چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@Chista_Yasrebi

#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_سوم
#چیستایثربی

محسن فکر میکرد ؛ زندگی در یک اتاق ته شهر ؛ برای من فاجعه است....

گفتم : تو نمی دونی من تو چه شرایطی زندگی کردم !

گفت : پس تو چی می خوای از یه مرد؟!

گفتم : همین که گفتم ؛ پیچک و دیوار!
بدون هم ؛ یه چیزی کم دارن !

گاهی این ؛ سر روی شونه ی اون ؛ میذاره و گاهی اون ؛ سر روی
شونه ی این !

محسن گفت : چه جوری اینو باید بهت ثابت کرد ؟
گفتم : ثابت کردنی نیست...به وقتش ؛ خودش ثابت میشه.

گفت : باید برم پیش حامد ؛...رفت...
روی زمین نشسته بودم ؛ ساندویچ
می خوردم.


پشت سرم ؛ چند مربی با هم حرف
می زدند ؛ حواسشان به من ؛ در آنسوی نرده ها نبود !

یکی شان گفت : محسن ؛ از وقتی این دختر رو دیده ؛ دل به کار نمیده....

تو مسابقات قهرمانی اسکیت ؛ اول می شد ؛...
انصراف داده ابله !

اون یکی گفت : چرا ؟!
دختره ؛ جوابش کرده ؟...
پس یه دخترم پیدا شد که به آقا محسن ما ؛ بگه نه !...
ایول !


یکی دیگرشان گفت : دختره یه جور خاصیه ؛ نه خوشگله اونجوری ؛ نه تیپ میزنه ! ... انگار فقط می خواد بهترین باشه !

محسن یا هرکس دیگه ای ؛ مربیش بود ؛ براش فرقی نمی کرد ؛...عشق رو ؛ تو رفتار این دختر ؛ من نمی بینم والله....

دوست دختر من ؛ اگه یه ربع ؛ فقط یه ربع ؛ از من ؛ بی خبر باشه ؛ بیست بار زنگ می زنه !

اما این دختر ؛ مانا ؛ تو تموم مدتی که تو پیست اسکیته ؛ محسن با بقیه ی مربیا ، براش یکیه !

فقط میخواد از همه یاد بگیره ! بیچاره محسن ؛ سر کاره ؛ بنده خدا !.....

یکی دیگرشان گفت :
چه بی حسه این دختر !..... تمام پارک ؛ آخر شب میان ؛ شیرین کاری و اسکیت بازی محسنو ببینن!

اولی گفت : ما که نمی دونیم بچه ها ؛ شاید دختره ؛ یکی دیگه رو دوست داره...

هرچی هست ؛ محسن که بچه های کارناوالو ؛ انقدر آدم کرد ؛ خودش تو بد مخمصه ای افتاده طفلی !

عشق یه طرفه ؛ مثل سگ هار ؛ آدمو گاز می گیره !

ساندویچ در گلویم گرفت ؛ ولی جلوی خودم را گرفتم ؛ سرفه نکردم تا متوجه من نشوند !

اتاقی در جنوب شهر !...
مسخره بود !...چنین چیزی مانع ازدواج من نمی شد...نه ! هرگز !

ناگهان یادم افتاد ؛ روز اولی که محسن را دیدم ؛ فکر کردم ؛ چه جوون خوشتیپه !
باشخصیت هم هست !

چه چیزی ؛ مرا از او دور می کرد !
می دانستم ؛...
می دانستم چه چیزی مرا می راند ! مرا فراری می داد....

درختی بودم ؛ ریشه در خاک...

اما هنوز میوه ای نداده بودم ؛ هیچ کار مهمی در زندگی نکرده بودم !

سختی زیاد کشیده بودم ؛ درس زیاد خوانده بودم ؛ اما میوه هایم کو ؟!...
بار زحمت هایم ؛ کجا به دست مردم
می رسید ؟

هنوز برای ازدواج ؛ زود بود! ...


یک بار ؛ فقط یک بار ؛ اگر میوه
می دادم ؛ بعد از آن می توانستم ؛ به پیشنهاد محسن فکر کنم ؛

نه اینکه فکر نکرده باشم ؛ به طور حسی ؛ فکر کنم...

هر چه بود ؛ حس من به محسن ؛ آن حس عاشقانه ای نبود ؛ که محسن به من داشت....

به خانه رفتم.
مریم ؛ در خانه ی ما ؛ گریه می کرد.

گفتم : چی شده ؟!
گفت : دقیقا یه ماه و نیم مونده ؛ تا...

گفتم : می دونم ؛ بعدش ؛ انشالله ازدواج می کنی گلم دیگه...
گریه نداره !

گفت : دکتر گفته ؛ حامد داره کاملا فلج میشه.

گفتم : اگه بشه ؛...تو ؛ باز زنش
می شی؟!

گفت : معلومه ! همه ی عمر ؛ مثل کنیز ؛ کنارش می شینم ؛...

مثل داستان سنگ صبور ؛ هر شب ؛ یه قصه ؛ براش میگم و یه سوزن ؛ از تنش در میارم ؛...

تا اینکه ؛ تموم سوزن هایی رو که
بی حسش کرده ؛ از تنش در بیاد !
طلسم این سنگ شدن قهرمان من ؛ باطل شه !

گفتم : پس چرا گریه می کنی ؟!

گفت : چون ازدواجم ؛ داره نزدیک میشه !
این گریه ی خوشحالیه !

برای اولین بار در عمرم ؛ به حال کسی غبطه خوردم !...

مریم عاشق بود...حامد ، عاشق بود !

پیچک و دیوار ؛ به هم جان می دادند ؛ با هم نفس می کشیدند ؛ روحشان ؛
در هم پیچیده بود ؛ عطرشان ؛ یکی بود....

پایین رفتم.

محسن را صدا زدم ؛ گفتم :
محسن!

ببین..بیا با من مسابقه ی اسکیت بده !
چهره اش درهم رفت...

طوری که انگار وحشتناکترین خبر دنیا را شنیده باشد! ...


هر کی برنده شد ؛ شرط میذاره که چی می خواد ! اون یکی هم باید قبول کنه.....


#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_سوم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

کانال رسمی
@chista_yasrebi

http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
از دوشنبه 9 اسفندماه
چیستا یثربی «شب» را در تالار سایه به صحنه می‌برد
@irantheater
http://theater.ir/fa/92125
#شب
#چیستایثربی

کلیپ :#سبا_ادیب
ترانه : #رضا_یزدانی


از دوشنبه 9 اسفند تا 27 اسفند
#سالن_سایه
#شش_عصر
هیچ شبی ؛ شب دیگر نیست
هر شبی ؛ ترسهای خود را دارد....


اجرای همین دوشنبه برای عکاسان ؛ با معرفی نامه ؛ آزاد است.


دارم به خواب گل سرخ ؛ توی شب عادت میکنم.....

@chista_yasrebi
خرید اینترنتی بلیت
#شب
کلیک کنید🔼
#تیوال
@chista_yasrebi
باید بروم....وقتش است...به آن درخت مرده نگاه کن.همه ش خشک شده.اما هنوز هم توی باد پیچ و تاب میخورد...من هم.اگر بمیرم ؛ باز سهمی در زندگی دارم.باید بروم..
#انتوان_چخوف
#روسی
نمایشنامه
#شب
نویسنده وکارگردان و بازی
#چیستایثربی
از دوشنبه #۹اسفند۹۵
#تاترشهر
#سالن_سایه
سایت فروش : تیوال
www.tiwall.com

ورود عکاسان و خبرنگاران آزاد است
👇
https://t.me/joinchat/AAAAADv3OUuc4u7ZI_EUdA
برای سندس یگانه؛
برف بود یا باران؛
که تو را دیدم ؛
نمیدانم
قلبم را بارانها شسته بودند؛
و تو بی انتظار ؛ نه حتی آرزویی
یک گل سرخ به گیسوانم زدی
و من جوان شدم!
گل سرخ روزی بیدار میشود!
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

از صفحه ی دیگران

شما را در تاتر
#شب خواهم دید
سایت
#تیوال و گیشه تاتر شهر
ساعت 6 عصر
تاتر شهر
سالن سایه
از نهم اسفند
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
چرا
#شب تاریک است؟
شب تاریک است چون برای پر کردن آسمان از نور ، ستاره به اندازه کافی وجود ندارد. تعداد ستاره‌ها محدود است نه چنانکه کپلر می‌اندیشید، به دلیل آنکه کائنات حدود و مرز دارد. بلکه به این دلیل که ما تمام کائنات را نمی‌بینیم. به دلیل آنکه عالم آغازی داشته است و به دلیل آنکه انتشار نور ، آنی نیست. فقط نور ستاره‌هایی به ما می‌رسد که در درون دایره افق واقع شده‌اند. از طرف دیگر تعداد ستارگان محدود است زیرا عمر ابدی ندارند. عمر ستاره‌ها در مقایسه با سن و سال عالم کوتاه است. چند میلیون یا حداکثر چند میلیارد سال عمر می‌کنند، بعد می‌میرند.


#شب
#تاریکی
#چیستایثربی

https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
خانم رحمانی:
بانو مثل اینکه دوباره قرار است.شور و غوغایی در روزهای پایانی سال نود و پنج به پا کنید...یا به قول خودتان خودزنی کنید...ما هم در این خود زنی شریک... بیایید همه بشویم بچه شرهای کلاس...ولی بیست بگیریم...بازی کنیم ولی سر شکستن نداشته باشیم...بیایید همه چشم و گوش شویم و به نظاره شب بنشینیم...انقدر که جای خالی در سالن حس نشود...بیایید همه دور یک نفر جمع شویم و یادگاری ترین عکس شب را بگیریم.مثل شب قبل...نمایش شب قبل...میخواهیم عوارض چیستا یثربی بگیریم...خودزنی...
مطمئن باشید خودمان را به آب و آتش می‌زنیم و می آییم...زمین و زمان را به هم می‌زنیم و می آییم...سایت تیوال که هیچ،گیشه را هم بهم میزنیم...میخواهیم کمی شر شویم...یک کم که اشکالی ندارد...تا باشه از این شر بازی ها...نه سر شکستن دارد نه صفر گرفتن...فقط همدلی دارد و همراهی...انقدر که همه صندلیها به چشمانت پر بیایید...ما با دل و قلبمان پرش میکنیم....
دیشب بهم گفتین«بلاخره اینستاگرامی اصیل شدیا خانم رحمانی!» بانو اصیل شدم چون ریشه ام را در صفحه ای محکم کردم که ریشه در عشق و انسانیت داشت...ممنون به خاطر حضور پر مهرتان در میان صفحات بی رحم دنیای مجازی...مرسی از حضور حقیقیتان...بانو می‌آییم تا دوباره دیدار تازه کنیم...می آییم...🌹🌹🌹🌹

#خانم_رحمانی
@chista_yasrebi
#خرید_اینترنتی از تیوال
کلیک روی لینک آبی