Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
@chista_yasrebi
یک پاسگاه مرزی در #بانه_کردستان زیر بارش برف شدید ؛ مدفون شد....
من که تا حالا این همه برف و به این ارتفاع ؛ جایی ندیده بودم....
یک پاسگاه مرزی در #بانه_کردستان زیر بارش برف شدید ؛ مدفون شد....
من که تا حالا این همه برف و به این ارتفاع ؛ جایی ندیده بودم....
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
من عروسم ؛
بی لباس عروس...
عروس برف !
عروس تمام درختان زمستان زده ؛
عروس تنهایی ؛
عروس تمام چشمهای منتظری که ؛
قصه هایم را میخوانند ؛
من عروسم ؛
عروس تنهای کلمات
عروس شما !
#چیستایثربی
بی لباس عروس...
عروس برف !
عروس تمام درختان زمستان زده ؛
عروس تنهایی ؛
عروس تمام چشمهای منتظری که ؛
قصه هایم را میخوانند ؛
من عروسم ؛
عروس تنهای کلمات
عروس شما !
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
مثل بلاک شده های بی دلیل ؛
از دور نگاهت میکنم ؛
شاید دیگر حرفی نمانده !
بلاک ....مثل شلیک تند گلوله....
#چیستایثربی
مثل بلاک شده های بی دلیل ؛
از دور نگاهت میکنم ؛
شاید دیگر حرفی نمانده !
بلاک ....مثل شلیک تند گلوله....
#چیستایثربی
و رمان میخوانیم برای همین.....
برای همین بحث داغ
#ازدواج که بین شما برای بخش 30
#خواب_گل_سرخ
در پیج اصلی من ؛ راه افتاده است....
و هر کدام از منظر خود ؛ چه دلایل خوبی می آورید!
رمان میخوانیم برای همین...
که فکر کنیم طور دیگری هم میشود زندگی کرد....
ممنون از مشارکت همه در
#دور_هم_خوانی_قصه و همیاری تان
درپیج
آدرس پیج رسمی من
Yasrebi_chistaاینستاگرام
#چیستایثربی
برای همین بحث داغ
#ازدواج که بین شما برای بخش 30
#خواب_گل_سرخ
در پیج اصلی من ؛ راه افتاده است....
و هر کدام از منظر خود ؛ چه دلایل خوبی می آورید!
رمان میخوانیم برای همین...
که فکر کنیم طور دیگری هم میشود زندگی کرد....
ممنون از مشارکت همه در
#دور_هم_خوانی_قصه و همیاری تان
درپیج
آدرس پیج رسمی من
Yasrebi_chistaاینستاگرام
#چیستایثربی
@chista_yasrebi
میخواهی برو !
آنفالو...
اینجا خانه ی تو نیست.....
خانه ی دل است....
هر کس که دل درد دارد ؛
حتما که دل ندارد !
آن دل با این دل ؛ یکی نیست....
برو !
اینجا خانه ی تو نیست !
#چیستایثربی
میخواهی برو !
آنفالو...
اینجا خانه ی تو نیست.....
خانه ی دل است....
هر کس که دل درد دارد ؛
حتما که دل ندارد !
آن دل با این دل ؛ یکی نیست....
برو !
اینجا خانه ی تو نیست !
#چیستایثربی
Forwarded from چیستایثربی کانال رسمی
@chista_yasrebi
قصد توهین ندارم...ولی بابا؛ هر کی که از آدم خواستگاری کرد؛ که آدم نمیره زنش بشه! باید شرایطو دید!
حالا بهت برنخوره...شوهر من؛ باید اول پدر مناسبی برای بچه م باشه!
#خواب_گل_سرخ_30
قصد توهین ندارم...ولی بابا؛ هر کی که از آدم خواستگاری کرد؛ که آدم نمیره زنش بشه! باید شرایطو دید!
حالا بهت برنخوره...شوهر من؛ باید اول پدر مناسبی برای بچه م باشه!
#خواب_گل_سرخ_30
@chista_yasrebi
من
#چیستایثربی نیستم!
من
#او_یکزن
هستم!
بزودی کتاب
#عاشقانه_اجتماعی
#او_یکزن
در دستان شما....
#بزودی !
من
#چیستایثربی نیستم!
من
#او_یکزن
هستم!
بزودی کتاب
#عاشقانه_اجتماعی
#او_یکزن
در دستان شما....
#بزودی !
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی
#چیستایثربی
محسن گفت : اومدم با تمام قلبم ؛ ازت خواستگاری کنم ؛ خودت اینو می دونی !
از همون لحظه ی اولی که دیدمت ، می دونستی که احساسم به تو متفاوته...
انگار ؛ با همه دنیا فرق داشتی ؛ چیزی در تو بود که منو به طرف خودش جلب می کرد...
حالا می فهمم این ؛ یه حس لحظه ای نبود ؛ هوس هم نبود ؛...
تو با دیگران فرق داری...
تو ؛ از کنار هیچ کس و هیچ چیز ؛
بی تفاوت نمی گذری....
گفتم : صبر کن محسن !...
من ازت ممنونم که انقدر ؛ منو آدم خوبی
می بینی...ولی من ؛ این حسو به تو ندارم.
گفت : یعنی چی ؟!
گفتم : ببخشید اینجور صریح میگم ؛...
ولی آدم ؛ به هر کسی که ازش تقاضای ازدواج کنه ؛ نمی تونه بگه بله !
می تونه ؟!
محسن گفت : فکر می کردم این حس ؛
دو طرفه ست !
گفتم : دوطرفه شاید ! ولی از طرف من بیشتر ؛ حس احترامه...
حس من به تو ؛ احترام و امنیته...
هر وقت میای ؛ فکر می کنم که امنیت ؛ بالا میره.
بذار من یه کم فکر کنم ؛ ببینم این احترام می تونه ؛ زمانی به عشق تبدیل بشه ؟
به اون عشق آرمانی ؛ که من همیشه تو ذهنم داشتم ؟
محسن تعجب کرد !
گفت : عشق آرمانی ؟!
اینجور عشقا ؛ فقط تو کتاباست...
ما توی قصه زندگی نمی کنیم مانا جان !...
عشق آرمانی ؛ یعنی چی ؟!
ببین ! اینکه من ؛ تو رو دوست داشته باشم و تو هم ؛ منو دوست داشته باشی ؛ همین ؛ برای یه عمر کافیه !
گفتم : نه...
ببخشید ؛ به نظر من شوهر آدم ؛ اول باید پدر خوبی برای بچه م باشه.
قراره یه عمر کنارش باشم ؛ باید باعث رشد هم بشیم ؛ و مهم تر از همه ؛ الگوی بچه ی من باشه...
بتونم برای اون ؛ مثالش بزنم !
محسن گفت : یعنی من ؛ اون آدم نیستم ؟!
گفتم : تو داری تمام تلاشتو می کنی ؛ ولی من فکر می کنم ؛ فقط بعضی از بخش های وجودت رو پرورش دادی...
من مطمئنم که تو ؛ توی رفاقت و ورزش عالی هستی ؛ ولی مطمئن نیستم که ما حرف مشترک زیادی داشته باشیم !...
گفت : مطمئن نیستی ؟!...چرا ؟!
چون دانشگاهو ول کردم ؟
گفتم : نه ؛ من نمیگم فقط دانشگاه مهمه !
گفت : پس برای چی این حرفو زدی ؟!
من چه فرقی با تو دارم ؟
مثلا ؛ چون اندازه ی تو کتاب نمی خونم ؟!
یا چون اهل حرف زدن نیستم ؟
گفتم : خب اینا مهمه ؛ نه ؟!
گفت : نه !...
آدما می تونن با هم فرق داشته باشن ؛ ولی عاشق هم و خوشبخت باشن !
گفتم : ببین ؛ حس آدما به هم از همین جاها شروع می شه...
از حس ها و نگاه های مشترک...
ما زیاد ؛ حس مشترکی نداریم...من این مدت متوجه شدم.
گفت : مرسی ! جوابمو گرفتم !
گفتم : نه ؛ این جواب آخر من نیست !...
یه کم به من مهلت بده !
گفت : من فکر می کنم جواب آخرت بود ؛...
حتما روش فکر کرده بودی که الان انقدر آماده ؛ جواب دادی ؛...
وگرنه انقدر همه چیز برات ؛ حل و فصل شده نبود !
گفتم : وقت می خوام...
گفت : تو با حامد مشترکات داری ! درسته ؟!
اونم ورزشکاره ؛ ولی کتاب می خونه...
شاید مثل تو مطالعه نداشته باشه ؛ ولی بلده خیلی خوب حرف بزنه ؛...
اتفاقات روز جهانو می شناسه.
من فکر می کنم مشترکات تو با اون ؛ خیلی بیشتره !
دوسش داری ؟
گفتم :چه ربطی داره ؟ چرا پای حامد رو کشیدی وسط ؟
ببین ؛ ازدواج ؛ زمین خوردن توی اسکیت نیستا....زمین بخوری ؛ دیگه راحت بلند
نمی شی !....میفهمی که!...
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
کانال رسمی
@chista_yasrebi
http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
#قسمت_سی
#چیستایثربی
محسن گفت : اومدم با تمام قلبم ؛ ازت خواستگاری کنم ؛ خودت اینو می دونی !
از همون لحظه ی اولی که دیدمت ، می دونستی که احساسم به تو متفاوته...
انگار ؛ با همه دنیا فرق داشتی ؛ چیزی در تو بود که منو به طرف خودش جلب می کرد...
حالا می فهمم این ؛ یه حس لحظه ای نبود ؛ هوس هم نبود ؛...
تو با دیگران فرق داری...
تو ؛ از کنار هیچ کس و هیچ چیز ؛
بی تفاوت نمی گذری....
گفتم : صبر کن محسن !...
من ازت ممنونم که انقدر ؛ منو آدم خوبی
می بینی...ولی من ؛ این حسو به تو ندارم.
گفت : یعنی چی ؟!
گفتم : ببخشید اینجور صریح میگم ؛...
ولی آدم ؛ به هر کسی که ازش تقاضای ازدواج کنه ؛ نمی تونه بگه بله !
می تونه ؟!
محسن گفت : فکر می کردم این حس ؛
دو طرفه ست !
گفتم : دوطرفه شاید ! ولی از طرف من بیشتر ؛ حس احترامه...
حس من به تو ؛ احترام و امنیته...
هر وقت میای ؛ فکر می کنم که امنیت ؛ بالا میره.
بذار من یه کم فکر کنم ؛ ببینم این احترام می تونه ؛ زمانی به عشق تبدیل بشه ؟
به اون عشق آرمانی ؛ که من همیشه تو ذهنم داشتم ؟
محسن تعجب کرد !
گفت : عشق آرمانی ؟!
اینجور عشقا ؛ فقط تو کتاباست...
ما توی قصه زندگی نمی کنیم مانا جان !...
عشق آرمانی ؛ یعنی چی ؟!
ببین ! اینکه من ؛ تو رو دوست داشته باشم و تو هم ؛ منو دوست داشته باشی ؛ همین ؛ برای یه عمر کافیه !
گفتم : نه...
ببخشید ؛ به نظر من شوهر آدم ؛ اول باید پدر خوبی برای بچه م باشه.
قراره یه عمر کنارش باشم ؛ باید باعث رشد هم بشیم ؛ و مهم تر از همه ؛ الگوی بچه ی من باشه...
بتونم برای اون ؛ مثالش بزنم !
محسن گفت : یعنی من ؛ اون آدم نیستم ؟!
گفتم : تو داری تمام تلاشتو می کنی ؛ ولی من فکر می کنم ؛ فقط بعضی از بخش های وجودت رو پرورش دادی...
من مطمئنم که تو ؛ توی رفاقت و ورزش عالی هستی ؛ ولی مطمئن نیستم که ما حرف مشترک زیادی داشته باشیم !...
گفت : مطمئن نیستی ؟!...چرا ؟!
چون دانشگاهو ول کردم ؟
گفتم : نه ؛ من نمیگم فقط دانشگاه مهمه !
گفت : پس برای چی این حرفو زدی ؟!
من چه فرقی با تو دارم ؟
مثلا ؛ چون اندازه ی تو کتاب نمی خونم ؟!
یا چون اهل حرف زدن نیستم ؟
گفتم : خب اینا مهمه ؛ نه ؟!
گفت : نه !...
آدما می تونن با هم فرق داشته باشن ؛ ولی عاشق هم و خوشبخت باشن !
گفتم : ببین ؛ حس آدما به هم از همین جاها شروع می شه...
از حس ها و نگاه های مشترک...
ما زیاد ؛ حس مشترکی نداریم...من این مدت متوجه شدم.
گفت : مرسی ! جوابمو گرفتم !
گفتم : نه ؛ این جواب آخر من نیست !...
یه کم به من مهلت بده !
گفت : من فکر می کنم جواب آخرت بود ؛...
حتما روش فکر کرده بودی که الان انقدر آماده ؛ جواب دادی ؛...
وگرنه انقدر همه چیز برات ؛ حل و فصل شده نبود !
گفتم : وقت می خوام...
گفت : تو با حامد مشترکات داری ! درسته ؟!
اونم ورزشکاره ؛ ولی کتاب می خونه...
شاید مثل تو مطالعه نداشته باشه ؛ ولی بلده خیلی خوب حرف بزنه ؛...
اتفاقات روز جهانو می شناسه.
من فکر می کنم مشترکات تو با اون ؛ خیلی بیشتره !
دوسش داری ؟
گفتم :چه ربطی داره ؟ چرا پای حامد رو کشیدی وسط ؟
ببین ؛ ازدواج ؛ زمین خوردن توی اسکیت نیستا....زمین بخوری ؛ دیگه راحت بلند
نمی شی !....میفهمی که!...
#خواب_گل_سرخ
#قسمت_سی
#چیستا_یثربی
#داستان
#پاورقی_اینستاگرامی
هرگونه اشتراک یا برداشت از این داستان ؛ منوط به ذکر #نام_نویسنده است.
#کانال_قصه_چیستایثربی
@chista_2
کانال رسمی
@chista_yasrebi
http://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ