چیستایثربی کانال رسمی
6.39K subscribers
6.06K photos
1.3K videos
57 files
2.14K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
«بانو و مرد مرده» نمایش‌نامه‌ای چند وجهی است. «بانو و مرد مرده» سرشار از دیالوگ‌ها و شخصیت‌های چند وجهی است. هر رویداد، هر جمله یا گاه بسیاری از توصیفات دو پهلو هستند. شخصیت زن، شهردار، برادرِ دیوانه (داوود) و از همه این‌ها مهم‌تر، شخصیت دختر، کاراکترهایی مرموز و چند لایه هستند. شاید مهم‌ترین ایده‌ی آثار فراواقعی همین باشد که متکثر المعنا هستند، اما چیستا یثربی در نمایش‌نامه‌ی «بانو و مرد مرده» به طرز شفافی راه را برای تاویل‌های مختلف باز کرده است. این نمایش‌نامه‌ی یثربی به طرزی آشکار از تاویل‌های سیاسی و همین طور اجتماعی استقبال می‌کند. سرزمین عجیبی که شخصیت‌ها در آن قرار دارند، زمانِ نامشخص و خود کاراکترهای نه چندان عادیِ نمایش‌نامه با تفاسیر مختلف جایگاهی ثابت و مشخص پیدا می‌کنند. آن‌ها هم وجهه‌ای سمبلیک دارند و هم رئال. آن‌ها در عین حال که صادر کننده گزاره‌های نمادین هستند، ناقل حرف‌های به شدت معمولی و عادی‌اند.

شاید باید گفت چیستا یثربی در «بانو و مرد مرده» جهانی آشنا و در عین حال نامانوس خلق کرده است؛ جهانی که در آن زیسته‌ایم اما به یاد نمی‌آوریم.


بخشی از یک
#نقد_طولانی
برنمایشنامه
#بانو_و_مرد_مرده
#چیستا_یثربی
#نشر_قطره
#چاپ_دوم

خرید از کتابفروشیهای معتبر یا انلاین و حضوری از دفتر انتشارات
88973351



http://www.alef.ir/news/3970230106.html

کامل نقد در آدرس بالا🔼


#چیستایثربی
کانال رسمی

@chista_yasrebi

 
Forwarded from Chista777
#داستان_کوتاه
#عصر_یک_تابستان

نویسنده
#چیستا_یثربی
#چیستا_یثربی
#چیستا
#اول

آدم وقتی پای کاری میایستد ، پای تمام مسولیتهایش میایستد.
یکبار داشتم کتاب پاپیون را میخواندم.

مادرم چون پشت ظرفها را بلد نبودم درست بشویم ، وارد اتاق شد ، کتاب را تکه تکه کرد، بعد به جان برگهایش افتاد.

تمام کاغذهای کتاب را خرد و ریز کرد و جلوی من ریخت...

من نمیتوانم‌ حسم را در آن لحظه بیان کنم!
تازه وارد ده سال شده بودم.
شوکه شده بودم.
تقریبا آخرهای کتاب بودم...

و من تا حالا آنهمه ظرف نشسته بودم و نمیدانستم ممکن است،پشت بشقابها هم چرب بمانند!
اینها چه ربطی به "پاپیون" هانری شاریر داشت؟
میدانستم دیگر هرگز آن کتاب را از هیچ جا نخواهم گرفت!
نه خرید و نه امانت...
.پاپیون برای من باید سی صفحه به آخر تمام میشد‌‌!
مادرم از چیز دیگری عصبی بود، سرِ من خالی کرد.یادم است ویلای متل قو بودیم.
باغ ویلایمان خیلی بزرگ بود.
از اول باغ ؛ تا ویلا چند آلاچیق داشت.
باید خیلی میرفتیم تا ویلا راببینیم.
یثربی ها پولدار‌ بودند.
من روی یک مقوای بزرگ با ماژیک نوشتم :
"اینجا به گردشگاه عمومی تبدیل شده است. خوش آمدید."

آن را روی در میله‌ای ویلا نصب کردم و گریختم.
همه خواب بعد از ظهر بودند و کسی برایش مهم نبود من کجا هستم.

از متل قو یاباید راه پلاژ و دریا را انتخاب میکردی.یا شهرک لاکوده‌.
انتهای متل‌قو بود.
رفتم و رفتم تا به آن رسیدم.
انقلاب نشده بود.
سال انقلاب بود...تابستان‌ ۵۷.

پسرکِ لباس زرد دوچرخه سوار را دیدم.
عصبانی بودم!
آن همه خشم برای کثیف بودن پشت ظرفها...
فقط ده سالم بود. بلدنبودم و مادر از هیچکدام از بچه ها نمیخواست ظرف بشویند!
پسر شانزده هفده ساله بود.
لاغر و سبزه‌.
و البته جذاب....
یک نگاه کافی بود که چشمان جذاب و مژه های بلندش را بببنم!
من یک دختر ده ساله ی گیس بافته بودم‌‌ با حس دلشکستگی در قلبم.

به پسر گفتم: منم با خودت، تایه جایی میبری؟
خجالتی بودم.نمیدانم چرا آن سوال را کردم.
شاید برای اینکه آن ساعت بعد‌از ظهر، زیر آفتاب سوزان و هوای شرجی شمال؛ هیچکس ‌جز من و او آنجا نبود و من دلم از رفتار مادرم گرفته بود.

پسر، چند‌‌دور‌ دیگر زد. فکر کردم مرا یک دختر بچه ، با دو گیس بافته حساب کرده و حوصله ام را ندارد‌!

امابالاخره ایستاد و گفت: بپر بالا‌ !...
بوی آب شور دریا را میداد.
اگر پدرم مرا در آن حال میدید،
قطعا ناقص الخلقه ام‌میکرد...

ادامه #پست_بعد

#داستان
#داستان_کوتاه
#قصه
#قصه_ایرانی
#کتاب
#کتابخوانی
#کتابخوانی_با_چیستا

#نشر
#چاپ
#داستان_ایرانی
دو قسمتی
پست بعد، ادامه دارد

عکس
#تمرین_تاتر

https://www.instagram.com/p/CLv3iIXloZh/?igshid=dujl9gxlcabb
پدیده ی #گوستینگ (غیب شدن) چیست؟

گوستینگ به این معناست که کسی که با شما #رابطه_عاطفی دارد، ناگهان از پیش چشم‌تان ناپدید شود
و مسیرهای ارتباطی خودش را نیز مسدود کند.

این کار بدون ارائه‌ی هرگونه توضیح در زمینه‌ی نارضایتی از رابطه یا تلاش برای ترمیم و بازسازی رابطه انجام می‌شود.

نمی‌توان گفت چنین رفتاری جدید است. در داستان‌ها و حکایت‌های قدیمی هم شنیده‌ایم که فردی از خانه و خانواده فرار می‌کند و سر به بیابان می‌گذارد و دیگر کسی پیدایش نمی‌کند.

اما در دنیای مدرن و به واسطه‌ی ابزارهای ارتباطی جدید، این کار ساده‌تر شده و بیشتر اتفاق می‌افتد.

دو نفر در فضای آنلاین و شبکه های اجتماعی حرف می‌زنند و با هم دوست می‌شوند و رابطه‌ی عمیق‌تری میان‌شان شکل می‌گیرد. این رابطه می‌تواند هفته‌ها و ماه‌ها و حتی سال‌ها ادامه پیدا کند. اما ناگهان یکی از دو نفر ناپدید می‌شود. نه به این معنا که بیمار شده یا مُرده است. بلکه طرف مقابلِ خود را در شبکه‌های مختلف Block می‌کند و دسترسی‌ها مسدود می‌شود و او به زندگی خودش ادامه می‌دهد. بدون این‌که طرف دوم به درستی بفهمد که چه اتفاقی افتاده و این رفتار در چه علت‌هایی ریشه دارد.

ظاهراً واژه‌ی گوستینگ را نخستین بار Urban Dictionary‌ در سال ۱۹۹۶ تعریف کرد و پس از آن این واژه به سرعت راه خود را به سایت‌ها و مجلات پیدا کرد. رسانه‌ها واژه‌‌های Ghoster (به معنای کسی که ناپدید شده) و Ghostee (کسی که رها شده و تنها مانده) را ساختند و رواج داد. اما هم‌چنان بسیاری از توضیحات و تحلیل‌ها بر اساس تجربه‌ی شخصی بود و مطالعه‌ی علمی چندانی روی این رفتار انجام نشده بود؛

اما طی سال‌های اخیر، این وضعیت تغییر کرد و برخی محققان مطالعاتی در این زمینه انجام دادند و چند مقاله هم در این حوزه منتشر شد.

من این را نوشتم که برای رمان جدیدم #نوشتن_در_تاریکی ؛ مقدمه ای باشد. ثبت نام فقط تا ده اسفند.

پس از آن ؛ دیگر تمدید نمیشود

تلگرام
@ccch999

واتساپ ادمین
09122026792

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی

#قصه
#داستان
#کتاب
#کتابخوانی

#رمان_خوانها
#رمان_خوانی
#ناشران#چاپ
#عاشقانه_نویسی
#من و #چین

عکس: غدایی که من بلدم
وقتی حالم بد است و چیزی در خانه نداریم......🤣😍
https://www.instagram.com/p/CoztRlsOA3e/?igshid=OWEyOTRmYTI=
.ما نمیتوانیم زمان را جلو یا عقب ببریم.
آنچه گذشته ؛ گذشته است.

اما میتوانیم در ذهنمان ؛ در زمان حرکت کنیم ؛ و ببینیم خیلی چیزها از کجا شروع شد!

مثلا من میخواهم به حدود سی سال پیش برگردم.

سی سال پیش ؛ یک دخترک پر شور ؛
که زبان انگلیسی و آلمانی را به طور آکادمیک خوانده است؛ در دانشگاه دولتی ؛ روانشناسی خوانده ؛ شعر میگوید ؛ #نمایشنامه و قصه مینویسد؛ تصمیم میگیرد در کشورش بماند ؛ بنویسد؛ تحقیق کند ؛
شاگرد پرورش دهد و برای کشورش ؛ مفید باشد.

سالهای زیادی این کار را انجام میدهد.

پشیمان نیست.
افسرده هم نیست !
بهتر از ولنگاری و وقت تلف کردن است.

گرچه به طور قطع ؛ رنج زیادی میکشد تا به مرحله ی امروزش برسد

حالا امروز چه دارد؟
#هیچ ! 😶

و این #هیچ خیلی زیباست.

اگر انقدر زحمت نکشیده بود ؛ این " "هیچ" ؛ اکنون انقدر زیبا نبود.

وقتی یک نفر تمام تلاشش را بکند ؛
بارها تحسین شود ؛ جایزه بگیرد ؛ استاد و هنرمند نمونه ی کشور شود؛
خارج نمایشها و کتابهایش جایزه بگیرند. داور بین المللی باشد و شاگردانش فرا ملیتی باشند ؛

و آخرش
#هیچ_به_هیچ .....

این خیلی جالب است!....

نه؟!
شبیه داستانهای#مارکز است...☺️

برای همین یک رمان جذاب شکل میگیرد .

جلد دوم رمان #پستچی ؛ از زبان "علی" است.

این بار علی ؛ که شاهد یا همدم همه ی ماجراها بوده ؛ میخواهد داستان یک‌ نسل و نسلهای بعدش را روایت کند‌‌.

این کتاب فقط برای کسانیست که قدرش را میدانند.

من ناچارم این کتاب را با روایت علی بنویسم.


دلیلش را آخر کتاب میفهمید.

اتففاقهای تلخ و شیرین در زندگی هر کس ؛ زیاد رخ میدهند.

آن کس پیروز و جنگجوی واقعی است که:
نه" تلخش" ؛
او را از پا بیاندازد؛

و نه " شیرینش " ؛
خیلی خوشحالش کند.

وقتش ؛ اکنون است.

چون "علی" که چیستا نیست ! که من
ممنوع الکار شود .‌..

او همه چیز را میداند‌ و اگر تاکنون نگفته ؛ برای این بوده که وقتش الان بوده.

پس علی در پیج من ؛ #پستچی_واقعی را مینویسد.

خوانندگان بخوانند ؛ صدقه دهند و روایت کنند برای نسلهای بعد‌..‌.‌

#یاعلی

#قصه
#داستان
#رمان
#کتاب
#نشر
#ناشران
#چاپ

#پستچی_جدید

#چیستا_یثربی
#چیستایثربی
#علی

این رنجنامه ی عاشقانه ی چند وجهی ، خیلی باشکوه است .

😄😄😄
https://www.instagram.com/p/CsHO4xFOsoZ/?igshid=NjZiM2M3MzIxNA==