چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃



تصورشو بکنید یه آدم ؛ ته یه چاه ، تو یه بیابون گرفتارشده ؛
نه نوری ؛ نه صدایی ....
نه کسی که بدونه اون کجاست!... . .

چقدر این چند جمله را دوست دارم ، مرا یاد
وضعیت #خواب_گل_سرخ می اندازد .


برای همین ، پشیمان شدم کسی تلاش کند پایان داستانم را حدس بزند ، داشتید خیلی دور میشدید!... .

هنوز هم تصاویر این فیلم ؛ و
#دیالوگها یش ؛ یکی از بهترینهاست..

و البته نمره ی اول ، متعلق به #مضمون فیلم و آن پایان شوک بر انگیز غیر منتظره است.
موسیقی بی نظیر ، #محمد_رضا_علیقلی ، و بازی عالی#مسعود_رایگان ، هم فراموش شدنی نیستند...

یکی ازده فیلم محبوب ایرانی من ؛ در قسمتهای بالای لیست :

#خیلی_دور_خیلی_نزدیک
فیلمی از
#رضا_میر_کریمی

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#سکانس
#سینما
#فیلم
#آنونس

#چیستایثربی_کانال_رسمی

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
از استوری یکی از عزیزان پیج
باتشکر فراوان برای لطفش
#پستچی کتاب همه ی ماست!

#چیستایثربی_کانال_رسمی



https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
#جنیفر_لارنس
در مراسم افتتاحیه جشنواره ونیز امسال
با فیلم روانکاوانه
#مادر
دارن آرنوفسکی
کارگردان فیلم قوی سیاه
درباره ی این فیلم اینجا و اینستاگرام ، حرفهای زیادی دارم.

#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
از کفش پاشنه بلند،بااین لباسهایی که روی زمین کشیده میشوند، متنفرم.
جنیفر لارنس کاملا داشت می افتاد.
اما ویژگی او اعتماد به نفس و خونسردیست!
فیلم
#مادر ؛ خیلی حرفها دارد.
از دست
#غریبه_ها،فیلمی بیرحم
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
ادامه ی قسمت
#پنجاه_و_پنج⬇️ از پست قبل.


گفتم : خب کیه ؟!
اونم از همسایه هاست ؟

مادرم گفت : نه ولش کن ، دخترخالته ، ولی احتمالا تصادف باعث شده الان یادت نیاد.
مادرش اومد عقبش ، به زور بردش.

گفتم :خب ما کاری کردیم ؟!

گفت : نه.بالاخره میامد سراغ دخترش...
بخصوص با وضعیت الان تو...

برایم عجیب بود ، مادرم با من حرف
می زد.
این بزرگ ترین معجزه ی عالم بود.

درست مثل موقعی که هنوز عمل جراحی نکرده و مریض نشده بود! مثل آن موقعها که گاهی میخندید!

آنقدر جذب حرف زدن زیبای مادرم شدم ، که قابلمه ی آن زن جوان را باز کردم ، و ناخوآگاه شروع به خوردن کردم ! احساس گرسنگی یک هیولا را داشتم....

به مادرم گفتم : از اینجا تا بهشت یا جهنم ....نمی دونم ، هرجا تو بری ، من یکی که کنیزتم...

دیگه همو تنها نذاریم...باشه؟
مادر لبخند کودکانه ای زد ، حس کردم در درونش دخترکی نحیف و خجالتی ، هنوز نفس میکشد...

یک نفر پشت در ایستاده بود !...

نمی دانم چرا حس می کردم صدای نفس هایش را می شنوم.

محکم به در کوبیدم و گفتم :

میخوام با مادرم ، تنها باشم ، از اینجا برید... راحتمون بذارید!

طرف ایستاده بود ، سایه ی سنگینش را پشت در حس میکردم. در را با خشم باز کردم ، پسرک مو تابدار بود.

گفتم : ما با هم همسایه ایم فقط ؛ درسته؟

گفت : نه...من اینجا دیگه زندگی نمیکنم.

اسمم محسنه، مهم نیست قبلا کی بودم.
الان توی این خونه، هیچکس نیستم ! ...


اومدم خداحافظی...یه مدت گم و گور شم تا اذیت نشی...یعنی نشید !

گفتم : صبر کنید...ما قبلا چه نسبتی با هم داشتیم ؟

مادرم ، سرش را بیرون آورد و گفت :مربیت بودن دخترم، مربی اسکیت!
و خیلی به ما لطف داشتن...

گفتم : شما فقط مربی من بودین؟
گفت :بله... و یه کم دوست...
چطور؟

گفتم: نگاهاتون یه جوریه...انگار میخواین یه چیزی بگین....

حافظه مو از دست دادم ، عقلمو که نه !

مادرم خواست چیزی بگوید، پسر جوان یا همان محسن ، گفت : نه خانم !...

خواهش میکنم....الان نه ! اذیت میشه...
بااجازه تون !
و رفت...


بوی عطر خوبی در راهرو مانده بود ؛ شانه ام را بالا انداختم و وارد خانه شدم. در را از داخل قفل کردم ، نمیخواستم دیگر کسی مزاحممان شود. انگار بعد از سالها ؛ مادرم را یافته بودم...




#خواب_گل_سرخ
#قسمت_پنجاه_و_پنجم
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی

https://t.me/joinchat/AAAAAD1J55v7lM2oraPEBA

#چیستایثربی_کانال_رسمی

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
#ladybird
#بانو_پرنده
نویسنده و کارگردان
گرتا گرویگ

آیا فرزندان جوان ما ؛ به خصوص دختران ؛ همانی هستند که ما آرزو داشتیم باشند ؟ یا معیارهای خوشبختی ؛ برای هر نسل ؛ تفاوت دارد؟
فیلم لیدی برد ؛ اکنون در جشنواره ی ونیز ایتالیا اکران شده است و سعی میکند به این سوال ؛ پاسخ دهد.

دختر جوانی که میخواهد از کالیفرنیا به نیویورک برود زندگی مستقل مجردی اختیار کند و آرزوهای خودش را دنبال کند که در تضاد با آرزوهای خانواده اش است! ...

#لیدی_برد ؛ در نخستین اکران توجه منتقدان و اصحاب رسانه را برانگیخت.


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی


https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#داستان_کوتاه
#قرار_قهوه
#نوشته :#چیستایثربی


مرد به زن لبخند زد ؛ زن هم به مرد.

مرد گفت : خیلی وقته همو ندیده بودیم، در حالیکه هر دو ، همو دوست داشتیم ، چی شد ؟ چی شد که تو یه دفعه غیبت زد ؟

زن گفت : من جایی نرفتم ؛ همیشه بودم ، اما تا جایی که یادم میاد ؛ تو رفتی... با یه زن دیگه !

مرد به نقطه ای دور نگاه کرد و گفت :
آره ؛ ولی فقط همون یه بار بود !

زن گفت : ببین ، فرق یه بار و هیچوقت ، خیلی زیاده ! مثل فرق جهنم با بهشت... مثل گناه با بیگناهی ، فرق اعتماد و بی اعتمادی ؛ این فرق خیلی زیاده !...

هیچوقت تو زندگیت نگو :

" فقط همون یه بار بود ! "

آدم تو همین یه بارهاست که ممکنه ، یه نفر رو تا ابد بکشه ... زن ، این را گفت ، قهوه اش را روی میز گذاشت و رفت . مرد ، هنوز داشت به جای خالی زن نگاه میکرد....


#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#داستانک

#چیستایثربی_کانال_رسمی

#chista_yasrebi
#short_short_story

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ