سلام، ميخواستم يه تجربه شخصي رو با شما درميون بذارم اما يه كم روم نشد كامنتش كنم، نوجوون كه بودم از اين نام و نام خانوادگي شما خيلي ميترسيدم يه جورايي ته دلم حس ميكردم چقدر جدي باشه اين فرد و مغرور! ميگفتم سيگنال غرورش تا اينجا مياد پس منم انقدر مغرورم كه حتي نميخونم نوشته هاشو!! حتي راستش اولين بار كه يكي قسمت اول پستچي رو برام فرستاد چون آخر متن نوشته بود از كيه، گفتم اواااا از اين حسّا هم مينوشته مگه؟نميدونستم [خانم] چيستا يثربي نوشته[انگار ته دلم ميگفتم اگه ميدونستم نميخوندم😅😅]
الان ميبينم كه چقدرررررر اون زمانا قضاوت بيخود كرده بودم اصلا واسه چي اينهمه از اين اسم در ميرفتم؟؟!... الان نظرم اينه اين اسم و آثارش واسه هركسي اندازه نيست، دل ميخواسته و درك، عشق ميخواسته و درد... يه دليلي داشته كه بعضيا مثل خودم انقدر عقب مونديم از قافله و دير آشنا شديم، الان كه دوستش دارم نه فقط به خاطر پستچي ، بلكه به خاطر خود درونش كه پستچي رو نوشت، قضاوت نكردن اولين درسي بود كه از شما گرفتم و قطعا اين درسا همچنان ادامه خواهد داشت...
ممنون از خدايي كه شما رو آفريد و هدايت كرد و ممنون از پدر و مادرتون كه شما رو پروريدن و ممنون از خودتون و عشقتون و سبك زندگيتون. ممنون.
#مخاطبان
#پیام_تلگرامی
@chista_yasrebi
الان ميبينم كه چقدرررررر اون زمانا قضاوت بيخود كرده بودم اصلا واسه چي اينهمه از اين اسم در ميرفتم؟؟!... الان نظرم اينه اين اسم و آثارش واسه هركسي اندازه نيست، دل ميخواسته و درك، عشق ميخواسته و درد... يه دليلي داشته كه بعضيا مثل خودم انقدر عقب مونديم از قافله و دير آشنا شديم، الان كه دوستش دارم نه فقط به خاطر پستچي ، بلكه به خاطر خود درونش كه پستچي رو نوشت، قضاوت نكردن اولين درسي بود كه از شما گرفتم و قطعا اين درسا همچنان ادامه خواهد داشت...
ممنون از خدايي كه شما رو آفريد و هدايت كرد و ممنون از پدر و مادرتون كه شما رو پروريدن و ممنون از خودتون و عشقتون و سبك زندگيتون. ممنون.
#مخاطبان
#پیام_تلگرامی
@chista_yasrebi
.
میدان سوت وکور....
#سبک
#ادبیات_پلیسی_در_ایران
چاره یی نیست. باید صراحت به خرج داد و نوشت که ادبیات پلیسی در ایران به مفهوم درست و دقیق کلمه هنوز به وجود نیامده است. اما موانع و اشکالات بر سر راه خلق و نوشتن داستانهای پلیسی و جنایی در ایران کجاست؟ بی تردید علت بخشی از این وضع و شرایط باز میگردد به ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور. شاید بنا بر پژوهشهای سردستی بتوان مدعی شد دست کم تا دو سه دهه اخیر خشونت ناشی از پیچیدگی جوامع توسعه یافته در پرتو رشد طبیعی سرمایه داری در سرزمین ما وجود نداشته یا اگر بوده، شکل و شمایل مهیبی از خود بروز نداده است.
علاوه بر این، موانع ذهنی، فرهنگی و نوعی پرهیز از گرایش به نوشتن آثار مبتنی بر زشتی و خشونت، شاید از دیگر علتهای به عرصه نیامدن رمانها و داستانهای پلیسی در کشور ما بوده است. با اندکی تامل میتوان دریافت که در دیگر کشورهای به اصطلاح توسعه نیافته یا در حال توسعه نیز این نقصان در قلمرو وسیع ادبیات به چشم میخورد. اگر بخواهیم به جست وجوی نخستین نشانههای بروز ادبیات پلیسی در ایران برویم، از میان نامهای انگشت شمار و مجلات پرتیراژ به نمونههایی برمیخوریم.
در گذشته پاورقی نویسانی بوده اند که با رویکرد به عنصر کشش و متکی بر ماجراها و حوادث شبه جنایی، داستانهایی در قالب پاورقی در مجلههای عامه پسند دوران قبل از انقلاب به چاپ میرساندند. یکی از شاخصترین چهرههای به یاد مانده در این زمینه «امیر عشیری» است که گاهی همزمان در دو سه مجله پاورقیهای شبه جنایی - پلیسی و جاسوسی اش منتشر میشد و طرفداران خاص خود را داشت. در زمینه ادبیات بالنسبه جدی تر، یکی دو اثر که تا حدی بر انگارههای رمانهای جنایی نوشته شده عبارتند از «شراب خام» اثر «اسماعیل فصیح» و چند داستان کوتاه آمیخته به طنز از نویسندهیی به نام «ع- داوود».
ناگفته نماند که جوهره این رمان و داستانهای شبه جنایی نیز بسیار دور از ماهیت و سرشت ویژه رمانهای پلیسی جنایی (معروف به سیاه در غرب) بوده است.
با در نظر گرفتن تحولات و دگرگونیهای چند دهه اخیر شاید پربیراه نباشد که انتظار داشته باشیم با نوعی رویکرد مبتنی بر جامعه شناسی در آینده یی نزدیک رمانها و داستانهایی در ژانر پلیسی و جنایی به معنای کامل این نوع ادبیات داستانی در ایران نیز نوشته و منتشر شود. دلیل این پیش بینی تا حدودی به ساختاری
شدن خشونت در لایههایی از مردم جوامع پیرامونی شهرهای بزرگ کشور ما باز میگردد.
#منبع:سبکهای ادبی ایران.وبلاگ
@chista_yasrebi
میدان سوت وکور....
#سبک
#ادبیات_پلیسی_در_ایران
چاره یی نیست. باید صراحت به خرج داد و نوشت که ادبیات پلیسی در ایران به مفهوم درست و دقیق کلمه هنوز به وجود نیامده است. اما موانع و اشکالات بر سر راه خلق و نوشتن داستانهای پلیسی و جنایی در ایران کجاست؟ بی تردید علت بخشی از این وضع و شرایط باز میگردد به ساختار اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور. شاید بنا بر پژوهشهای سردستی بتوان مدعی شد دست کم تا دو سه دهه اخیر خشونت ناشی از پیچیدگی جوامع توسعه یافته در پرتو رشد طبیعی سرمایه داری در سرزمین ما وجود نداشته یا اگر بوده، شکل و شمایل مهیبی از خود بروز نداده است.
علاوه بر این، موانع ذهنی، فرهنگی و نوعی پرهیز از گرایش به نوشتن آثار مبتنی بر زشتی و خشونت، شاید از دیگر علتهای به عرصه نیامدن رمانها و داستانهای پلیسی در کشور ما بوده است. با اندکی تامل میتوان دریافت که در دیگر کشورهای به اصطلاح توسعه نیافته یا در حال توسعه نیز این نقصان در قلمرو وسیع ادبیات به چشم میخورد. اگر بخواهیم به جست وجوی نخستین نشانههای بروز ادبیات پلیسی در ایران برویم، از میان نامهای انگشت شمار و مجلات پرتیراژ به نمونههایی برمیخوریم.
در گذشته پاورقی نویسانی بوده اند که با رویکرد به عنصر کشش و متکی بر ماجراها و حوادث شبه جنایی، داستانهایی در قالب پاورقی در مجلههای عامه پسند دوران قبل از انقلاب به چاپ میرساندند. یکی از شاخصترین چهرههای به یاد مانده در این زمینه «امیر عشیری» است که گاهی همزمان در دو سه مجله پاورقیهای شبه جنایی - پلیسی و جاسوسی اش منتشر میشد و طرفداران خاص خود را داشت. در زمینه ادبیات بالنسبه جدی تر، یکی دو اثر که تا حدی بر انگارههای رمانهای جنایی نوشته شده عبارتند از «شراب خام» اثر «اسماعیل فصیح» و چند داستان کوتاه آمیخته به طنز از نویسندهیی به نام «ع- داوود».
ناگفته نماند که جوهره این رمان و داستانهای شبه جنایی نیز بسیار دور از ماهیت و سرشت ویژه رمانهای پلیسی جنایی (معروف به سیاه در غرب) بوده است.
با در نظر گرفتن تحولات و دگرگونیهای چند دهه اخیر شاید پربیراه نباشد که انتظار داشته باشیم با نوعی رویکرد مبتنی بر جامعه شناسی در آینده یی نزدیک رمانها و داستانهایی در ژانر پلیسی و جنایی به معنای کامل این نوع ادبیات داستانی در ایران نیز نوشته و منتشر شود. دلیل این پیش بینی تا حدودی به ساختاری
شدن خشونت در لایههایی از مردم جوامع پیرامونی شهرهای بزرگ کشور ما باز میگردد.
#منبع:سبکهای ادبی ایران.وبلاگ
@chista_yasrebi
#شیداوصوفی
#چیستایثربی
#علی : اگه از اول بت میگفتم تو این پرونده میموندی؟
#شیدا : نه !......ولی باید میگفتی!
@chista_yasrebi
#چیستایثربی
#علی : اگه از اول بت میگفتم تو این پرونده میموندی؟
#شیدا : نه !......ولی باید میگفتی!
@chista_yasrebi
استاد عزيز جان
با اينكه آشنايي من با هنر شما، به حدود بيست سال مي رسه و مانوس با آثار شما هستم، اما تا اين لحظه، چه هنگام پست هاي "پستچي" و چه اين روزها براي پست قصه ي "شيدا و صوفي"، شما رو كامنت نكردم (بر عكس پستهاي قديم كه مجالي بود براي گفتگو با استاد قديمي خودم)، علت هم اين بود كه بعنوان يه قصه خون كم و بيش حرفه اي، احساس ميكنم بايد در مقام شاهد و ناظر قصه رو شنيد و مزه مزه كرد. مگه وقتي كتاب ميخونيم لحظه به لحظه با نويسنده در ارتباطيم كه هر قسمت داستان رو بدون دونستن خط فكري نويسنده انقدر به چالش بكشيم؟
اما امروز وقتي ديدم بر پيكره ي هنر و عشق و احساس شما، چوب بي انصافي رو ميزنن، به خودم اجازه دادم چند كلامي با شما صحبت كنم..پيشاپيش بابت اظهار نظر خودم از شما عذرخواهي ميكنم.
استاد جان، بسيار متعجبم كه در روزگاري كه هر اثر هنري، وقتي از طرف خريدار متحمل هزينه ي مالي ميشه، بيشتر تكريم ميشه، چطور دوستان عزيز علاوه بر اينكه قدر اين موقعيت رو ندونستن، توقع دارن كه تنها راه كسب درآمد يك هنرمند نويسنده بصورت رايگان در اختيار قرار بگيره؟ تازه تيغه هاي تيز بي انصافي هم بر روي اثر كشيده بشه؟! كدام يك از دوستان حاضرهستند سرمايه ي خود رو رايگان در اختيار ديگري قرار بده! هرچند با شناخت دورادوري كه از شما دارم ميدونم كه بيشتر به دنبال اعتبار كلام و اعتبار خودتون جلوي اهل فن منجمله ناشر هستيد و نه جنبه ي مادي ماجرا.
دكتر چيستا يثربي، با بذل وقت و انرژي و فكر و احساس خود، هميشه پستهاي مفيد (چه شعر، چه مطلب تاريخي و چه علمي) رو در اختيار مخاطب خود قرار داده اند، به ايشون اجازه بديم، كمي از سهم قلم خودشون رو در جهت امرار معاش استفاده كنن.
اي كاش من خواننده آگاه باشم، كه بايد و بايد حرمت نويسنده اي رو كه جانانه و مخلصانه وقت ميذاره رو حفظ كنم.
پاينده و استوار باشيد..
آزاده
دانش آموز قديم شما
@chista_yasrebi
با اينكه آشنايي من با هنر شما، به حدود بيست سال مي رسه و مانوس با آثار شما هستم، اما تا اين لحظه، چه هنگام پست هاي "پستچي" و چه اين روزها براي پست قصه ي "شيدا و صوفي"، شما رو كامنت نكردم (بر عكس پستهاي قديم كه مجالي بود براي گفتگو با استاد قديمي خودم)، علت هم اين بود كه بعنوان يه قصه خون كم و بيش حرفه اي، احساس ميكنم بايد در مقام شاهد و ناظر قصه رو شنيد و مزه مزه كرد. مگه وقتي كتاب ميخونيم لحظه به لحظه با نويسنده در ارتباطيم كه هر قسمت داستان رو بدون دونستن خط فكري نويسنده انقدر به چالش بكشيم؟
اما امروز وقتي ديدم بر پيكره ي هنر و عشق و احساس شما، چوب بي انصافي رو ميزنن، به خودم اجازه دادم چند كلامي با شما صحبت كنم..پيشاپيش بابت اظهار نظر خودم از شما عذرخواهي ميكنم.
استاد جان، بسيار متعجبم كه در روزگاري كه هر اثر هنري، وقتي از طرف خريدار متحمل هزينه ي مالي ميشه، بيشتر تكريم ميشه، چطور دوستان عزيز علاوه بر اينكه قدر اين موقعيت رو ندونستن، توقع دارن كه تنها راه كسب درآمد يك هنرمند نويسنده بصورت رايگان در اختيار قرار بگيره؟ تازه تيغه هاي تيز بي انصافي هم بر روي اثر كشيده بشه؟! كدام يك از دوستان حاضرهستند سرمايه ي خود رو رايگان در اختيار ديگري قرار بده! هرچند با شناخت دورادوري كه از شما دارم ميدونم كه بيشتر به دنبال اعتبار كلام و اعتبار خودتون جلوي اهل فن منجمله ناشر هستيد و نه جنبه ي مادي ماجرا.
دكتر چيستا يثربي، با بذل وقت و انرژي و فكر و احساس خود، هميشه پستهاي مفيد (چه شعر، چه مطلب تاريخي و چه علمي) رو در اختيار مخاطب خود قرار داده اند، به ايشون اجازه بديم، كمي از سهم قلم خودشون رو در جهت امرار معاش استفاده كنن.
اي كاش من خواننده آگاه باشم، كه بايد و بايد حرمت نويسنده اي رو كه جانانه و مخلصانه وقت ميذاره رو حفظ كنم.
پاينده و استوار باشيد..
آزاده
دانش آموز قديم شما
@chista_yasrebi
چیستا جان :
سلام بانو،خدا قوت ❤️
از جریان پیش آمده در قسمت بیست و پنج شیدا و صوفی واقعا ناراحتم...
نمیدونم چرا یه عده ای اینطورین...
حتی حاضر نیستن دنبال جواب برای سوالاشون باشن،انگار فقط منتظرن ما یا شما به سوالاشون_که اکثرا پیش پا افتاده هست_جواب بدیم.
خوده من هم در حین خوندن شیدا و صوفی گیج میشدم،سوالاتی هم برام پیش میامد
اما میرفتم از اول میخوندم داستانو،
هم گیج بودنم رفع میشد هم جواب سوالام پیدا میشد.
خیلی عجیبه که اینجورین!
حدس زدن جز ء داستانایی مثل شیدا و صوفیه،اما از اسمشم پیداست..."حدسه"
امکان داره کاملا اشتباه باشه
من نمیدونم چرا تا حدساشون اشتباه از آب در میامد میومدن توهین میکردن...!!!!
والا من جای اونا خجالت میکشم
هم به داستان توهین کردن هم به شما
تهمت میزنن که باهاشون بازی میکنین!!!
عمدا..!!!!
سره پستچی هم همین اتفاق افتاده بود...یادم نرفته که میومدن میگفتن عمدا دیر میذارین که با روح و روان مردم بازی کنین!!!!!
خدا صبر بده بهتون چیستا جانم.
خجالت آوره به خدا
خیلی عجیبن!!!!!
موندم تو زندگیاشون چیکار میکنن با این صبر کم و زبان تندی که دارن... .
بانو من هم خیلی ناراحت میشم اگه ادامه ی داستانو نذارین
اما بهتون حق میدم
هنر که مفت و مجانی در دست یه عده قرار بگیره از ارزشش کم میشه...و به خودشون اجازه ی توهین میدن به داستان و نویسندش.
شیدا و صوفی داستانه طولانی ای هست بانو،فکر کنین با این آستانه ی صبر و تحمل دوستان و حدسا و کامنت ها و توهیناشون بشه تا آخرش رفت!!
با اینکه ناراحت میشم ولی به نظرم ادامه رو توی کتاب بخونیم بهتره عزیز جان
بازم شما بهتر صلاح میدونین.
ما بهتون حق میدیم و به نظرتون احترام میذاریم .
.
.
دوستتون دارم بانو🌹❤️
@chista_yasrebi
سلام بانو،خدا قوت ❤️
از جریان پیش آمده در قسمت بیست و پنج شیدا و صوفی واقعا ناراحتم...
نمیدونم چرا یه عده ای اینطورین...
حتی حاضر نیستن دنبال جواب برای سوالاشون باشن،انگار فقط منتظرن ما یا شما به سوالاشون_که اکثرا پیش پا افتاده هست_جواب بدیم.
خوده من هم در حین خوندن شیدا و صوفی گیج میشدم،سوالاتی هم برام پیش میامد
اما میرفتم از اول میخوندم داستانو،
هم گیج بودنم رفع میشد هم جواب سوالام پیدا میشد.
خیلی عجیبه که اینجورین!
حدس زدن جز ء داستانایی مثل شیدا و صوفیه،اما از اسمشم پیداست..."حدسه"
امکان داره کاملا اشتباه باشه
من نمیدونم چرا تا حدساشون اشتباه از آب در میامد میومدن توهین میکردن...!!!!
والا من جای اونا خجالت میکشم
هم به داستان توهین کردن هم به شما
تهمت میزنن که باهاشون بازی میکنین!!!
عمدا..!!!!
سره پستچی هم همین اتفاق افتاده بود...یادم نرفته که میومدن میگفتن عمدا دیر میذارین که با روح و روان مردم بازی کنین!!!!!
خدا صبر بده بهتون چیستا جانم.
خجالت آوره به خدا
خیلی عجیبن!!!!!
موندم تو زندگیاشون چیکار میکنن با این صبر کم و زبان تندی که دارن... .
بانو من هم خیلی ناراحت میشم اگه ادامه ی داستانو نذارین
اما بهتون حق میدم
هنر که مفت و مجانی در دست یه عده قرار بگیره از ارزشش کم میشه...و به خودشون اجازه ی توهین میدن به داستان و نویسندش.
شیدا و صوفی داستانه طولانی ای هست بانو،فکر کنین با این آستانه ی صبر و تحمل دوستان و حدسا و کامنت ها و توهیناشون بشه تا آخرش رفت!!
با اینکه ناراحت میشم ولی به نظرم ادامه رو توی کتاب بخونیم بهتره عزیز جان
بازم شما بهتر صلاح میدونین.
ما بهتون حق میدیم و به نظرتون احترام میذاریم .
.
.
دوستتون دارم بانو🌹❤️
@chista_yasrebi
Forwarded from AtousaDolatyari
Dariush - Booye Gandom ( MihanMusic ).mp4
16.2 MB
#بوی_گندم
#شعر:
#شهیار_قنبری
#موسیقی و
#تنظیم :
#واروژان
#خواننده :
#داریوش_اقبالی
#به یاد خوبی های آرش در #شیداوصوفی
و فداکاری بزرگی که میکند
نسل چهارم ؛ نسلی است که خودش ، الگو و اسطوره ی خود است....
#داستان
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#شعر:
#شهیار_قنبری
#موسیقی و
#تنظیم :
#واروژان
#خواننده :
#داریوش_اقبالی
#به یاد خوبی های آرش در #شیداوصوفی
و فداکاری بزرگی که میکند
نسل چهارم ؛ نسلی است که خودش ، الگو و اسطوره ی خود است....
#داستان
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
#یکی_هست
#مرتضی_پاشایی_جاودان_صدا
هر وقت دلم میگیرد ، من هم با خودم می گویم :
#یکی_هست
#مخلص_دلتان
#چیستا
به قول حاج علی عزیز :
#هستیم....
#تا_آخرش_هستیم......
@chista_yasrebi
#مرتضی_پاشایی_جاودان_صدا
هر وقت دلم میگیرد ، من هم با خودم می گویم :
#یکی_هست
#مخلص_دلتان
#چیستا
به قول حاج علی عزیز :
#هستیم....
#تا_آخرش_هستیم......
@chista_yasrebi