چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@chista_yasrebi
سوزان ساراندون__بازیگر آمریکایی :
سکوت یعنی رضایت! و ما امروز اینجا هستیم که بگوییم راضی نیستیم! ما ماشین نیستیم ؛ انسانیم؛ با هم برابریم و من هم امروز ؛ یک مسلمان هستم
#تظاهرات_زیبا
@chista_yasrebi
شمارش معکوس
مراحل آخر صحافی
#او_یکزن در چاپخانه
نشر
#کوله_پشتی
66961628


ما همه ؛
#او_یکزن هستیم
#چیستایثربی
@chista_yasrebiامروز_
یک روز شلوغ.با هدیه ای دستباف و پر از عشق از راه دور بر سرم_و تغییرات متنم ؛ و اجرای جدید ! راستی در پیج بنویسید ؛ اسفند به نظرتان فصل مناسبی برای اجراست؟
می آیید؟
#چیستایثربی
#آنونس چند فیلم که نشد دراینستاگرام درباره ی آنها حرف بزنیم و بزودی میزنیم ؛ در کانال
#شخصی ترم

@chista_1
@chista_yasrebi
شمارش معکوس
مراحل آخر صحافی
#او_یکزن در چاپخانه
نشر
#کوله_پشتی
66961628


ما همه ؛
#او_یکزن هستیم
#چیستایثربی
چاپ شد.....
@chista_yasrebi


کتاب را در مقدمه ؛ به مادرم تقدیم کردم و به تمام قلم به دستان سرزمینم!این کتاب شماست.هشت ماه؛بخاطر این کتاب با هم بودیم....کودک ما به دنیا آمده است!
نشرکوله پشتی و همه جا
66123958
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی
#چیستایثربی

محسن گفت : اومدم با تمام قلبم ؛ ازت خواستگاری کنم ؛ خودت اینو می دونی !

از همون لحظه ی اولی که دیدمت ، می دونستی که احساسم به تو متفاوته...

انگار ؛ با همه دنیا فرق داشتی ؛ چیزی در تو بود که منو به طرف خودش جلب می کرد...

حالا می فهمم این ؛ یه حس لحظه ای نبود ؛ هوس هم نبود ؛...
تو با دیگران فرق داری...

تو ؛ از کنار هیچ کس و هیچ چیز ؛
بی تفاوت نمی گذری....

گفتم : صبر کن محسن !...

من ازت ممنونم که انقدر ؛ منو آدم خوبی
می بینی...ولی من ؛ این حسو به تو ندارم.

گفت : یعنی چی ؟!

گفتم : ببخشید اینجور صریح میگم ؛...
ولی آدم ؛ به هر کسی که ازش تقاضای ازدواج کنه ؛ نمی تونه بگه بله !
می تونه ؟!

محسن گفت : فکر می کردم این حس ؛
دو طرفه ست !

گفتم : دوطرفه شاید ! ولی از طرف من بیشتر ؛ حس احترامه...
حس من به تو ؛ احترام و امنیته...
هر وقت میای ؛ فکر می کنم که امنیت ؛ بالا میره.

بذار من یه کم فکر کنم ؛ ببینم این احترام می تونه ؛ زمانی به عشق تبدیل بشه ؟
به اون عشق آرمانی ؛ که من همیشه تو ذهنم داشتم ؟

محسن تعجب کرد !
گفت : عشق آرمانی ؟!

اینجور عشقا ؛ فقط تو کتاباست...
ما توی قصه زندگی نمی کنیم مانا جان !...

عشق آرمانی ؛ یعنی چی ؟!
ببین ! اینکه من ؛ تو رو دوست داشته باشم و تو هم ؛ منو دوست داشته باشی ؛ همین ؛ برای یه عمر کافیه !

گفتم : نه...
ببخشید ؛ به نظر من شوهر آدم ؛ اول باید پدر خوبی برای بچه م باشه.

قراره یه عمر کنارش باشم ؛ باید باعث رشد هم بشیم ؛ و مهم تر از همه ؛ الگوی بچه ی من باشه...
بتونم برای اون ؛ مثالش بزنم !

محسن گفت : یعنی من ؛ اون آدم نیستم ؟!

گفتم : تو داری تمام تلاشتو می کنی ؛ ولی من فکر می کنم ؛ فقط بعضی از بخش های وجودت رو پرورش دادی...

من مطمئنم که تو ؛ توی رفاقت و ورزش عالی هستی ؛ ولی مطمئن نیستم که ما حرف مشترک زیادی داشته باشیم !...

گفت : مطمئن نیستی ؟!...چرا ؟!
چون دانشگاهو ول کردم ؟

گفتم : نه ؛ من نمیگم فقط دانشگاه مهمه !
گفت : پس برای چی این حرفو زدی ؟!
من چه فرقی با تو دارم ؟

مثلا ؛ چون اندازه ی تو کتاب نمی خونم ؟!
یا چون اهل حرف زدن نیستم ؟

گفتم : خب اینا مهمه ؛ نه ؟!
گفت : نه !...
آدما می تونن با هم فرق داشته باشن ؛ ولی عاشق هم و خوشبخت باشن !

گفتم : ببین ؛ حس آدما به هم از همین جاها شروع می شه...

از حس ها و نگاه های مشترک...
ما زیاد ؛ حس مشترکی نداریم...من این مدت متوجه شدم.

گفت : مرسی ! جوابمو گرفتم !

گفتم : نه ؛ این جواب آخر من نیست !...
یه کم به من مهلت بده !

گفت : من فکر می کنم جواب آخرت بود ؛...

حتما روش فکر کرده بودی که الان انقدر آماده ؛ جواب دادی ؛...
وگرنه انقدر همه چیز برات ؛ حل و فصل شده نبود !

گفتم : وقت می خوام...

گفت : تو با حامد مشترکات داری ! درسته ؟!
اونم ورزشکاره ؛ ولی کتاب می خونه...

شاید مثل تو مطالعه نداشته باشه ؛ ولی بلده خیلی خوب حرف بزنه ؛...
اتفاقات روز جهانو می شناسه.

من فکر می کنم مشترکات تو با اون ؛ خیلی بیشتره !

دوسش داری ؟
گفتم :چه ربطی داره ؟ چرا پای حامد رو کشیدی وسط ؟
ببین ؛ ازدواج ؛ زمین خوردن توی اسکیت نیستا....زمین بخوری ؛ دیگه راحت بلند
نمی شی !....میفهمی که!...


#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

کانال رسمی
@chista_yasrebi

http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@chista_yasrebi

نذر کرده ام که اگر آرزویم برآورده شود ؛ تو را نذر جهان کنم....حال تو خوب شود ؛ مال من مباش ؛ از آن جهان باش !

#چیستایثربی
@chista_yasrebi

فیلم :سایه های تیره_
#تیم_برتون با بازی
#جانی_دپ
عاشق این جمله ام....عاشق آدمهایی ام که برای خودشان و دیگران ؛ حرمت قایلند..و زندگی دیگران را به هم نمیزنند!انسانند....
.

#چیستایثربی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_یکم

#چیستایثربی

گفتم : چرا انقدر بیخودی ؛ پای حامد رو وسط می کشی؟ حامد مال من نیست.

گفت : یعنی چی ؟!
اگه مریمو دوست نداشت چی ؟!

گفتم : ما با اگرها زندگی نمی کنیم.
از روزی که فهمیدم ؛ چقدر همو دوست دارن ؛ لحظه ای هم ؛ احساسی جز حس برادری بهش نداشتم.

نمی تونم جور دیگه ای بهش فکر کنم ؛...
حتی نمی تونم توی ناخودآگاهم و خلوتم جور دیگه ای بهش فکر کنم ؛...
اون مال من نیست !

من تعجب می کنم که آدم ؛ ممکنه به آدمایی دل ببنده که مال اون نیستن ! دلبستن عادی منظورم نیست...یعنی بخواد کسی رو تصاحب کنه که بهش تعلق نداره....عشق و تعهد دیگه ای داره!

گفت : تو چی ؟!...تو مال کی هستی ؟

گفتم : من فعلا صاحبم خداست...
فقط ازت وقت بیشتری می خوام ؛...باشه ؟!

می خوام ببینم همین قصه ی خواب گل سرخ رو که میگی چیه !

گفت : کمه ؛ چند خطه !

گل سرخ وقتی به خواب میره ؛ تموم زمستونو می خوابه ؛ تا بتونه دوباره توی بهار ؛ غنچه بزنه و شکوفه بده ؛...
یه زندگی تازه !

فقط زمانی این اتفاق می افته ؛ که یه نفر ؛ تو گلخونه ازش مراقبت کنه ؛...
با تمام وجود ؛ با قلبش ؛...
با حسش ؛...دوسش داشته باشه.

گل سرخ خیلی حساسه ؛...
اگه احساس کنه دوسش ندارن ؛ بهار بعدی ؛ شکوفه نمیده ؛...
میمیره ؛ یخ میزنه...توی خودش یخ میزنه ؛...

و اگه حس کنه که منتظرشن که شکوفه بده ؛
بیدار میشه و شکوفه میده !

داستانی که مادربزرگ من تعریف کرد ؛ راجع به دو تا دختر بود ؛
دختر زمستون و دختر گل سرخ.

اونی که فکر می کردن بیدار میشه ؛ دختر گل سرخ بود ،...
اما برعکس ؛ اون هیچوقت بیدارنشد ؛...
چون باور نکرد کسی دوستش داره یا کسی منتظرشه.

گفتم : حالا کسی منتظرش بود ؟!

لبخند زد و گفت : جوابشو باید خودت پیدا کنی.

به نظر تو ؛ برای دختر گل سرخ ؛ هیچ منتظری نبود ؟

هیچ عاشقی نداشت ؟
حتی یه عاشق به درد نخور ؛ مثل من ؟!
هیچکس نبوده که حاضر باشه به خاطرش بمیره ؟!

گفتم : مردن ؟!
مردن مال قصه هاست ؛ محسن !
چیزی که فعلا لازم داریم ، زندگیه !

خودت گفتی این حرفای رمانتیک ؛ مثل عشق آرمانی ؛ یا مردن بخاطر عشق ؛ توی افسانه ها اتفاق می افته...

بیا به واقعیت برگردیم !


الان تو ؛ محسن ؛ یه معلم اسکیت خوبی و یه رفیق بهتر !

منم یه دختر با هزارتا بدبختی...
مادر مریض ؛ برادر مرده و مینا که الان ؛ مسئولش منم !

کمک لازم دارم محسن !
حامدم که هر روز داره ؛ وضعش بدتر میشه ؛... واقعیت اینه !

الان ؛ تنها کاری که می تونیم بکنیم ؛ اینه که کنارهم ؛ پا به پای هم ؛ دوش به دوش هم ؛ به هم کمک کنیم...

من الان عشق و ازدواج نمی خوام محسن جان !
ازدواج الان چه دردی از من و تو دوا می کنه ؟

من ؛ بودن تو رو می خوام ؛ کمکتو
می خوام...

من الان ؛ یه دوست واقعی می خوام...
یه کسی که بشه بهش اعتماد کرد ؛...
یا جلوش گریه کرد !

اگه هستی ؛ منم هستم ؛ تا آخرش...

و بعد ؛ معلوم میشه گل سرخ این قصه کیه ؟!...
کی فصل بعد ، با امید ؛ چشماشو باز می کنه ؟!

گفت : هستم مانا !
جایی که تو باشی ؛ و به کمک نیاز داشته باشی ؛ منم هستم.

قول میدم زیاد جلو نیام !
همیشه یه قدم ؛ پشتت باشم !...

فقط یه خواهش !

وقتی که باید برم ؛...خودت بهم بگو !


#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_یکم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

کانال رسمی
@chista_yasrebi

http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ