چیستایثربی کانال رسمی
6.43K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
ایمن از باد
یا چشم گشاده ی ماه
اشکهایت، تشنگی ام را
دستهایت، خستگی ام را
و لبخندت
رنگ این روز مرده را پاک میکند
من همیشه
میان خدا و حافظت
نشسته ام ،
کمک میکنم
که خستگی هایت را
کنار جاده بگذاریم
و برگردیم

#چیستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebi/با تب در جلسه....یزد..../
@chista_yasrebi/فقط چشمان تو نیست که توپ را شوت میکند /چشمان من هم پنالتی گرفتن ؛ بلد است/چیستایثربی
@chista_yasrebi/سه کلمه بیشتر ندارم..../من دوستت دارم/چیستایثربی
#مادرانه
#چیستا_یثربی

گمانم از همین نزدیکیها؛ شروع شد.آن آرزوی دور.آرزوی داشتنت...

گمانم از همین نزدیکیها ؛شروع شد ؛ از خاک ؛ از آب؛ از دشت و از این بهار بیرحم ؛ آرزوی در آغوش کشیدنت....

خاکم تشنه ی تنت بود ؛ و اکنون گمانم میخواهی بروی!

گمانم از همین نزدیکیها ؛ شروع میشود ؛ مردن زنی از عشق...از همین بوی یاس و بهار بیرحم ؛ و صدای خنده های شادمانه ی تو ؛ و گامهایت که دور میشود و من ؛ سخت خوابم میآید...


آه....عاشق بودن ؛ چه سخت است...دلت میشکند....
و سخت تر از آن ؛ مادر بودن....اگر خورشید باشد هنوز و تو رفته باشی !

لعنت به هر روزی که می آید...لعنت به هر ابری که میگذرد ؛ لعنت به هر بارانی که میبارد ؛ و نفرین بر هر که حال ؛ میپرسد ؛ اگر تو نباشی که به من بگویی: "مادر! "


لعنت به قلب کودکانه ام...از جنس خاک بود و خاک بازی میکرد ؛ تاب این عشق سنگین را نداشت... پدرم گفت: آسان نیست...نبود و نخواهد بود...


بیا گذشته و آینده ام را با کهنه های خانه؛ پشت در بگذار ! ...من دیگر چیزی نمیخواهم؛ جز تو....

تو فقط باش !
فقط گاهی بخند......
تا باور کنم که زنده ام.....

#چیستایثربی
#مادرانه
جمعه روز مادران است
تقدیم به
#مادران
@chista_yasrebi
I suppose it all started near here. That far away wish. The wish to possess you. I suppose it all started nere here. Started by the soil ; water ; plain and by this cruel spring ; the wish to embrace you...my soil was thirsty for your body...and now I suppose you are leaving!

I suppose it all starts near here....a woman' death by love..by this jasmine odour and the cruel spring and your happy laughter ...and steps that are leaving. ..and I feel so sleepy.

Oh...being in love is so difficult...your heart would be broken...and more difficult than that...being a mother...if the sun is here and you are gone..

Damn every coming day...damn every passing cloud ; damn every coming rain and damn everyone who asks how you are...if you would not be here to say : "mum".

Damn to my childlike heart. it was made of soil and was playing with it. It could not stand this love. My dad said :"it won't be easy"...; come...I leave my past and future and home stuff behind the door. I want no more thing...just be here...just laugh sometimes...I just want to believe I am alive.

برگردان:لعیا متین پارسا
Translation :Laiya Matinparsa

#motherhood
#chista_yasrebi

@chista_yasrebi
#فروشنده
#فیلم_جدید_اصغر_فرهادی
#ترانه_علیدوستی
#شهاب_حسینی
در یخش مسابقه
#کن
زوجی بر اساس تاتر #مرگ_فروشنده ارتور_میلر میخواهند تاتری را روی صحنه ببرند و......
باآرزو ی درخشش فیلم در
#جشنواره_کن
و شاید برگشت به ریشه های تاتری
#فرهادی و
#نوستالژی_تاتر

#چیستایثربی
@chista_yasrebi
زندگی یک نویسنده به شدت آسیب پذیر است، عریان و بی حفاظ . ما نباید به خاطر این ناله کنیم. نویسنده انتخاب می کند. و باید پای انتخابش بماند. ولی این هم حقیقتی است که شما در معرض وزش توفان ها قرار دارید. و بعضی از آن ها واقعا منجمد کننده هستند. شما خودتان هستید و خودتان. عریان، بی پناهگاه، هیچ حمایتی نیست مگر این که دروغ بگوئید که در این صورت برای خودتان حفاظی ایجاد کرده اید. میتوان گفت: سیاستمدار شده اید.
وقتی به آینه نگاه می کنیم تصور می کنیم تصویر ما را بازتاب میدهد. ولی یک میلی متر عقب بروید، تصویر تغییر می کند. آن چه ما می بینیم در واقع طیف پایان ناپذیری از بازتاب هاست. ولی گاهی نویسنده باید آینه را بشکند. زیرا در آن سوی آینه است که حقیقت به ما نگاه می کند.
من به عنوان یک شهروند بر این باورم توضیح حقیقت زندگی مان و جامعه های مان وظیفه مهمی است که بر گردن همه ی ماست. این در واقع یک ماموریت است. اگر این از دیدگاه سیاسی ما رخت بربندد، امیدی به بازسازی آن چیز نیست که تقریبا در حال از دست رفتن است ؟ حرمت انسان.
#هارولد_پینتر
#1930_2008
#از_متن_سخنرانی_نوبل_ادبیات
#2005
@chista_yasrebi
اغلب از من می پرسند نمایشنامه ات پیرامون چیست ؟ من نمی توانم بگویم. هرگز نمی توانم کارهایم را جمع بندی کنم، به جز این که بگویم این چیزی است که اتفاق افتاد. این است چیزی که گفتند، و این است کاری که انجام دادند.
بیشتر نمایشنامه ها با یک خط، یک کلمه، یک تصویر متولد می شوند. به دنبال کلمه معمولا بطور بلافصل یک تصویر میاید....
اما هم چنانکه گفتم ؛ در درام جستجو برای حقیقت هرگز متوقف نمی شود. نمی توان آن را تعطیل کرد. نمی توان آن را به تاخیر انداخت. باید با آن روبرو شد. درست همانجا، در مرکز صحنه.
تئاترسیاسی تماما از نوعی دیگر است. از موعظه باید به هر قیمتی خودداری کرد. نگاه عینی نگر اساسی است. به کاراکترها باید اجازه داد در هوای خود نفس بکشند. نویسنده نمی تواند آن ها را طوری تعریف یا محدود کند که با سلیقه یا نظر یا پیشداوری خود او جور در بیایند. نویسنده باید آماده باشد کاراکترها را اززوایای متفاوت بگیرد، در گسترده ترین شعاع نظری و گاه شاید آن ها را غافلگیر کند، معهذا هرگز نمی گذارد آن ها به هر راهی که دل شان می خواهد بروند. این کار همیشه ممکن نیست.

#از_متن_سخنرانی_هارولد_پینتر

برای جایزه نوبل ادبیات 2005

#چبستایثربی
@chista_yasrebi
@chista_yasrebiهارولد پینتر.نمایشنامه نویس.نویسنده ؛ و فعال سیاسی انگلیسی/برنده ی نوبل ادبیات دووهزار و پنج/نویسنده؛ آسیب پذیر است
زبان سیاسی، آنطور که توسط سیاستمداران بکار گرفته می شود، گام به هیچ یک از این پهنه ها نمی گذارد زیرا بیشتر سیاستمداران، طبق شواهدی که در دسترس ماست، به قدرت و حفظ قدرت دلبستگی دارند نه به حقیقت. برای حفظ آن قدرت لازم است که مردم در ناآگاهی باقی بمانند، در نا آگاهی از حقیقت، حتی از حقیقت حیات خود. بنابراین آنچه که ما را احاطه کرده پرده ی پر نقش و نگار وسیعی است از دروغ، که به خورد ما داده می شود.
از متن سخنرانی نوبل ادبیات.هارولد پینتر


#هارولد_پینتر
#نویسنده و
#فعال_سیاسی
#انگلیسی
#نوبل_ادبیات_دوهزارو_پنج
#نمایشنامه_نویس
#ادبیات
#سیاست
#1930_2008
@chista_yasrebi
@chista_yasrebiدرونت آتش ؛ تن پوشت سیاه...-از این دو کدام پسند توست؟-تن پوش سیاه/سایات نوا/شاعر/فیلم رنگ انار.ساخته ی پاراجانف
@chista_yasrebi/بی تو جهان را باد برده است ؛ کاش مرا هم ؛میبرد/چیستایثربی