چیستایثربی کانال رسمی
6.41K subscribers
6.05K photos
1.29K videos
56 files
2.13K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
Forwarded from چیستا_وان
بازی تاتری
#کیت_بلانشت
بر صحنه

در کشورهای پیشرفته ، زنان‌کارآمد ،مدیریت تاتر کشور را بعهده دارند. جامعه ، حکومت ؛
و دولت‌ ، بیدلیل بر ضد آنها نیست !

کیت بلانشت ،مدیر تاتر کشورش ،‌استرالیاست.
@chista_1
#چیستا_وان
Forwarded from چیستا_وان
بازی تاتری
#کیت_بلانشت
بر صحنه

در کشورهای پیشرفته ، زنان‌کارآمد ،مدیریت تاتر کشور را بعهده دارند. جامعه ، حکومت ؛
و دولت‌ ، بیدلیل بر ضد آنها نیست !

کیت بلانشت ،مدیر تاتر کشورش ،‌استرالیاست.
@chista_1
#چیستا_وان
Forwarded from چیستا_وان
«ترس او، ترس از مرگ نبود. نه، ترس از مرگ سال‌های سال بود که در قلبش وجود داشت و همراهش زندگی می‌کرد. سایه‌ای بود که به سایه خود او اضافه شده بود.»

#گابریل_گارسیا_مارکز
#عشق_سالهای_وبا


#چیستایثربی
کانال
#چیستا_وان
@chista_1
Forwarded from چیستا_وان
سلام
من چیستایثربی هستم
من زمانی حتی نمیدونستم گوشی هوشمند یعنی چه!
اما الان یک اینستاگرامرم ....



یک اینستاگرامر دلخور :

1_من صفحه رسمی مو دوست ندارم....
توی اون نمیتونم راحت خودم باشم ...
همه از آدم انتظار دارن و آدم نمیتونه ، انتظارات همه رو پاسخگو باشه...
خیلی از پستهای من ، درک نمیشه ، در حالی که پستهای محبوب منه...

خیلی ها میان دایرکت و چیزایی میگن که متوجه نیستن چقدر ناراحتم میکنه...
من #رومنس دوست دارم ...اصلا هیچکس اهل رومنس نیست. حتی آقایونی که بهت ابراز علاقه میکنن ، خیلی کلیشه ای و بچه گانه این کار رو میکنن... خیلی خشن یا خیلی باسمه ای!..‌.

من پستچی رو #عمدی نوشتم تا کسی بهم ابراز علاقه نکنه دیگه ...

خب نتیجه ش این شد همه آقایان فالوئر از صفحه م رفتن🤣🤣 و تو محیط کار و جامعه هم‌ ، دشمنم شدن....انگار عشق نوجوانی‌ من به آن پسرک مو طلایی ، خیانتی به آنها بوده !😏

من یک آدم طبیعی ، طبق تعاریف مردم نیستم ...


در عوالم‌ خودمم.
مارمولک دیگه منو نمیترسونه.
فقط دوست ندارم خودشو بندازه روم‌!🤭
دوست ندارم هیچکس خودشو بندازه روم!
جوونتر که بودم بهش میگفتن :
#سرد_مزاجی
الان بهش میگن
#جنون...‌🙁



نود درصد موارد ، از دنیای واقعی خوشم‌ نمیاد... دنیای ذهنیمو ترجیح میدم.

دوست دارم با اجناس و کتابام تنها باشم، و فقط بنویسم و بخونم !

مردم رو دوست دارم...
اما تاجایی که حرمتها حفظ بشه‌‌‌‌‌‌‌‌...

بعضیا مرز حرمتها رو نمیدونن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌....

مثلا داری حرف میزنی ، دستشونو محکم میزنن رو پات... یا دستشون میخوره به تنت!

بابا تماس بدنی چرا ؟ بدن من، وطن من.... کی گفته وارد حریم من شی ؟!

از نظر اعتقادات ، ترجیح میدم هیچی نگم چون دادم هوا میره!


من به چیزهایی معتقدم که با مرگ فاطمه "س" ، تموم شد و رفت...

با اون بانو که بشدت درکش میکنم....


یه زمانی عاشق کادو و هدیه گرفتن بودم
الان دیگه نه...😐
دنبال صداقت در رفتار آدمهام .‌‌..🧐

من رمان نویسم...
چون‌ مجبورم....






چون یه عالمه آدم ، بی اجازه ، تو ذهنم زندگی میکنن که هی داد میزنن و میخوان صداشونو به گوش مردم برسونم !....
اونا هی تو ذهنم راه میرن و راه میرن و من باید داستاشونو بنویسم!
از بچگی ، اینطور بوده !



نمیدونم چرا رفتن تو ذهن من؟
من خدا رو دوست دارم.‌.‌.

اما فکر میکنم خدا برای آدمهایی که نمیخوان ابزار دست کسی باشن ، خیلی انتخابهای زیادی قرار نداده .‌‌...

حالا از شوهر و بچه ت گرفته تا دوستات ،‌ رئیست ، همکارات ... حتی علاقه مندا و فالوئرات‌‌‌‌ ‌....


من زیاد عاشق میشم ...

اما عاشق کسانی که حتی روحشون خبر نداره.😂

شاید اگه میدونستن ، اصلا عاشقشون نمیشدم😐

من از خیلی چیزها میترسم ،
بخصوص از مردها ....😷

ولی شغلم اجازه نمیده ، ترسمو نشون بدم...
برای همین پرخاشگر میشم😡

من قصه مینویسم
من غذا میپزم
من خرید میکنم
من عاشق میشم
و شب که میخوابم
خواب میبینم یه ماهی کوچیک قرمزم توی تُنگ‌، ‌در یک خونه ی خالی که دیگه هیچکس ، توش زندگی نمیکنه...

تنهای تنهام....



فقط دارم دور خودم میچرخم تا همه چیز تموم شه‌...

یه زمانی فالورِ زیاد دوست داشتم
الان نه ! 🤐

فکر میکنم‌ ‌آرامشمو به هم میزنن
و هزار جور ، انتظار دارن!


دوست دارم برم جنگ !
جدی میگم...
.
تنها چیزیه که شوخی نداره !
یه جنگ واقعیِ وطن پرستانه...

بقیه کارها پیشش، مسخره ست....
واقعا مسخره...
مثلا حتی تاتر یا نوشتن ... چقدر در برابر یک نبرد وطن پرستانه، کاری کودکانه ست و حتی سوسول وارانه!

من عاشق حماسه ام !



از مردن خودم نمیترسم ...
از دستگاه کارتخوان یا رانندگی بیشتر از مردن میترسم.‌..😆

#پستچی_دوم شاید آخرین
#قصه ی من ، در فضای مجازی باشه....

بعدش گمانم دیگه چیزی نمیمونه که نگفته باشم‌‌....


من دلِ یه دختر چهارده ساله رو دارم.
‌ و این برای تنم ، ترسناکه و اصلا خطرناکه .‌‌‌‌‌‌‌‌....

اینا رو گفتم که بگم :


هیچ چیز برام انقدر مهم نیست که بخاطرش زنده بمونم،
اما برای خیلی چیزها حاضرم بمیرم ....

من نمیتونم بدبختی کسی رو ببینم،

من یه عمر ، جواب "نه گفتن " برام سخت بود....

من یه عمر به جای دیگران ، یا بخاطر دیگران زندگی کردم ...

این نوع زندگی تموم شده !
گمانم تمام شده که این روزها غمگینم و سردر گم ...

میخوام و مجبورم که :
چیزهای جدیدی را شروع کنم....

اگه خدا به من یه کم زندگی ، ارفاق بده!🤭


#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا_وان
@chista_1
@chista_yasrebi
Forwarded from چیستا_وان
سلام
من چیستایثربی هستم
من زمانی حتی نمیدونستم گوشی هوشمند یعنی چه!
اما الان یک اینستاگرامرم ....



یک اینستاگرامر دلخور :

1_من صفحه رسمی مو دوست ندارم....
توی اون نمیتونم راحت خودم باشم ...
همه از آدم انتظار دارن و آدم نمیتونه ، انتظارات همه رو پاسخگو باشه...
خیلی از پستهای من ، درک نمیشه ، در حالی که پستهای محبوب منه...

خیلی ها میان دایرکت و چیزایی میگن که متوجه نیستن چقدر ناراحتم میکنه...
من #رومنس دوست دارم ...اصلا هیچکس اهل رومنس نیست. حتی آقایونی که بهت ابراز علاقه میکنن ، خیلی کلیشه ای و بچه گانه این کار رو میکنن... خیلی خشن یا خیلی باسمه ای!..‌.

من پستچی رو #عمدی نوشتم تا کسی بهم ابراز علاقه نکنه دیگه ...

خب نتیجه ش این شد همه آقایان فالوئر از صفحه م رفتن🤣🤣 و تو محیط کار و جامعه هم‌ ، دشمنم شدن....انگار عشق نوجوانی‌ من به آن پسرک مو طلایی ، خیانتی به آنها بوده !😏

من یک آدم طبیعی ، طبق تعاریف مردم نیستم ...


در عوالم‌ خودمم.
مارمولک دیگه منو نمیترسونه.
فقط دوست ندارم خودشو بندازه روم‌!🤭
دوست ندارم هیچکس خودشو بندازه روم!
جوونتر که بودم بهش میگفتن :
#سرد_مزاجی
الان بهش میگن
#جنون...‌🙁



نود درصد موارد ، از دنیای واقعی خوشم‌ نمیاد... دنیای ذهنیمو ترجیح میدم.

دوست دارم با اجناس و کتابام تنها باشم، و فقط بنویسم و بخونم !

مردم رو دوست دارم...
اما تاجایی که حرمتها حفظ بشه‌‌‌‌‌‌‌‌...

بعضیا مرز حرمتها رو نمیدونن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌....

مثلا داری حرف میزنی ، دستشونو محکم میزنن رو پات... یا دستشون میخوره به تنت!

بابا تماس بدنی چرا ؟ بدن من، وطن من.... کی گفته وارد حریم من شی ؟!

از نظر اعتقادات ، ترجیح میدم هیچی نگم چون دادم هوا میره!


من به چیزهایی معتقدم که با مرگ فاطمه "س" ، تموم شد و رفت...

با اون بانو که بشدت درکش میکنم....


یه زمانی عاشق کادو و هدیه گرفتن بودم
الان دیگه نه...😐
دنبال صداقت در رفتار آدمهام .‌‌..🧐

من رمان نویسم...
چون‌ مجبورم....






چون یه عالمه آدم ، بی اجازه ، تو ذهنم زندگی میکنن که هی داد میزنن و میخوان صداشونو به گوش مردم برسونم !....
اونا هی تو ذهنم راه میرن و راه میرن و من باید داستاشونو بنویسم!
از بچگی ، اینطور بوده !



نمیدونم چرا رفتن تو ذهن من؟
من خدا رو دوست دارم.‌.‌. مخلصشم بد جور!

اما فکر میکنم خدا برای آدمهایی که نمیخوان ابزار دست کسی باشن ، خیلی انتخابهای زیادی قرار نداده .‌‌...

حالا از شوهر و بچه ت گرفته تا دوستات ،‌ رئیست ، همکارات ... حتی علاقه مندا و فالوئرات‌‌‌‌ ‌....


من زیاد عاشق میشم ...

اما عاشق کسانی که حتی روحشون خبر نداره.😂

شاید اگه میدونستن ، اصلا عاشقشون نمیشدم😐

من از خیلی چیزها میترسم ،
بخصوص از مردها ....😷

ولی شغلم اجازه نمیده ، ترسمو نشون بدم...
برای همین پرخاشگر میشم😡

من قصه مینویسم
من غذا میپزم
من خرید میکنم
من عاشق میشم
و شب که میخوابم
خواب میبینم یه ماهی کوچیک قرمزم توی تُنگ‌، ‌در یک خونه ی خالی که دیگه هیچکس ، توش زندگی نمیکنه...

تنهای تنهام....



فقط دارم دور خودم میچرخم تا همه چیز تموم شه‌...

یه زمانی فالورِ زیاد دوست داشتم
الان نه ! 🤐

فکر میکنم‌ ‌آرامشمو به هم میزنن
و هزار جور ، انتظار دارن!


دوست دارم برم جنگ !
جدی میگم...
.
تنها چیزیه که شوخی نداره !
یه جنگ واقعیِ وطن پرستانه...

بقیه کارها پیشش، مسخره ست....
واقعا مسخره...
مثلا حتی تاتر یا نوشتن ... چقدر در برابر یک نبرد وطن پرستانه، کاری کودکانه ست و حتی سوسول وارانه!

من عاشق حماسه ام !



از مردن خودم نمیترسم ...
از دستگاه کارتخوان یا رانندگی بیشتر از مردن میترسم.‌..😆

#پستچی_دوم شاید آخرین
#قصه ی من ، در فضای مجازی باشه....

بعدش گمانم دیگه چیزی نمیمونه که نگفته باشم‌‌....


من دلِ یه دختر چهارده ساله رو دارم.
‌ و این برای تنم ، ترسناکه و اصلا خطرناکه .‌‌‌‌‌‌‌‌....

اینا رو گفتم که بگم :


هیچ چیز برام انقدر مهم نیست که بخاطرش زنده بمونم،
اما برای خیلی چیزها حاضرم بمیرم ....

من نمیتونم بدبختی کسی رو ببینم،

من یه عمر ، جواب "نه گفتن " برام سخت بود....

من یه عمر به جای دیگران ، یا بخاطر دیگران زندگی کردم ...

این نوع زندگی تموم شده !
گمانم تمام شده که این روزها غمگینم و سردر گم ...

میخوام و مجبورم که :
چیزهای جدیدی را شروع کنم....

اگه خدا به من یه کم زندگی ، ارفاق بده!🤭


#چیستایثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا_وان
@chista_1
@chista_yasrebi