر می کنم خیلی قدیمیه ؟!
خیلی دور ، حتی تو زمانی که پدرم زنده بود !
گفت : خب شاید ، اونم ، قد من دوستت داشت. شاید چیزهایی در من میبینی که یاد اون میفتی!
گفتم : تو چقدر دوستم داری ؟
گفت : چه سوالی !...
نمی تونم با رقم و عدد ، جواب بدم !
اجازه نمیدی که واقعی جواب بدم !
حتی نمی تونم بهت دست بزنم !
گفتم : چرا ؟...
مگه شوهرم نیستی ؟!
گفت : خب ما ، یه قرار با هم گذاشتیم ، یادت رفته ؟!
گفتی تا وقتی که تو ، احساسی به من پیدا نکردی ، حق ندارم رفتار یه شوهر رو با تو داشته باشم !
من به قرارمون و به قولم احترام می ذارم...
برای همینه که هنوز دوستت می مونم ، اما انگار نه انگار که محرمیم !
حتی سعی می کنم فکر اینو نکنم که دختر عزیزی که مقابل من نشسته ، الان همسرمه !
چون اونوقت شاید نتونم به رفتار عادیم ادامه بدم....
بدون اینکه دستاشو تو دستم بگیرم ، یا اینکه در آغوشش بگیرم ، گرمش کنم تا احساس کنه که می تونه به من اعتماد کنه ، که من پشتشم ، مثل یه کوه.
گفتم : مثلا اینارو میگی که منو گول بزنی و بگم بیا منو بغل کن !
گفت : چقدر احمقی و چقدر تیزهوش !
گفتم : می دونم ، یه جاهایی هر دوتاشم...
حالا تو کدومشو دوست داری ؟
گفت : تیزهوشه رو !
و ناگهان محکم در آغوشم گرفت !...
وحشت کردم ، نفسم بند آمد !
بوسه اش ، مهلت حرف زدن نمی داد...
صدای غرش طوفان از دور...
همه جا ، او بود ، راه گریزی نبود!
مثل اسب عنان گسیخته ، مرا در باد ، با خود می برد.
فقط یک راه داشتم...
زود باش مانا ! زود باش دختر !
کم نیار ! ....
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chistaa_2
ادرس کانال رسمی من_همین کانال
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Telegram
چیستایثربی کانال رسمی
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
محلی کرمانی ، شیرازی
باصدای : #منیژه_منصوری
کمانچه و ارکستر زهی : پوریا جوانمیری
اجرا و ضبط : ارکستر آهنگ
@chista_yasrebi
باصدای : #منیژه_منصوری
کمانچه و ارکستر زهی : پوریا جوانمیری
اجرا و ضبط : ارکستر آهنگ
@chista_yasrebi
سال 91 مادرم بیمار بود.من کار نکردم.خودمم بد حال بودم...و بعد ؛ اتفاق بدتری افتاد...موضوع اینه که وقتی میباره ، هیچ چتری نیست ،هیچی!
#آوا
#بزودی
#رمان
#ادبیات_برای_زندگی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#آوا
#بزودی
#رمان
#ادبیات_برای_زندگی
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#دستای_تو
ای که بی تو خودمو
تک و تنها می بینم
هر جا که پا می ذارم
تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو
پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو
قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
تو برام خورشید بودی
توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو
دستای تو پاک می کرد
حالا اون دستا کجاست
اون دو تا دستای خوب
چرا
بی صدا شده
لب قصه های خوب
من که یاور ندارم
اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا
پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده
خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها
گریه ها مو ندیده
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر
جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
#استاد
#اردلان_سرفراز
خواننده
#دایوش_اقبالی
یکی از بهترین ترانه های ایران
در تمام نظر سنجیها در کنار #ترانه
#چشم_من
باز هم از استاد
#سرفراز
درود بر او
اشعارش
ترانه هایش
مبارزاتش
در غربت زیستنش
#شاعری_بینظیر و #غریب
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
ای که بی تو خودمو
تک و تنها می بینم
هر جا که پا می ذارم
تو رو اونجا می بینم
یادمه چشمای تو
پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو
قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
تو برام خورشید بودی
توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو
دستای تو پاک می کرد
حالا اون دستا کجاست
اون دو تا دستای خوب
چرا
بی صدا شده
لب قصه های خوب
من که یاور ندارم
اون همه خاطره مرد
عاشق آسمونا
پشت یک پنجره مرد
آسمون سنگی شده
خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها
گریه ها مو ندیده
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
یاد تو هر
جا که هستم با منه
داره عمر منو آتیش می زنه
#استاد
#اردلان_سرفراز
خواننده
#دایوش_اقبالی
یکی از بهترین ترانه های ایران
در تمام نظر سنجیها در کنار #ترانه
#چشم_من
باز هم از استاد
#سرفراز
درود بر او
اشعارش
ترانه هایش
مبارزاتش
در غربت زیستنش
#شاعری_بینظیر و #غریب
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#متن_داستان
#داش_آکل
#صادق_هدایت
#مسعود_کیمیایی ،فیلمی بابازی
#بهروز_وثوقی در نقش داش آکل ، بر اساس این #قصه ساخته است که بخشهایی از آن در همین کانال رسمی من ،آمده است....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#داش_آکل
#صادق_هدایت
#مسعود_کیمیایی ،فیلمی بابازی
#بهروز_وثوقی در نقش داش آکل ، بر اساس این #قصه ساخته است که بخشهایی از آن در همین کانال رسمی من ،آمده است....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#دستای_تو
ترانه
#استاد
#اردلان_سرفراز
خواننده
#داریوش_اقبالی
آهنگساز :
#حسن_شماعی_زاده
تنظیم :
#واروژان
#چیستایثربی
جمعی از بهترینها
@chista_yasrebi
ترانه
#استاد
#اردلان_سرفراز
خواننده
#داریوش_اقبالی
آهنگساز :
#حسن_شماعی_زاده
تنظیم :
#واروژان
#چیستایثربی
جمعی از بهترینها
@chista_yasrebi
.این #پست
، تقدیم به همه شاعران ، نویسندگان ، ترانه سرایان و نمایشنامه نویسان #مظلوم این سرزمین.
که باید برای احقاق حق خود و اثبات خود مدام بدوند ، و هیچ منبع قانونی هم ،پیگیر حق کشیهای نسبت به آنها نیست!
با استاد
#اردلان_سرفراز ، ترانه گویی درست را شناختم و بعد کسی ترانه ی او را بی اجازه میخواند و خیلی راحت میگوید :
" با افکار سرفراز هیچ سنخیتی ندارم!فقط به عنوان یک پیرمرد!! ادبیات این مملکت برای او احترام قایلم!!! "
خب ،خواننده ی محترم ! جناب
#رضا_صادقی و همکاران
اگر با افکار و احساس شاعر سنخیتی نداری، چرا ترانه هایش را
#بی_اجازه و بی ذکر نامش در کانالت و کانالهایتان ، میخوانید و چرا انقدر بد و با واژه ای نامحترمانه ، او را خطاب میکنید؟
چرا به پیشکسوتت احترام نمیگذاری؟تولستوی هم همین سن را داشت و خیلی از اساتید.
اما به آنها میگفتند:
#استاد! نه پیرمرد جا افتاده ! ...
پس کی میخواهیم یاد بگیریم که این اساتید ،برای مملکت ، جان و جوانی خود را گذاشتند؟!
شانس شما را نداشتند ، انقلاب شد، از دو طرف زخم خوردند، مجبور به زندگی غریبانه در غربت شدند ، وگرنه اکنون مگر ، کسی جرات میکرد در داخل کشور با اردلان سرفراز ، رقابت کند؟
همیشه ترانه هایش در یادها مانده اند...
همیشه در نظر خواهیها اول شده یا در راس جدول بوده اند!..
اگر ما به بزرگان ادب و هنر خود ؛ احترام نگذاریم ، فردا نسلهای بعد ، از شما یاد میگیرند و به شما بی حرمتی میکنند و با واژه ی
#پیرمرد ، صدایتان میکنند!
#حرمت_گذاشتن به
#اساتید را تمرین کنیم.
حداقل اساتیدی که خودتان، ترانه هایشان را در کانالهایتان میخوانید!
میگویید چرا وا اسفا سرداده!؟
نه ! بیاید به شما به خاطر اجرای بی مجوز آثارش، جایزه هم بدهد!
دوست دارید یک نفر با آثار شما،
بی اجازه جولان دهد ؟
امتحان کنیم؟!.....
من مدیون تک تک اساتیدی هستم که زندگی نکردند، تا هنر
#خوب_زیستن را به ما بیاموزند.
دستشان را میبوسم!
این دنیا و هر دنیای دیگر.
خداوند شاهد است که آنها چقدر رنج کشیدند ،مهاجرت چقدر دردناک است ، و چه استعدادهایی که دراین میان هدر رفتند !
و چه قدرتمندانی که تسلیم سرنوشت تلخ نشدند و به راهشان ادامه دادند!
بیشک ، استاد
#سرفراز یکی از آنهاست ، با کلی خاطرات خوب که برای چندین نسل ، به جا گذاشته است !
به احترام آنها می ایستم و راهشان را ادامه میدهم و از اهانت به آنها نمیگذرم و نمیگذریم! اهانت به آنها ، اهانت به همه ادباست! شاعران،نویسندگان،نمایشو فیلمنامه نویسان....که اکثرا حقوقشان پایمال میشود.
آنها از اکنون تا ابد و سرمد ، جاودانه اند.
تاریخ قاضی عادلیست!
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#ترانه:
#دستای_تو
#خواننده :
#داریوش_اقبالی
#ترانه
#شعر:
#اردلان_سرافراز
#آهنگساز : #حسن_شماعی_زاده
#تنظیم : #واروژان
#آلبوم : #چشم_من
و
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
، تقدیم به همه شاعران ، نویسندگان ، ترانه سرایان و نمایشنامه نویسان #مظلوم این سرزمین.
که باید برای احقاق حق خود و اثبات خود مدام بدوند ، و هیچ منبع قانونی هم ،پیگیر حق کشیهای نسبت به آنها نیست!
با استاد
#اردلان_سرفراز ، ترانه گویی درست را شناختم و بعد کسی ترانه ی او را بی اجازه میخواند و خیلی راحت میگوید :
" با افکار سرفراز هیچ سنخیتی ندارم!فقط به عنوان یک پیرمرد!! ادبیات این مملکت برای او احترام قایلم!!! "
خب ،خواننده ی محترم ! جناب
#رضا_صادقی و همکاران
اگر با افکار و احساس شاعر سنخیتی نداری، چرا ترانه هایش را
#بی_اجازه و بی ذکر نامش در کانالت و کانالهایتان ، میخوانید و چرا انقدر بد و با واژه ای نامحترمانه ، او را خطاب میکنید؟
چرا به پیشکسوتت احترام نمیگذاری؟تولستوی هم همین سن را داشت و خیلی از اساتید.
اما به آنها میگفتند:
#استاد! نه پیرمرد جا افتاده ! ...
پس کی میخواهیم یاد بگیریم که این اساتید ،برای مملکت ، جان و جوانی خود را گذاشتند؟!
شانس شما را نداشتند ، انقلاب شد، از دو طرف زخم خوردند، مجبور به زندگی غریبانه در غربت شدند ، وگرنه اکنون مگر ، کسی جرات میکرد در داخل کشور با اردلان سرفراز ، رقابت کند؟
همیشه ترانه هایش در یادها مانده اند...
همیشه در نظر خواهیها اول شده یا در راس جدول بوده اند!..
اگر ما به بزرگان ادب و هنر خود ؛ احترام نگذاریم ، فردا نسلهای بعد ، از شما یاد میگیرند و به شما بی حرمتی میکنند و با واژه ی
#پیرمرد ، صدایتان میکنند!
#حرمت_گذاشتن به
#اساتید را تمرین کنیم.
حداقل اساتیدی که خودتان، ترانه هایشان را در کانالهایتان میخوانید!
میگویید چرا وا اسفا سرداده!؟
نه ! بیاید به شما به خاطر اجرای بی مجوز آثارش، جایزه هم بدهد!
دوست دارید یک نفر با آثار شما،
بی اجازه جولان دهد ؟
امتحان کنیم؟!.....
من مدیون تک تک اساتیدی هستم که زندگی نکردند، تا هنر
#خوب_زیستن را به ما بیاموزند.
دستشان را میبوسم!
این دنیا و هر دنیای دیگر.
خداوند شاهد است که آنها چقدر رنج کشیدند ،مهاجرت چقدر دردناک است ، و چه استعدادهایی که دراین میان هدر رفتند !
و چه قدرتمندانی که تسلیم سرنوشت تلخ نشدند و به راهشان ادامه دادند!
بیشک ، استاد
#سرفراز یکی از آنهاست ، با کلی خاطرات خوب که برای چندین نسل ، به جا گذاشته است !
به احترام آنها می ایستم و راهشان را ادامه میدهم و از اهانت به آنها نمیگذرم و نمیگذریم! اهانت به آنها ، اهانت به همه ادباست! شاعران،نویسندگان،نمایشو فیلمنامه نویسان....که اکثرا حقوقشان پایمال میشود.
آنها از اکنون تا ابد و سرمد ، جاودانه اند.
تاریخ قاضی عادلیست!
#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#ترانه:
#دستای_تو
#خواننده :
#داریوش_اقبالی
#ترانه
#شعر:
#اردلان_سرافراز
#آهنگساز : #حسن_شماعی_زاده
#تنظیم : #واروژان
#آلبوم : #چشم_من
و
#چیستایثربی
@chista_yasrebi