چیستایثربی کانال رسمی
6.62K subscribers
6.03K photos
1.27K videos
56 files
2.12K links
این تنها #کانال_رسمی من #چیستایثربی ، نویسنده و کارگردان است. هرکانال دیگری به اسم من؛ جعلیست! مگر اعلام از سمت خودم باشد/افرادی که فقط خواهان
#قصه های منند، کانال چیستا_دو را دنبال کنند.



@chistaa_2
Download Telegram
@Chista_Yasrebi


تفسیر #عتیق_نیشابوری از قربانی کردن #اسماعیل:

#قصه_ذبح_اسماعیل

وقتی این مطلب زا میخواندم ؛ دیدم چقدر این مراسم ؛ شبیه فیلم یا تاتر توصیف شده است....


ابراهیم اسماعیل را گفت:

«ای پسرک، من به خواب دیدم که تو را گلو باز می‌بُریدمی. بنگر تا چه بینی و چه خواهی کرد: جَزَع یا صبر.»


در اَخبار است که چون ابراهیم آن خواب بدید، دیگر روز مادرِ اسماعیل را گفت که :

«او را بیارای - که مهمانِ دوستی خواهم رفت.»
هاجَر او را جامعه نو پوشانید و موی او را شانه کرد و سُرمه کشید و از پیِ ابراهیم کرد.
ابلیس آمد و هاجَر را گفت: «ای نادان، ابراهیم پسرت را می‌بَرَد تا بکُشد.»



هاجر گفت: «ابراهیم نه آن پدری ست که فرزند را بکُشد.»



ابلیس گفت : «وی می‌گوید که خدای فرموده است.»
هاجَر گفت: «اگر خدای فرموده است، تن و جانِ فرزندِ من فِدایِ فرمانِ خدای باد!»



ابلیس از او نومید گشت، از پسِ اسماعیل بدوید، گفت «ای نادان، پدر تو را به کُشتن می‌بَرَد.»
وی گفت: «پدرِ من از آن مهربان‌تر است که چنین کند.»
گفت: «وی چنین دعوی کند که مرا خدای فرموده.»



اسماعیل گفت «هزار جانِ من فِدایِ فرمانِ خدای باد!»


ابراهیم او را می‌بُرد تا آنجا که قُربانگاه است. پس خوابِ خویش او را بگفت.

گفت «یا پدر، بکُن هرچه تو را فرموده‌اند - که یابی مرا، اگر خدای خواهد، از شکیبایان.»

پس اسماعیل گفت :


«ای پدر، تو را به سه چیز وصیّت کنم: یکی آن که مرا دست و پای سخت ببندی، نباید که در حَرَّتِ مگر دست یا پای باز زنم، قطره‌ای از خون من بر تو آید، آن بی‌حُرمتی بُوَد. دیگر آن که مرا بر روی افگنی، مبادا که چشمِ تو بر رویِ من آید، دستِ تو کار نکند به کُشتنِ من، آنگه در فرمانِ خدای تقصیر افتد. سه دیگر آن که مادرم را از حالِ من خبر نکنی، زیرا که دلِ مادر تُنُک‌تر باشد، مبادا که جَزَع کند، مُزدِ این قُربان از وی بشود.»


پس ابراهیم کارد بر گلویِ پسر نهاد. هرچند می‌کشید. نمی‌بُرید.



و آن آن بود که جبرئیل بیامد، کارد را بر پشت گردانید.


و آن آن بود که در آن ساعت، فِرشتگانِ آسمان‌ها بر وی نَظاره می‌کردند؛ غُلغُل از میانِ فریشتگان برآمد که :

«بار خدایا، گفتی که من از همه رویِ زمین ابراهیم را به خُلَّت برگزیدم. اکنون، می‌بینی که فرزنِد خویش را به دست خود گلو باز می‌بُرد.»


#جبرئیل می‌گوید من در آن وقت زیرِ عرش بودم. دانستم که خدای ابراهیم را #دریابد.

منتظرِ فرمان می‌بودم. تا ابراهیم کارد بر گلویِ فرزند نهاد. آن وقت، امر آمد که

#أدرک_خلیلی

من به یک پر زدن، پنجاه هزار ساله راه مثلاً، از بُطنانِ عرش به ابراهیم رسیدم، کاردِ او را بگرفتم و بر پُشت گردانیدم تا #نبرید....


و گفته‌اند که خدای گلویِ اسماعیل را رویین گردانید تا نبُرَد و کارد بر آن کار نکند...

و فِدا فرستاد خدای در آن ساعت، قُربانی‌ای بزرگ:
در آن حال، ابراهیم نگاه کرد، گوسپندی دید از هوا پدید آمد چون اُشتُرِ بُختی فَربه و در پیشِ ابراهیم بخُفت، بند از دست و پایِ اسماعیل برخاست و بر دست و پایِ کَبش افتاد.
ابراهیم او را قُربان کرد، در مِنا و نشان آن در مَذبَح به جای است و سنّتِ قربان در آن موضع تا دامنِ قیامت باقی است.
پس اسماعیل را گفت «دعا کن - که دعای تو مُستجاب است....


#چیستایثربی
#تفسیر_عتیق_نیشابوری
#ذبح_اسماعیل
#ابوبکر_عتیق_نیشابوری
معروف به سور آبادی
#مفسر_قرآن_قرن_پنجم_هجری_قمری



@Chista_Yasrebi


https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
@chista_yasrebi همین الان_جشن خانه ی سینما_باغ ملی_
#چیستایثربی
روز ملی سینما مبارک
داور کتب سینمایی
@chista_yasrebi

امشب_بیست و دوم شهریور ماه_جشن خانه ی سینما
#باغ_ملی_تهران
#جشن_سینما
#چیستایثربی
#داور_کتب_سینمایی

سینما ؛ نوعی زندگیست....
@chista_yasrebi با پریسا شمس عزیز ؛ داوری دیگر از بخش دیگر؛در جشن خانه سینما
امشب.22 شهریور 95
#باغ_ملی_تهران
#جشن_خانه_سینما
#داوران
#چیستایثربی آنکس که اولین سناریو را نوشت؛ به آخرینش هم فکرکرده!
@chista_yasrebi امشب با دخترم ؛ در جشن خانه ی سینما_باغ ملی تهران_داورکتب سینمایی

#گاهی انسان دوست دارد تخیلاتش را ؛ بر پرده نقره ای سینما ببیند و باور کند.
#چیستایثربی
@chista_yasrebi انگار همین دیروز به دنیا اومد؛دختراردیبهشتی! واسم هیچی مهم نبود دیشب!نه برنده ها؛ نه دوستام؛نه فیلما!این از هر فیلمی باورش سخت تره!کسی پیش من نشسته بودکه نوزده سال پیش وجود نداشت
@chista_yasrebi حالا که همه رفتن یاد نمایش
#صندلیها ؛اثراوژن یونسکو افتادم.الان سالن مال ماست.من؛دوستام؛دخترم.سومین سالی که عضو هیات مدیره انجمن منتقدان خانه سینما شده بودم؛نیایش به دنیا آمد!
کارت را بکن.دنبال هیچکس نرو ! فقط کار...به دنیای کوتوله ها قناعت نکن ؛ با آنها معاشرت نکن!

#دکتر_قیصر_امین_پور


پس از انتخاب اشعارم برای مجموعه اول شعرم
#سلام_به_ناممکن
#نشر_افق

#چیستایثربی
@Chista_Yasrebi

https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
@chista_yasrebi قطعا با بازیگران عزیز فراوانی که برایم بازی کرده اند ؛ عکس یادگاری دارم؛اما جایی نمیگذارم؛مگر صمیمی باشند!استاد من
#قیصر_امین_پور عزیز است که نامه هایم به او چاپ شده و اودستورها داده
بخشی از دهها نامه ی چاپ شده ای که به استاد #قیصر_امین_پور دادم و در کتاب بالا چاپ شده و البته دهها نامه ی چاپ نشده که خدمت خانم گرامی شان است..این نامه ؛ چند صفحه است....چند خط اولش را برایتان آوردم ؛ بیست سالم بود که نوشتم.....

مراد من ؛ امثال بزرگی چون اوست ؛ نه هر لعبتک مصنوعی و تو خالی که رنگ و لعابش ؛ موقتا شما را میفریبد.

دنبال #جاودانه_ها باشیم

#چیستایثربی
#نامه_ها
#یادنامه_دکتر_امین_پور


@Chista_Yasrebi


https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig
@chista_yasrebi در خانه ی غربت من ؛ ای خداوند نام تو را در شب به یاد آوردم...
فرایض تو سرودهای من شد....من با تو خوشم ! کتاب زبور
#حضرت_داود
#چیستایثربی
برای آرامش در جهان ؛ دعا کنیم...
@chista_yasrebi میشه همه ش خواب بوده باشه ؟_چرا نمیشه؟ اونوقت کی داره خواب میبینه؟ اینو الان نمیتونم بگم
#او_یکزن
#نیمه_شب
#چیستایثربی
قسمت
#صد_و_دوم
#او_یکزن
هم اکنون در اینستاگرام رسمی
#چیستایثربی
منتشر شد.

ادیت نهایی و اصلاحات :
فردا درهمین #کانال و #کانال_قصه_او_یکزن


اینستاگرام چیستایثربی

Yasrebi_chista





https://telegram.me/joinchat/BoqMgDvSdBqMEFTqiwAyig