چیستایثربی کانال رسمی
6.61K subscribers
6.04K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
#شب
نویسنده وکارگردان و بازی
#چیستایثربی
از دوشنبه #۹اسفند۹۵
#تاترشهر
#سالن_سایه
سایت فروش : تیوال
www.tiwall.com

ورود عکاسان و خبرنگاران آزاد است
👇
https://t.me/joinchat/AAAAADv3OUuc4u7ZI_EUdA
برای سندس یگانه؛
برف بود یا باران؛
که تو را دیدم ؛
نمیدانم
قلبم را بارانها شسته بودند؛
و تو بی انتظار ؛ نه حتی آرزویی
یک گل سرخ به گیسوانم زدی
و من جوان شدم!
گل سرخ روزی بیدار میشود!
#چیستایثربی
@chista_yasrebi

از صفحه ی دیگران

شما را در تاتر
#شب خواهم دید
سایت
#تیوال و گیشه تاتر شهر
ساعت 6 عصر
تاتر شهر
سالن سایه
از نهم اسفند
#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi
چرا
#شب تاریک است؟
شب تاریک است چون برای پر کردن آسمان از نور ، ستاره به اندازه کافی وجود ندارد. تعداد ستاره‌ها محدود است نه چنانکه کپلر می‌اندیشید، به دلیل آنکه کائنات حدود و مرز دارد. بلکه به این دلیل که ما تمام کائنات را نمی‌بینیم. به دلیل آنکه عالم آغازی داشته است و به دلیل آنکه انتشار نور ، آنی نیست. فقط نور ستاره‌هایی به ما می‌رسد که در درون دایره افق واقع شده‌اند. از طرف دیگر تعداد ستارگان محدود است زیرا عمر ابدی ندارند. عمر ستاره‌ها در مقایسه با سن و سال عالم کوتاه است. چند میلیون یا حداکثر چند میلیارد سال عمر می‌کنند، بعد می‌میرند.


#شب
#تاریکی
#چیستایثربی

https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
خانم رحمانی:
بانو مثل اینکه دوباره قرار است.شور و غوغایی در روزهای پایانی سال نود و پنج به پا کنید...یا به قول خودتان خودزنی کنید...ما هم در این خود زنی شریک... بیایید همه بشویم بچه شرهای کلاس...ولی بیست بگیریم...بازی کنیم ولی سر شکستن نداشته باشیم...بیایید همه چشم و گوش شویم و به نظاره شب بنشینیم...انقدر که جای خالی در سالن حس نشود...بیایید همه دور یک نفر جمع شویم و یادگاری ترین عکس شب را بگیریم.مثل شب قبل...نمایش شب قبل...میخواهیم عوارض چیستا یثربی بگیریم...خودزنی...
مطمئن باشید خودمان را به آب و آتش می‌زنیم و می آییم...زمین و زمان را به هم می‌زنیم و می آییم...سایت تیوال که هیچ،گیشه را هم بهم میزنیم...میخواهیم کمی شر شویم...یک کم که اشکالی ندارد...تا باشه از این شر بازی ها...نه سر شکستن دارد نه صفر گرفتن...فقط همدلی دارد و همراهی...انقدر که همه صندلیها به چشمانت پر بیایید...ما با دل و قلبمان پرش میکنیم....
دیشب بهم گفتین«بلاخره اینستاگرامی اصیل شدیا خانم رحمانی!» بانو اصیل شدم چون ریشه ام را در صفحه ای محکم کردم که ریشه در عشق و انسانیت داشت...ممنون به خاطر حضور پر مهرتان در میان صفحات بی رحم دنیای مجازی...مرسی از حضور حقیقیتان...بانو می‌آییم تا دوباره دیدار تازه کنیم...می آییم...🌹🌹🌹🌹

#خانم_رحمانی
@chista_yasrebi
#خرید_اینترنتی از تیوال
کلیک روی لینک آبی
من دعوتي عصمت ندارم.من انسانم.نه فرشته.در هر انساني امکان و استعداد گناه هست.اما دل من ميخواهد نور شود.
#سهروردى
#قيام براى نور
#شب
تلاش برای نور
شیخ اشراق
#چيستايثربي
بلیت از تیوال و گیشه تاتر شهر
فردا.دوشنبه.نهم اسفند.6 عصر تا اخرهفته ی بعد
@chista_yasrebi

شما روزی را در نان منحصر نکنید ؛ روزی معرفت ؛ مهم تر است ....

_اینک دستور مرگ تو را میدهیم
_نجات یافتم...مرا از شب نجات میدهید !

#شب
یک مرد در برابر ظلمات جهل
#سهروردی

فردا
تاتر
@#شب
#شب
و باز هم شب


از فردا ؛ آدمهایی به شما معرفی میشوند.ازسهروردی ؛ تا مریلا زارعی و...
در نمایش
#شب
#چیستایثربی
سالن سایه تاتر شهر
خرید :سایت تیوال وگیشه.پنج و نیم حتما تاتر شهر باشید.مبینمتان
مامان ؛ غم چیه؟...
اینکه ....تو هستی و من با خودم ؛ حرف میزنم.96 شد....ده سال بعد اون ماجرا..
برای من 1000 سال گذشت! شب که شد بهت میگم...
#چیستایثربی
فیلم #فروشنده به کارگردانی
#اصغر_فرهادی بهترین
#فیلم_خارجی_اسکار ۲۰۱۷ شناخته شد.
به گزارش ایسنا، اصغر فرهادی برای #دومین_بار سینمای ایران را صاحب جایزه #اسکار کرد. او که پیش از این با فیلم
#جدایی نادر از سیمین توانسته بود، اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی را به دست بیاورد، در هشتاد و نهمین مراسم اسکار توانست با فیلم فروشنده به این جایزه را از آن خود و سینمای ایران کند.
انوشه انصاری که به نمایندگی از اصغر فرهادی در مراسم اسکار حضور یافته بود، هنگام دریافت جایزه به نقل از فرهادی فرمان مهاجرتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا را محکوم کرد و گفت: برای احترام به مردم کشورم در مراسم اسکار شرکت نکردم.
در بیانیه اصغر فرهادی که انصاری آن را خواند، آمده است: «افتخار بزرگی است که برای دومین بار این جایزه با ارزش را دریافت می‌کنم. دوست دارم که از اعضای آکادمی، تهیه‌کنندگام فیلمم و سایر نامزدهای خارجی تشکر کنم. غیبت من به خاطر مردم کشورم و شهروندان ۶ کشور دیگری است که به خاطر قانون غیر انسانی ممنوعیت سفر به آمریکا مورد بی‌احترامی قرار گرفته‌اند.»
پیش از این اصغر فرهادی و ترانه علیدوستی در اعتراض به سیاست‌های مهاجرتی دونالد ترامپ از حضور در اسکار ۲۰۱۷ انصراف داده بود. فرهادی دو ایرانی سرشناس ساکن آمریکا (دکتر فیروز نادری و انوشه انصاری) را به نمایندگی خود روانه این مراسم کرده بود.

#ایسنا
#چیستایثربی
#تبریک
@chista_yasrebi
پیام بازیگر خوب تاتر
#امیر_دلاوری گرامی
به مناسبت افتتاح اجرای تک نفره ی امروز من در سالن سایه...#شب

#شب
#شش_عصر

امروز ورود برای عکاسان آزاد است


#تاترشهر
#سالن_سایه
#خرید_بلیت
:سایت
#تیوال و گیشه
لطفا نیم ساعت زودتر درمحل تاتر شهر ؛ حضور داشته باشید
باتشکر از امیر عزیز
#میبینمتان


#چیستایثربی
@chista_yasrebi
Chista Yasrebi:
@chista_yasrebi


#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_دوم
#چیستایثربی

آن روزها ؛ عقربه های ساعت مثل طناب دار بودند...
تکان تکان می خوردند ؛ اعدامت می کردند ؛...
لهت می کردند ؛...
اما جلو نمی رفتند ؛ زمان نمی گذشت!

محسن را کمتر می دیدم ؛ فقط در پیست اسکیت ؛ سلامی می دادیم و بعد ؛ تکنیک جدیدی...

کم کم ؛ کار به جایی رسید که
می گفت :

دیگه چیزی ندارم بهت یاد بدم ؛ هر چی بلد بودم ؛ یادت دادم.

از این به بعد دیگه ؛ فقط تمرین و تمرین و نگاه کردن به پای قهرمانا و مربیای اسکیت....
فیلم اسکیت حرفه ای زیاد ببین!

گفتم : می دونم ؛ تا همین جاشم ؛ لطف کردی...

نگاهی از سر شانه ؛ به من انداخت و گفت:
لطف !؟
لابد ازدواج کردنم ؛ عین لطف
می دونی !

ولی از دید من ؛ ازدواج کردن ؛ یعنی با هم بزرگ شدن ؛ رشد کردن....این کجاش اشکال داره؟

گفتم : اشکالی نداره محسن...ولی
می دونی آرزوی من همیشه ؛ چی بوده ؟
یه درخت باشم...

ریشه هام توی خاک ؛ شاخه هام پر از میوه...

هر رهگذری که از کنارم می گذره ؛ میوه ای به رایگان بچینه و ببره....مهربونی ؛ دانشی اگه بلدم ؛ کمکی اگه از دستم برمیاد...

تنم که خاکه و خاک میشه...
تا وقتی زنده ام ؛ شاخه هام ؛ میوه باشه ؛ برای رهگذرای گرسنه ای که نیاز دارن...

ازدواج مسئولیت میاره !

گفت : نمی خوام درباره ش حرف بزنم ؛ تا وقتی با خودت به نتیجه نرسیدی ! بلاتکلیفی ...
شایدم اینجوری تظاهر میکنی.شاید خوب میدونی وقت نمیخوای....
جوابت به من ؛ منفیه !

سکوت کردم ؛ گفت :

می خوام برم پیش حامد ؛ حالش خوب نیست.

گفتم : منم باهات میام ؛
گفت : یه موضوع مردونه ست ؛
نمی تونم به تو بگم !

می دونی که دو ماه دیگه ؛ عده ی مریم تموم میشه ؛ و اونا می تونن قانونا ؛ با هم ازدواج کنن.

گفتم : چه قشنگ !

گفت : چیش قشنگه ؟

گفتم : عشقشون !
معلوم نیست کدومشون پیچکه ؛ کدومشون دیوار !

گاهی که حال حامد خیلی بد میشه ؛ فکر می کنم پیچکیه که به دیوار مریم ؛ تکیه کرده...

اما خیلی وقتا ؛ حس می کنم ؛ مریم لطیف و شکننده ست...
باهوشه ؛ ولی ترد و آسیب پذیره !

شاید اونه که به دیوار حامد تکیه کرده...

روز اولی که حامد رو دیدم ؛
نمی شناختمش.
حتی نمی دونستم قهرمان والیباله !
ولی محکم بود و مرد...خیلی استوار و باوقار ! روی همون ویلچر !

فکر کردم چه خوشبخته ؛ زنی که
تکیه گاهش ؛ حتی مردی روی ویلچر باشه ؛ اما تا این حد استوار !

خیلی عشقشون زیباست...
اینکه معلوم نیست کدوم پیچکه ؛ کدوم دیوار ؟!
و جاشون مدام عوض میشه !

جای پیچک و دیوار ؛ ولی هر دو ؛ با هم رشد می کنن.

پیچک نباشه ؛ دیوار هم نیست و برعکس...دیوار با پیچکه که عطر و رنگ و بو داره ؛ وگرنه یه مشت سنگ و خاکه....

گفت : ماچی ؟!
گفتم : محسن جان !...می خواستی بری پیش حامد !

گفت : نه جدی...ما چی !
کدوممون پیچکه ؛ کدوم دیوار ؟

گفتم : ما دو تا ؛ بدبخت تر از اونیم که هیچکدوم پیچک باشیم و دیوار...

هنوز داریم یاد می گیریم محسن !
هنوز داریم امتحان پس میدیم ‌!

گفت : فقط یه سوال ! مطمئن باش حسودی نیست...

اگه من وضع مالی خوبی داشتم ؛ اگه به جای این اتاق اجاره ای ؛ یه خونه ی خوب داشتم...

یا یه مدرک دانشگاه ....
فکر می کردی ؛ اهدافمون نزدیک تر بشه ؟

گفتم : وای محسن ؛ بحث پول و مدرک نیست !
بحث نوع نگاهه !

یه نگاه ممکنه ؛ خیلی سرشار باشه ؛ خیلی بفهمه ؛ ولی طرف درس خونده نباشه !
تو مثل خود من ؛ هنوز خامی !

گفت : اگه خونه داشتم ؛ اونوقت زنم می شدی ؟! مگه نه؟
افت داره ته جنوب شهر ؛ تو یه اتاق ؛ زندگی کردن ؟!

گفتم : فکر می کنی چون جنوب شهر؛ تو یه اتاق ؛ زندگی می کنی ؛ زنت
نمی شم ؟! خدایا !

وای... چقدر بچه ای محسن !
همینه که منو ازت دور می کنه ! به خدا ؛ همین منو ازت دور میکنه...

از یه ور میگی ؛ ازدواج یعنی با هم ؛
رشد کردن ؛ از یه ور بحث پول و مدرکو وسط میکشی ؟!...
همین منو ازت دور می کنه محسن ! ....بزرگ شو ! بزرگ شو !


#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_دوم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

کانال رسمی
@chista_yasrebi

http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@Chista_Yasrebi

#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_سوم
#چیستایثربی

محسن فکر میکرد ؛ زندگی در یک اتاق ته شهر ؛ برای من فاجعه است....

گفتم : تو نمی دونی من تو چه شرایطی زندگی کردم !

گفت : پس تو چی می خوای از یه مرد؟!

گفتم : همین که گفتم ؛ پیچک و دیوار!
بدون هم ؛ یه چیزی کم دارن !

گاهی این ؛ سر روی شونه ی اون ؛ میذاره و گاهی اون ؛ سر روی
شونه ی این !

محسن گفت : چه جوری اینو باید بهت ثابت کرد ؟
گفتم : ثابت کردنی نیست...به وقتش ؛ خودش ثابت میشه.

گفت : باید برم پیش حامد ؛...رفت...
روی زمین نشسته بودم ؛ ساندویچ
می خوردم.


پشت سرم ؛ چند مربی با هم حرف
می زدند ؛ حواسشان به من ؛ در آنسوی نرده ها نبود !

یکی شان گفت : محسن ؛ از وقتی این دختر رو دیده ؛ دل به کار نمیده....

تو مسابقات قهرمانی اسکیت ؛ اول می شد ؛...
انصراف داده ابله !

اون یکی گفت : چرا ؟!
دختره ؛ جوابش کرده ؟...
پس یه دخترم پیدا شد که به آقا محسن ما ؛ بگه نه !...
ایول !


یکی دیگرشان گفت : دختره یه جور خاصیه ؛ نه خوشگله اونجوری ؛ نه تیپ میزنه ! ... انگار فقط می خواد بهترین باشه !

محسن یا هرکس دیگه ای ؛ مربیش بود ؛ براش فرقی نمی کرد ؛...عشق رو ؛ تو رفتار این دختر ؛ من نمی بینم والله....

دوست دختر من ؛ اگه یه ربع ؛ فقط یه ربع ؛ از من ؛ بی خبر باشه ؛ بیست بار زنگ می زنه !

اما این دختر ؛ مانا ؛ تو تموم مدتی که تو پیست اسکیته ؛ محسن با بقیه ی مربیا ، براش یکیه !

فقط میخواد از همه یاد بگیره ! بیچاره محسن ؛ سر کاره ؛ بنده خدا !.....

یکی دیگرشان گفت :
چه بی حسه این دختر !..... تمام پارک ؛ آخر شب میان ؛ شیرین کاری و اسکیت بازی محسنو ببینن!

اولی گفت : ما که نمی دونیم بچه ها ؛ شاید دختره ؛ یکی دیگه رو دوست داره...

هرچی هست ؛ محسن که بچه های کارناوالو ؛ انقدر آدم کرد ؛ خودش تو بد مخمصه ای افتاده طفلی !

عشق یه طرفه ؛ مثل سگ هار ؛ آدمو گاز می گیره !

ساندویچ در گلویم گرفت ؛ ولی جلوی خودم را گرفتم ؛ سرفه نکردم تا متوجه من نشوند !

اتاقی در جنوب شهر !...
مسخره بود !...چنین چیزی مانع ازدواج من نمی شد...نه ! هرگز !

ناگهان یادم افتاد ؛ روز اولی که محسن را دیدم ؛ فکر کردم ؛ چه جوون خوشتیپه !
باشخصیت هم هست !

چه چیزی ؛ مرا از او دور می کرد !
می دانستم ؛...
می دانستم چه چیزی مرا می راند ! مرا فراری می داد....

درختی بودم ؛ ریشه در خاک...

اما هنوز میوه ای نداده بودم ؛ هیچ کار مهمی در زندگی نکرده بودم !

سختی زیاد کشیده بودم ؛ درس زیاد خوانده بودم ؛ اما میوه هایم کو ؟!...
بار زحمت هایم ؛ کجا به دست مردم
می رسید ؟

هنوز برای ازدواج ؛ زود بود! ...


یک بار ؛ فقط یک بار ؛ اگر میوه
می دادم ؛ بعد از آن می توانستم ؛ به پیشنهاد محسن فکر کنم ؛

نه اینکه فکر نکرده باشم ؛ به طور حسی ؛ فکر کنم...

هر چه بود ؛ حس من به محسن ؛ آن حس عاشقانه ای نبود ؛ که محسن به من داشت....

به خانه رفتم.
مریم ؛ در خانه ی ما ؛ گریه می کرد.

گفتم : چی شده ؟!
گفت : دقیقا یه ماه و نیم مونده ؛ تا...

گفتم : می دونم ؛ بعدش ؛ انشالله ازدواج می کنی گلم دیگه...
گریه نداره !

گفت : دکتر گفته ؛ حامد داره کاملا فلج میشه.

گفتم : اگه بشه ؛...تو ؛ باز زنش
می شی؟!

گفت : معلومه ! همه ی عمر ؛ مثل کنیز ؛ کنارش می شینم ؛...

مثل داستان سنگ صبور ؛ هر شب ؛ یه قصه ؛ براش میگم و یه سوزن ؛ از تنش در میارم ؛...

تا اینکه ؛ تموم سوزن هایی رو که
بی حسش کرده ؛ از تنش در بیاد !
طلسم این سنگ شدن قهرمان من ؛ باطل شه !

گفتم : پس چرا گریه می کنی ؟!

گفت : چون ازدواجم ؛ داره نزدیک میشه !
این گریه ی خوشحالیه !

برای اولین بار در عمرم ؛ به حال کسی غبطه خوردم !...

مریم عاشق بود...حامد ، عاشق بود !

پیچک و دیوار ؛ به هم جان می دادند ؛ با هم نفس می کشیدند ؛ روحشان ؛
در هم پیچیده بود ؛ عطرشان ؛ یکی بود....

پایین رفتم.

محسن را صدا زدم ؛ گفتم :
محسن!

ببین..بیا با من مسابقه ی اسکیت بده !
چهره اش درهم رفت...

طوری که انگار وحشتناکترین خبر دنیا را شنیده باشد! ...


هر کی برنده شد ؛ شرط میذاره که چی می خواد ! اون یکی هم باید قبول کنه.....


#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی_و_سوم
#چیستا_یثربی

#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی

هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.

#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2

کانال رسمی
@chista_yasrebi

http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ