چیستایثربی کانال رسمی
6.61K subscribers
6.04K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@chista_yasrebi وقتی یاد گذشته میکنی ؛ وقتی یاد گذشته میکنی ؛...مواظب باش جمعه نباشد ؛ جمعه میتواند قاتلت باشد....بیرحمی اش ؛ مثل عشق من ؛
به تو ؛ هنوز ؛ پابرجاست؛.....
#چیستایثربی
@chista_yasrebi امشب مهمان افتخاری نمایش "فصل بهار نارنج "__ روی صحنه در کنار بازیگران روشندل و توانمند__شاهد اجرایی خلاق و متفاوت از آقای غلامرضا عربی و گروهشان بودم
#چیستایثربی
#تاتر_شهر
@chista_yasrebi آیین
#امضای_تابلو_پوستر نمایش در کنارکارگردان نمایش "فصل بهار نارنج" _کاری خاص با بازیگران نابینا؛ ولی بسیار خلاق که کاری ارزنده را دردکوری دشوار؛علی رغم نابینایی اجرا کردند
#چیستا
@chista_yasrebi امشب_نهم مهر ماه نودو پنج_روی صحنه در کنار بازیگران روشندل "فصل بهار نارنج"_تاترشهر_هرگز تجربه این اجرای خاص رافراموش نمیکنم..احساسی غریب _تاتر به آدمها عشق ورزیدن را می آموزد
@chista_yasrebi تب دارم ؛اما چشمانم پر از اشک شوق است..ما برای چه تاتر میبینیم؟ که بدانیم علیرغم همه ی محدودیتها ؛ میتوانیم عاشق باشیم و به اهدافمان برسیم_تاتر امشب ؛ مصداق همین حس بود
#چیستایثربی
@chista_yasrebi امشب ؛ نهم مهر نودو پنج_در حال امضای یادگاری پوستر نمایش"فصل بهار نارنج "
بیگمان ؛ چشمها کورند...با چشم دل باید دید!/شازده کوچولو
من امشب ؛ عشق در تاریکی را تجربه کردم؛
#چیستایثربی
@chista_yasrebi صحنه ای از نمایش"فصل بهار نارنج"نوشته:محمود ناظری و به کارگردانی:غلامرضا عربی با بازی دوستان روشندل

تعریف جدیدی از تاتر_زندگی..شباهت تاتر و زندگی
#مفتخرم اجرای امشب به من تقدیم شد...
دوستان عزیزم
#طرفداران داستان
#او_یکزن


امشب باید شب پایانی ؛ یا
#شب_سرنوشت و درواقع قسمت
#صدو_هفتم او یکزن باشد ؛ گرچه قسمت صدو شش ؛ هنوز روی کانال نیامده است.اما در اینستاگرام من موجود است و با قسمت 107 با هم روی کانال می آید.....

فقط ذکر یک نکته :

قسمت پایانی در تلگرام یک قسمت و چند خط شد.تقریبا -#سه_پست_اینستاگرام
میشود.یعنی برای الکن نشدن قسمت پایانی ؛ مجبورم ؛ بین قسمتها وقفه ای چند دقیقه ای بیندازم و قسمت بعدی را روی صفحه بیاورم ؛ پس لطفا ؛ برای جلوگیری از گیج شدن به شماره ی قسمتها ؛ در بالای هر صفحه دقت کنیم....

من امشب دیر به خانه رسیدم ؛ حتی در تاتری ؛ که عکسهایش ؛ اکنون در کانال موجود است ؛ تب شدید داشتم...


بزودی درباره ی آن تاتر و یک تاتر دیگر خواهم نوشت....


107 شب باهم بودیم....در این آخرین شب ؛ همیاری شما را خواهانم.

بدیهی است که جواب همه ی پرسشهایتان را در این 107 قسمت اینستاگرامی ؛در قسمت آخر یا #امشب پیدا نکنید.طبیعی است که یک رمان درست ؛ فقط در کتاب ؛ جامعیت و انسجام کلی خود را داراست...پس امشب نسخه ی مجازی
#او_یکزن تمام میشود و دیدار ما درباره ی این رمان ؛ در کتاب و با خواندن کتابش ؛ که امیدوارم قریب الوقوع باشد ؛ تازه خواهد شد....


اولین تابستانی بود که من از ترس #نداشتن_نت برای ادامه ی داستان ؛ هیچ سفر شخصی با دخترم نرفتم....

منتی بر کسی نیست....آنها که آزار دادند ؛ آنها که رنجاندند ؛ آنها که در کانالهایشان داستان را عوض کردند ؛ و فکر کردند خیلی زرنگند .....بدانند همه چیز میگذرد و پاسخشان نخست ؛ در همین جهان داده خواهد داشت... در محضری بسیار بزرگتر از فضای تنگ مجازی... منتظر آن روزم....


من رمان #او_یکزن را فقط و فقط ؛ به شوق و عشق دوستداران آثار و فالورهایم در فضای مجازی به اشتراک گذاشتم و صفحه ی من ؛ به یاری و مشارکت شما ؛ این راه را سلحشورانه و سرسختانه ادامه داده و خواهد داد. به یاری حق.....

بهترین پستها را برای شما در نظر دارم....

یادم نمیرود برای گسترش فرهنگ #خواندن به دنیای مجازی آمدم و مفتخرم ؛ داستانهایم در این فضای محدود و گاه پر حب و بغض ؛ اگر بهترین نیستند ؛ در عوض ؛ فالورهای نازنینم؛ صبورترین ؛ مودب ترین ؛ فرهنگی ترین و صمیمی ترین افراد کتابخوان در جامعه ی اینستاگرام ایران هستند. خداوند متعال را از این جهت شکر میکنم...

#چیستایثربی
#او_یکزن
#امشب
#پایان



. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@chista_yasrebi شهریاری نبود که در پایان هزارو یک شب قصه ؛ دستم را بگیرد_مثل رفتن آسان است__قصه ها را یادگاری میگذاری ؛دور میشوی_میان آن همه ابر؛صورتی ترینش تویی! اما کسی نمیداند.بدرود دخترک.بدرود
@chista_yasrebi یادداشت خوانندگان_دلنوشته ای از محمد جواد سرخه.درباره ی
#پستچی
#نشر_قطره
88973351
@Chista_Yasrebi
اولين روز هايى بود كه با رمان پست چىِ(چيستا)آشنا شده بودم،راستش زياد اَهل مطالعه نبودم اما اين حس گم شده در حرف هاى اين نوشته دنياى من رو تغيير داد،هر شب قبل از خواب ميخواندم و دوباره ميخواندم و فكر ميكردم،چشم هاى قهوه اى رنگم را به سقف آبىِ اتاقم ميدوختم و خيال بافى ميكردم،شروع كردم به خواندن كتاب ها و عاشقانه ها،براى خودم گاهى مينوشتم حرف هاى قلبم را،قلبى كه براى خودش ميتپيد،و منتظر نبود،باز حرف هاى تكراريم به گوشى ختم شد،شنيده بودم دنيايى به دنيايمان اضافه شده اما من كنجكاو نبودم و براى معرفى همان حرف دل نوشته ها خودم رو به دنيايى بنام مجازى دعوت كردم،حس كردم اينجا آدم ها آدم تر به نظر ميان بدون اينكه فكر قضاوت باشن حرف ميزدن و با كَسايى كه نميشناختن درد خودشون رو ميگفتن و همدردى ميكردمد با هم، تبريك ميگفتن تولدها رو ...خلاصه براى من بوى تازگى داشت و من هم ادامه ميدادم،راستش اين رو هيچوقت نگفتم كه خيلى ناراحتم و هميشه عاشق اين احساسم هستم،تو تلوزيون اتفاقى شنيدم كه اين يه نوع مريضيه اما هر چى هست بد نيست،كم كم به قول اينا دلنوشته هام بهتر شدن،راهِ و چاه كار رو بلد شدم و نظراتى داده ميشد و گل و قلب هايى بود كه عادى بودن،اما هميشه از همون اول يكى بود،كه حس ميكردم خيلى شبيه منه،انگار به من فكر ميكنه و من گاهى حدس زدنم درست بود،وقتى ميومد و ميگفت كه چقدر زيباست،ياد حرف پست چى ميفتادم(چقدر نامه داريد،خوش بحالتان)هميشه منتظرش بودم هر چند روز يك بار ميومد و چند ثانيه وقتش رو به من ميداد،گُل كه ميفرستاد،جان ميگرفت با بوى دستاى اون انگار كه تمام دنيا مال من ميشد
تو گرماى تابستون حس ميكردم زير بارون زمستون باهاش زير چتر قدم ميزنم و ميگذشت،بعد ها همين رابطه ى ساده عميق تر شدو من بهش گفتم عاشقش شدم
نميتونستم تحمل كنم
فكر نميكردم
فقط دوست داشتم بگم،فرياد بزنم،به بودنت عادت كردم
و اين حرف ها شد
اتمامى براى داستان عشق مجازى من
اون رفت و منِ رو دست از پا دراز تر تنها گذاشت،بايد ميفهميدم كه همون دنيايى كه ازش اومدم زيادى بود،و نبايد اشتباهى به بزرگى شاعربودن ميكردم....
#محمد_جواد_سرخه
.
پ.ن:اين نوشته هميشه تو ذهنم بود،بايد بگم كه من عاشق نوشته هاى#چيستا_يثربى_عزيز هستم
و نوشته هاى من در مقابل ايشون هيچى نيستن اين فقط يه متنِ ساده بود..
نوشته ى پست چى رو هر شب بايد بخونم،و چقدر دلم ميسوزد براى دخترك چهارده ساله ى داستان
#خانوم_دكتر_چيستا_يثربى_❤️


#محمد_جواد_سرخه

#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi


. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
Forwarded from چیستا_وان
چیستای عزیز ، چیستای آگاهی و جسارت
107 شب از آسایش و راحتی ات کاستی تا گویی نغمه ی خوشی را به گوش ما بخوانی تا به جانمان نشیند . نغمه ی تحمل و تعمق نسبت به تفاوتها . شاید نویسندگانی با قلم برتر از شما در ایران باشند اما به عنوان یک خواننده میتوانم با اطمینان بگویم ، نویسنده ای با چنین جسارت و دلسوزی شما نسبت به مخاطبش، وجود ندارد . جسارت بیان اینکه جریان انقلاب را بسیاری از مردم دوشادوش یکدیگر و با احترام به همه ی تفاوتهای دیدگاه سیاسی ، مذهبی و طبقه اجتماعی بدوش کشیدند اما متاسفانه فقط یک گروه خاص به نسلهای بعد از انقلاب به عنوان قهرمان معرفی شدند در حالیکه بسیاری از قهرمانان بی مدال هنوز در کنج خانه هایشان در حال مبارزه و انقلاب علیه ستم هستند .برای اینکه جسارت بیان وجود ارزشمند آنها را به نسل ناآگاه تر ما که نسل دهه 60 و 70 هستیم داشتید ، متشکرم . به پاس این جسارت بی مثالتان باید ایستاده تعظیم کرد .
به پاس بیان حقیقی و به دور از تعصب شما نسبت تفاوتهای اشخاصی با اختلال هویت جنسی و یا حتی سایر اختلال روانی که در داستان او یک زن به آنها اشاره شده بود ، سرانگشتان خسته ات را باید بوسید .
من نیز همچون بسیاری از زنان ایران زمین که داستان را دنبال کردند به زن بودنم ، قدرت مقاومت و جنگجویی نهفته در وجودم ، به عاشق شدنم ، به مادر بودنم و حتی به رنج ها و ظلم هایی که بر من روا رفته و خواهد رفت افتخار کردم . امیدوارم قلمت همیشه سبز و لبت خندان و دلت پر امید باشد نویسنده ی گرانقدرم .
متشکرم که حوصله کردید و متن را مطالعه کردید . 🙏🌻❤️

#محیا
#فالورهای_عزیز
#چیستا_وان


#چیستایثربی



@chista_1