چیستایثربی کانال رسمی
6.64K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@Chista_Yasrebi
#میخک_سفید
#چیستایثربی
#داستان_کوتاه
هدیه در اولین شب این ماه...به فالورها و دوستان عزیزم....حتی اگر نشناسمشان.....



#کپی_فقط_با_ذکر_نام......#لطفا....ممنونم

یکی از شاگردای من ؛ همیشه برام میخک سفید میاورد و لای کتابهام میذاشت. دختر مهربونی بود؛ اما نمیدونستم چرا میخک سفید؟ روم هم نمیشد بپرسم....فکر کردم لازم باشه خودش حرف میزنه؛ یه روزگفت: میتونم به شما اعتماد کنم؟
گفتم:البته !گفت:میدونید؛روز تدفین پدرم ؛من و مادرم؛ خیلی تنها بودیم؛ یکی از آقایون جوونی که مسول شستن میت بود؛ دلش به حال من و مادر و همسایه مون که فقط سه تا زن برای تشییع پدر بودیم؛ سوخت؛ خودش و دوستش ؛ با اجازه ی مادرم ؛ جنازه رو حمل کردن و برای نماز و مزاربردن ؛ بعد هم تا آخر مراسم ؛ کمی دورتر ایستادن؛ فاتحه خوندن؛ تسلیت گفتن و رفتن؛ ....

بعد از اون؛ هر وقت به بهشت زهرا میرم ؛ یه شاخه میخک سفید ؛ روی قبر باباست! من معمولا جمعه ها میرم ؛ ولی گاهی عمدا ؛ روز دیگه هم رفتم و همیشه یه شاخه گل میخک تازه روی سنگ مزار پدر بوده ! .... نمیدونم یعنی چی واقعا ؟ !

گفتم: یه پیامه.... گفت: یعنی یکی ؛ دلش برای بیکسی پدرم سوخته؟!

گفتم"حالا... پیام هرچی میتونه باشه! راستی چرا برای من میاریشون؟!

لبخند زد و گفت: پیامه!

چون مثل مادر؛ دوستتون دارم و راستش ؛ هنوز به مادرم نگفتم...

یعنی نمیدونم چطوری بگم که توی این وضعیت ؛ حساس نشه !
گفتم: فعلا نگو ! این بار یک کاغذ ببر و روش بنویس : این گل تقدیم به کسی که گل میاره!....لیلا مفتاح.
گلم بذار رو نامه و برو !

گفت: بد نیست؟ پررویی نیست؟!

گفتم: ادبه! و یه پیامه!

گفت: وای....مگه مزار بابای طفلی من ؛ گوشیه؟ هی باش پیام میدیم؟! خندیدم....او هم خندید... بعد از مدتها ؛ شاید...


شنبه بعدش ؛ حس کردم چقدر زیبا شده امروز! انگار غبار غم ؛ از صورتش رفته بود و چشماش میدرخشید.

تو دلم گفتم : زیبا شدن ؛ خودش یه
#پیامه.... زنگ خورد.


گفتم: خب؟!
با هیجان گفت: نامه رو گذاشتم ؛ زود رفتم ؛ دنبالم دوید؛ از خجالت زمین رو نگاه میکرد ؛ وقتی فامیلمو صدا کرد! ؛ بعد عینکش رو صاف کرد؛ گل و نامه تو دستش بود ؛ گفت: سلام؛ اینو جا گذاشتید!

همون جوون مرده شورخونه بود ! تعجب کردم با شلوار جین سر کار اومده بود!

گفتم:
جانذاشتم! هدیه گرفتم و هدیه ش دادم ؛ از طرف پدر خدا بیامرزم!

گفت:شاید پدر خدا بیامرزتون راضی نباشن ؛ منطورم اینه شاید نخوان ؛ هدیه ش به یه جوون مرده شور برسه!

گفتم: پدر من راضیه! میشناسمش؛ مگر اون جوون ؛ این هدیه رو نخواد !
گفت:کار دوممه ؛ دانشجوی ادبیاتم ؛ هنوز شغلی پیدا نکردم ؛ نمیخوام و نمیتونم از پدرم خرجی بگیرم ! یه روز ؛ خیلی دلم گرفته بود؛ اومدم اینجا....دیدم چه صفایی داره شستن میت!

مثل آخرین حموم دامادی برای خداحافظی با دنیاست ؛ باخوبیها و بدیهاش ؛ و بعد ؛ مثل بذر یه گیاه تو پارچه ؛ به خاک تحویل داده میشی؛ تا جوونه بزنی! آفتاب و بارون بیاد ؛ سبز بشی و روحت به نور برسه....

یه مدت ؛ داوطلبی کمکشون کردم ؛ دیدن دستم تنده و درآمدی هم ندارم ؛ خودشون پیشنهاد کار دادن؛ سه روز دانشگام ؛ سه روز اینجا !

به دوستم سپردم روزایی که من نیستم ؛ اون گل بذاره رو مزار پدر خدا بیامرزتون. شیفتی کار دل میکنیم... تا گل تن سیر کنیم....چه کنیم؟
گفتم :میخکا؟! از کجا میاد؟

گفت:

چیزی که اینجا زیاده گله...
انقدر که نمیدونیم باشون چیکارکنیم ؛ گفتم : و این هدیه ؛ برای منه یا پدرم؟!

گفت: ناراحت شدین گل میت بتون دادم؟

گفتم: برای کیه؟ گفت: پیامه! اجازه از یه پدر برای دخترش!


گفتم:چرا میخک؟! اینجا گلای زیادی میاد...رز ؛ گلایول...
گفت: میخک ؛ مثل قلبه ؛ لایه لایه ؛ پر از درد عشق و صداقت....دردشم ببینی ؛ چون بوی خاصی نداره ؛ عشقشو نمیبینی !
یه جور غریب افتاده این گل! ....مثل بعضی آدما... یا بعضی شغلا...

لپهای لیلا گل انداخت...زمین را نگاه کرد ؛ خجالت کشیده بود...

گفتم: دیدی مزار پدرت هم ؛ به خواست خدا ؛ محل پیامه؟!



#چیستایثربی
#داستان_کوتاه
#میخک_سفید


هر گونه #اشتراک_گذاری لطفا با ذکر نام نویسنده..سپاس
هدیه ی ویژه کانال و اینستاگرام
#چیستایثربی

برای شروع این ماه #پر_طپش...
#یا_علی
#چیستا

@Chista_Yasrebi


https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
Forwarded from Deleted Account
@Chista_Yasrebi
با حضور سیما وزیرنیا، چیستا یثربی و منصوره نیکو گفتار «شعر و کودکی» قیصر امین پور نقد می شود
http://www.ghatreh.com/news/nn779387/%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%A7-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7-%DB%8C%D8%AB%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%B5%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%86%DB%8C%DA%A9%D9%88-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C




این خبر تقریبا ؛ متعلق به نه سال پیش است! فقط خواستم بگویم از طرف خود استادم ؛
#دکتر_قیصر_امین_پور ؛ افتخار داشتم یکی از منتقدان اخرین کتاب ایشان ؛ در شهر کتاب مرکزی باشم ؛ دعوت من صرفا از سمت ایشان بود و نه شهر کتاب ! .....

افتخار بزرگی که هرگز فراموش نمیکنم و تلفن #دعوت_ایشان_از_من ؛ به عنوان منتقد آثار خودشان !!! باعث #مباهات من بود و هست....

شبکه چهار سیما نیز تا به حال چندین بار آن جلسه ی نقد و بررسی را پخش کرده است.

این آخرین دیدار من با استادم بود و بانو و دختر گرامی شان نیز ؛ در جلسه ؛ حضور داشتند.........آنقدر خاطره ی خوبی بود که نمیخواهم آن را با دنیایی عوض کنم؛ تو میدانی استاد....مطمینم که مثل همیشه ؛ همه چیز را میدانی.....

او #زنده_است و از ما زنده تر.....چون شعرش ؛ در رگ برگ حیات جاری است.....و مگر شاعران راستین میمیرند ؟!



#قیصر_همیشه_زنده_است

و چه افتخاری بود برای من ؛ که یکی از منتقدین و تحلیل گران #آخرین_کتاب_ایشان باشم و دعوت از سمت خود ایشان باشد! نه شهر کتاب مرکزی یا هر ارگان دیگر....

استادم #دعوتم کرده بود!

کجا بودیم و به کجا رسیدیم ! ...


استاد...من عوض نشدم...من همان
#چیستای_ساده_دلی هستم که شما از هفده ساگی من میشناختید....و شما هم ؛
#قیصر_همیشه_جوان_و_قدرتمند_شعر_ایرانید.

#حالا_و_همیشه !

نمادی از خلاقیت ؛ شاعرانگی و انسانیت به تمام معنا
#چیستایثربی
#یاد_استاد
@Chista_Yasrebi

. https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ
@chista_yasrebi تو جلو میایی_من عقب میروم_خیلی هم جلو نیا ! __پشت من دیوار نیست__از جهان به بیرون پرت میشوم
#چیستایثربی
#مونولوگی از
نمایش
محاله که فکر کنید اینطوری هم ممکنه بشه
#نویسنده :
#چیستایثربی

برنده ی جایزه ی اول نمایشنامه نویسی در جشنواره ی گفتگوی تمدنها
و جایزه ی بهترین بازیگر زن در
#فجر 82
#سیما_تیرانداز

کتاب با مقدمه ای از استاد :

#محمود_دولت_آبادی
#چاپ_سوم
#نشر_قطره
#بزودی
نام اصلی کتاب شامل دو نمایش
#هتل_عروس
عروسک مو قرمز که به من دادی ؛
میخندد ؛ همیشه میخندد؛

به من ؛
به فاجعه ؛
به صبح ؛
به یوگا ؛
به گریپ فروت ؛
به روزنامه ؛
به عکسهای دیوار ؛
به شب ؛
به کرم زیر چشم ؛


کودکی که به من دادی ؛ هرگز نخندید ؛
هرگز نگریید ؛ او میخندد ؛ همیشه میخندد ؛

عروسک مو قرمز که به من دادی... #طاهره_صفار_زاده .
1315_1387

#شاعر؛ پژوهشگر؛ مدرس و
#مترجم_قرآن_کریم

شعر او حدیث نفس زمان خود است...بسیاری از اشعار او وحشت و فاجعه ی زمانه را ؛ به زیبایی و گاهی با شوک برانگیزی ؛ به تصویر میکشند....

#چیستایثربی
یکی از اشعار مورد علاقه ام



#ادبیات_معاصر_ایران
@Chista_Yasrebi
#درد و صندوق
#قرض_الحسنه_در_پیج_اینستاگرام_من

داشتم صفحه ی یکی از بازیگران این روزها ؛ کم کار سینما را ؛ تصادفی میدیدم ؛ که در سرچ اینستا ؛ ناگهانی پیدا
شد ؛ لباسش شبیه لباسهای ما نبود! شبیه لباس شب جشن #سیندرلا بود...یا لباس #اسکارلت_اوهارا ! تا اینجایش مهم نیست ؛
آمدم از پست بگذرم ؛ که متوجه دعوای شدید طرفداران و مخالفان ؛ در زیر پست شدم! تعجب کردم! .مگر پوشیدن لباس سیندرلایی ؛ آن همه کامنت ؛ لازم داشت؟
و دیدم زیر دعوا برسر این است که اول این لباس را #ترانه پوشیده یا این خانم ؛ که بازیگر کم کاری است این روزها !!!....

همه به هم ناسزا میگفتند ...اما در این میان ؛ چیزی ؛ توجهم را جلب کرد! حدود ده کامنت ؛ یاهشت کامنت یکبار ، کامنتی از سوی دختر و یا شاید خانمی جوان ؛ تکرار میشد!


مینوشت : دارم دو ماهه از درد دندون میمیرم....پول ندارم برم دندونپرشکی !


واقعا چه میتوان گفت؟! دلم به درد آمد ؛ نه برای لباسی که احتمالا چند میلیون بود و دعوا بر سر این بود که چه کسی ؛ اول آن را پوشیده است؟ و حق با ترانه بود یا آن بازیگر پولدار
دیگر؟


دلم برای کامتتهای این خانم جوان سوخت...که اصلا کسی به او توجه نمیکرد!.... انگار اصلا
#وجود_نداشت !

حتی یک نفر هم جوابش را نداده بود! در صفحه ی خودم ؛
#هرگز این اتفاق نمیافتد.دوستان به هم؛ جواب میدهند...
یادم است ؛ نیمه شبی ؛ از شبهای نوشتن داستان ؛ خانمی در پیج من ؛ سراسیمه از بقیه کمک میخواست! چون خانم دیگری در روستا زایمان داشت و دکتر بهداری نبود!
و دوستان او را همه گونه راهنمایی کردند !


کاش درهر شهری یک
#خیریه_ی_پزشکی وجود داشته باشد ؛ به عنوان زکات دانش پزشکان... که افراد بی بضاعت ؛ از درد به خود نپیچند و نمیرند ! کافیست هر پزشک عزیز داوطلب ؛ فقط هفته ای ؛ دو یا سه ساعت خود را ؛ به آن درمانگاه خیریه ؛ اختصاص دهد...همانطور که من روانشناس باید چنین کنم !....میدانید چه اجر عظیمی دارد ؛ رفع دردهای دیگران؟
دعوا سر لباس سبز پف دار ترانه و آن خانم بازیگر دیگر ؛ همچنان ادامه داشت که دیدم خانم جوان خسته شد و دیگر کامنتی ننوشت! ...

شاید از درد دندان ؛ شاید از دیده و #شنیده_نشدن ! شاید از شکستن
#عزت_نفس و شاید برای اینکه میدانست فایده ای ندارد !

کسی کمکی نخواهد کرد ؛ حتی در حد یک کلام یا همدردی ساده !...کسی نخواهد خواند؛ کسی نخواهد پرسید !

جریان لباس گران دو بازیگر ؛ برایشان مهمتر است !....کسی او را از درد ؛ رهایی نخواهد بخشید! کسی نخواهد آمد!...کسی که مثل هیچکس نیست ؛ کجاست؟! و آن دختر جوان ؛ امشب هم با درد کشنده ی دندان ؛ تا صبح بیدار است؛ و من چون اطرافیان عزیزم ؛ تحت پوشش #بیمه_نیستند ؛ خوب میدانم چه میکشد ! و تازه بسیاری از دندانپزشکان ؛ بیمه را قبول نمیکنند !....و من از خودم ؛ به عنوان یک انسان شرم دارم !
کاش #صندوق_قرض_الحسنه_ای ؛ زیر نظر چند بانو و آقای نیکو کار محترم #فالور ؛ در این پیج راه میانداختیم ؛ تا گاهی به داد هم برسیم! البته با شناسایی و تحقیق اولیه که مطمین باشیم سوء استفاده ای در کار نیست!...میخندید؟! اما جدی میگویم! درد دندان ؛ اصلا شوخی ندارد!...

#چیستایثربی
#درد
#پیشنهادی_برای_پیج_اینستاگرام
عکس این پست در پیج
#اینستاگرام_چیستایثربی
من و دوست بازیگرم ؛ مهناز غمخوار....
#پشت_صحنه

@Chista_Yasrebi

https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBpRODaZIHG-jQ