Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی (Chista Yasrebi)
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_پنجاه_و_سوم
#چیستایثربی
" هر کاری تو بکنی درسته مانا ! "
__ بله ؟
کسی با من حرف زد ؟!
یا دارم خواب می بینم ؟
_ خواب نمی بینی مانا.
حامد داره باهات حرف می زنه !
من نویسنده ی قصه ام ... سلام !
__ولی حامد که مثل من ، نمرده !
مگه می تونه ؟
__ تو هم نمردی مانا !
پس اون می تونه باهات حرف بزنه !
اما شما دو تا ، نمی تونین همو ببینین ! فقط صدای همو میشنوین !... شما تو یه جهان دیگه ایید ...
منم که نویسنده ام ، نمی تونم صدای ذهنی شما رو ، خوب بشنوم ،
چون گوشم خیلی درد می کنه...
من میرم ، ولی تو به حرفاش گوش بده !
من درست نمی شنوم چی میگه....
بعد ، خودم از کانال چیستا یثربی می خونم.
__ چیستا یثربی کیه ؟
صدای حامد را شنیدم...
__ مانا ولش کن ! من اینجام ...
آدما ، همه ، توی قصه ،زندگی می کنن.
من و تو هم فعلا ، قصه هامون به هم گره خورده !
الان صدامو می شنوی ؟ من حامدم .
تا دیروز ، اجازه نداشتم باهات حرف بزنم ، چون قرار نبود زنده بمونی !
___ مگه حالا زنده می مونم آقا حامد ؟
من جز صدای تو ، هیچی نمی شنوم !
هیچی هم ، نمی بینم !
حامد گفت : بله.ممکنه ! ....یعنی یه شرط داره که زنده بمونی !
برای همین ، مریم ، خودشو ، توی خونه ، حبس کرده !
گفتم : چی ؟!
چطوری زنده بمونم ؟ شرطش چیه آقا حامد؟!
__مطمینی می خوای زنده بمونی مانا ؟ تحت هر شرایطی؟...
__ معلومه خب ! من آماده نیستم برای رفتن... هنوز خیلی ها بهم احتیاج دارن.
مادرم چی میشه ؟!
خودم چی ؟!... هیچی رو تجربه نکردم ؛
همیشه فکر می کردم وقت هست !
محسن بیچاره چی ؟
من واقعا نمی خوام رنج بکشه ، چون دوسش دارم ...
اما دیگه صداشو نمی شنوم ! از کف خیابون به بعد ، دیگه صداشو نشنیدم ... دلم براش تنگ شده !
حامد گفت : نه .... اون صدات میکنه ؛ خیلی زیاد ! اما تو نمی تونی بشنوی !
من و تو ، یه جای دیگه اییم ، اونا یه جای دیگه ! صدامون به هم نمی رسه ...
گمونم خدا بهت یه فرصت دوباره داده. باید...
_ باید چی ؟
_ باید انتخاب کنی ! بین موندن و رفتن...
_ می خوام بمونم ! معلومه !
_ پس شرط داره.
سکوت کردم ، ناگهان گفتم : این یه معامله ست ؟!
حامد گفت : یه آزمونه.
گمانم خدا دوستت داره که این آزمونو ، پیش روت گذاشته !
تا حالا ندیدم از کسی ، این همه آزمون سخت بگیره !
گفتم : چیه ؟ شرطش چیه ؟
صدای حامد نبود ، دیگر صدای هیچکس نبود.
انگار در دوردست ، زنی جیغ
می کشید.
مریم بود ، خطاب به حامد فریاد می زد :
این منصفانه نیست آقا حامد !
تو قول دادی اگه من کنارت بمونم ، برگردی !
این وصیت نامه چیه ؟! چرا اونو نوشتی ؟
مگه نمی دونی اگه تو بری ، منم میام !
عسل چی میشه ؟ به ما فکر نکردی ؟
داد زدم : مریم چی میگه ؟ حامد ، آقا حامد کجایی ؟ منو تو تاریکی ، تنها نذار !....
یکی به منم بگه چی شده ؟!
تاریک بود...
سایه هایی از دور می دیدم.
انگار ، تمام جهان ، محسن بود که بالای سرم ایستاده بود و داد میزد : برگرد !
صدای مریم را می شنیدم.
با خشم ، با حامد حرف می زد.
می گفت :
من از اون کاغذ ، با گوشی عکس انداختم . به سرنوشت منم ، مربوط می شد.
پس نگو چرا !
شاید یادت رفته چی نوشتی ؟
برات بخونم این دو خطو ؟
گوش بده ببین چی نوشتی :
" تا وقتی تمام افراد این دو خانواده ، در کنار همند ، من هم کنارتانم ! و جزیی از شما هستم ،
ولی اگر یکی ، فقط یکی از شما ، از جهان ما ، کم شود ، من هم می روم.
حالا همه ی شما ، جزو این دو خانواده اید ، حتی محسن ! "
ببین !
حالا مانا رفته ؛ نمی خواسته ، ولی رفته !
تو هم می خوای ما رو تنها بذاری ؟
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_پنجاه_و_سوم
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
#قسمت_پنجاه_و_سوم
#چیستایثربی
" هر کاری تو بکنی درسته مانا ! "
__ بله ؟
کسی با من حرف زد ؟!
یا دارم خواب می بینم ؟
_ خواب نمی بینی مانا.
حامد داره باهات حرف می زنه !
من نویسنده ی قصه ام ... سلام !
__ولی حامد که مثل من ، نمرده !
مگه می تونه ؟
__ تو هم نمردی مانا !
پس اون می تونه باهات حرف بزنه !
اما شما دو تا ، نمی تونین همو ببینین ! فقط صدای همو میشنوین !... شما تو یه جهان دیگه ایید ...
منم که نویسنده ام ، نمی تونم صدای ذهنی شما رو ، خوب بشنوم ،
چون گوشم خیلی درد می کنه...
من میرم ، ولی تو به حرفاش گوش بده !
من درست نمی شنوم چی میگه....
بعد ، خودم از کانال چیستا یثربی می خونم.
__ چیستا یثربی کیه ؟
صدای حامد را شنیدم...
__ مانا ولش کن ! من اینجام ...
آدما ، همه ، توی قصه ،زندگی می کنن.
من و تو هم فعلا ، قصه هامون به هم گره خورده !
الان صدامو می شنوی ؟ من حامدم .
تا دیروز ، اجازه نداشتم باهات حرف بزنم ، چون قرار نبود زنده بمونی !
___ مگه حالا زنده می مونم آقا حامد ؟
من جز صدای تو ، هیچی نمی شنوم !
هیچی هم ، نمی بینم !
حامد گفت : بله.ممکنه ! ....یعنی یه شرط داره که زنده بمونی !
برای همین ، مریم ، خودشو ، توی خونه ، حبس کرده !
گفتم : چی ؟!
چطوری زنده بمونم ؟ شرطش چیه آقا حامد؟!
__مطمینی می خوای زنده بمونی مانا ؟ تحت هر شرایطی؟...
__ معلومه خب ! من آماده نیستم برای رفتن... هنوز خیلی ها بهم احتیاج دارن.
مادرم چی میشه ؟!
خودم چی ؟!... هیچی رو تجربه نکردم ؛
همیشه فکر می کردم وقت هست !
محسن بیچاره چی ؟
من واقعا نمی خوام رنج بکشه ، چون دوسش دارم ...
اما دیگه صداشو نمی شنوم ! از کف خیابون به بعد ، دیگه صداشو نشنیدم ... دلم براش تنگ شده !
حامد گفت : نه .... اون صدات میکنه ؛ خیلی زیاد ! اما تو نمی تونی بشنوی !
من و تو ، یه جای دیگه اییم ، اونا یه جای دیگه ! صدامون به هم نمی رسه ...
گمونم خدا بهت یه فرصت دوباره داده. باید...
_ باید چی ؟
_ باید انتخاب کنی ! بین موندن و رفتن...
_ می خوام بمونم ! معلومه !
_ پس شرط داره.
سکوت کردم ، ناگهان گفتم : این یه معامله ست ؟!
حامد گفت : یه آزمونه.
گمانم خدا دوستت داره که این آزمونو ، پیش روت گذاشته !
تا حالا ندیدم از کسی ، این همه آزمون سخت بگیره !
گفتم : چیه ؟ شرطش چیه ؟
صدای حامد نبود ، دیگر صدای هیچکس نبود.
انگار در دوردست ، زنی جیغ
می کشید.
مریم بود ، خطاب به حامد فریاد می زد :
این منصفانه نیست آقا حامد !
تو قول دادی اگه من کنارت بمونم ، برگردی !
این وصیت نامه چیه ؟! چرا اونو نوشتی ؟
مگه نمی دونی اگه تو بری ، منم میام !
عسل چی میشه ؟ به ما فکر نکردی ؟
داد زدم : مریم چی میگه ؟ حامد ، آقا حامد کجایی ؟ منو تو تاریکی ، تنها نذار !....
یکی به منم بگه چی شده ؟!
تاریک بود...
سایه هایی از دور می دیدم.
انگار ، تمام جهان ، محسن بود که بالای سرم ایستاده بود و داد میزد : برگرد !
صدای مریم را می شنیدم.
با خشم ، با حامد حرف می زد.
می گفت :
من از اون کاغذ ، با گوشی عکس انداختم . به سرنوشت منم ، مربوط می شد.
پس نگو چرا !
شاید یادت رفته چی نوشتی ؟
برات بخونم این دو خطو ؟
گوش بده ببین چی نوشتی :
" تا وقتی تمام افراد این دو خانواده ، در کنار همند ، من هم کنارتانم ! و جزیی از شما هستم ،
ولی اگر یکی ، فقط یکی از شما ، از جهان ما ، کم شود ، من هم می روم.
حالا همه ی شما ، جزو این دو خانواده اید ، حتی محسن ! "
ببین !
حالا مانا رفته ؛ نمی خواسته ، ولی رفته !
تو هم می خوای ما رو تنها بذاری ؟
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_پنجاه_و_سوم
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
Telegram
چیستایثربی کانال رسمی
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.
@chistaa_2
#روز_مرده
#شاعر:
#شیرکو_بی_کس
شاعر کرد
ترجمه :
#مختار_شکری_پور
من امروز هیچی ندارم که بنویسم ... هیچ
هیچی ندارم که بگویم و
هیچ کاری هم نیست که انجام دهم ... هیچ !
من امروز
همچون بطری آبی شکسته ام
که هرچه دربرداشت ریخت و
من نیز
هرچه داشتم گفتم !
من امروز
همچون درختی گیچ و منگ و تنبل ام
که مقابل گورستانی خاموش ایستاده ام
یا همچون ابری عقیم ام
که چهار زانو درآسمان نشسته است و
حوصله باریدن ندارد !
من امروز
همچون ساعتی خفته بر بالین دیواری ام
که مدام خمیازه می کشد
یا همچون بلمی شکسته دربندری متروک و پشت گوش انداخته شده ام !
من امروز
خالی وخلوتم ، خالی وخلوت
همچون سرریز شدن خاطره ای کهنه
از ذهن پیرمردی !
همچون گیتاری بی زه ام
همچون شعری بی خواننده
یا لانه ای بی جنب وجوش !
من امروز
حوصله ی دیدن هیچ کسی را ندارم :
نه دیدن خودم درآینه
نه دیدار یارانم
ونه حتی کتابی
من امروز
هیچ آرزویی هم نمی کنم
نه پیاده روی درجاده های آفتاب گرفته
نه بو کردن گیسوی مورد *1 باغچه ای و
نه بوسیدن زن ام و
نه تمام کردن این شعر و
نه هیچ ... !
1- گیاه"مورد" از جمله گیاهان نادری است که به شکل گونه خاصی در مناطق محدودی درایران و دنیا وجود دارد. درختچه های کوچکی که ارتفاع آنها در شرایط عادی بین 1تا 3 متر می رسد. از مشخصات آن می توا ن به برگهای همیشه سبز،پایا،برگهای متقابل،ساده، نوک تیز، بدون تار و دندانه، چرمی به رنگ سبز تیره، و بویی معطردارد.
شاعر کرد عراقی ؛ دوم ماه می 1940 درسلیمانیه کردستان عراق متولد شد و 4 آگوست سال 2013 درسوئد درگذشت .
#شعر_کرد
#ادبیات_جهان
#شیرکو_بی_کس
#مختار_شکری_پور
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
#شاعر:
#شیرکو_بی_کس
شاعر کرد
ترجمه :
#مختار_شکری_پور
من امروز هیچی ندارم که بنویسم ... هیچ
هیچی ندارم که بگویم و
هیچ کاری هم نیست که انجام دهم ... هیچ !
من امروز
همچون بطری آبی شکسته ام
که هرچه دربرداشت ریخت و
من نیز
هرچه داشتم گفتم !
من امروز
همچون درختی گیچ و منگ و تنبل ام
که مقابل گورستانی خاموش ایستاده ام
یا همچون ابری عقیم ام
که چهار زانو درآسمان نشسته است و
حوصله باریدن ندارد !
من امروز
همچون ساعتی خفته بر بالین دیواری ام
که مدام خمیازه می کشد
یا همچون بلمی شکسته دربندری متروک و پشت گوش انداخته شده ام !
من امروز
خالی وخلوتم ، خالی وخلوت
همچون سرریز شدن خاطره ای کهنه
از ذهن پیرمردی !
همچون گیتاری بی زه ام
همچون شعری بی خواننده
یا لانه ای بی جنب وجوش !
من امروز
حوصله ی دیدن هیچ کسی را ندارم :
نه دیدن خودم درآینه
نه دیدار یارانم
ونه حتی کتابی
من امروز
هیچ آرزویی هم نمی کنم
نه پیاده روی درجاده های آفتاب گرفته
نه بو کردن گیسوی مورد *1 باغچه ای و
نه بوسیدن زن ام و
نه تمام کردن این شعر و
نه هیچ ... !
1- گیاه"مورد" از جمله گیاهان نادری است که به شکل گونه خاصی در مناطق محدودی درایران و دنیا وجود دارد. درختچه های کوچکی که ارتفاع آنها در شرایط عادی بین 1تا 3 متر می رسد. از مشخصات آن می توا ن به برگهای همیشه سبز،پایا،برگهای متقابل،ساده، نوک تیز، بدون تار و دندانه، چرمی به رنگ سبز تیره، و بویی معطردارد.
شاعر کرد عراقی ؛ دوم ماه می 1940 درسلیمانیه کردستان عراق متولد شد و 4 آگوست سال 2013 درسوئد درگذشت .
#شعر_کرد
#ادبیات_جهان
#شیرکو_بی_کس
#مختار_شکری_پور
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
گاهی آدم خسته میشه...
_از چی ؟
_ازدکتر رفتن ...با خودش میگه، همون طب سنتی
هر چه باداباد...
واقعا خدا هیچکسو دچار نکنه
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
_از چی ؟
_ازدکتر رفتن ...با خودش میگه، همون طب سنتی
هر چه باداباد...
واقعا خدا هیچکسو دچار نکنه
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
سعادتمند ، کسی ست که از هر خطایی که از او سر بزند ، تجربه ی تازه به دست آورد
#سقراط
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
#سقراط
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
کدامیک؟
نمیدانم...مرا کجا آورده اید ؟
انسان همیشه یک روز ،در گنجه کهنه ی خاطرات را باز میکند ؛ و به آن جایی میرسد که به آن ؛ تعلق داشته است.همه چیز گم میشود به جز خاطرات
#خواب_گل_سرخ
#اینستاگرام
نمیدانم...مرا کجا آورده اید ؟
انسان همیشه یک روز ،در گنجه کهنه ی خاطرات را باز میکند ؛ و به آن جایی میرسد که به آن ؛ تعلق داشته است.همه چیز گم میشود به جز خاطرات
#خواب_گل_سرخ
#اینستاگرام
هر هفته، از این پس ؛ پست محبوبم از میان پیجهای فالورهایم در این کانال معرفی میشوند و مصاحبه ی کوتاهی درباره ی آن پست ؛ با صاحب پیج ؛ در کانال خواهیم داشت.
این امتیاز فقط برای اعضای ثابت پیج رسمی #اینستاگرام من است.
من هم پستهایی را میپسندم...
تصمیم دارم به شما معرفی کنم و باصاحب آن پبج ؛ مصاحبه ی کوتاهی داشته باشم....
بااحترام
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
این امتیاز فقط برای اعضای ثابت پیج رسمی #اینستاگرام من است.
من هم پستهایی را میپسندم...
تصمیم دارم به شما معرفی کنم و باصاحب آن پبج ؛ مصاحبه ی کوتاهی داشته باشم....
بااحترام
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
قسمت 54
#خواب_گل_سرخ
هم اکنون
#اینستاگرام_رسمی_چیستایثربی
برای هرچیز با ارزشی ؛ باید آماده ی قربانی بود
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
#خواب_گل_سرخ
هم اکنون
#اینستاگرام_رسمی_چیستایثربی
برای هرچیز با ارزشی ؛ باید آماده ی قربانی بود
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
ای پیامبر مثل اینکه بوی این میآید که میخواهی از شدت اندوه، به خاطر دوری و روی گردانی کفّار از قرآن و انصرافشان از شنیدن دعوت، خود را بکشی. پیغمبر مگر نمیدانی که ما در دنیا قاعده داریم، قاعده این است که ما نمیخواهیم آدمها را به زور خوب کنیم. ما نقشه کشیدهایم که آدمها راحت خوب نشوند( راحت مومن نشوند).
#ایمان را آزمونیست
#عشق را آزمونیست
#برداشت آزاد از سوره
#کهف.در
#قران_کریم
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
#ایمان را آزمونیست
#عشق را آزمونیست
#برداشت آزاد از سوره
#کهف.در
#قران_کریم
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
قرآن هدف از آشکار کردن راز اصحاب کهف را اثبات عملی
#رستاخیز_انسانها دانسته است:
«وكَذلِكَ اعثَرنا عَلَيهِم لِيَعلَموا انَّ وعدَ اللَّهِ حَقٌّ وانَّ السّاعَةَ لا رَيبَ فيها».
در برخی روايات نيز آمده است که در آن زمان زمامدار صالح و موحدی بر آن سرزمين حکومت میکرد؛ امّا مردم مملکت وی به نحلههای گوناگونی گرويده بودند؛ گروهی از آنان منکر معاد بودند. اين پادشاه از اين وضع بسيار اندوهگين بود و همواره به درگاه الهی ناله و تضرع میکرد، تا اينکه خداوند با فاش ساختن ماجرای اصحاب کهف، معاد و رستاخیز انسانها را عملًا ثابت کرد. برخی نيز اختلاف مردم را در جسمانی يا روحانی بودن معاد دانسته اند.
پس از فاش شدن اين راز مردم رهسپار غار شدند. پادشاه در حضور همگان با اصحاب کهف به گفتوگو پرداخت و خدا را بر اين رحمت عظيم سپاس گفت، درحالی که پادشاه در ورودی غار ايستاده بود، اصحاب کهف به مکان خود بازگشته و در آنجا به جوار الهی شتافتند.
#چیستایثربی_کانال_رسمی
#خواب_گل_سرخ
کمی دنبال رد پای قصص و اساطیر در داستانهای ظاهرا معمولی باشیم....کمی جدی تر نگاه کنیم ...
چاه یوسف ؛ زندگی در شکم نهنگ یونس؛ صبر ایوب ؛ چشمه ی حیات خضر نبی ؛ و خواب یاران کهف... و
#بخوان !
و سوگند به
#قلم و سوره
#انشراح
براستی که پس از هر سختی ؛ آسانی است...
#قصه مینویسیم و میخوانیم که زود حکمت خدا را زیر سوال نبریم.
#کمی_تفکر
#چیستایثربی
@chistaa_yasrebii
#رستاخیز_انسانها دانسته است:
«وكَذلِكَ اعثَرنا عَلَيهِم لِيَعلَموا انَّ وعدَ اللَّهِ حَقٌّ وانَّ السّاعَةَ لا رَيبَ فيها».
در برخی روايات نيز آمده است که در آن زمان زمامدار صالح و موحدی بر آن سرزمين حکومت میکرد؛ امّا مردم مملکت وی به نحلههای گوناگونی گرويده بودند؛ گروهی از آنان منکر معاد بودند. اين پادشاه از اين وضع بسيار اندوهگين بود و همواره به درگاه الهی ناله و تضرع میکرد، تا اينکه خداوند با فاش ساختن ماجرای اصحاب کهف، معاد و رستاخیز انسانها را عملًا ثابت کرد. برخی نيز اختلاف مردم را در جسمانی يا روحانی بودن معاد دانسته اند.
پس از فاش شدن اين راز مردم رهسپار غار شدند. پادشاه در حضور همگان با اصحاب کهف به گفتوگو پرداخت و خدا را بر اين رحمت عظيم سپاس گفت، درحالی که پادشاه در ورودی غار ايستاده بود، اصحاب کهف به مکان خود بازگشته و در آنجا به جوار الهی شتافتند.
#چیستایثربی_کانال_رسمی
#خواب_گل_سرخ
کمی دنبال رد پای قصص و اساطیر در داستانهای ظاهرا معمولی باشیم....کمی جدی تر نگاه کنیم ...
چاه یوسف ؛ زندگی در شکم نهنگ یونس؛ صبر ایوب ؛ چشمه ی حیات خضر نبی ؛ و خواب یاران کهف... و
#بخوان !
و سوگند به
#قلم و سوره
#انشراح
براستی که پس از هر سختی ؛ آسانی است...
#قصه مینویسیم و میخوانیم که زود حکمت خدا را زیر سوال نبریم.
#کمی_تفکر
#چیستایثربی
@chistaa_yasrebii
پس از خونریزی مغزی
مصاحبه با پزشک متخصص:
#آمنزی از نوع انتخابی :اتفاقاتی با دلیل خاص و یا نامطلوب #فراموش میشوند.امکان برگشت ممکن است ولی بادرمانگر، بسختی و به مرور سالها
#چیستایثربی_کانال_رسمی
مصاحبه با پزشک متخصص:
#آمنزی از نوع انتخابی :اتفاقاتی با دلیل خاص و یا نامطلوب #فراموش میشوند.امکان برگشت ممکن است ولی بادرمانگر، بسختی و به مرور سالها
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yssrebii
ناتوانی در بخاطر اوردن اتفاقات همرمان با ضربه...
فراموشیهای پس از خونریزی مغزی.
فراموشی پیش گستر.
اتفاقات حال را فراموش میکنند یابخشی از آن را.
#چیستایثربی
ناتوانی در بخاطر اوردن اتفاقات همرمان با ضربه...
فراموشیهای پس از خونریزی مغزی.
فراموشی پیش گستر.
اتفاقات حال را فراموش میکنند یابخشی از آن را.
#چیستایثربی
#بیا_بریم_به_مزار
#ملا_ممد_جان
#حسبی_ربی_جل_الله
اصل ملودی
#افغانی
این اجرا:
#سامی_یوسف
این ترانه را ؛کشورهای فارسی زبان زیادی ؛ اجرا کرده اند ، و حتی ورژنهای غیر فارسی آن موجود است. مثلا
#محمد_اصفهانی آن را به شیوه ای؛ آرام و غمبار اجرا کرده است...
این اجرای
#سامی_یوسف ؛ به دلایلی جهانی شد؛ یکی از آنها لطافت و گرمای خوانش او بود ؛
علت دوم ؛ این بود که سامی یوسف ؛ همزمان نسخه ی سه و سپس، چهار زبانه ی این ترانه را هم به بازار وارد کرد ؛ بخشهایی را فارسی ؛ ترکی؛ هندی و لربی خواند ؛ که باعث شهرت فراوانش میان ملل مسلمان نشین شد .
در پیج اینستاگرامم ؛ دو بار بخشی از دو ورژن متفاوت آن را ، برایتان گذاشته بودم ولی اکثرا در خواست کرده بودید ؛ تمام آن را داشته باشید.
تقدیم به شما :
#چیستایثربی
#سامی_یوسف (به انگلیسی: Sami Yusuf) با نام اصلی سیامک برنجان (رادمنش)
زاده ۳۰ تیر ۱۳۵۹ برابر با ۲۱ ژوئیه ۱۹۸۰ در تهران؛ تهیهکننده، آهنگساز، ترانهسرا و خواننده ساکن در بریتانیا است که در ترانههایش به مضامین اسلامی میپردازد. وی یکی از دو فرزند بابک رادمنش (با نام اصلی فیروز برنجان) ترانه سرا و موزیسین است. سامی یوسف معتقد به #اینترناسیونالیسم_اسلامی است او از سوی مجله تایم آمریکا به عنوان «بزرگترین ستارهٔ پاپ اسلام» و از سوی مجله گاردین انگلستان «ستاره پاپ مقدس» معرفی شدهاست.
سامی یوسف در بیوگرافی وبگاه رسمیاش، خود را یک «#مسلمان_بریتانیایی» معرفی میکند.
یوسف در تهران و از والدینی با اصلیت آذربایجانی زادهشدهاست. او در کنفرانسی خبری در جمهوری آذربایجان گفته:
دو پدربزرگ من اهل باکو هستند. آنها به تبریز مهاجرت کردند و البته من در سال ۱۹۸۰ در تهران متولد شدم. بعداً ما به انگلستان مهاجرت کردیم و من آنجا بزرگ شدم.
وی در مصاحبهای گفته است:من به
#ایران عزیز عشق میورزم و هیچگاه ریشههایم را از یاد نبردهام .
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
#ملا_ممد_جان
#حسبی_ربی_جل_الله
اصل ملودی
#افغانی
این اجرا:
#سامی_یوسف
این ترانه را ؛کشورهای فارسی زبان زیادی ؛ اجرا کرده اند ، و حتی ورژنهای غیر فارسی آن موجود است. مثلا
#محمد_اصفهانی آن را به شیوه ای؛ آرام و غمبار اجرا کرده است...
این اجرای
#سامی_یوسف ؛ به دلایلی جهانی شد؛ یکی از آنها لطافت و گرمای خوانش او بود ؛
علت دوم ؛ این بود که سامی یوسف ؛ همزمان نسخه ی سه و سپس، چهار زبانه ی این ترانه را هم به بازار وارد کرد ؛ بخشهایی را فارسی ؛ ترکی؛ هندی و لربی خواند ؛ که باعث شهرت فراوانش میان ملل مسلمان نشین شد .
در پیج اینستاگرامم ؛ دو بار بخشی از دو ورژن متفاوت آن را ، برایتان گذاشته بودم ولی اکثرا در خواست کرده بودید ؛ تمام آن را داشته باشید.
تقدیم به شما :
#چیستایثربی
#سامی_یوسف (به انگلیسی: Sami Yusuf) با نام اصلی سیامک برنجان (رادمنش)
زاده ۳۰ تیر ۱۳۵۹ برابر با ۲۱ ژوئیه ۱۹۸۰ در تهران؛ تهیهکننده، آهنگساز، ترانهسرا و خواننده ساکن در بریتانیا است که در ترانههایش به مضامین اسلامی میپردازد. وی یکی از دو فرزند بابک رادمنش (با نام اصلی فیروز برنجان) ترانه سرا و موزیسین است. سامی یوسف معتقد به #اینترناسیونالیسم_اسلامی است او از سوی مجله تایم آمریکا به عنوان «بزرگترین ستارهٔ پاپ اسلام» و از سوی مجله گاردین انگلستان «ستاره پاپ مقدس» معرفی شدهاست.
سامی یوسف در بیوگرافی وبگاه رسمیاش، خود را یک «#مسلمان_بریتانیایی» معرفی میکند.
یوسف در تهران و از والدینی با اصلیت آذربایجانی زادهشدهاست. او در کنفرانسی خبری در جمهوری آذربایجان گفته:
دو پدربزرگ من اهل باکو هستند. آنها به تبریز مهاجرت کردند و البته من در سال ۱۹۸۰ در تهران متولد شدم. بعداً ما به انگلستان مهاجرت کردیم و من آنجا بزرگ شدم.
وی در مصاحبهای گفته است:من به
#ایران عزیز عشق میورزم و هیچگاه ریشههایم را از یاد نبردهام .
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
Audio
محمد اصفهاني، مترجم. يا شاه مردان ممد جان
✍ في «مزار شريف» المدينة الافغانية - التي سميت بهذا الاسم نسبة الى ضريح الامام علي،
✍ في «مزار شريف» المدينة الافغانية - التي سميت بهذا الاسم نسبة الى ضريح الامام علي،
#بیا_بریم_به_مزار
#دکتر_محمد_اصفهانی
این ترانه قبلا ، در کانالم ، منتشر شده ؛ اما نتوانستم پیدایش کنم.
مجدد لود کردم.ممنونم
.
یک #ملودی ؛ و یک تم با اصلیت افغان
#دو_ترانه
فرق را خواهید دید...
سلیقه ها متفاوت است.ببینید کدام را بیشتر دوست دارید...
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
#دکتر_محمد_اصفهانی
این ترانه قبلا ، در کانالم ، منتشر شده ؛ اما نتوانستم پیدایش کنم.
مجدد لود کردم.ممنونم
.
یک #ملودی ؛ و یک تم با اصلیت افغان
#دو_ترانه
فرق را خواهید دید...
سلیقه ها متفاوت است.ببینید کدام را بیشتر دوست دارید...
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
اگر میخواهی دنیا را عوض کنی ؛
قلم بردار و بنویس!
مارتین_لوتر
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii
قلم بردار و بنویس!
مارتین_لوتر
#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chistaa_yasrebii