سکانسهایی از نمایشنامه محبوبم
در فیلم
#الیا_کازان
بر اساس
#نمایشنامه
#تنسی_ویلیامز
#اتوبوسی_به_نام_هوس
#مارلون_براندو
#ویوین_لی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
در فیلم
#الیا_کازان
بر اساس
#نمایشنامه
#تنسی_ویلیامز
#اتوبوسی_به_نام_هوس
#مارلون_براندو
#ویوین_لی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#کانال_رسمی_چیستایثربی
@chista_yasrebi
هردو بینظیرند و از آثار هر دو ؛ درس
#نمایشنامه_نویسی گرفتم.
#هارولد_پینتر انگلیسی
#ساموئل_بکت ایرلندی
عاشق این جمله ی #پینتر درباره ی#بکت هستم
او نمیخواهد ما را با نوشته هایش ،
فریب دهد!
به نظرم این رسالت هر نویسنده ی
واقعی و غیر سفارشی است
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
از نویسندگان و شاعرانی که مدام از خودشان عکس وتصویر زندگی شان را میگذارند ؛ دوری کنید....
بیشک ؛ هدفی دارند
و یک جای کارشان ، اشکال دارد
صادقها همیشه ساکت ترند.
بخشی از متن سخنرانی#نوبل_ادبی پینتر را میخوانیم که به نظر من ؛ هر نویسنده ای باید آن را حفظ باشد وقبل از نوشتن؛ یک دور ؛ آن را مرور کند.
حقیقت در درام گریزنده است. شما هرگز نمی توانید آن را بطور کامل دریابید، ولی از جستجوی آن گریزی نیست. جستجو مشخصا انگیزه این تلاش است. جستجو وظیفه شماست. بیشتر اوقات از روی حقیقت در تاریکی سکندری می خورید، با آن تصادم می کنید، یا فقط تصویر یا انگاره ای به نظرتان می آید به حقیقت ارتباط دارد، و بیشتر از آن اغلب حتی تشخیص نمی دهید که با حقیقت برخورد کرده اید. ولی حقیقت بزرگ این است که در درام چیزی به نام حقیقت واحد وجود ندارد. حقایق متعدد وجود دارند. این حقایق به چالش با یکدیگر بر می خیزند، در هم فرو می روند، یک دیگر را بازتاب می دهند، یک دیگر را نادیده می گیرند، یک دیگر رابه استهزاء می کشند، به هم دیگر پیوسته اند. گاهی فکر می کنید حقیقت یک لحظه در دست شماست، بعد از دستان می گریزد و گم می شود.
اغلب از من می پرسند نمایشنامه ات پیرامون چیست. من نمی توانم بگویم. هرگز نمی توانم کارهایم را جمع بندی کنم، به جز این که بگویم این چیزی است که اتفاق افتاد. این است چیزی که گفتند، و این است کاری که انجام دادند.
بیشتر نمایشنامه ها با یک خط، یک کلمه، یک تصویر متولد می شوند. به دنبال کلمه معمولا بطور بلافصل یک تصویر میاید....
اما هم چنانکه گفتم [ در درام] جستجو برای حقیقت هرگز متوقف نمی شود. نمی توان آن را تعطیل کرد. نمی توان آن را به تاخیر انداخت. باید با آن روبرو شد. درست همانجا، در مرکز صحنه.
تئاترسیاسی تماما از نوعی دیگر است. از موعظه باید به هر قیمتی خودداری کرد. نگاه عینی نگر اساسی است. به کاراکترها باید اجازه داد در هوای خود نفس بکشند. نویسنده نمی تواند آن ها را طوری تعریف یا محدود کند که با سلیقه یا نظر یا پیشداوری خود او جور در بیایند.
#پینتر
از متن خطابه ی جایزه #نوبل_ادبی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#writer
#director
#playwright
https://www.instagram.com/reel/CiL_yaOKKNp/?igshid=MDJmNzVkMjY=
#نمایشنامه_نویسی گرفتم.
#هارولد_پینتر انگلیسی
#ساموئل_بکت ایرلندی
عاشق این جمله ی #پینتر درباره ی#بکت هستم
او نمیخواهد ما را با نوشته هایش ،
فریب دهد!
به نظرم این رسالت هر نویسنده ی
واقعی و غیر سفارشی است
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
از نویسندگان و شاعرانی که مدام از خودشان عکس وتصویر زندگی شان را میگذارند ؛ دوری کنید....
بیشک ؛ هدفی دارند
و یک جای کارشان ، اشکال دارد
صادقها همیشه ساکت ترند.
بخشی از متن سخنرانی#نوبل_ادبی پینتر را میخوانیم که به نظر من ؛ هر نویسنده ای باید آن را حفظ باشد وقبل از نوشتن؛ یک دور ؛ آن را مرور کند.
حقیقت در درام گریزنده است. شما هرگز نمی توانید آن را بطور کامل دریابید، ولی از جستجوی آن گریزی نیست. جستجو مشخصا انگیزه این تلاش است. جستجو وظیفه شماست. بیشتر اوقات از روی حقیقت در تاریکی سکندری می خورید، با آن تصادم می کنید، یا فقط تصویر یا انگاره ای به نظرتان می آید به حقیقت ارتباط دارد، و بیشتر از آن اغلب حتی تشخیص نمی دهید که با حقیقت برخورد کرده اید. ولی حقیقت بزرگ این است که در درام چیزی به نام حقیقت واحد وجود ندارد. حقایق متعدد وجود دارند. این حقایق به چالش با یکدیگر بر می خیزند، در هم فرو می روند، یک دیگر را بازتاب می دهند، یک دیگر را نادیده می گیرند، یک دیگر رابه استهزاء می کشند، به هم دیگر پیوسته اند. گاهی فکر می کنید حقیقت یک لحظه در دست شماست، بعد از دستان می گریزد و گم می شود.
اغلب از من می پرسند نمایشنامه ات پیرامون چیست. من نمی توانم بگویم. هرگز نمی توانم کارهایم را جمع بندی کنم، به جز این که بگویم این چیزی است که اتفاق افتاد. این است چیزی که گفتند، و این است کاری که انجام دادند.
بیشتر نمایشنامه ها با یک خط، یک کلمه، یک تصویر متولد می شوند. به دنبال کلمه معمولا بطور بلافصل یک تصویر میاید....
اما هم چنانکه گفتم [ در درام] جستجو برای حقیقت هرگز متوقف نمی شود. نمی توان آن را تعطیل کرد. نمی توان آن را به تاخیر انداخت. باید با آن روبرو شد. درست همانجا، در مرکز صحنه.
تئاترسیاسی تماما از نوعی دیگر است. از موعظه باید به هر قیمتی خودداری کرد. نگاه عینی نگر اساسی است. به کاراکترها باید اجازه داد در هوای خود نفس بکشند. نویسنده نمی تواند آن ها را طوری تعریف یا محدود کند که با سلیقه یا نظر یا پیشداوری خود او جور در بیایند.
#پینتر
از متن خطابه ی جایزه #نوبل_ادبی
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#chistayasrebi
#chista_yasrebi
#writer
#director
#playwright
https://www.instagram.com/reel/CiL_yaOKKNp/?igshid=MDJmNzVkMjY=
ایشون فرزند دوم من ،
و در عین حال ؛
مادر و پدر من هستند.
هدیه ی دخترم ؛ به من بود
روز تولدم ؛ دوسال پیش...
حالا از معرفی بگذریم ،
این را بخوانید :
هنوز عشق نبود که من عاشق شدم
اولین شعر عاشقانه را در جهان ؛ من گفتم.....
این دوجمله از قول ابلیس در نمایشنامه #سرخ_سوزان من است که نگاهی متفاوت به داستان #ابلیس و#برصیصای_عابد دارد.
اول انتشارات نمایش سی سال پیش چاپش کرد. بعد نشر قطره....
از #نشر_قطره بخواید که دوباره تجدید چاپش کنه که دوباره بخونیدش....
#فیدیبو هم ؛ ناشر اکترونیکشه و داره کتابو ...
من بااین اعتقاد سالها نوشتم :
که جهان بر مدار عشق میچرخد....
و عاشق ؛ حسود است
و ابلیس ، از شدت این عشق ، دست به #عصیان زد.
شاید برای همین حسِ آشنا ؛
همه با این #نمایش ؛ همذات پنداری کردند و در سالن های مختلفی که اجرا کردیم ؛ از فجر تا اجرای عمومی ؛ صدای گریه ی تماشاگران ؛ گاهی از صدای بازیگرها ؛
بلندتر میشد....
آنچه از دل برآید ، بر دل نشیند.
سال ۷۴ ، این نمایشنامه باکارگردانی خودم ، برنده ی هفت شاخهی اصلی جشنواره بین المللی #تاتر_فجر و برنده ی جشنواره دانشجویی وجشنواره های دیگر شد
و حتی کاندید کتاب سال ؛ که به دلیلی عامدانه ؛ به آن ندادند.... بگذریم.
من هنوز میگم :
هنوز عشق نبود که من عاشق شدم 💙
این #نمایشنامه را در هجده سالگی نوشتم....
در اوج درخششش گندمزاری به نام #علی
در زندگی ام....
خدایا " به سلامت دارش "
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#تاتریها
#صحنه
ناشر : نشر قطره
@ghatrehpub
https://www.instagram.com/p/CihTlwZsjhZ/?igshid=MDJmNzVkMjY=
و در عین حال ؛
مادر و پدر من هستند.
هدیه ی دخترم ؛ به من بود
روز تولدم ؛ دوسال پیش...
حالا از معرفی بگذریم ،
این را بخوانید :
هنوز عشق نبود که من عاشق شدم
اولین شعر عاشقانه را در جهان ؛ من گفتم.....
این دوجمله از قول ابلیس در نمایشنامه #سرخ_سوزان من است که نگاهی متفاوت به داستان #ابلیس و#برصیصای_عابد دارد.
اول انتشارات نمایش سی سال پیش چاپش کرد. بعد نشر قطره....
از #نشر_قطره بخواید که دوباره تجدید چاپش کنه که دوباره بخونیدش....
#فیدیبو هم ؛ ناشر اکترونیکشه و داره کتابو ...
من بااین اعتقاد سالها نوشتم :
که جهان بر مدار عشق میچرخد....
و عاشق ؛ حسود است
و ابلیس ، از شدت این عشق ، دست به #عصیان زد.
شاید برای همین حسِ آشنا ؛
همه با این #نمایش ؛ همذات پنداری کردند و در سالن های مختلفی که اجرا کردیم ؛ از فجر تا اجرای عمومی ؛ صدای گریه ی تماشاگران ؛ گاهی از صدای بازیگرها ؛
بلندتر میشد....
آنچه از دل برآید ، بر دل نشیند.
سال ۷۴ ، این نمایشنامه باکارگردانی خودم ، برنده ی هفت شاخهی اصلی جشنواره بین المللی #تاتر_فجر و برنده ی جشنواره دانشجویی وجشنواره های دیگر شد
و حتی کاندید کتاب سال ؛ که به دلیلی عامدانه ؛ به آن ندادند.... بگذریم.
من هنوز میگم :
هنوز عشق نبود که من عاشق شدم 💙
این #نمایشنامه را در هجده سالگی نوشتم....
در اوج درخششش گندمزاری به نام #علی
در زندگی ام....
خدایا " به سلامت دارش "
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#تاتریها
#صحنه
ناشر : نشر قطره
@ghatrehpub
https://www.instagram.com/p/CihTlwZsjhZ/?igshid=MDJmNzVkMjY=
.ما نمیتوانیم زمان را جلو یا عقب ببریم.
آنچه گذشته ؛ گذشته است.
اما میتوانیم در ذهنمان ؛ در زمان حرکت کنیم ؛ و ببینیم خیلی چیزها از کجا شروع شد!
مثلا من میخواهم به حدود سی سال پیش برگردم.
سی سال پیش ؛ یک دخترک پر شور ؛
که زبان انگلیسی و آلمانی را به طور آکادمیک خوانده است؛ در دانشگاه دولتی ؛ روانشناسی خوانده ؛ شعر میگوید ؛ #نمایشنامه و قصه مینویسد؛ تصمیم میگیرد در کشورش بماند ؛ بنویسد؛ تحقیق کند ؛
شاگرد پرورش دهد و برای کشورش ؛ مفید باشد.
سالهای زیادی این کار را انجام میدهد.
پشیمان نیست.
افسرده هم نیست !
بهتر از ولنگاری و وقت تلف کردن است.
گرچه به طور قطع ؛ رنج زیادی میکشد تا به مرحله ی امروزش برسد
حالا امروز چه دارد؟
#هیچ ! 😶
و این #هیچ خیلی زیباست.
اگر انقدر زحمت نکشیده بود ؛ این " "هیچ" ؛ اکنون انقدر زیبا نبود.
وقتی یک نفر تمام تلاشش را بکند ؛
بارها تحسین شود ؛ جایزه بگیرد ؛ استاد و هنرمند نمونه ی کشور شود؛
خارج نمایشها و کتابهایش جایزه بگیرند. داور بین المللی باشد و شاگردانش فرا ملیتی باشند ؛
و آخرش
#هیچ_به_هیچ .....
این خیلی جالب است!....
نه؟!
شبیه داستانهای#مارکز است...☺️
برای همین یک رمان جذاب شکل میگیرد .
جلد دوم رمان #پستچی ؛ از زبان "علی" است.
این بار علی ؛ که شاهد یا همدم همه ی ماجراها بوده ؛ میخواهد داستان یک نسل و نسلهای بعدش را روایت کند.
این کتاب فقط برای کسانیست که قدرش را میدانند.
من ناچارم این کتاب را با روایت علی بنویسم.
دلیلش را آخر کتاب میفهمید.
اتففاقهای تلخ و شیرین در زندگی هر کس ؛ زیاد رخ میدهند.
آن کس پیروز و جنگجوی واقعی است که:
نه" تلخش" ؛
او را از پا بیاندازد؛
و نه " شیرینش " ؛
خیلی خوشحالش کند.
وقتش ؛ اکنون است.
چون "علی" که چیستا نیست ! که من
ممنوع الکار شود ...
او همه چیز را میداند و اگر تاکنون نگفته ؛ برای این بوده که وقتش الان بوده.
پس علی در پیج من ؛ #پستچی_واقعی را مینویسد.
خوانندگان بخوانند ؛ صدقه دهند و روایت کنند برای نسلهای بعد...
#یاعلی
#قصه
#داستان
#رمان
#کتاب
#نشر
#ناشران
#چاپ
#پستچی_جدید
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#علی
این رنجنامه ی عاشقانه ی چند وجهی ، خیلی باشکوه است .
😄😄😄
https://www.instagram.com/p/CsHO4xFOsoZ/?igshid=NjZiM2M3MzIxNA==
آنچه گذشته ؛ گذشته است.
اما میتوانیم در ذهنمان ؛ در زمان حرکت کنیم ؛ و ببینیم خیلی چیزها از کجا شروع شد!
مثلا من میخواهم به حدود سی سال پیش برگردم.
سی سال پیش ؛ یک دخترک پر شور ؛
که زبان انگلیسی و آلمانی را به طور آکادمیک خوانده است؛ در دانشگاه دولتی ؛ روانشناسی خوانده ؛ شعر میگوید ؛ #نمایشنامه و قصه مینویسد؛ تصمیم میگیرد در کشورش بماند ؛ بنویسد؛ تحقیق کند ؛
شاگرد پرورش دهد و برای کشورش ؛ مفید باشد.
سالهای زیادی این کار را انجام میدهد.
پشیمان نیست.
افسرده هم نیست !
بهتر از ولنگاری و وقت تلف کردن است.
گرچه به طور قطع ؛ رنج زیادی میکشد تا به مرحله ی امروزش برسد
حالا امروز چه دارد؟
#هیچ ! 😶
و این #هیچ خیلی زیباست.
اگر انقدر زحمت نکشیده بود ؛ این " "هیچ" ؛ اکنون انقدر زیبا نبود.
وقتی یک نفر تمام تلاشش را بکند ؛
بارها تحسین شود ؛ جایزه بگیرد ؛ استاد و هنرمند نمونه ی کشور شود؛
خارج نمایشها و کتابهایش جایزه بگیرند. داور بین المللی باشد و شاگردانش فرا ملیتی باشند ؛
و آخرش
#هیچ_به_هیچ .....
این خیلی جالب است!....
نه؟!
شبیه داستانهای#مارکز است...☺️
برای همین یک رمان جذاب شکل میگیرد .
جلد دوم رمان #پستچی ؛ از زبان "علی" است.
این بار علی ؛ که شاهد یا همدم همه ی ماجراها بوده ؛ میخواهد داستان یک نسل و نسلهای بعدش را روایت کند.
این کتاب فقط برای کسانیست که قدرش را میدانند.
من ناچارم این کتاب را با روایت علی بنویسم.
دلیلش را آخر کتاب میفهمید.
اتففاقهای تلخ و شیرین در زندگی هر کس ؛ زیاد رخ میدهند.
آن کس پیروز و جنگجوی واقعی است که:
نه" تلخش" ؛
او را از پا بیاندازد؛
و نه " شیرینش " ؛
خیلی خوشحالش کند.
وقتش ؛ اکنون است.
چون "علی" که چیستا نیست ! که من
ممنوع الکار شود ...
او همه چیز را میداند و اگر تاکنون نگفته ؛ برای این بوده که وقتش الان بوده.
پس علی در پیج من ؛ #پستچی_واقعی را مینویسد.
خوانندگان بخوانند ؛ صدقه دهند و روایت کنند برای نسلهای بعد...
#یاعلی
#قصه
#داستان
#رمان
#کتاب
#نشر
#ناشران
#چاپ
#پستچی_جدید
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#علی
این رنجنامه ی عاشقانه ی چند وجهی ، خیلی باشکوه است .
😄😄😄
https://www.instagram.com/p/CsHO4xFOsoZ/?igshid=NjZiM2M3MzIxNA==
انکار یک #نام ؛ تاکید روی آن نام است
و تاریخ قاضی عادلیست
و مردم....
شما قادر به حذف تاریخی نویسنده ی مردمی نیستید
و خدا به تنهایی کافیست..
خوشحالم هشت قسمت رمان #وقت_عاشقی
منتشر شده است آن را تمام میکنم.....
تا بفهمیم
داستان من از کجا شروع شد و به کجا رسید!
و نوشتن رمان #پستچی و اول شدن آن در جشن کتاب سال ۹۴ و ترجمه ی آن به چندین زبان ؛
چرا همکاران تاتری مرا چنین ترساند که هنوز پس از ده سال ؛ از بردن نام جوایز و حتی نام خودم ؛ حناق میگیرند ؛ واهمه دارند و چنین الکن
می شوند که حقیقت اول شدن مرا بخاطر دو کتابم در جشنهای خانه تاتر انکار میکنند....
حذف یک نفر در نام ؛ حذف او از حافظه ی مردم نیست!
و نه حذف از حافظه ی تاریخ ادبی ایران....
کاش این را میفهمیدید.
دو کتاب من برنده ی #جشن_نمایشنامه_نویسان خانه هنرمندان شده است که حتی نامی از آن و نویسنده اش برده نشد!
آخرین پری کوچک دریایی_ نشر قطره
عاشقانه تا هشت بشمار_ انتشارات نمایش
زیاد نترسید !
من همه چیز را در رمان #وقت_عاشقی
درباره ی شما میگویم !
و التماسهای کسی که میگفت:
مرا به انجن #نمایشنامه_نویسان
وارد کن !
و از روی رفاقت ؛ با وجود اینکه نمایشی ننوشته بود ؛ این کار را کردم.
قاضی عادل ؛ تاریخ است
و مردم ؛
که عاشق رمان #پستچی هستند
و ادامه ی نهایی آن در رمان #وقت_عاشقی
رقم میخورد
هر چند کتاب " پستچی " از دید برخی از شما سفارش نویسها ؛ حکم اعدام من شد!
و برای من حکم " رستگاری " ....
به قولِ جمله ی معروف فیلم #پاپیون:
" من هنوز زنده ام.... لعنتیها "
و #علی و سایه دو شخصیت مهم در رمان " وقت عاشقی " ؛
دست همه تان را رو میکنند...
ماجراهای مجله ی هفتگی سروش ؛ و پدیده های ننگ آوری که فقط جایش در رمان است ؛ نه بیان دردآور مستقیم.
در پایان ؛ به قول #اکبر_رادی عزیز ؛ همه ی مامیمیریم.
آنچه میماند ؛ کلام ماست
و صداقتمان به وقتِ بیان آن کلام.
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
نویسنده ی چهل و هفت
نمایشنامه ی چاپ شده
و تحسین شده توسط مردم و داوران
#یک_شب_دیگر_هم_بمان_سیلویا
#یک_شب_دیگر_هم_بمان_چیستا
رتبهی اول جشنواره ی معتبر داخلی و خارجی
#نمایشنامه_نویس
#کارگردان
#رمان_نویس
#مترجم
این #کتاب
#ناشر
#نشر_قطره
#عاشق_کشی
#عشق_کشی
#بایکوت و #تحریم یک #نویسنده و مدرس دانشگاه
.
https://www.instagram.com/p/C2i3M-rJ6Up/?igsh=bHNmcWd6dGlqdDU5
و تاریخ قاضی عادلیست
و مردم....
شما قادر به حذف تاریخی نویسنده ی مردمی نیستید
و خدا به تنهایی کافیست..
خوشحالم هشت قسمت رمان #وقت_عاشقی
منتشر شده است آن را تمام میکنم.....
تا بفهمیم
داستان من از کجا شروع شد و به کجا رسید!
و نوشتن رمان #پستچی و اول شدن آن در جشن کتاب سال ۹۴ و ترجمه ی آن به چندین زبان ؛
چرا همکاران تاتری مرا چنین ترساند که هنوز پس از ده سال ؛ از بردن نام جوایز و حتی نام خودم ؛ حناق میگیرند ؛ واهمه دارند و چنین الکن
می شوند که حقیقت اول شدن مرا بخاطر دو کتابم در جشنهای خانه تاتر انکار میکنند....
حذف یک نفر در نام ؛ حذف او از حافظه ی مردم نیست!
و نه حذف از حافظه ی تاریخ ادبی ایران....
کاش این را میفهمیدید.
دو کتاب من برنده ی #جشن_نمایشنامه_نویسان خانه هنرمندان شده است که حتی نامی از آن و نویسنده اش برده نشد!
آخرین پری کوچک دریایی_ نشر قطره
عاشقانه تا هشت بشمار_ انتشارات نمایش
زیاد نترسید !
من همه چیز را در رمان #وقت_عاشقی
درباره ی شما میگویم !
و التماسهای کسی که میگفت:
مرا به انجن #نمایشنامه_نویسان
وارد کن !
و از روی رفاقت ؛ با وجود اینکه نمایشی ننوشته بود ؛ این کار را کردم.
قاضی عادل ؛ تاریخ است
و مردم ؛
که عاشق رمان #پستچی هستند
و ادامه ی نهایی آن در رمان #وقت_عاشقی
رقم میخورد
هر چند کتاب " پستچی " از دید برخی از شما سفارش نویسها ؛ حکم اعدام من شد!
و برای من حکم " رستگاری " ....
به قولِ جمله ی معروف فیلم #پاپیون:
" من هنوز زنده ام.... لعنتیها "
و #علی و سایه دو شخصیت مهم در رمان " وقت عاشقی " ؛
دست همه تان را رو میکنند...
ماجراهای مجله ی هفتگی سروش ؛ و پدیده های ننگ آوری که فقط جایش در رمان است ؛ نه بیان دردآور مستقیم.
در پایان ؛ به قول #اکبر_رادی عزیز ؛ همه ی مامیمیریم.
آنچه میماند ؛ کلام ماست
و صداقتمان به وقتِ بیان آن کلام.
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
نویسنده ی چهل و هفت
نمایشنامه ی چاپ شده
و تحسین شده توسط مردم و داوران
#یک_شب_دیگر_هم_بمان_سیلویا
#یک_شب_دیگر_هم_بمان_چیستا
رتبهی اول جشنواره ی معتبر داخلی و خارجی
#نمایشنامه_نویس
#کارگردان
#رمان_نویس
#مترجم
این #کتاب
#ناشر
#نشر_قطره
#عاشق_کشی
#عشق_کشی
#بایکوت و #تحریم یک #نویسنده و مدرس دانشگاه
.
https://www.instagram.com/p/C2i3M-rJ6Up/?igsh=bHNmcWd6dGlqdDU5
#نمایشنامه
#بهرام_بیضایی
#مجلس_ضربت_زدن
#دیالوگ
#مونولوگ
#جمله_خوب
#جملات_کتاب
#ضربت_زدن
بینظیر است این جملات
و #بیضایی ؛ به کلمات رستاخیزی ابدی میبخشد.
#بینظیر
است
این
#متن در #تاتر ایران
#تاتریها
#رمان_نویسان
#ادیبان
#اساتید
.
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
.
.
https://www.instagram.com/p/C5LiZZsLcxA/?igsh=cGkwM29iaXM3MGly
#بهرام_بیضایی
#مجلس_ضربت_زدن
#دیالوگ
#مونولوگ
#جمله_خوب
#جملات_کتاب
#ضربت_زدن
بینظیر است این جملات
و #بیضایی ؛ به کلمات رستاخیزی ابدی میبخشد.
#بینظیر
است
این
#متن در #تاتر ایران
#تاتریها
#رمان_نویسان
#ادیبان
#اساتید
.
#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#چیستا
.
.
https://www.instagram.com/p/C5LiZZsLcxA/?igsh=cGkwM29iaXM3MGly
#نمایش
#جنایت_و_مکافات
بر اساس
رمان
#داستایفسکی
من جنایت کرده ام و آماده ام که مکافات بشم......
#نمایشنامه_نویس
و
#کارگردان
#چیستا_یثربی
اجرا در جشنواره ی آثار کلاسیک #روسیه در #مسکو
برنده ی بهترین بازیگر زن
برای
مهسا مهجور
هردو بازیگر این نمایش به یاری هم به نوزده شخصیت؛ جان بخشیدند و روسها ده دقیقه ایستاده ؛ آن دو و اجرا را ؛ تشویق کردند. متن آن توسط نشر قطره در مجموعه نمایشهای چیستایثربی موجود است.
#بازیگران
مهسا مهجور
حسین کشفی اصل
#اجرای_تهران
#فرهنگسرای_نیاوران
سال ۸۵
#چیستایثربی
#نمایش
#تاتر
#تاتریها
#صحنه
#theatreinternationalfestival
#theatre
#drama
#play
#performance
#festival
#theatrefestivals
https://www.instagram.com/p/C76BP4-R-7f/?igsh=MTFoZGV2b281Nms4cg==
#جنایت_و_مکافات
بر اساس
رمان
#داستایفسکی
من جنایت کرده ام و آماده ام که مکافات بشم......
#نمایشنامه_نویس
و
#کارگردان
#چیستا_یثربی
اجرا در جشنواره ی آثار کلاسیک #روسیه در #مسکو
برنده ی بهترین بازیگر زن
برای
مهسا مهجور
هردو بازیگر این نمایش به یاری هم به نوزده شخصیت؛ جان بخشیدند و روسها ده دقیقه ایستاده ؛ آن دو و اجرا را ؛ تشویق کردند. متن آن توسط نشر قطره در مجموعه نمایشهای چیستایثربی موجود است.
#بازیگران
مهسا مهجور
حسین کشفی اصل
#اجرای_تهران
#فرهنگسرای_نیاوران
سال ۸۵
#چیستایثربی
#نمایش
#تاتر
#تاتریها
#صحنه
#theatreinternationalfestival
#theatre
#drama
#play
#performance
#festival
#theatrefestivals
https://www.instagram.com/p/C76BP4-R-7f/?igsh=MTFoZGV2b281Nms4cg==