چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
نگاهت چه رنج عظیمی است
وقتی به یادم میاورد ؛
که چه چیزهای فراوانی را هنوز به تو نگفته ام....

#آنتوان_دو_سنت_اگزوپری
از کتاب
#شاهزاده_سرزمین_عشق
ترجمه
#چیستایثربی
چاپ دهم

@chista_yasrebi_official
قسمت 46 رمان
#خواب_گل_سرخ

هم اکنون در پیج رسمی اینستاگرام #چیستایثربی
منتشر شد

آدرس پیج اینستاگرام
yasrebi_chista


#پاورقی_اینستاگرامی
از آتش عشق در جهان گرمی ها
وز شیر جفاش در وفا نرمی ها
#مولانا
#حضرت_عشق

برای امروز دنیا ؛ یک هدیه باش ، خودت را آفتابی کن !
فقط نشانی از تو ، ما را کافیست...

#چیستایثربی

@chista_yasrebi_official
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@samira_hashemi_poems

مادربزرگ
قصه ات را گفت و رفت ؛

و ندید که من
در قصه ات جا ماندم...


#چیستا_یثربی
@chista_yasrebi_official
#ماتیک_زیر_روبنده_ام
یا
ماتیک زیر برقع من
فیلم اجتماعی و جنجالی این روزهای سینمای هند... که هنوز زیر تیغ سانسور است و اکران آن ؛ با مشکلاتی مواجه شده....فیلمی از زنان درباره ی زنان....

با نشان دادن مشکلات دختران هند و مسلمان در هند ؛ و تلاش برای اثبات خود و استقلالشان

#سینمای_منتقد
#سینمای_اجتماعی
#نقد_اجتماعی
#هنر_معترض

داستانی درباره ی
#زنان
مسلمان یا هندو فرق نمیکند!



#چیستایثربی
منبع: بی بی سی جهانی


#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_official
#داستانک

■ از کلاس.
#نوشتن_خلاق_چیستایثربی

#داستانک از سارا صفایی زاده

#داستان_چند_خطی



برایم آخر دنیا بود...خبر را خودش داد؛ علی رامیگویم...

میخواست از زبان خودش بشنوم...گفته بود، همیشه کنارم میماند و قطعا سختی هم جزءاش بود...

وقتی شنیدم فقط سه کلمه ، درذهنم نقش بست:
علی، شاگردانم وفلسفه
عاشق هرسه بودم ؛ با نبودشان، چیزی از من باقی نمی ماند ، اما فلج شدنم؛ مساوی با مرگ هر سه بود...

حالایکسال میگذرد و من هرسه رادارم ، علی که مثل همیشه ، کنارم مانده و مدام با خنده میگوید:


که من همانم ، تنها کمی قدم آب رفته است...
بایک رفیق جدید ، به نام ویلچر ، آشنا شده ام که با هم مدرسه میرویم و فلسفه درس میدهیم...

حالا آرامم...

وامید ، در وجودم ، جریان دارد...

#ساراصفایی_زاده
#هنرجوی_نویسندگی
#کلاسهای_چیستا_یثربی


🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺



پیام ضمنی داستان :❗️

روح انسان وسیع تر از ان است که هیج محدودیت جسمی، بتواند مقابل رشد و حیاتش را بگیرد ؛ و اساسا
#معلولیت وجود ندارند ؛ همه انسانیم ؛ با محدودیتهایی ....پس همه ی ما ، جاهایی در زندگی ؛ معلولیت ؛ یا نیاز خاص داریم ؛ بهتر است بگوییم همه ی ما ؛ جاهایی ، انسانهایی هستیم با نیازهای ویژه.....

این داستان در تلاش است که در عین
#ایجاز ، نگاه سنتی به معلولیت و ناتوانی از هر نوع را ؛به چالش بکشد و آن را فقط
#متفاوت_بودن ببیند....


و چگونگی کنار آمدن سازگارانه و مثبت با شرایط جدید .....با دیدی خوشبینانه ؛ وقتی #ویلچر ؛ دوست همیشگی آدم میشود.


این قصه ، طبق یک قصه ی ماراتون قصه نویسی پر هیجان دیشب در طول دو ساعت انجام شد ، .اما هنرجویان قصه های خود را ؛ خیلی زودتر تحویل میدادند.



هنر جویان من دیروز ؛ داستان کوتاه کوتاه نوشتن را تمرین کردند.
#short_short_story


که به فارسی
#داستانک ترجمه شده و یکی از سخت ترین انواع نوشتن است.
چون نویسنده ؛ باید در اوج ایجاز ؛ و فقط در چند خط ؛ حرفش را بزند ؛ مخاطب را درگیر کند و همه چیز داشته باشد
هنرجویان من #تلاشگر و خستگی ناپذیرند.

علی رغم کندی نت برای ویسها ؛ و هر چیز
درود بر جویندگان خویشتن راستین و حقیقت ...


تمام اعضای کلاس در چند لحظه ؛ #بی_خبر_قبلی ، و بی آمادگی ؛ تنها با کمک جزواتشان در کانال (در طول هفته ) و مطالعات فردی خودشان ،

#داستانک نوشتند و باعث #افتخار است.

مسول ثبت نام
#خانم_یگانه

ایدی اشان در تلگرام
@yeganehadmin

#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_official
سلام خانم یگانه ؛ ببخشید دیروقت پیام
می دم....


می خواستم از قول من از
#خانم_یثربی تشکر کنید ، امشب من،بی نهایت دچار هیجان شدم که تونستم یه داستانک کوتاه بنویسم، اول که خانم یثربی یهو سر کلاس تکلیف دادن ، #شوکه شدم و اصلا تصور نمی کردم حتی بتونم یه خط بنویسم،امشب خیلی خوشخال و هیجان زدم، هرچند که می دونم نوشته ام کلی ایراد داره و کلی راه دارم تا بخوام نویسنده بشم ، اما فوق العاده قدردان ایشون هستم ؛ و هرگز گمان نمی کردم #کلاسمون_اینقدر_جذاب_باشه برام ، و من بتونم جملاتی رو پشت سر هم بنویسم که هدفی رو بیان کنم،نمی دونم منظورم رو رسوندم یا نه ، ولی امشب از معدود شب های عمرم خواهد بود که با #احساس_رضایت می خوابم ، چون یه قدم جهت رسیدن به آرزوم برداشتم،خلاصه به شدت درون قلبم ، هیجان حس می کنم ، دلم می خواست خیلی خیلی از خانم یثربی #تشکر کنم.

#سارا_خداوردی
از هنر جویان تلاشگر
کلاس
#نوشتن_خلاق_چیستایثربی
27 تیر 96
#تیر_نود_و_شش


عزیزم حضورت و پویایی و جستجوگری ات ؛ خودش #تشکر است...مرسی که هستی و میخواهی بنویسی و رشد کنی. مرسی.....





#تلاشگری


#چیستایثربی
#چیستایثربی_کانال_رسمی

@chista_yasrebi_official

ایدی مسول ثبت نام
خانم یگانه
@yeganehadmin
Audio
Siavash Ghomayshi - Baroon | سیاوش قمیشی - بارون

Persian Music...

🆔 @vituberbot
برای اولین بار
جشن امضای کتب چیستایثربی در
#رشت
نهم مردادنودوشش و هشتم

کافه گالری #دوک.گلسار.رشت

#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_official
قبل از من خورشید عاشقت شد که بیدارت کرد....
کاش زودتر از خورشید ، بیدار شده بودم
#چیستایثربی

#چیستایثربی_کانال_رسمی
@chista_yasrebi_official
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_ششم
#چیستایثربی

رفته ای !
بی خداحافظی با من ؟

گفتند : حال مادرت خوب نیست. می فهمم...
حال مادر طفلی من هم هیچ وقت خوب نبوده ،...
اما این خوب نبودن ، با آن خوب نبودن ، فرق دارد.

آدرست را نگاه می کنم ، چقدر کوه و دریا و دشت بین ما ، فاصله انداخته.

انگار تازه می فهمم که ملاقات دو نفر در این دنیای بزرگ بی درو پیکر ؛ حتما حکمتی دارد.

هیچ ملاقاتی بی دلیل نیست.

چرا دیدمت ؟!
که یک داستان عاشقانه شروع شود ؟

من به داستان عاشقانه ، نیازی نداشتم...


دست کم حالا نه ! با تو نه !

سلحشورتر از آن بودی که بتوان از فکر یا یادت گریخت !...

حالا که این نامه را برایت می نویسم ؛ اصلا نمی دانم آن را می فرستم یا نه !

اصلا چرا باید بفرستم ؟
معذرت خواهی کنم که نمی توانم بیایم ؟

چون وقتی مادر گیس نقره ای تو ؛ عمل قلب باز دارد ، مادر نحیف من ، دوباره باید شیمی درمانی شود ؟
چون کبدش دوباره مشکل پیدا کرده !

چقدر برای برخی آدم ها ، اعضای بدن زائد است.

مادر تو قلبش در وجود تو می تپد ، و مادر من که گویی اصلا زندگی نمی کند !

صبح تا شب در حصر یک اتاق در بسته است...
کبد می خواهد چکار ؟

ولی مگر بی این جسم و خاک تیره ؛ می توان به نور رسید ؟!

هزار دلیل دارم که بیایم و یک دلیل دارم که نیایم ؛...
و همان یک دلیل ، کافیست که نیایم !

ببین :
ما فقط مال خودمان نیستیم.

پدرم روزی سکته کرد ، که دو روز بود جواب های کنکور را داده بودند !
و چقدر از قبول شدن من خوشحال بود...

برادرم روزی مرد که فردایش من و مادرم بعد از مدت ها دودلی و دوندگی ، قصد سفر به کربلا داشتیم...

تو وقتی از من خواستگاری کردی ، که رئیسم آنقدر اذیتم کرده بود ، که از هر مردی بیزار شده بودم.

تازه اخراج شده بودم.

روزها ؛ در دارالترجمه ها کار بود ، ولی دنبال کار ثابت بودم.

من وقتی فهمیدم عاشقت شدم ، که عمدا با خودم مسابقه گذاشته بودم ، در همه کار ، عهد کرده بودم ، فقط با خودم مسابقه دهم و حس و وابستگی را فراموش کنم.

از خودم می پرسم چرا چیزها آن موقع که باید اتفاق بیفتند ، نمی افتند ؟

اکنون خودم اینجا ، اما دلم پیش توست...
پیش لبخندی که پنهان می کردی.

راست می گویند مردان قوم شما ؛ لبخندشان را نشان نمی دهند ؟!

قلبم پیش توست ، محسن...

پیش دلنگرانی هایت برای من...
نفس مصنوعی دادنت ، روز اول !...
کتک زدن شوهر وحشی مریم ؛ در حالیکه سر تو را هم ، به دیوار
می کوبید...
@chista_yasrebi_official

مقاومت جسم و روح قدرتمندت که پاک بمانی و بچه های معتاد و بی پناه خانه ی کارناوال را نجات دهی.

با این همه ؛ نه دست من است ، نه دست تو ، که نمی توانیم در این شرایط سخت ، کنار هم باشیم.

نه تو می توانی مادرت را رها کنی ؛ نه من...

ما ، در برابر آنچه دوستشان داریم ، مسئولیم ،...
حتی اگر دوستمان نداشته باشند !

پس دلیل نیامدن مرا می فهمی !

اما دلم تنگ است...

و این قصه ، قرار نبود عاشقانه باشد ، هرگز قرار نبود ! ....

#خواب_گل_سرخ
#قسمت_چهل_و_ششم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

کانال رسمی
@chista_yasrebi_official

https://t.me/joinchat/AAAAADvSdBq1EA_7IHG-jQ
هر روز که از خواب بیدار میشوم ؛ فکر میکنم اگر امروز؛ روز آخر باشد چه میکنم؟!باور کنید فقط شوق شدید پیدا میکنم.گرچه بیگناه نیستم؛ امادیاری که بوی یار دهد، چقدر میتواند زیبا باشدو شکوهمند

#چیستایثربی
Audio